🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین.
🍂🥀 شهادت غریبانه و مظلومانه آقا امام حسن مجتبی ، علیه السلام ، را به پیشگاه با عظمت آقا امام زمان ، علیه السلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی و خدمت جمیع شیعیان ، محبان و ارادتمندان آن حضرت ، تسلیت عرض می کنیم
🕯حک شده بر عرش اعلی ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
بهترین آقای دنیا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯“عِزَّهُ لِلَّهِ” یعنی که خداوند عزیز
عزتت داده است آقا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯وارث صبر امیرالمومنینی از ازل
نایب برحق مولا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯لا فتی الا علی و لا کریم الا حسن
یا کریم آل زهرا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯خُلق نیکویت حسن ، رویت حسن ، نامت حسن
ای سراپا حُسن یکجا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯ذکر زیبای “حسن جان” جان دهد صد مرده را
هر نفس هایت مسیحا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯حا و سین و نون ، اسرار کتاب مستی اند
مستی روز و شب ما ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯از مِی انگور یاقوتی چشمان شماست
این همه میخانه بر پا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯کربلا ، شیرینی تو قاسمانه جلوه کرد
پای احلی من عسل ها ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯تا ابد در قلب ما داری حرم ای بی حرم
پرچم عشق تو بالا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
🕯اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ و اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ
سیدی اُنْظُرْ إِلَیْنَا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
« خیبر »
«نوار مصاحبه شهید تورجی
و خاطرات دوستان»
ماههای آخر سال 1362 بود. گردان آخرین تمرینهای نظامی خود را انجام
میداد. برادر عباس قربانی فرماندهای شجاع و پرتلاش بود. چند معاون فعال و توانا
نیز او را یاری میکردند.
اولین روزهای اسفند ماه بود. برادر قربانی در جمع بچهها صحبت کرد. از طرح
عملیات جدید گفت: اینکه قرار است در این عملیات با نام خیبر شاهرگ های
اقتصادی عراق را نابود کنیم.
اینکه اگر در طی کار به مشکل برخوردیم باید گروهان اول خود را فدایی کند
تا بقیه نیروها عبور کنند.
اما از منطقه عملیاتی چیزی نگفت. بعد کل نیروهای گردان امیرالمؤمنین(ع) به
سمت منطقه طلائیه حرکت کردند. ما در خط دوم نبرد مستقر شدیم. فاصله ما تا
خط نبرد حدود دو کیلومتر بود. بچه های جهاد مشغول زدن خاکریز جدید و حفر
کانال بودند.
روز بعد از همان کانال حرکت کردیم. خودمان را به خط دشمن رساندیم.
عملیات خیبر از محور ما آغاز شد. تانکهای دشمن به راحتی در حال عبور بودند.
چندین تانک دشمن را زدیم.
قرار شد در صورت بروز مشکل یا برخورد با میدان مین گروهان اول هر گردان
فدایی شود!
درگیری شدید شد. چندین کانال به موازات خط دشمن بوجود آمده بود. بیشتر
نیروها داخل کانال رفته بودند. حتی برخی نیز در این کانالها گم شده بودند.
برادر چنگانی من را صدا زد و گفت: یه تیربار اونجاست. اگه میتونی خاموشش کن! رفتم به سمت تیربار. یکدفعه صدای انفجار مهیبی آمد. ترکش به من نخورد.
ولی انگار مغز من تکان خورده بود.
کنار یک سنگر نشستم. دیگر چیزی حس نمیکردم. دستور عقب نشینی صادر
شد. با دستور فرماندهی بیشتر نیروها به عقب منتقل شدند.
در ادامه ي عملیات دوباره به سوی منطقه ي طلائیه رفتیم. ما گروهان دوم
بودیم. برادر قربانی با گروهان اول رفته بود. در حمله سنگین دشمن ایشان و بیشتر
نیروهایش به شهادت رسیدند.
با شهادت فرمانده ما بقیهی نیروها را بازگرداندند. چند روز بعد بیست نفر که
بیشتر آرپیجی زن بودند از گردان ما انتخاب کردند. قرار شد به خط اصلی
درگیری در جزایر مجنون برویم. این جزایر برای عراق بسیار با اهمیت بود. پنجاه
حلقه چاه نفت عراق در این منطقه قرار داشت.
همه نیروها گلوله و موشک انداز آرپیجی همراه خود داشتند. همه سوار
بریک تویوتا با سرعت به سمت جزایر میرفتیم. تانکهای دشمن در فاصله دور
در سمت چپ جاده مستقر بود.
شلیک آنها لحظهای قطع نمی شد. یکی از گلولهها دقیقًا از بالای سر ما رد
شد. گرمی گلوله را روی سرم حس کردم. اما با یاری خدا از این جاده رد شدیم.
کمی جلوتر گلولههای تیربار کالیبر به سمت ما شلیک میشد. اگر یکی از این
گلولهها به موشکهای آرپیجی میخورد همه ما منفجر میشدیم! اما با عنایت
خدا به خاکریز بچه های لشكر رسیدیم.
به محض رسیدن در بین سنگرها پخش شدیم. عراق به قدری بمباران میکرد
که کسی نمیتوانست سرش را بالا بگیرد. بیشتر همراهان ما در همان منطقه به
ُ شهادت رسیدند. من هم مجروح شدم و به عقب منتقل شدم.
چند روز بعد در بیمارستان بودم كه یکی از بچه های گردان را دیدم او گفت:
تورجی چه خبر!؟
گفتم: خبری ندارم. چند روزه اینجا هستم. شما چه خبر!؟
دوستم گفت: عملیات خیبر تمام شد. در حالی که بیشتر بچه های قدیمی لشكر
شهید شدند.
باتعجب از روی تخت بلند شدم وگفتم: کیا شهید شدند؟! کمی مکث کرد و
گفت: برادر خسروی و معاونهايش شهید شدند. عباس قربانی که از روز اول تو
لشكر بود با توپ مستقیم شهيد شد.
عباس مفقودالاثر شده! از چندتا از فرماندهها هم خبری نیست. خود حاج حسین
خرازی فرمانده لشكر دستش قطع شده. از فرماندههای تهران هم حاج همت شهید
شده.😭😭😭
بعد از ایام نوروز 1363 از بیمارستان مرخص شدم. چند روز بعد دوباره به
دارخوئین رفتم. مشاهده جای خالی دوستان خیلی سخت بود. بیشتر نیروهای
قدیمی لشكر شهید ومجروح شده بودند.
سراغ هر گردان میرفتم با تصاویر دوستانم روبهرو میشدم. زندگی در این
شرایط خیلی سخت بود. مصداق شعری بودم که بچه های رزمنده میخواندند.
🛤همه رفتند و تنها مانده ام من
🛤 زهمراهان خود جا مانده ام من
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#نکات_ناب. 🕋🕋🕋
✍از امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیدند:
«چرا شما هیچ گاه فقیری را مأیوس بر نمی گردانید؟»
امام حسن علیه السلام پاسخ دادند:«من خود ، نیازمند خداوند هستم و به الطافش امید دارم. به همین دلیل شرم دارم که خود، فقیر باشم ولی فقیری را مأیوس کنم. خداوند، مرا عادت داده است که نعمت هایش را به من ارزانی دارد و من هم او را عادت داده ام که نعمت هایش را به مردم ببخشم.
📚طبقات الکبری ، ج ۱ ، ص ۲۳
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 امام على عليه السلام: 🏴
▪️ تَركُ التَّعاهُدِ لِلصَّديقِ داعِيَةُ القَطيعَة.
▪️ جويا نشدن حال دوست، به جدايى مى انجامد.
📚 الإرشاد، ج1، ص 303.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سلمان_من_نا_اهل_البیت. 🕋🕋🕋
▪️۸ صفر وفات ، افتخار ایرانیان، حضرت سلمان فارسی رَحمة الله علیه از صحابه خاص رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گرامی باد.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
« جمکران »
«راوی سردار علی مسجدیان
(فرمانده وقت گردان امام حسن علیه السلام)»
اولین روزهای سال 1363 بود. نشسته بودم داخل چادر فرماندهی، جوان
خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت: آقای مسجدیان نیرو نمیخوای!؟
گفتم: تا ببینم کی باشه!
گفت: محمدتورجی، گفتم: این محمدآقا کی هست. لبخندی زد و گفت:
خودم هستم. نگاهی به او کردم و گفتم: چیکار بلدی؟
گفت: بعضی وقتها میخونم. گفتم: اشکالی نداره، همین الان بخون!
همانجا نشست وکمی مداحی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم
زیبا بود. اشعاری در مورد حضرت زهرا(س) خواند.
علت حضورش را در این گردان سؤال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل
سیاسی از گردان قبلی خارج شده.
کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است.
گفتم: به یک شرط تو رو قبول میکنم. باید بیسیم چی خودم باشی! قبول کرد
و به گردان ما ملحق شد.
مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: میخواهم بروم بین بقیه
نیروها. گفتم: باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد. این اولین باری بود
که مسئولیت قبول میکرد.
بچه ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند.
چند روز بعد گفتم: محمد باید معاون گروهان بشی.
قبول نمیکرد، با اصرار من گفت: به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من
کاری نداشته باشی! باتعجب گفتم: چطور! با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس!
قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مديريت محمد خيلي خوب بود. مدتی
بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی.
رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگه مسئولیت
نگیری باید از گردان بری!
کمی فکر کرد وگفت: قبول میکنم، اما با همان شرط قبلی!
ً گفتم: صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم. بعضی
هفته ها که نیستی کجا میری؟
اصرار میکرد که نگوید. من هم اصرار میکردم که باید بگویی کجا میروی.
بالاخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از اینجا میرم
مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه برمیگردم.
با تعجب نگاهش کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900کیلومتری
دارخوئین تا جمکران را میرود و بعد از خواندن نماز امام زمان(عج)
برمیگردد! یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم.
نگاهی به محمد انداختم.
سرش به شیشه و مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود.
در مسیر برگشت با او صحبت کردم. میگفت: یکبار 14 بار ماشین عوض
کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم.
ادامه دارد..........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#نکات_ناب. 🕋🕋🕋
🏴 ناراحت نیستند که حضرت غائب است!🏴
✍️آیت الله بهجت (ره) : هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم.
▪️حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند!
▪️ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
📚منبع: در محضر بهجت ج۲
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha