#استوری
.
کوچڪترینتکلیفماهمانچیزیست ڪھامام زمان فرمود...!
#امام_زمان عج
پارت دو ....
harfeto.timefriend.net/16281011133063
یا حسین
#محرم
#امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#گاندو
🍃🌹🍃🌹
@emamhosein113
@gandooooooooo
پروفایل گاندویی
پارت دو ....
harfeto.timefriend.net/16281011133063
یا حسین
#محرم
#امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#گاندو
🍃🌹🍃🌹
@emamhosein113
@gandooooooooo
پروفایل گاندویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار زیبا ی آقا محمد 😍👀
لینک ناشناس برای ارتباط با ما نظراتو نو بگید
harfeto.timefriend.net/16281011133063
یا حسین
#محرم
#امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#گاندو
🍃🌹🍃🌹
@emamhosein113
@gandooooooooo
هدایت شده از ″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما میدونید؟🤣
#گاندو
هدایت شده از ″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما این کار رو بکنید😂
سلام یک نفر گفته رمان گاندو ۳ نزار بزار رمان اون یکی تموم بشه بعد منم برای همین نگذاشتم تا اون رمان تموم بشه ☺️حالا بزارم یا نه ؟
#هستی
https://harfeto.timefriend.net/16469754887301
•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو قسمت ۵۳❤️ محمد: داشتم پرونده و ورقه ها رو از اتاق جلسه جمع میکردم که رسول جلوی در اتاق
#رمان_گاندو
پارت ۵۴❤️
محمد:
منو سعید بالا سر رسول بودیم که داوود و آقای رضایی(دکتر سایت) اومدن.
رضایی: سلام چی شده !؟
محمد: سلام نمی دونم اومد بره بیرون که ....😔
رضایی: بزارید .....لطفا دورشون رو خلوت کنید.
محمد:
منو بچه ها از دور و ور رسول کنار رفتیم و آقای رضایی رسول رو معاینه کرد.
همه نگران بودیم 😓😓😓
🌡______بعد از معاینه______🌡
رضایی: بهتره ببریدش بیمارستان ، دکتر متخصص معاینه کنه و....
محمد: بله ممنون آقای رضایی😔
رضایی: من با مسؤل آمبولانس هماهنگ کردم ،الان میگم بیان بالا با برانکارد ،نگران نباشید انشاءالله چیزی نیست🙂
محمد : انشاءالله ممنون
محمد:
دو تا از همکار های آقای رضایی با برانکارد رسول رو بردن تو آمبولانس 😔
محمد: داوود جان !!!
داوود: جانم آقا؟!
محمد: بی زحمت به آقای عبدی یه خبر بده که رسول حالش خوب نیست و داریم میریم بیمارستان .
داوود: چشم آقا محمد
محمد: آها داوود...!!!
راستی بهشون هم بگو که به دکتر افشین هم هماهنگ کنن آقای عبدی👌👍
داوود: چشم با اجازه
داوود:
رفتم و کل ماجرا و.... رو به آقای عبدی گفتم و توضیح دادم.
محمد:
رسول رو گذاشتن تو آمبولانس و منو سعید هم با ماشین پشت آمبولانس راه افتادیم🛣
ادامه دارد....
#گاندو
•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۵۴❤️ محمد: منو سعید بالا سر رسول بودیم که داوود و آقای رضایی(دکتر سایت) اومدن.
#رمان_گاندو
پارت ۵۵❤️
محمد:
رسیدیم بیمارستان رسول رو از آمبولانس اوردن بیرون و با چند تا از پرستار ها رسول رو برن بخش ،که آقای عبدی زنگ زد.
عبدی: سلام محمد جان
محمد: سلام آقا
عبدی: حال رسول چطور ؟؟؟!!
محمد:😔😔خوب نیست آقا همین الان از آمبولانس اوردنش پایین 😓
عبدی: انشاءالله که چیزی نیست ، آها راستی محمد جان من با افشین هم هماهنگ کردم که بیاد بالا سر رسول 🙂👌
محمد: بله ممنون آقا 😓من برم با اجازتون!
عبدی :آره محمد برو
محمد: خدانگهدار آقا
عبدی: خدانگهدار محمد
محمد:
تلفن رو قطع کردم و رفتم تو ساختمان بیمارستان 🏥
محمد:
رفتم تو ساختمان و رفتم سمت پذیرش👌😞
محمد: ببخشید خانم سلام...!!
خانم: سلام جناب بفرمایید
محمد: ببخشید یه آقایی ۲۵ ساله همین ۳ دقیقه پیش اوردن اینجا .... کجا بردنشون؟!؟!
خانم: آها بله .....فقط ...شما چه نسبتی با ایشون دارید؟؟؟
محمد: من برادرشونم
خانم: بله بفرمایید بردنشون بخش ، دکتر افشین مولایی هم بالا سرشون هستن🙂
محمد: تشکر
محمد:
رفتم قسمت بخش بیمارستان.....
ادامه دارد.....
#گاندو