eitaa logo
🍃 مهمانی ستاره‌ها
43 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
622 ویدیو
24 فایل
🌷حاج قاسم سلیمانی🌷 🍃والله والله والله،مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه‌ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروزسکان انقلاب رابه دست دارد نشر با ذکر صلوات🍃 ارتباط با مدیر @Asamaneha لینک کانال: 🆔 @m_setarehha
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌺🌺🌺 🌸 چگونه گناه نکنم🌸 ✍شهید مطهری :اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد می‌کند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوّه خیال دارد. اگر قوّه خیال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان می‌‌شود. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می‌‌کند. یک چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد طوری نمی ‌شود، مثل یک جماد است. این انگشتر را که من به انگشتم می‌ کنم، اگر روی طاقچه‌ ای یا در جعبه‌ ای بگذارم طوری نمی‌ شود. ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش می ‌خواهد وادار می‌ کند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می‌ شود؛ در رختخواب فکر می‌ کند، در بازار فکر می‌ کند، همین‌ طور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه می ‌کشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می ‌کشد و جذب می ‌کند. 📚تعلیم و تربیت در اسلام، 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌺🌺🌺 🌸منظور از فلق در قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَق چیست؟ِ🌸 ✍فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به خداوند پناه می برند؛ این چاه از خداوند اذن خواست که نفس بکشد خداوند هم به آن اذن داد، وقتی نفس کشید جهنم پر از آتش شد. و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: در جهنم یک وادی از آتش است که اهل جهنم از حرارت آن روزی ۷۰ هزار بار به خدا پناه می برند. ودر آن وادی ، اتاقی از آتش است و در آن اتاق چاهی از اتش است و در آن چاه ، تابوتی از آتش است و در داخل آن تابوت، ماری از آتش است که ۱۰۰۰ نیش دارد و طول خر نیش آن ۵۰۰ متر است، و لذا خداوند به پیامبر می فرماید: بگو پناه می برم به آفریدگار فلق 💥یک طایفه از کسانی که اهل این چاه هستند، شرابخواران می باشند. فلق یعنی صدع، صدع به معنای سوراخ در یک چیز سفت و محکم است و مراد این است که در جهنم ، چاهی است که در آن ۷۰ هزار خانه است و در آن خانه ۷۰ هزار اتاق است و در آن اتاق ۷۰ هزار سیاهی است و در آن سیاهی ۷۰ هزار ظرف سم است که همه اهل جهنم باید از اینجا عبور کنند. 📚بحار، جلد۸، مبحث جهنم؛ کفایا الموحدین، مبحث نار 🆔 @m_setarehha
. 🌺🌺🌺 🌸 ادامه مطالب.......🌸 «« صبحگاه »» ّ «راوی دکتر سیداحمد نواب» ً در صبحگاه آخر ستون می ایستادیم از جلو نظام! بعد تا انتهای ستون آمد. معمولا و بیشتر فرمانها را انجام نمیدادیم! اما این بار خود محمد با عصبانیت آمد. چند بار فرمان داد. بعد هم کل گروهان حرکت کرد. دوباره آمد به سمت انتهای ستون. مشکل کار را فهمید. چندنفری در انتها مي ايستادند كه نظم کل بچه‌ها را به هم ریخته بودند. عصبانی شد. پرچم یکی از بچه‌ها را گرفت و چوب آن را درآورد! آمد انتهای ستون. حالا مرد َ میخواست که فرمان را اجرا نکند. باز هم چند نفری بودند که شیطنت میکردند. محمد با چوب به زمين ميزد. البته به چند نفر هم خورد. بقیه حساب کار دستشان آمد. بعد در محوطه ای که بیشتر آن گودالی بود همه را سینه خیز برید.عجیب بود بعد هم خودش خوابید و در آن شرایط سینه خیز رفت! بچه ها عاشق این رفتارهای او بودند. مثل خودشان بود. اگر فرمانی میداد ً خودش قبلا آن را اجرا میکرد. در عملیاتها همیشه جلوتر از بچه ها بود. در یکی از عملیاتها شهید مرادیان که بیسیمچی محمد بود کمربند او را گرفته بود. داد میزد. کجا میری!؟ یواش تر بگذار ما هم به تو برسیم! بعد از سینه خیز همه گروهان را جمع کرد. بعد شروع به صحبت کرد و گفت: بچه ها از دست شما ناراحتم! چرا کاری میکنید که مجبور به استفاده از... تحمل شنیدن این حرفها را نداشتیم. رابطه محمد با بچه ها خیلی عاطفی بود. محمد بردلهای ما فرماندهی میکرد. بعد مکثی کرد و نام چهار نفر را برد. گفت: اینها بمانند بقیه بروند! اینها همانهایی بودند که محمد با چوب زده بود. دوباره برگشت به سمت بچه ها و گفت: کسانی که با چوب زدم بمانند! همه ایستاده بودند. من هم جلو رفتم. پرسيد: تو چیکار داری؟ گفتم: خب خودتون گفتید هر کی رو با چوب زدم بمونه. نگاهی به بچه ها کرد و گفت: من چهار نفر رو زدم. چرا همه وایسادین! چوب را داد به من. هرچند من را نزده بود! گفتم: دستت رو بیار بالا! گفت: من به دست کسی نزدم. گفتم: چیکار داری، دستت رو بیار بالا! دستش رو بالا آورد، سریع خم شدم و دستش را بوسیدم. در حالی که اشک در چشمان زیبایش حلقه زده بود داد زد: بابا نکنید این کارها رو! من شما رو زدم، باید قصاص کنید! من آن دنيا هيچي ندارم كه به شما بدهم و... کل بچه ها در کنار او جمع شده بودند. میخواست حرف بزنه اما بچه ها نمیگذاشتند. همه میگفتند: تورجی جون دوستت داریم. تورجی جون دوستت داریم! محمد هم سریع به سمت چادرها حرکت کرد. بچه ها به دنبال او دویدند. همه شعار میدادند. محمد دوید. اما بی‌فایده بود. بچه ها به او رسیدند. همانجا ایستاد. برگشت و لبخند زد. همه دور او جمع شدیم. بچه ها هنوز شعار میدادند. چشمان محمد پر از اشک بود. محمد گفت: من هم شما رو دوست دارم. بچه ها من رو حلال کنید. بعد تک تک بچه ها در حالی که از شوق اشک میریختند او را در آغوش گرفتند. من کمی عقبتر آنها را نگاه میکردم. زیباترین جلوه های انسانیت نمایان شده بود. خدا لعنت کند کسانی که جنگ ما را خشونت نامیدند. جنگ ما دفاع بود. دفاعی مقدس. ما زیباترین جلوه های پاکی و معنویت را در جنگ دیدیم. خشونت آنجایی است که انسانهای مادی جهت کشورگشایی می‌جنگند. خشونت، جنگهای آمریکاست. جنگهای جهانی است. ما در آن بیابان و در آن روز زیباترین صحنه های انسانیت را می دیدیم. ای کاش دوربینها میتوانستند این صحنه ها را ثبت کنند. ای کاش هنرمندان این صحنه زیبای انسانیت را به تصویر میکشیدند. چهره ِگل آلود بچه‌ها صفاي دروني آنها را بيشتر كرده بود. تاریخ تکرار شده بود. آنچه که از اصحاب رسول خدا(ص) شنیده بودیم به چشم می دیدیم. صحنه هایی که بچه ها از عشقبازی به وجود آوردند آیات قرآن را تداعی میکرد. آنگاه که خداوند به خاطر خلقت انسان به خود تبریک میگفت. 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌 ابتدای صبح روز یکشنبه روز منتسب به امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما همه شما را به زیارت مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی دعوت می کنم. التماس_دعا 🎥 از اینجا به گلزار شهدای کرمان وارد شوید. 👇👇 soleimany.ir/tour/ و با کلیک بر روی تصاویر کوچک پایین صفحه قدم قدم به سمت مزار آن مرد نزدیک شوید.لطفا با وضو وارد شوید..... 🆔 @mahdavi_arfae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺 🌸 امام على عليه السلام:🌸 🍀 من أطلَقَ غَضَبَهُ تَعَجَّلَ حَتفَهُ. 🍀 هر كه عنان خشم خود را رها كند، مرگش شتاب گيرد. 📚 غرر الحكم، ح 7948. 🆔 @m_setarehha
💠 پرسش: سلام. پسري 24 ساله دارم که از کودکي علاقه ي زيادي به حيوانات داشت. تازگي میخواهد توله ي سگي به خانه بیاورد. حرف مرا قبول ندارد که سگ نجس است بلکه صدتا دليل علمي مياورد که عیبی ندارد. چه کار باید کرد؟ ...................................................................................................................................... ✍ پاسخ: با سلام خدمت شما مادر گرامی. دغدغه شما به‌عنوان یک مادر مؤمنه و اهل پاکی و طهارت قابل‌ستایش است. اما برای حل موضوعی که به آن اشاره نموده‌اید، قبل از هر اقدامی باید دلیل و علت رفتار پسرتان را کشف کنید و سپس اقداماتی متناسب انجام دهید. گاهی این نوع از رفتارها واکنشی به رفتارها و عقاید والدین است خواه آنکه والدین در امور مذهبی خود سخت‌گیر و اهل وسواس باشند یا آنکه این‌گونه نباشند لکن فرزند جوانشان را نمی‌توانند در اعتقادات خود همراه نمایند. علت دیگر، ارتباط فرزند ما با دوستانی است که اهل نگهداری سگ هستند و لذا در طی این رابطه او را نیز به این کار تشویق می‌کنند. مجردی و فراغت وقت و نداشتنِ مسئولیت زندگی مشترک از دیگر دلایل محتملی است که باعث می‌شود فرد به هر نوع سرگرمی(صحیح یا غلط) پناه ببرد. در کنار همه موارد فوق، همان چیزی که به آن اشاره نموده‌اید نیز ازجمله علل مهم به شمار می‌آید. یعنی علاقه به حیوانات و تربیت آن‌ها و حتی کسب درآمد از این طریق. به‌هرحال توصیه‌هایی خدمت شما تقدیم می‌کنیم: 1. از جروبحث در این موضوع و حتی مباحثه‌های علمی خودداری کنید چراکه اگر فرزندتان قصد داشت استدلال‌های شمارا قبول کند تا الآن این اتفاق افتاده بود. ترجیحاً از او بخواهید که در این زمینه با افراد کارشناس صحبت نماید زیرا معمولاً فرزندان در مواردی که نظرشان و علایقشان با خواستِ والدین مخالف است به‌راحتی زیر بار حق نمی‌روند گویا تصور می‌کنند که والدین به خاطر مصلحت‌اندیشی خودشان این صحبت‌ها را دارند اما زمانی که یک فرد غریبه همان استدلال والدین را بیان می‌کند، راحت‌تر می‌پذیرند. 2. بیکاری و نداشتنِ دغدغه‌های اصیل، جوان را به سمت‌وسوی مسائلی سوق می‌دهد که حتی ممکن است در آینده خودش اظهار پشیمانی کند و حسرت وقتِ ازدست‌رفته را بخورد. بر این اساس به‌جای اصرار و نصیحت در این موضوع، سعی در ایجاد اشتغال و فراهم نمودنِ بسترهای لازم برای داشتنِ سرگرمی‌های مفید برای او داشته باشید. باید موضوع ازدواج ایشان را جدی بگیرید چراکه انجام یک ازدواج موفق و به دوش گرفتنِ تعهدات و مسئولیت‌های واقعی، به زندگی جوان جهت می‌دهد و وقت او را پر می‌کند تا جایی‌که علایقش تغییر می‌کند و یا فرصت کافی برای رسیدگی به برخی علایق دوران مجردی را پیدا نمی‌کند. 3. اگر احتمال می‌دهید که این کار را از سر علاقه انجام می‌دهد سعی کنید به‌جای ایستادگی و مقاومت در برابرش، این علاقه را به سمت سرگرمی و پرورش حیوانات و پرنده‌های دیگر جهت دهید. مثلاً به او بگویید که اگر به‌جای سگ از سایر پرندگان مانند کبوتر، قناری و ... استفاده کنی هم قول همکاری مالی به تو می‌دهیم و هم فضای لازم در اختیارت قرار می‌گیرد. 4. نهایتاً اگر به هیچ راهکاری دست نیافتید ضمن بروز ناراحتی خود در برابر فرزندتان، می‌توانید با قاطعیت به او اعلام کنید، اکنون‌که می‌خواهی سگ به خانه و محل زندگی بیاوری، محل نگهداری‌اش را من تعیین می‌کنم و سپس مکانی مانند پشت‌بام که خارج از محل زندگی است در اختیارش قرار دهید و مطمئن باشید اگر رابطه خوبی به لحاظ صمیمیت با فرزندتان داشته باشید، بعد از مدتی که حس و اشتیاقش اقناع شد و ناراحتی و دلخوری شمارا دید، دست از این کار برخواهد داشت. لذا مراقب باشید که با رفتارتان او را در برابر اعتقادات خود قرار ندهید و حس لجبازی‌اش را تحریک نکنید. لازم به ذکر است که برخی از این اعمال به خاطر جلب‌توجه و نشان دادن اقتدار خود و یا به‌نوعی انتقاد از وضع موجود در خانواده است که با بهانه‌هایی مانند نگهداری سگ و هر آنچه باعث اذیت والدین می‌شود انجام می‌پذیرد. 🌎کانال رسمی استاد جواد حیدری_گروه فرهنگی تبلیغی پاسخگو @javadheidari110 🆔 @m_setarehha
🌹 نشست علمی آنلاین؛ سایبری شدن آموزش دانش آموزان و آسیب های جنسی 🔹 پنجشنبه 15 آبان 10 صبح 📝 لینک شرکت در جلسه: dte.bz/ethicsconf 🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🌐 @Morsalat_ir
. 🌺🌺🌺 🌸 ادامه مطالب.......🌸 «« ازدواج »» «« راوی خانواده شهید»» مرتب برای خانواده نامه می فرستاد. در این نامه ها همیشه به ما نصیحت می‌کرد. سفارشهای او بیشتر در مورد نماز و حجاب و... بود. اما این بار یک جمله دیگر به نامهاش اضافه کرده بود. محمد از ما تقاضایی داشت! نوشته بود: اگر دختر خوب و مناسبی برای من پیدا کردید من حرفی برای ازدواج ندارم! به شرطی که مانع جبهه رفتن من نشود. من تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد و تا زمانی که ولی فقیه زمان بگوید در جبهه خواهم ماند. تکاپوی خانواده آغاز شد. همه به دنبال دختری مناسب برای محمد بودند. وقتی به مرخصی آمد با او صحبت کردم. گفتم: اگر ازدواج کنی باید حضورت را در جبهه کمتر کنی اما او قبول نکرد. بعد پرسیدم: راستی برای چی به فکر ازدواج افتادی؟! بی مقدمه گفت: به خاطر صحبتهای حاج آقای گردان. ایشان گفتند: نماز انسان متأهل هفتاد برابر مجرد است. یا اینکه برای رسیدن به کمال، انسان متأهل زودتر مسیر خودسازی را طی میکند آن شب محمد برای ما چندین روایت در مورد ازدواج و ثواب آن خواند. بعد گفت: من هم از خدا خواستم اگر صالح میداند من از این ثواب بهره مند شوم. در پایان آخرین نامه به او گفتم: محمد جبهه رفتن تو بس است. برگرد تا برادرت علی به جبهه برود. محمد در جواب ما نوشت: تا محمد به علی تبدیل شود سالها طول میکشد. علی بماند و از لحاظ علمی خود را تقویت کند. بعد ادامه داد: انقلاب ما جهت پیشرفت احتیاج به انسانهای عالم و در عین حال باتقوا دارد. من هم اگر روزگاری جنگ به پایان رسید و زنده ماندم تحصیلم را حتمًا ادامه خواهم داد. تلاشهای خانواده برای پیدا کردن همسری مناسب برای محمد ادامه داشت. تا اینکه در آخرین سفر گفت: دیگر دنبال پیدا کردن همسر برای من نباشید! چند روز بعد هم خبر شهادت محمد را اعلام کردند. 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺 🌸 امام صادق علیه ‌السلام:🌸 🍀 ليْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ. 🍀 كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست. 📚 كافى، ج 2، ص 637. 🆔 @m_setarehha
🌺🌺🌺 🌸فردی برای امام صادق(علیه السلام) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد! 🌿امام صادق(علیه السلام) فرمود: حتما اشتباه شنیده ای! گفت: نه مطمنم 🌿امام صادق(علیه السلام)فرمود: شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیده ای گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده! گفت: در آرامش و اختیار بوده است. 🌿امام صادق(علیه السلام) آنقدر بهانه آورد (۷۰ مرتبه بهانه و تاویل آوردن) تا آن فرد خبرچین خسته و پشیمان شد! 🌿اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر دینی ات حسن ظن داشته باشی چون امام صادق(علیه السلام) فرمود حسن ظن و خوش گمانی از قلب سالم ناشی میشود. 📚مصباح الشریعه ص ۵۱۵ 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌸اعمال شب و روز ولادت حضرت رسول(ص)🌸 شب هفدهم ربیع الاول شب ولادت حضرت خاتم الا نبیاء صلوات الله علیه و شب بسیار مبارکى است و سیّد نقل کرده که در مثل چنین شب نیز قبل از هجرت به یکسال معراج آن حضرت بوده. روز هفدهم بنابر مشهور بین علماء امامیّه روز ولادت باسعادت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله است و معروف آنست که ولادت باسعادتش در مکّه معظّمه در خانه خود آن حضرت واقع شده در روز جمعه در وقت طلوع فجر در عام الفیل در ایّام سلطنت انوشیروان عادل و نیز در این روز شریف سنه هشتاد و سه ولادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام واقع شده و باعث مزید فضل و شرافت این روز گردیده و بالجمله این روز روز بسیار شریفى است و از براى آن چند عمل است: 🔸اوّل: غسل 🔸دوّم: روزه و از براى آن فضیلت بسیار است و روایت شده که هرکه این روز را روزه بدارد ثواب روزه یک سال خدا براى او بنویسد و این روز یکى از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است 🔸سیّم: زیارت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله از نزدیک و دور 🔸چهارم: زیارت امیرالمؤ منین علیه السلام به همان زیارتى که حضرت صادق علیه السلام کرده و تعلیم محمّد بن مسلم فرموده و بیاید انشاءالله در باب زیارات 🔸پنجم: در وقتى که روز بلند شود دو رکعت نماز کند در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و ده مرتبه توحید بخواند و بعد از سلام در مصلاّى خود بنشیند و این دعا بخواند اَللّهُمَّ اَنْتَ حَىُّ لاتَمُوتُ الخ و این دعاى مبسوطى است و چون سَنَدَش را منتهى به معصوم ندیدم مراعات اختصار را اَهَمّ دیدم هرکه طالبست به زاد المعاد رجوع نماید . 🔸ششمّ: آنکه مسلمانان این روز را تعظیم بدارند و تصدّق و خیرات بنمایند و مؤ منین را مسرور کنند و به زیارت مشاهد مشرّفه روند و سیّد در اقبال شرحى از لزوم تعظیم این روز ذکر نموده و فرموده که من یافتم طایفه نصارى و جمعى از مسلمین را که تعظیم بزرگى از روز ولادت عیسى علیه السلام مى نمایند و تعجّب کردم که چگونه مسلمانان قانع شدند که روز مولود پیغمبرشان که اعظم از همه پیغمبران است به این مرتبه از تعظیم باشد که اَدْوَنْ از تعظیم نصارى است مولد عیسى علیه السلام را. 📚برگرفته از مفاتیح الجنان 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ماه فرو ماند از جمال محمد 🌸سرو نباشد به اعتدال محمد 🌸قدر فلک را کمال و منزلتی نیست 🌸در نظر قدر با کمال محمد. . . ✨میلاد رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد✨ 🆔 @m_setarehha
🌺🌺🌺 🌸بزرگترین راهپیمایی مجازی(۱۳آبان) همه شرکت خواهیم کرد... 👈لطفا به آدرس زیر مراجعه و با کلیک بر شعار مرگ بر آمریکا در راهپیمایی ۱۳ آبان شرکت نمایید. b2n.ir/13abn 🆔 @m_setarehha
آقـآجانماݩ امـام خامنہ اے سہ شنـبه از طـریق رسانه ملے سخنرانـے می ڪـنند رهبر معظم انقلاب اسلامی روز سہ شنبـه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ مصـادف با هفدهـم ربـیع الاول سـالروز ولادت حـضرت رسـول اڪرم صلـی‌الله‌علـیه‌وآله و حضـرت امام جعـفر صادق علیه‌الـسلام ساعت ۱۰:۳۰ صـبح به صورت تلویزیونے سـخنرانے خواهـند 🆔 @m_setarehha 
هم اکنون سخنرانی آقا جانمان امام خامنه‌ای از شبکه یک شروع شد🌸🌸
. 🌺🌺🌺 🌸 ادامه مطالب.......🌸 «« زیارت امام رضا علیه السلام»» «راوی علی تورجی زاده و دوستان شهید» آخرین روزهای اسفند 1365 فرا رسيد. کمتر کسی باور میکرد که سن محمدرضا بیست و دو سال باشد! فکر میکردند سن او حداقل ده سال بیشتر است. سر و دست و صورتش پانسمان شده بود! َ این بار شدیدتر از قبل از ناحيه صورت و پا و ريه مجروح شده بود. وقتی حساب کردم دیدم این دهمین باری است که محمد مجروح شده! چند روزی در تعطیلات عید اصفهان بود. با هم رفتیم بیمارستان. دكتر پس از معاینه گفت: شما دیگر نباید به جبهه بروید! ترکشهای خمپاره در اطراف ریه شما قراردارد! خیلی خطرناک است. اما محمد توجهی نکرد.کارش در اصفهان شده بود رفتن به سر مزار دوستان شهیدش. بیشتر از همه سید رحمان. میگفت: از اینکه به منازل شهدا سر بزنم خجالت میکشم. خسته بود و دل شکسته. میگفت: توی گلستان شهدا بیشتر از داخل شهر رفیق دارم. از خانه کمتر خارج میشد. ديگر از زندگي روزمره بدش ميآمد. وقتي مي ديد عده اي از صبح تا شب به دنبال دنيا هستند به حالشان افسوس ميخورد. مجلس دعای توسل در گلستان شهدا برقرار شد. محمد مشغول خواندن بود. اما لحن خواندن های او تغییر کرده! اشک میریخت و از عمق جان ناله میزد. همیشه برای پیروزی رزمندگان دعا میکرد. اما این بار بیشتر دعایش آرزوی شهادت بود. میگفت: خدایا دیگه طاقت ماندن ندارم. دنیا برای ما تنگ و کوچک شده! واقعًا همینطور بود. محمد مثل کبوتری شده بود که در قفس زندانی اش کرده‌اند. دوستانش تماس گرفتند. قرار شد با آنها به مشهد برود. محمد حداقل سالی یکبار را به مشهد میرفت. اما این بار به خاطر مجروحيت نمی توانست ساک خودش را حمل نمايد. این توفیق نصیب من شد که با آنها بروم. در راه با آقای سقائیان نژاد که از بچه های همرزمش بود صحبت کرد. میگفت: هر وقت مشهد آمدی برنامه ریزی کن! هر روز از داخل رواقها و صحنها زیارتنامه بخوان. فقط روز آخر داخل حرم برو. کاری کن که زیارت آقا برایت عادی نشود. دوستانش ميگفتند: محمد در مشهد داخل حرم نمی آيد! هميشه داخل صحن گوهرشاد می نشيند و از همانجا دعا میخواند. صبح روز اول زيارت بود. محمد زودتر از بقیه بلند شد. جلوجلو راه افتاد. ساعتی تا اذان صبح مانده بود. در راه صورتش خیس از اشک بود. اذن دخول را خواند. از صحن گوهرشاد وارد حرم شد! من هم باتعجب به دنبالش بودم! حالت عجیبی داشت. گویی فقط آقا را میدید. از میان جمعیت جلو آمد. به نزدیک ضریح مطهر رسید. همانجا ایستاد. بعد با امام رضا علیه السلام مشغول صحبت شد. گویی آقا در کنارش ایستاده. اشک میریخت و حرف میزد. سپس به کناری آمد. مشغول خواندن زیارتنامه شد. يك بسته را هم متبرک کرد. بعدها فهمیدم کفن بوده! حال محمد خيلي تغيير كرده تعجب كرديم كه چرا همان روز اول به كنار ضريح آمد؟! بعدها خودش گفت: همان شب اول آقا را در خواب ديدم. فرمودند: بيا داخل حرم و حاجت خود را بگير! ٭٭٭ برادر شاطري ميگفت: آن سال زیارت باصفایی بود. چند روزي مشهد بودیم. محمد صبحها بعد از نماز در صحن گوهرشاد زیارت عاشورا میخواند. جمعیت زیادی اطراف ما جمع میشد. شب آخر هم داخل صحن، مجلس دعا گرفتیم. محمد با آن صدای ملکوتی مداحی میکرد. بچه‌ها همه اشک می ریختند. این بار هم جمعیت زیادی اطراف ما جمع شده بود. محمد در اين سفر آنچه مي خواست از آقا گرفت. ادامه دارد............. 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا