✅ #ازدواج و نظر پدر و مادر
داستان های عجیب و قابل تاملی در زندگی شهدا مشاهده می شود که توجه به آنها می تواند الگوی راه هر یک از ما باشد از جمله آنها زندگی شهید زین الدین است که به گوشه ای از آن اشارت می شود:
به سرمان زد زنش بدهیم.
عیالم یکی از دوستانش را که دو تا کوچه آن طرف تر می نشستند، پیش نهاد کرد.
به مهدی گفتم.
دختر را دید.
خیلی پسندیده بود.
گفت «باید مادرم هم ببیندش. »
مادر و خواهرش آمدند اهواز.
زیاد چشمشان را نگرفت.
مادرش گفت:
«توی قم، دخترا از خداشونه زن مهدی بشن. چرا از این جا زن بگیره؟»
مهدی چیزی نگفت.
بهش گفتم:
«مگه نپسندیده بودی؟»
گفت:
«آقا رحمان، من رفتنیم. زنم باید کسی باشه که خانواده ام قبولش داشته باشن تا بعد از من مواظبش باشن. »
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 14
#خاطرات_شهدا #سبک_زندگی_اسلامی
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
1⃣ با معرفی هر #متن_کوتاه دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم.
⬇️⬇️
🆔 @m_serat
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می کردند.
♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت نماز است.
🌺 شهید علی اکبر شیرودی
🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش وشهدا و امام شهدا صلوات
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #جهاد_تبیین
https://eitaa.com/m_serat