#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 اميرالمؤمنين عليه السلام:🏴
▪️ فازَ مَن غَلَبَ هَواهُ و مَلَكَ دَواعِيَ نَفسِهِ.
▪️ رستگار شد آنكه بر هوسش چيره گشت و انگيزه هاى نفسانى خود را مهار كرد.
📚 غرر الحكم، ح 6541
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
««تهذیب نفس»»
««راویان جمعی از دوستان شهید»»
اصفهان بودیم. رفتیم جلسه اخلاق آيت الله ميردامادي در مسجد الغفور.
محمد ارادت خاصی به ایشان داشت.هميشه به جلسات ايشان مي رفت.
حاج آقا از شاگردان امام و علامه طباطبايي بود. ايشان در ضمن صحبتها از
اوصاف یاران پیامبر(ص) گفت. کسانی که روزها را روزه میگرفتند و شبها را
به عبادت میپرداختند.
محمد بعد از جلسه گفت: بیا با هم شروع کنیم! گفتم: چی رو!؟
گفت: اینکه تا وقتی میتوانیم شبها رو عبادت کنیم و روزها روزه بگیریم!
گفتم: مگه میشه! اما بعد تصمیم گرفتیم که انجام دهیم.
هفته بعد دوباره محمد را دیدم. با هم در مورد همان قضيه صحبت کردیم.
گفت: اولش سخت بود اما الان عادی شده. شبها قرآن و دعا و نماز و... بعد
از سحری و نمازصبح هم استراحت میکنم.
کارهای محمد عجیب بود. هر کاری که برای تهذیب نفس لازم بود انجام
میداد.
محمد دعای کمیل لشكر را میخواند. سوز عجیبی هم در صدایش بود.
همیشه دعا را برای رضای خدا میخواند. به کسی توجه نمي كرد.
محمد حال عجیبی داشت.تا یک ساعت بعد از دعا هم نمیشد به سراغ او
رفت!
در مدتی که معاون گردان بود، جلوی درب سنگر یا چادر میخوابید.
میخواست وقتی برای نمازشب بلند میشود مزاحم کسی نباشد. محل خواب او
رو به قبله بود. از همان مکان برای خواندن نماز استفاده میکرد.
بهمن ماه بود و هوا بسیار سرد. همه نیروها دو پتو روی خود می انداختند. اما
محمد به یک پتو اکتفا میکرد! میگفت: وقتی راحت بخوابم برای نماز سخت
بیدار میشوم.
ً شام را کم میخورد. سعی میکرد کارهایی را که در دین مستحب
معمولا
است انجام دهد.
در میان نمازها نمازظهر را عادی میخواند! چون در دید بچه ها بود. اما در
نمازصبح یا مغرب حال عجیبی داشت. این اواخر تهجد و شب زنده داری او خیلی
بیشتر شده بود.
هر کاری به نیروها دستور میداد خودش هم انجام میداد. همین باعث شده بود
بچه ها دستورات او را سریع انجام دهند. بچه ها را برده بود کنار کانال، آنجا پر از
گل ولای بود. دستور داد همه سینه خیز بروند. خودش اول وارد شد.
در اصفهان چند خانواده مستحق و یتیم را میشناخت. به بچه ها اعلام کرد.
خودش هم پیش قدم شد. از بچهها کمک گرفت و برای آنها میفرستاد.
پیرمردی در گردان بود که به خاطر شرایط مالی نتوانسته بود به مشهد برود.
محمد برایش مرخصی گرفت. پنج هزار تومان هم از خودش به او داد و گفت: با
خانواده برو زیارت.
ادامه دارد...........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله:🏴
▪️ خمْسٌ لاَ أَدَعُهُنَّ حَتَّى اَلْمَمَاتِ.. وَاَلتَّسْلِيمُ عَلَى اَلصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي.
▪️ پنج چيز را تا زنده ام رها نمی كنم..... و سلام كردن به كودكان، تا بعد از من سنت شود.
📚 بحار الانوار، ج 16، ص 215.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#داستان_آموزنده. 🕋🕋🕋
🏴عاقبت وحشتناک فکر و حسرت گناه🏴
▪️مردي در كنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف (( منجاب)) مى رفت ، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد چشمش به مردی افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:حمام منجاب كجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت : حمام منجاب همين جاست . آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى گناه كرد.زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است ، حيله اي به ذهنش رسيد و گفت :
من هم كمال اشتياق با تو بودن را دارم ، ولى چون كثيف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم .
مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهيه كرد و برگشت ، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى گناه با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مى خواند: ... اين الطريق الى حمام منجاب؟(( چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست ))؟
مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقين مى كردند او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور را در حسرت آن زن مى خواند، و با اين حال از دنيا رفت و عاقبت به شرشد
📚نفل از كتاب عالم برزخ ص 41 يا كشكول شيخ بهائى 1/232
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#مباحث_تربیتی_خانواده. 🕋🕋🕋
🏴کودک_رسانه🏴
مراقب باشیم، رسانه ها موجب سردی روابط خانوادگی میشود.
وقتی پدر و مادر موبایل به دست در جلو فرزندان باشند، کودک و نوجوان نیز با موبایل و تلویزیون و رایانه ها سرگرم میشود و به مرور زمان فرزندان احساس نیاز به رابطه با دیگران نخواهند داشت.
مراقب گرمی رابطه فرزند و والدین باشیم.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« فاو »»
«نوار مصاحبه شهید تورجی
و خاطرات دوستان»
سال شصت وچهار مشغول سخت ترین دوره های آموزشی بودیم. چندین
مأموريت شناسایی انجام دادیم. گردان هر روز مشغول کارهای آموزشی بود.
میگفتند برای عملیات جدید باید توان نظامی خود را بالا ببرید.
بهمن ماه بود. کل نیروهای گردان ما به منطقه ذوالفقاری آبادان منتقل شد.
نباید ضدانقلاب از عملیات جدید با خبر ميشد. برای همین بیشتر فرماندهان از
محل عملیات بیخبر بودند! کار اطلاعاتی بسیار گسترده بود.
عدهای میگفتند: شلمچه، بعضی میگفتند: جزایر مجنون و...
ایام فاطمیه بود و حال معنوی گردان بسیار بالا. نیمه شبها وقتی برای نماز
بلند می شدیم هیچکس خواب نبود. در همه گردانهای لشكر چنین وضعیتی
بود. نوزدهم بهمن به سوله فرماندهی لشكر رفتیم. جلسه فرماندهان بود. مسئولین
گردانها و گروهانهای عمل کننده حضور داشتند.
آنجا اعلام شد که محل عملیات، بندر مهم فاو در جنوب عراق است.
بعضی از فرماندهان در پیروزی عملیات جدید شک و تردید داشتند. برخی
با نگرانی به نقشه نگاه میکردند. اما بیشتر فرماندهان با آمادگی کامل منتظر
دستور حمله بودند.
طرح عملیات اعلام شد. بر اساس این طرح گردان ما دومین نیروی عمل
کننده از طرف لشكر بود.
قرار بر این شد که در شب بیستم بهمن با یورش غواصان، خط دشمن شکسته
شود. بعد یکی یکی گردانها به آن سوی آب منتقل شوند.
گردان ما باید بعد از گردان موسی ابن جعفر (س) حرکت میکرد. ما باید در
محل تعیین شده در جنوب نخلستانهای منطقه فاو مستقر میشدیم.
تصرف قرارگاه ارتش عراق و پاکسازی جنوب فاو به عهده نیروهای ما بود.
اما از همه مهمتر این بود که خط دشمن شکسته شود.
سه هزار غواص برای شروع حمله آماده شدند. اگر آنها موفق نشوند کل کار
شکست خواهد خورد. بچه ها همه مشغول دعا بودند. صدای نالههای یا زهرا(س)
قطع نمی شد. روزها و شبهای عجیبی را در ساحل بهمن شیر گذراندیم.
ُ سحرگاه روز بیستم بهمن بود. صدای غرش توپها و شلیک منورها حکایت
از شروع عملیاتی بزرگ میداد.
عملیات والفجر 8 در منطقه فاو با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد.
بعد از نماز صبح، صبحانه مختصری خوردیم و حرکت کردیم. در کنار
ساحل قایقهای بزرگ منتظر ما بودند. همگی سوار شدیم.
درآن سوي اروند پیاده شدیم. گردان به سمت جنوب منطقه فاو حرکت
کرد. از اسکله به سمت منطقه جنوبی رفتیم. نخلستانهای آنجا بسیار زیبا بود. اما
دشمن آتش بسیار سنگینی میریخت.
ما جایگزین گردان موسی ابن جعفر(س) شدیم. آنها آماده حمله به قرارگاه
دشمن شدند.
حمله آغاز شد اما به خاطر حجم وسیع آتش دشمن حمله آنها بی نتیجه ماند.
حمله سحرگاه روز بعد هم نتیجهای نداشت. قرار شد این بار گردان
اباالفضل (س) سمت قرارگاه مهم دشمن حمله کند.
روز بعد گردان اباالفضل(س) سمت قرارگاه دشمن حمله کرد. عملیات
موفق بود. قرارگاه به تصرف نیروهای اسلام درآمد.
اما عصر همان روز ارتش عراق پاتک گستردهای انجام داد. گردان
اباالفضل (س) مجبور به عقب نشینی شد! سردار قوچانی در همان پاتک به
شهادت رسید.
از فرماندهی لشكر تماس گرفتند. گفتند: امشب گردان یازهرا (س) برای
حمله به مقرفرماندهی ارتش عراق آماده شود.
بچه ها حال عجیبی داشتند. بعد از نماز مغرب بچه ها دور هم جمع شدند.
توسل به حضرت زهرا(سلام) صدای ناله بچهها قطع نمیشد.
ساعتی بعد در نهایت آرامش حرکت کردیم. همه مشغول ذکر بودند. فاصله
ما با مقر زیاد نبود.
بعضی از بچهها اضطراب شدیدی داشتند. هر لحظه صدای انفجار میآمد.
عراقیها هر شب پرژکتورهای بزرگی روشن میکردند. آنها حرکت هر
جنبندهای را میدیدند!
به مقرفرماندهی دشمن نزدیک شدیم. هیچکس نمیدانست چه سرنوشتی در
انتظار گردان است. نکند عراقیها منتظر ما هستند!؟
ادامه دارد......
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#اربعین_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha