سید تقی واردی, [۳۱.۰۱.۲۳ ۱۶:۴۶]
✅ میلاد مسعود حضرت امام محمد تقی(ع)
⬅️ دهم رجب المرجب سالروز میلاد مسعود 🌹حضرت امام محمد تقی، معروف به جواد الائمه (ع)🌹 است.
ضمن تبریک این خجسته روز به منجی عالم بشریت حضرت حجت(عج الله تعالی فرجه الشریف) و علما و سادات بنی الزهرا(س) و عموم شیعیان و محبان اهل بیت(ع)، توجه شما را به خلاصه زندگی نامه آن حضرت جلب می کنم.
نام مبارک امام نهم شیعیان، "محمد"، کنیه اش " ابوجعفر ثانی " و لقب هایش تقی، جواد، مرتضی، مختار، منتجب، قانع و عالم است.معروف ترین و مشهورترین لقب هایش تقی، جواد و جوادالائمه می باشد.
نام پدرش" امام علی بن موسی الرضا(ع) " و مادرش" سبیکه " می باشد. نام های دیگری مانند سکینه، مرسیه و دره نیز برای مادرش نقل شده و امام رضا(ع) آن بانوی شریفه را "خیزران" نامید.(1)
خیزران از اهالی"نوبه" در شمال افریقا و از خاندان ماریه قبطیه، همسر رسول اکرم(ص) و از زنان فاضله و بزرگوار زمان خویش بود.
پیامبر اکرم(ص) در حیات با برکت خویش، وجود چنین بانوی پرهیزکاری را پیش گویی و در حدیثی فرمود: بأبی ابن خیرة الاماءِ النّوبیة الطیّبة؛(2) پدرم به قربان پسر بهترین کنیز از اهالی نوبه و پاکیزه سرشت باد.
امام موسی کاظم(ع) نیز وجود این بانوی شریفه و فرزند گرامی اش امام محمد تقی(ع) را پیش گویی کرده بود. آن حضرت در حدیثی به یزید بن سلیط فرمود: هرگاه فرزندم علی(امام رضا(ع)) را در این مکان(در طریق مکه ملاقات کردی، وی را بشارت بده که از وی پسری متولد می گردد که امین، امانت دار و مبارک خواهد بود. در آن روز، پسرم (امام رضا(ع)) تو را خبر می دهد که در چنین روزی، با من ملاقات کردی و من به تو چنین سخن هایی گفتم. پس تو وی را در آن زمان خبر بده که آن جاریه ای که چنین پسر ارجمندی از او متولد خواهد شد، از اهل بیت ماریه قبطیه، جاریه رسول خدا(ص) است و اگر آن بانو را ملاقات کردی، سلام مرا به وی برسان.(3)
محل تولد امام جواد(ع) در مدینه منوره و در خانه امام رضا(ع) بود، ولی درباره تاریخ تولد آن حضرت، اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نگاران نیست. زیرا برخی پنجم ماه رمضان، برخی نیمه ماه رمضان، برخی نوزدهم ماه رمضان و برخی دیگر دهم رجب المرجب سال 195 قمری را روز تولد مبارک آثار آن حضرت می دانند.(4)
ابن عیاش، ولادتش را دهم رجب ذکر کرد و دعای ناحیه مقدسه نیز دلالت بر همین امر دارد. در فرازی از این دعا آمده است: اللّهِمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فی رَجَبٍ، مُحَمّدٍ بْنِ عَلیٍ الثّانی وَ ابْنِه عَلّی بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.(5)
کلیم بن عمران روایت کرد: به محضر امام رضا(ع) رسیدم و به آن حضرت عرض کردم که در پیشگاه خدا دعا کن تا فرزندی به تو کرامت کند. امام رضا(ع) فرمود: حق تعالی فرزندی به من کرامت خواهد کرد و او وارث امامت و جانشین من خواهد بود. هنگامی که امام محمد تقی(ع) متولد گردید، امام رضا(ع) فرمود: خدای متعال فرزندی به من عطا کرد که به موسی بن عمران(ع) که دریا را شکافت، شباهت دارد و نظیر عیسی بن مریم(ع) است که خداوند منان مادرش را پاکیزه گردانید و او طاهر و مطهر آفریده شد.(6)
امام رضا(ع) هنگامی که به درخواست مأمون عباسی، به خراسان سفر نمود، از عمر شریف فرزندش امام محمد تقی(ع) بیش از پنج سال نگذشته بود و در هنگامی که آن حضرت در خراسان به دسیسه مأمون عباسی مسموم و شهید گردیده بود، امام جواد(ع) تنها هشت سال بیشتر نداشت. امام جواد(ع) در سنین کودکی به مقام امامت نایل آمد و با آن صغر سن خویش سکان کشتی شیعیان را به نیکی هدایت نمود و همانند پدر و نیاکان معصوم خویش پناه گاه عدالت جویان و دوستداران مکتب اهل بیت(ع) شد.
مأمون عباسی که دانشمندی زبردست و از خردمندان عصر خویش بود، در برابر اعتراض عباسیان نسبت به ازدواج دخترش ام الفضل با امام محمد تقی(ع)، درباره مقام و شخصیت این امام همام گفت: و اما ابوجعفر محمدبن علی قد اخترته لتبریزه علی کافة أهل الفضل فی العلم و الفضل مع صغر سنه، و الاعجوبة فیه بذلک، و أنا ارجو أن یظهر للناس ما قد عرفته منه، فیعلموا أن الرأی ما رأیت فیه.(7)
یعنی: اما از این که ابوجعفر محمد بن علی(ع) را به دامادی خویش و همسری دخترم برگزیدم، بدین خاطر است که وی در عین خردسالی بر تمامی اهل فضل و صاحبان علم و اندیشه برتری دارد و اعجوبه زمان خویش است و من امید دارم به همان مقداری که من به دانش و فضل او پی بردم، مردم نیز او را بشناسند و به فضل و کمالات وی آگاه شوند و بدانند رأی درست همان است که من پسندیده ام.
مأمون عباسی که به درستی مقام و شأنیت آن حضرت را شناخته بود، دخترش ام الفضل را به عقد نکاح وی درآورد.
ولیکن پس از وفات مأمون، هنگامی که امام محمد تقی(ع) برای بار دوم به بغداد سفر کرده بود، همسرش ام الفضل به تحریک عموی خویش معتصم عباسی، آن حضرت را در سنین جوانی مسموم کرد و از این راه وی را غریبانه و مظلومانه در بغداد به شهادت رسانید.(8)
📚 منابع:
1- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 324؛ کشف الغمه(علی بن عیسی اربلی) ، ج3، ص 186
2- الارشاد(شیخ مفید)، ص 615؛ منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 325
3- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 325
4- نک: منابع فوق الذکر
5- مفاتیح الجنان(شیخ عباس قمی) ، دعای ششم ماه رجب
6- منتهی الآمال(شیخ عباس قمی)، ج2، ص 326
7- الارشاد(شیخ مفید)، ص 621
8- نک: تاج الموالید(علامه طبرسی) ، ص 51 ؛ المستجاد(علامه حلی) ، ص 210 ؛ الارشاد(شیخ مفید) ، 615 ؛ کشف الغمة(علی بن عیسی اربلی)، ج 3 ، 186
✍️ سید تقی واردی. ۱۱ بهمن ۱۴۰۲
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
چهارشنبه زمستونیتون زیبـا🕊🍏
صبحتون سرشاراز مهر الهی🕊🍏
در ایـن روز معنوی از خــدا🕊🍏
برای تک تکتون میخواهم🕊🍏
شاخه های آرزوهاتون پربار
درخت عمـرتـون پر ثمر🕊🍏
و میوه های زندگیتون
خـوش رنـگ باشـه 🕊🍏
روزتـون عـالی🕊🍏
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Wednesday - 01 February 2023
قمری: الأربعاء، 10 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت امام جواد علیه السلام، 195ه-ق
🔹ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام، 60ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️5 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️15 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️16 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️17 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
لبخند کعبه (قسمت سوم) (احمد باقریان ساروی)
ایمان ابوطالب
1. ابوطالب طبق وصيت پدر [عبدالمطلب]، پس از وفات او در سال هشتم عام الفيل سرپرستى پيامبر صلىاللهعليهوآله را بر عهده گرفت؛ محمّد صلىاللهعليهوآله نه ساله بود كه ابوطالب در سفر شام او را به همراه خود برد، كاروان ابوطالب در «بُصرى» - از سرزمين شام - فرود آمد و در صومعه آن شهر، بحيراى راهب پيامبر صلىاللهعليهوآله را ديد كه ابرى بر روى سر او سايه افكنده است، آنگاه كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در زير درختى قرار گرفت، آن درخت شاخههايش را پايين آورد تا بر پيامبر صلىاللهعليهوآله سايه افكند، بُحيرا با پرسشهايى كه از محمد صلىاللهعليهوآله كرد دريافت او پيامبر موعود است و به زودى به او وحى مىشود، از اينرو به ابوطالب گفت: به شهر [مكه] برگردد و او را از يهود دور نگاه دارد، چون او در آينده نزديك از جايگاه بزرگى برخوردار خواهد شد؛ ابوطالب دست برادرزاده خود محمد صلىاللهعليهوآله را گرفت و به مكه بازگشت.( الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 37 - 38)
2. به اعتراف و تصريح مورخان اهل سنّت، ابوطالب با درخواست پيامبر صلىاللهعليهوآله براى سپردن على[ عليهالسلام] به او صلىاللهعليهوآله موافقت كرد و على عليهالسلام را در زمان خردساليش به پيامبر صلىاللهعليهوآله سپرد و حاضر شد پيامبر صلىاللهعليهوآله شخصا حضانت و تربيت على عليهالسلام را بر عهده بگيرد.
3. در سال سوم بعثت كه پيامبر صلىاللهعليهوآله خويشاوندان نزديك خود از جمله عموهايش را به منزل خود فرا خواند و آنان را به اسلام دعوت كرد، على[ عليهالسلام] در حضور ابوطالب و ديگر فرزندان عبد المطّلب دعوت پيامبر را اجابت كرد و پيامبر صلىاللهعليهوآله در حق على[ عليهالسلام] فرمود: «او برادرم، وصيّم و جانشينم در ميان شما است، پس سخن او را گوش فرا دهيد و او را پيروى كنيد»، مردان آن مجلس خطاب به ابوطالب و به قصد استهزاى او گفتند: «او امر كرده است كه به سخن پسرت گوش فرا دهى و او را اطاعت كنى»(ر.ك: همين كتاب، فصل اول، بخش سوم با عنوان «نخستين اعلام ولايت على عليهالسلام»)؛ ولى ابوطالب اين استهزا را به جان خريد و سكوت كرد و هيچ راوى و مورّخى نقل نكرد كه ابوطالب پاسخ ردّ و ناراحت كنندهاى به پيامبر صلىاللهعليهوآله داده باشد، چنانكه به پسر خود على نيز هيچگونه اعتراضى نكرد كه چرا دعوت محمّد صلىاللهعليهوآله را پاسخ داده و در پذيرش آن پيشگام شده است.
4. قريش مشاهده كردند كه ابوطالب از پيامبر صلىاللهعليهوآله با سرسختی دفاع مىكند و او را به آنان تسليم نمىكند، كسانى را نزد ابوطالب فرستادند و به او گفتند: يا خودت محمّد را از لعن و توهين خدايان و دين ما باز دار و يا از برخورد ما با او ممانعت نكن، ابوطالب با سخن زيبا و با مهربانى آنان را از خود دور كرد و پيشنهاد آنان را نپذيرفت، چنانكه پيشنهادات ديگر آنان را نپذيرفت. او به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفت: اِذْهَبْ يَابْنَ أَخى فَقُلْ ما أَحْبَبْتَ، فَوَاللّهِ لا أُسَلِّمُكَ لِشَىْءٍ أَبَدا». (كامل ابن اثير، ج2، ص63 - 64؛ تاريخ الطبرى، ج 1، ص 545؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 187؛ سليمان كلاعى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 216).
«پسر برادرم هر چه مىخواهى بگو، به خدا سوگند من هرگز تو را براى هيچ چيزى به آنان تسليم نمىكنم».
5. سران قريش براى اينكه پيامبر صلىاللهعليهوآله و مسلمانان را با فشار اقتصادى از پاى در آورند قراردادى را امضا كردند كه از آن پس با مسلمانان و بنى هاشم هيچگونه رابطه و داد و ستد نداشته باشند، آنان پيماننامه را در شكاف ديوار كعبه گذاشتند، پيامبر صلىاللهعليهوآله به همراه عموى خود ابوطالب و مسلمانان و بنى هاشم به يكى از درّههاى اطراف مكه [شِعْب ابوطالب] پناه بردند، در آنجا سه سال را با نهايت سختى، رنج و مشقّت گذراندند، پس از سه سال موريانه همه آن نامه - جز كلمه «بِسْمِكَ اللّهُمَّ» - را خورد، ابوطالب همه رنجهاى شِعْب را به همراه ديگر مسلمانان تحمّل كرد، با اينكه خود شيخ و پير قريش بود، پس از سه سال بيرون آمدند و ابوطالب اين شعر را سرود:
وَ قَدْ كانَ فى اَمْرِ الصَّحيفَةِ عِبْرَةٌ مَتى ما يُخَبَّرُ غائِبُ الْقَوْمِ يَعجَبُ مَحَا اللّهُ مِنْهُمْ كُفْرَهُمْ وَ عُقُوقَهُمْ وَ ما نَقَمُوا مِنْ ناطِقِ الْحَقِّ ُعْرِبٌ فَأَصْبَحَ ما قالُوا مِنَ اْلأمْرِ باطِلاً وَ مَنْ يَخْتَلِقْ ما لَيْسَ بِالْحَقِّ يَكْذِبُ
(ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 89 - 90؛ ابن هشام، السيرة النبويّه، ج 1، ص 377 - 378؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 310 – 311).
ترجمه اشعار
درنامه درس عبرتی وجود داردهرگاه غایب از میان مردم شگفت زده میشود
خدا کفر و انکار آنان را محو کرد و آنانکه از سخن حق دلگیر شدند لال شدند
پس آنچه را که گفته بودند باطل شد و هرکس ببافد ناحقی را دروغ میگوید
6. خداوند پيامبر صلىاللهعليهوآله را از استغفار براى مشركان نهى كرد و فرمود «بر پيامبر و مؤمنان جايز نيست براى مشركان استغفار كنند» (التوبة، آيه 113. شأن نزول صحيح آيه اين است كه مسلمانان به پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم گفتند: «آيا براى پدران ما كه در جاهليت مردهاند استغفار نمىكنى؟»، آيه نازل شد و پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم از استغفار براى مشركان عصر جاهليت نهى كرد [مجمع البيان، ج 5، ص 115]؛ ولى در منابع اهل سنّت حديث درست كردهاند كه آيه به دنبال استغفار پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم براى عموى خود نازل شد، و او را از اين كار نهى كرد، در سند اينگونه احاديث نوعا يكى از كذابين و ضعفا قرار دارد كه در ادامه وجه ضعف سند سه نمونه از آنها بيان مىشود) ولى او صلىاللهعليهوآله براى عموى گرامى خود ابوطالب استغفار و طلب شفاعت مىكرد.
7. ابوطالب به على[ عليهالسلام] گفت: «اى پسرم! اين دينى كه تو بر آنى چيست؟»، على گفت: «پدرم! من به خدا و پيامبرش ايمان آورده و آنچه را او آورده است باور كردهام و با او نماز خوانده و از او پيروى كردهام»، ابوطالب به پسر خود گفت: «پسرم! آگاه باش كه او [محمد صلىاللهعليهوآله] براى تو جز خوبى چيزى نمىخواهد به او پايبند باش و همراه او باش».( ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 247؛ محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 65)
8. ابوطالب به پسرش على عليهالسلام مىگفت: «مشاور پسر عمويت باش و او را يارى كن»( وازِرْ اِبْنَ عَمِّكَ وَ انْصُرْهُ». تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 45). آيا اين رفتارهاى مثبت و اين سخنان حق و مخالف باطل، در مخالفت با مشركان و موافقت با پيامبر صلىاللهعليهوآله در آن فشار بى حد و حصر مشركان جز از يك مؤمن خالص صادر مىشود؟!
9. دكتر احمد شلبى در كتاب «السيرة النبوية» نوشته است: ابوطالب سِپَرى بود كه از پيامبر با تمام نيرو و صلابت حمايت مىكرد و اين شعر از او است:
(والله لن یصلوا الیک بجمعهم حتّی أوسَّدَ فی التراب دفینا)
به خدا سوگند با همه جمعیتشان به تو نمیرسند تا خاک را بالشم گرفته و در آن دفن شوم
ابوطالب در هفتاد و پنج سالگی در گذشت، از ابن عباس نقل شده است که گفت: از ابوطالب در آن هنگام که در بستر مرگ قرار داشت شنیده شد شعری میخواند که در آن آمده بود:
وَ قَد عَلمتُ بأنَّ دینَ محمَّد مِن خیر أدیان البریّة دینا
ومن دانستم که دین محمد از بهترین ادیان مخلوقات است
مانند اين شعر بعضى از پژوهشگران اهل سنّت را بر آن داشته است كه اين رأى را داشته باشند كه ابوطالب در دين محمد داخل شد، اگرچه آن را علنى نكرده بود.( احمد شلبى، السيرة النبوية العطره، ص 225).