eitaa logo
🍃 مهمانی ستاره‌ها
52 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
652 ویدیو
25 فایل
🌷حاج قاسم سلیمانی🌷 🍃والله والله والله،مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه‌ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروزسکان انقلاب رابه دست دارد نشر با ذکر صلوات🍃 ارتباط با مدیر @Asamaneha لینک کانال: 🆔 @m_setarehha
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕋🕋🕋 🏴قسمتی از وصیت نامه شهید مجید محمودی :🏴 مادر پیری دارم، یک زن و سه بچه قد و نیم قد از دنیا چیزی ندارم جز یک پیام : قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
. 🕋🕋🕋 🏴امام صادق(علیه السلام):🏴 ▪️ هر کس عصر پنجشنبه ۴۰بار سوره نصر را بخواند، ▪️خدای مهربان چنان رزق و روزی اورا وسیع و زیاد میکند، که موجب تعجب و شگفتی خود شخص میشود. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 🏴ادامه مطالب.......🏴 ««گردان ام الائمه سلام الله علیه»» «راویان جمعی از رزمندگان» گردان یازهرا(س)با یک گردان صرفًا رزمی بسیار متفاوت بود. در این گردان آنچه که بیش از همه مشاهده میشد حضور طلاب و دانشجویان بود همگی آنها دارای یک فکر سیاسی مشترک بودند. این فکر سیاسی تبعیت محض از امام و ولایت فقیه بود. همچنین پیروی از یاران امام که در مقطعی شهیدبهشتی وسپس حضرت آیت الله خامنه‌ای (حفظه الله) بودند. این گرایش سیاسی باعث شد که محمدتورجی سریع جذب این گردان شود. از دیگر ویژگی ها، حضور اساتید قرآن و معارف در میان بچه هاي اين گردان بود. به طوری که ما می توانستیم همزمان بیست جلسه قرآن و معارف با سطوح مختلف در گردان برقرار کنیم. توجه به معنویت شاخصه این گردان بود. همیشه یک ساعت مانده به اذان صبح نوار مناجات، توسط تبلیغات گردان پخش می شد. بیشتر نیروهای ما اهل نمازشب و بیداری در سحر بودند. در این گردان هر صبح بعد از نماز، دعای عهد و زیارت عاشورا و هر شب قرائت سوره واقعه قرائت میشد. اگر در کل لشكر سه مداح خوب وجود داشت، دوتای آنها در گردان یازهرا(س) بودند. به طوری که در مناسبتها از همه گردانها به سراغ آنها می‌آمدند. در بیشتر کارهای گردان به بُعد فرهنگی ومعنویت دقت میشد. بعدها محمد تورجی به یکی از ارکان معنویت گردان تبدیل شد. در پیاده روی ها محمد در کنار ستون می‌ایستاد. بلندبلند این شعر را میخواند و بچه ها تکرار میکردند: اگر تیر مسلسلها، شکافد سینه ما را نخواهیم دست بیعت را، جدا سازیم ز روح الله، اگرشلیک موشکها، بسوزاند تن ما را نخواهیم دست بیعت را، جدا سازیم ز روح الله، اگر امواج دریاها، ببلعاند تن ما را نخواهیم دست بیعت را، جدا سازیم ز روح الله و... گردان یازهرا(س) در بعد نظامی نیز از گردانهای شاخص لشكر بود. حماسه تصرف قرارگاه عملیاتی عراق در منطقه فاو روی گردان ما بیشتر حساب میشد. کربلای پنج نیز اوج حضور و حماسه بچه ها بود. این حماسه آفرینی تا پایان جنگ وحتی بعد از آن ادامه داشت. برکسی پوشیده نیست که حضور فرمانده و مداحی دلسوخته نظیر محمدتورجی در شجاعت و معنویت و از جان گذشتگی نیروها بسیار مؤثر بود. فراموش نمیکنم زمانی که قصد تهیه تابلو برای محوطه گردان داشتیم. شهید تورجی گفت: روی تابلو بنویسید: موقعیت گردان ام الائمه سلام الله علیها 1.هم‌اکنون نیزازبچه های باقیمانده از گردان واز شاگردان معنوی شهید تورجی تعداد زیادی پزشک،مهندس، روحانی، سردارانی حماسه سازو...هستندکه ّ مصمم به ادامه دادن راه نورانی شهدا هستند. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 🏴 اميرالمؤمنين عليه السلام:🏴 ▪️ فازَ مَن غَلَبَ هَواهُ و مَلَكَ دَواعِيَ نَفسِهِ. ▪️ رستگار شد آنكه بر هوسش چيره گشت و انگيزه هاى نفسانى خود را مهار كرد. 📚 غرر الحكم، ح 6541 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
. 🕋🕋🕋 🏴ادامه مطالب.......🏴 ««تهذیب نفس»» ««راویان جمعی از دوستان شهید»» اصفهان بودیم. رفتیم جلسه اخلاق آيت الله ميردامادي در مسجد الغفور. محمد ارادت خاصی به ایشان داشت.هميشه به جلسات ايشان مي رفت. حاج آقا از شاگردان امام و علامه طباطبايي بود. ايشان در ضمن صحبتها از اوصاف یاران پیامبر(ص) گفت. کسانی که روزها را روزه میگرفتند و شبها را به عبادت میپرداختند. محمد بعد از جلسه گفت: بیا با هم شروع کنیم! گفتم: چی رو!؟ گفت: اینکه تا وقتی میتوانیم شبها رو عبادت کنیم و روزها روزه بگیریم! گفتم: مگه میشه! اما بعد تصمیم گرفتیم که انجام دهیم. هفته بعد دوباره محمد را دیدم. با هم در مورد همان قضيه صحبت کردیم. گفت: اولش سخت بود اما الان عادی شده. شبها قرآن و دعا و نماز و... بعد از سحری و نمازصبح هم استراحت میکنم. کارهای محمد عجیب بود. هر کاری که برای تهذیب نفس لازم بود انجام میداد. محمد دعای کمیل لشكر را میخواند. سوز عجیبی هم در صدایش بود. همیشه دعا را برای رضای خدا میخواند. به کسی توجه نمي كرد. محمد حال عجیبی داشت.تا یک ساعت بعد از دعا هم نمیشد به سراغ او رفت! در مدتی که معاون گردان بود، جلوی درب سنگر یا چادر میخوابید. میخواست وقتی برای نمازشب بلند میشود مزاحم کسی نباشد. محل خواب او رو به قبله بود. از همان مکان برای خواندن نماز استفاده میکرد. بهمن ماه بود و هوا بسیار سرد. همه نیروها دو پتو روی خود می انداختند. اما محمد به یک پتو اکتفا میکرد! میگفت: وقتی راحت بخوابم برای نماز سخت بیدار میشوم. ً شام را کم میخورد. سعی میکرد کارهایی را که در دین مستحب معمولا است انجام دهد. در میان نمازها نمازظهر را عادی میخواند! چون در دید بچه ها بود. اما در نمازصبح یا مغرب حال عجیبی داشت. این اواخر تهجد و شب زنده داری او خیلی بیشتر شده بود. هر کاری به نیروها دستور میداد خودش هم انجام میداد. همین باعث شده بود بچه ها دستورات او را سریع انجام دهند. بچه ها را برده بود کنار کانال، آنجا پر از گل ولای بود. دستور داد همه سینه خیز بروند. خودش اول وارد شد. در اصفهان چند خانواده مستحق و یتیم را می‌شناخت. به بچه ها اعلام کرد. خودش هم پیش قدم شد. از بچه‌ها کمک گرفت و برای آنها می‌فرستاد. پیرمردی در گردان بود که به خاطر شرایط مالی نتوانسته بود به مشهد برود. محمد برایش مرخصی گرفت. پنج هزار تومان هم از خودش به او داد و گفت: با خانواده برو زیارت. ادامه دارد........... 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 🏴 پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله:🏴 ▪️ خمْسٌ لاَ أَدَعُهُنَّ حَتَّى اَلْمَمَاتِ.. وَاَلتَّسْلِيمُ عَلَى اَلصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي. ▪️ پنج چيز را تا زنده ام رها نمی كنم..... و سلام كردن به كودكان، تا بعد از من سنت شود. 📚 بحار الانوار، ج 16، ص 215. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
. 🕋🕋🕋 🏴عاقبت وحشتناک فکر و حسرت گناه🏴 ▪️مردي در كنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف (( منجاب)) مى رفت ، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد چشمش به مردی افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:حمام منجاب كجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت : حمام منجاب همين جاست . آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى گناه كرد.زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است ، حيله اي به ذهنش رسيد و گفت : من هم كمال اشتياق با تو بودن را دارم ، ولى چون كثيف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم . مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهيه كرد و برگشت ، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى گناه با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مى خواند: ... اين الطريق الى حمام منجاب؟(( چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست ))؟ مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقين مى كردند او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور را در حسرت آن زن مى خواند، و با اين حال از دنيا رفت و عاقبت به شرشد 📚نفل از كتاب عالم برزخ ص 41 يا كشكول شيخ بهائى 1/232 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 🏴کودک_رسانه🏴 مراقب باشیم، رسانه ها موجب سردی روابط خانوادگی می‌شود. وقتی پدر و مادر موبایل به دست در جلو فرزندان باشند، کودک و نوجوان نیز با موبایل و تلویزیون و رایانه ها سرگرم می‌شود و به مرور زمان فرزندان احساس نیاز به رابطه با دیگران نخواهند داشت. مراقب گرمی رابطه فرزند و والدین باشیم. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
. 🕋🕋🕋 🏴ادامه مطالب.......🏴 «« فاو »» «نوار مصاحبه شهید تورجی و خاطرات دوستان» سال شصت وچهار مشغول سخت ترین دوره های آموزشی بودیم. چندین مأموريت شناسایی انجام دادیم. گردان هر روز مشغول کارهای آموزشی بود. می‌گفتند برای عملیات جدید باید توان نظامی خود را بالا ببرید. بهمن ماه بود. کل نیروهای گردان ما به منطقه ذوالفقاری آبادان منتقل شد. نباید ضدانقلاب از عملیات جدید با خبر ميشد. برای همین بیشتر فرماندهان از محل عملیات بی‌خبر بودند! کار اطلاعاتی بسیار گسترده بود. عده‌ای میگفتند: شلمچه، بعضی میگفتند: جزایر مجنون و... ایام فاطمیه بود و حال معنوی گردان بسیار بالا. نیمه شبها وقتی برای نماز بلند می شدیم هیچکس خواب نبود. در همه گردانهای لشكر چنین وضعیتی بود. نوزدهم بهمن به سوله فرماندهی لشكر رفتیم. جلسه فرماندهان بود. مسئولین گردانها و گروهانهای عمل کننده حضور داشتند. آنجا اعلام شد که محل عملیات، بندر مهم فاو در جنوب عراق است. بعضی از فرماندهان در پیروزی عملیات جدید شک و تردید داشتند. برخی با نگرانی به نقشه نگاه میکردند. اما بیشتر فرماندهان با آمادگی کامل منتظر دستور حمله بودند. طرح عملیات اعلام شد. بر اساس این طرح گردان ما دومین نیروی عمل کننده از طرف لشكر بود. قرار بر این شد که در شب بیستم بهمن با یورش غواصان، خط دشمن شکسته شود. بعد یکی یکی گردانها به آن سوی آب منتقل شوند. گردان ما باید بعد از گردان موسی ابن جعفر (س) حرکت میکرد. ما باید در محل تعیین شده در جنوب نخلستانهای منطقه فاو مستقر میشدیم. تصرف قرارگاه ارتش عراق و پاکسازی جنوب فاو به عهده نیروهای ما بود. اما از همه مهمتر این بود که خط دشمن شکسته شود. سه هزار غواص برای شروع حمله آماده شدند. اگر آنها موفق نشوند کل کار شکست خواهد خورد. بچه ها همه مشغول دعا بودند. صدای ناله‌های یا زهرا(س) قطع نمی شد. روزها و شبهای عجیبی را در ساحل بهمن شیر گذراندیم. ُ سحرگاه روز بیستم بهمن بود. صدای غرش توپها و شلیک منورها حکایت از شروع عملیاتی بزرگ میداد. عملیات والفجر 8 در منطقه فاو با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعد از نماز صبح، صبحانه مختصری خوردیم و حرکت کردیم. در کنار ساحل قایقهای بزرگ منتظر ما بودند. همگی سوار شدیم. درآن سوي اروند پیاده شدیم. گردان به سمت جنوب منطقه فاو حرکت کرد. از اسکله به سمت منطقه جنوبی رفتیم. نخلستانهای آنجا بسیار زیبا بود. اما دشمن آتش بسیار سنگینی می‌ریخت. ما جایگزین گردان موسی ابن جعفر(س) شدیم. آنها آماده حمله به قرارگاه دشمن شدند. حمله آغاز شد اما به خاطر حجم وسیع آتش دشمن حمله آنها بی نتیجه ماند. حمله سحرگاه روز بعد هم نتیجه‌ای نداشت. قرار شد این بار گردان اباالفضل (س) سمت قرارگاه مهم دشمن حمله کند. روز بعد گردان اباالفضل(س) سمت قرارگاه دشمن حمله کرد. عملیات موفق بود. قرارگاه به تصرف نیروهای اسلام درآمد. اما عصر همان روز ارتش عراق پاتک گستردهای انجام داد. گردان اباالفضل (س) مجبور به عقب نشینی شد! سردار قوچانی در همان پاتک به شهادت رسید. از فرماندهی لشكر تماس گرفتند. گفتند: امشب گردان یازهرا (س) برای حمله به مقرفرماندهی ارتش عراق آماده شود. بچه ها حال عجیبی داشتند. بعد از نماز مغرب بچه ها دور هم جمع شدند. توسل به حضرت زهرا(سلام) صدای ناله بچه‌ها قطع نمی‌شد. ساعتی بعد در نهایت آرامش حرکت کردیم. همه مشغول ذکر بودند. فاصله ما با مقر زیاد نبود. بعضی از بچه‌ها اضطراب شدیدی داشتند. هر لحظه صدای انفجار می‌آمد. عراقیها هر شب پرژکتورهای بزرگی روشن میکردند. آنها حرکت هر جنبندهای را میدیدند! به مقرفرماندهی دشمن نزدیک شدیم. هیچکس نمیدانست چه سرنوشتی در انتظار گردان است. نکند عراقیها منتظر ما هستند!؟ ادامه دارد...... 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 🏴 امیرالمؤمنین امام على عليه السلام: 🏴 ▪️ عوِّدْ اُذُنَكَ حُسنَ الاستِماعِ، ولا تُصغِ إلى ما لا يَزِيدُ في صَلاحِكَ استِماعُهُ. ▪️ گوش خود را به خوب شنيدن عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى افزايد گوش مسپار. 📚 غررالحكم، ص ۴۵۷. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
💠 اولویت های ثبت نام دفتر تبلیغات اسلامی 🔸تبیین، ترویج و دفاع از آموزه‌های دینی بر پایه توانمندی علمی و مهارتی در مسئله، موضوع یا مخاطب خاص، تبلیغ تخصصی خوانده می شود. اداره کل تبلیغ تخصصی معاونت فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با هدف ارتقاء جایگاه امر مقدس تبلیغ و هماهنگی، راهبری، نظارت و مدیریت فعالیت‌ های تبلیغ تخصصی، تاسیس شده و از مبلّغان واجد شرایط ثبت‌ نام به عمل می‌ آورد. 🔸اولویت های ثبت نام: اندیشه سیاسی اسلام (انقلاب اسلامی، ولایت‌فقیه) پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی- اعتیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی- طلاق ( تحکیم خانواده، مشاوره خانواده و مهارت‌های زندگی) پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی- مفاسد اخلاقی (عفاف و حجاب) پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی- مفاسد جنسی (تربیت جنسی) تبلیغ برای مخاطب خاص- مناطق مشترک شیعه و اهل سنت تبلیغ برای مخاطب خاص- کودک و نوجوان تبلیغ برای مخاطب خاص- نابینا تبلیغ برای مخاطب خاص- ناشنوایان تبلیغ برای مخاطب خاص-ورزشکاران(محیطهای ورزشی) تبلیغ در محیط ویژه - مدارس، دانش‌آموزی، تربیت محور تبلیغ در محیط ویژه - مراکز درمانی و توان‌بخشی(تبلیغ بالینی) تعمیق باورهای دینی - امامت و شیعه شناسی تعمیق باورهای دینی - کلام اسلامی تعمیق باورهای دینی - مهدویت تعمیق باورهای دینی - نماز تمدن اسلامی روایتگری شهدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) سواد مصرف کالای فرهنگی(سواد رسانه و فضای مجازی و..) تولید محتوای تبلیغی(پشتیبانی تولید محتوا؛ رسانه ای و مجازی) قرآن کریم (ترویج ، بیان معارف و مفاهیم) مطالعات زنان و فمینیسم مقابله با ادیان و فرق انحرافی - باستان‌گرائی و زرتشتی گری مقابله با ادیان و فرق انحرافی - بهائیت مقابله با ادیان و فرق انحرافی - تصوف انحرافی مقابله با ادیان و فرق انحرافی - عرفان‌های نوظهور مقابله با ادیان و فرق انحرافی - مدعیان دروغین مقابله با ادیان و فرق انحرافی - مسیحیت تبشیری مقابله با ادیان و فرق انحرافی - وهابیت و جریان‌های تکفیری پاسخگویی تخصصی احکام نکته: سایر تخصص های پیشنهادی نیز بررسی می گردد. 🔸کسب اطلاعات بیشتر: http://roshd.balagh.ir/node/5 ❌ با انتشار این فراخوان در اطلاع رسانی و ثواب این امر سهم باشید. 💡 | پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم 🌐 Tablighnews.Dte.ir 🆔 @tablighnews
. 🕋🕋🕋 🏴ادامه مطالب.......🏴 «« مقر فرماندهی »» ««نوار مصاحبه شهید تورجی»» رسیدیم به مقر عراقیها. پشت خاکریز سنگر گرفتیم. آنها هیچ عکس العملی نشان ندادند. همین که هیچ حرکتی نمیکردند تعجب ما را بیشتر می َ کرد. سرم را از خاکریز بالا بردن. ُکمی آن طرف تر تعدادی عراقی دور هم نشسته بودند. هنوز متوجه حضور ما نبودند. بچه های گروهان ما پشت خاکریز مستقر شدند. یکدفعه نگاهم به يك ستون چوبي در ورودی مقر دشمن افتاد! یکی از بچه های گردان قبلی بود! عراقیها او را اسیر گرفته بودند. برای تضعیف روحیه ما همانجا او را دار زده بودند! بقیه نیروها هم رسیدند. لحظاتی بعد با فریاد الله اکبر و یازهرا (س)به آنسوی خاکریز حمله کردیم. عراقیها از سنگرها بیرون ریختند. نبرد تن به تن بود. بسیاری از نیروهای دشمن در همان لحظات اول به درک واصل شدند. تمام محوطه پشت خاکریز پر از جنازه عراقیها بود. اگر با چشمان خودم نمیدیدم باور نمیکردم. یکی از بچه ها با سرنیزه به جان یک افسر بعثی افتاده بود! باتعجب گفتم: چیکار میکنی!؟ با خنده گفت: خيلي تير زدم اما نمی میره! یه خشاب روش خالی کردم باز در حال فرار بود. مجبور شدم با سرنیزه حمله کنم! خنده ام گرفت. باور کردن این صحنه ها عجیب بود. در حال دویدن بودیم. باید سریع محوطه اطراف را پاکسازی میکردیم. بعضی از بچه ها با پای برهنه به دنبال عراقیها بودند. تعداد زیادی را هم اسیر گرفتيم. برخی از عراقیها خودشان را روی زمین می انداختند و به مردم می زدند!باید خیلی دقت میکردیم. نیروهای ما در قرارگاه پخش شده بودند. من به پشت یک سنگر در انتهاي قرارگاه رفتم. یکی از بچه‌ها آنجا بود. گفتم: برو کنار! یکدفعه صحنه ای دیدم که باور کردنی نبود! دهانم از ترس تلخ شده بود. هر لحظه مرگ را به چشم خود میدیدم! شخص پشت سنگر یک افسر عراقی بود. او برگشت و لوله اسلحه اش را به سمت من گرفت. من فقط لحظاتی با مرگ فاصله داشتم! فرصت بالا آوردن اسلحه را نداشتم. زمان به سختی میگذشت. در دلم فقط حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا میزدم. یکدفعه اتفاق عجیبی افتاد. بسیار عجیب. یک گلوله درست به پشت سر همان عراقی اصابت کرد! بدن افسر عراقی غرق خون شد. بعد هم در حالی که هنوز اسلحه را محکم در دست گرفته بود روی زمین افتاد. برای لحظاتی نَفسم بند آمده بود. کمی روی زمین نشستم. بچه ها محوطه اطراف را پاکسازی کردند. فقط مقر فرماندهی قرارگاه باقی مانده بود. همان موقع بچه ها خبر دادند که برادر مَساح معاون گروهان و برادر کهکشان بیسیمچی ما به شهادت رسیدند. یکی از افسران عراقی اسیر شده بود. از او پرسیدیم: چرا شما مقاومت نکردید؟! در جواب گفت: عصر امروز نیروهای شما را شکست دادیم. آنها از اینجا عقب نشینی کردند. فرمانده ما گفت: آسوده باشید. ایرانی‌ها دیگر آمادگی ندارند. مطمئن باشید امشب حمله نمی کنند! فرماندهی قرارگاه هنوز سقوط نکرده. برادر صادقی خیلی خوب نیروها را مدیریت میکرد. بچه های گردان از سه طرف خاکریزهای اطراف فرماندهي را گرفته بودند. همان افسر عراقی را آوردیم. به او گفتیم برو داخل قرارگاه. به نیروهایتان بگو بدون درگیری تسلیم شوند! بعد گفتیم: خوب به اطراف نگاه کن. دور تا دور شما محاصره شده. در زیر نور منّورها به اطراف نگاه کرد. در پشت همه خاکریزها نیروهای ما حضور داشتند. ترس عجیبی در دل عراقی‌ها افتاده بود. به افسر عراقی گفتم: اگر میخواهید کشته نشوید همگی تسلیم شوید! لحظاتی بعد افسر عراقی به سمت فرماندهی قرارگاه دوید. به زبان عربی حرفهایی زد. اما متوجه نشدیم. چند نفری از بچه ها اعتراض کردند. میگفتند: کار اشتباهی کردی! باید همه با هم به مقر حمله میکردیم. دقایق به سختی میگذشت. خبری از افسر عراقی نشد! بچه ها همه آماده حمله بودند. مدتی گذشت. با خودم گفتم: اشتباه کردی! یکدفعه صدایی آمد: دخیل، دخیل الخمینی ... نفر اول همان افسر عراقی بود. دستانش بالا بود. از مقر خارج شد. نفر دوم یک درجه دار بود. نفر سوم همینطور. نفر چهارم. پنجم ... دیگر نمیشد آنها را شمارش کرد. بیش از صد نفر که اکثر آنها درجه دار و عضو حزب بعث بودند تسلیم شدند. فقط عنایت خدا بود. توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها کار ساز شد. قرارگاه مرکزی آنها بدون درگیری تصرف شد. ادامه دارد.......... 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕋🕋🕋 «« شهید پلارک »» 🏴شهیدی که از مزارش بوی عطر میاد🏴 ««راوی مادر شهید»» در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود.  شب‌های بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...  مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چهارکار را هرگز ترک نکرد:  ▪️ نماز شب  ▪️غسل روز جمعه ▪️زیارت عاشورای هر صبح ▪️ ذکر 100 صلوات ▪️اشک‌های شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسان‌ها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می‌کند. ▪️مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در وصف این شهید والامقام فرمودند: «یکی از نهرهای بهشت از زیر قبر مطهرشان رد می‌شود». خیلی ها او را با نام شهید عطری می شناسند. ▪️میگویند خودش به مادر وصیت کرده که بعد از شهادتم از مزارم بوی حسین علیه السلام به مشامتان می رسد. حقیر که توفیق زیارت قبر مطهر این شهید را پیدا کردم واقعاً نتوانستم بوی عطری که از قبر ایشان به مشامم رسید را با عطرهای دنیوی مقایسه کنم بوی عطرش خیلی خاص است. رایحه دلپذیر و مشام نواز معطری که از خاک شهید سید احمد پلارک که پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب می کند. کسانی که زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند؛ او معجزه خداوند است. از سنگ قبرش همیشه عطر ترشح می‌کند، همیشه نمناک است و هم بوی گلاب و گلهای معطر دارد. هیچ وقت روز سر مزار شهید سید احمد پلارک خالی نیست همیشه میهمان دارد. آدرس مزار: بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ،۲۲ 📺برای شهدا رسانه باشیم. 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha
🕋🕋🕋 ▪️هرچه که خوب بتوانی زندگی کنی خداوند روی تو بیشتر سرمایه گذاری می کند. ▪️سرمایه گذاری خدا یعنی چه؟؟؟ ▪️یعنی یک سری از کارهایی که خدا می خواهد در عالم انجام دهد به تو واگذار می کند. ▪️خداوند اراده هایی دارد و میلیاردها آدم آورده ولی روی همه سرمایه گزاری نمی کند. ▪️شما کارهای مهم و سنگین را به کسی می دهی که بتواند آنها را انجام بدهد. ▪️کسی که به شما پشت کرده که به او کاری واگذار نمی کنید. ▪️وقتی تحمل دو تا بچه را نداریم!! چطور توقع داریم خدا کارهای بزرگتری به ما بدهد؟؟ 🎙:استاد مهدی منصوری 💐کانال مهمانی ستاره ها 🆔 @m_setarehha