هدایت شده از دفترچه
کودکش تشنه بود اما او ، پای اخبار داشت جان می داد
شیشه ی شیر توی دستش بود، روی پا طفل را تکان می داد
قطره ای اشک گوشه ی چشمش، قورت میداد بغض هایش را
خنده می خواست کودکش از او، مگر این گریه ها امان میداد؟!
کاش میشد برای یک لحظه، شانه میزد به موی دخترکی
یا که حلوای تازه ای می پخت،دست طفلی گرسنه نان میداد
یا که همپای مادری بیتاب ، بین آوارِخانه را میگشت
ردّ خونی که مانده بر دیوار، خبر از غصه ای نهان میداد
با هل و دارچین،کمی گل سرخ،می شد ایکاش چای دم میکرد
به پدرهای دل شکسته ی شهر،دوسه تا چایِ زعفران میداد
اثر بمب های فسفر را،روی بال فرشته ها میدید
کاش این ظلم بی نهایت را، به تمام جهان نشان میداد
ساعت از نیمه های شب رد شد، کودکش گریه میکند انگار
شیشه ی شیر توی دستش بود، داشت گلدسته ها اذان میداد...
#متین_پسندیده
@daftarcheyesheer