eitaa logo
معارف تشیع
93 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با ادمین @ahmadbagherian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذهن آدمی مانند ساعتی است که مدام از کار می‌افتد ذهن را باید با اندیشه های خوب کوک کرد... امروزتون رو پر از اندیشه های بکر و خوب شروع کنید، ذهنتون رو خالی از هرگونه بدی کنید، زیبایی ها را ببینید... سلام صبح بخیر ❤️❤️
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ میلادی: Sunday - 05 February 2023 قمری: الأحد، 14 رجب 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️11 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️12 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️13 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️18 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خمس درس 21.MP3
42.91M
خارح فقه کتاب خمس درس 21 یکشنبه 16 بهمن 1401 شمسی
خارح فقه کتاب خمس درس 21 یکشنبه 16 بهمن 1401 شمسی (اشکال): مقتضاي اطلاق این است که معادن واقع شده در املاك خصوصي نیز از انفال باشد، و این خلاف مقتضاي ملكيت است. (پاسخ): ما نمی‌پذیریم که مقتضاي ملكيت کسی بر زمین - مثلا – این باشد که او مالك تخوم ارض تا عنان اسمان را نیز مالک باشد، زیرا ملكيت امر اعتباري است، و اعتبار کننده آن عقلا هستند و حدود موضوع از جهت سعه و ضيق نیز تابع اعتبار آنان است، و آنان ملكيت در مثل خانه و مانند آن را اعتبار نمی‌کنند جز برای زمینی که ساختمان در ان بنا شده و حیاط و سرویسهای بهداشتی و اشپزخانه مورد احتیاج برای استفاده از خانه، و از جمله فضای خانه تا اندازه‌ی مخصوص متعلق به آن خانه، و معادن واقع شده در تخوم [محدوده] این خانه و نیز فضای خارج از متعارف از توابع و مرافق آن شمرده نمی‌شود، آیا عبور هواپیماها را مثلا در فضای آسمان شهرها هنگام پرواز و در صورت عدم مزاحمت ساكنان خانه ها را تصرف در ملك غير می‌دانید؟ نه، ولی عبور آنها از فضای یک کشور بدون اجازه حاکم آن نزد عرف تجاوز و تصرف در سلطنت غير شمرده می‌شود.. سخن به همین گونه است نسبت به آبها و معادن واقع شده در زیر ملك غير، پس اگر – مثلا- فرض شود استخراج معدن یافت شده در زیر خانه دیکری و یا در باغ او در عمق هزار متری مثلا بدون تصرف در ملك او به اینکه مدخل معدن در خارج ملك او قرار داده شود، یا قناتی یا چاهی در خارج ملک او حفر شود، به گونه ای که از اب پیدا شده در ملک او استفاده بشود، آیا يعد از این تصرف در ملك غير شمرده می‌شود؟ بلکه ممکن است کسی بگوید: انسان مالك اعتباری و تشريعی نمی‌شود جز آنچه را که تكوينا مالک شده یا به ارث به او رسیده و یا از سوی مالكش به این گونه به او انتقال پیدا کرده است، زیرا نظام تشريع معقول چیزی است که نظام تكوين بر ان منطبق می‌شود. بنا براین انسان تكوينا اعضاء و جوارح و قوای نهفته در آن، و افعال صادر شده از انها را مالک است و به تبع آنها مالک نتيجه افعال خود نیز خواهد بود، از اینرو او مالك کارهای ساخته شده به دستش و آنچه را احیاء و حيازت کرده می‌شود، و به تبع آن مالک مصنوع و مال حیازت شده و احياء شده خود می‌شود، پس کسی که زمین مرده ای را احیا کند آن زمین از این جهت که احیا شده است مال او می‌شود، از اینرو او مالك حيثيت احياء و آثار حيات است، چون اینها نتيجه فعل او است، و لازمه ان این است که اگر حيثيت احياء و آثار آن زایل گردد ملك او زایل گردیده و زمین به حالت نخست خود یعنی برای خدای تعالي بودن بر می‌گردد، و خدا آن را به هر که از بندگانش که بخواهد به ارث می‌گذارد، زیرا او خالق و مالك آن با ملكيت تكويني است. گواهی بر انچه در باره زمینها ذكر کردیم دو صحيحه معاوية بن وهب و ابو خالد كابلي است، رجوع کن:{وسائل الشیعه 25: 414، ابواب احياء الموات، باب 3، حديث 1 و 2}. تفصيل کلام در جای خود خواهد امد. آری، برای مالك جایز است که انچه از حيثيت احياء یا صنعت یا مانند ان دو را که مالک شده است از راه یکی از نواقل اختياري مانند بيع و هبه و مانند ان دو به دیگری منتقل نماید، چنانکه به صورت قهری به وارثش منتقل می‌شود، ولی به مشتري مثلا یا به وارث انتقال پیدا نمی‌کند، جز آنچه برای او است، پس مالكيت آن دو نیز دایر مدار حيات زمین – مثلا – است، و اگر حیات زمین زایل گردد، مالکیت آن دو نیز بر ان به صورت قهری زایل می‌گردد. از همینجا است که ممكن است در بعضی از فتواها اشكال بشود، از اینکه بين تملك زمین با احياء و تملك آن با خریدن و مانند ان تفصیل دادند، و زوال ملكيت با زوال حيات در مورد اول را برگزیدند، نه در مورد دوم. وجه اشكال این است که اساس مالكيت زمین نوعا احياء است، و شراء و ارث و مانند این دو متفرع بر خریدن است، و نمی‌شود فرع بر اصل زیاده داشته باشد، آری آنچه را ذکر کردند در آنجا که رقبه زمین از سوی امام – مثلا - به او منتقل بشود صحیح است. نتیجه همه آنچه ما ذكر کردیم این است که هرکس زمینی را احيا کند و در آن خانه بسازد و یا به مزرعه تبدیل کند مالك نمی‌شود جز نتيجه عمل خود را، بنا براین ملكيت او به معدن یا گنج واقع شده در دل آن زمین نمی‌رسد، مگر اینکه خود او آن را استخراج نموده و با این طریق آن را احياه گند، پس احياء معدن به معنای كشف و استخراج آن است، و چیزی که استخراج نشود به حالت اوليه خود باقی می‌ماند، از اینکه از املاك عمومي می‌شود، و اگر خواستی بگو: از مال خدای متعال می‌شود و او آن را به هرکه بخواهد به ارث می‌گذارد، و اگر خواستی بگو: برای امام به عنوان امام است، همه این تعبيرات به یک معني بر می‌گردد. و بالجمله: احياء زمین احياء معدن شمرده نمی‌شود، بلکه معدن همچنان به صورت مشترک بودن باقی است، آری برای هر کس جایز نیست به عنوان استخراج معدن در ملک دیگری داخل بشود، بلکه این کار حق امام است و او آنچه را که مصلحت باشد رعایت می‌کند.
و اگر در مورد معادن از قول اول تنزل کنیم اظهر قول سوم یعني تبعيت معادن از زمینس است که معدن در ان واقع شده است. محقق در كتاب احياء الموات از کتاب شرائع با اینکه اشكال کرد در اینکه معادن از انفال است گفته است: "لو احيا ارضا فظهر فيها معدن ملكه تبعا لها لانه من اجزائها». (شرائع الاسلام 3: 279). بررسی: آیا معدن جزئی از زمین محيات است و جزئی از زمین مسلمين یا زمین امام نیست؟! اگر جزء بودن برای زمین ملاك ملكيت تبعيت باشد مقتضایش به شمار اوردن معدن واقع شده در انفال از انفال نیز خواهد بود و این قول سوم در مسأله است. و اما قول دوم، در کتاب جواهر برای آن استدلال کرد به چیزی که حاصل ان این است: «ان المشهور نقلا و تحصيلا علي ان الناس فيها شرع سواء، مضافا الي السيرة المستمرة في سائر الاعصار و الامصار في زمن تسلطهم (ع) و غيره علي الاخذ منها بلا اذن حتي ما كان في الموات او في المفتوحة عنوة فانه و ان كان ينبغي ان يتبعهما الا ان السيرة المزبورة العاضدة للشهرة المذكورة، و لقوله (تعالی): (خلق لكم ما في الارض( [البقره: 29]، و لشدة حاجة الناس الي بعضها علي وجه يتوقف عليه معاشهم نحو الماء و النار و الكلا، يوجب الخروج عن ذلك» [جواهر الکلام 38: 108 – 109]- پایان سخن او در احياء الموات. . و در باب الانفال برای آن استدلال کرده به اصل و سيره و اشعار اطلاق اخبار خمس در معادن، به این بیان که ضروری است که وجوب آن بر غير در حالی که ملك امام باشد معنی ندارد. [جواهر الکلام 16: 129]. بررسی: ادعای شهرت با توجه به قایل شدن جمع كثيری از اساطين مانند شيخ و مفيد و سلار و جز انان به خلاف آن بلا وجه است، و سيره مورد ادعا در دیگر انفال نیز محقق شده است، زیرا اراضي موات - مثلا – قطعا از انفال است و سيره در جميع اعصار بر احيائ آنها و تصرف در آنها استمرار داشته است. و وجه ان عدم التزام عموم مردم به بودن آنها از انفال و عدم اعتناء آنان به شأن ائمة (ع) است، و شيعه که اندکی از مردم هستند، شاید از ائمة (ع) اذن دریافت می‌کردند یا شاید آنان بر تحليل آنان برای شيعیان خود دست یافته باشند. معنای تخوم التخوم: الفصل بین الأرضَین من الحدود و المعالم. (ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم 5: 157) «فلان طیب التخوم، أی: العروق و الاصل. (صاحب اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه ج 4 ص 296).
با این زبون میشه مسخره کرد، با همین زبون میشه روحیه داد با این زبون میشه ایراد گرفت، با همین زبون میشه تعریف کرد با این زبون میشه دل شکست، با همین زبون میشه دلداری داد با این زبون میشه آبرو برد، با همین زبون میشه آبرو خرید با این زبون میشه جدایی انداخت، با همین زبون میشه وصل کرد با این زبون میشه آتش زد، با همین زبون میشه آتش رو خاموش کرد اگر اختیار هیچ چیزُ نداشته باشیم، اختیار زبونمونُ که داریم ... زبون استخون نداره ولی استخوان میشکونه حواسمون به اختیار زبونمان باشه قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) : من رأى موضع كلامه من عمله قل كلامه إلا فيما يعنيه (وسائل الشیعه (آل البیت) ج 12 ص 196 باب 120 حدیث 4) »هرکس جایگاه یخن خود را از عمل خود بداند سخن گفتن او کاهش پیدا می کند جز در آن جهت که او را فایده ببخشد»
زینب (ع)، خواهر حسین (ع) را باید شناخت بسم الله الرحمن الرحیم پانزدهم رجب روز وفات بانوی قهرمان کربلا زینب کبری علیهالسلام سومین فرزند علی و فاطمه علیهماالسلام، دومین زن بزرگ اسلام از خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله است. زندگی حضرت زینب علیهالسلام آمیخته با فضایل و سرشار از عظمت است، هر صفحه‌ای از صفحات زندگی او شایسته مطالعه و پژوهش است، گشودن پرونده پر افتخار زندگی او از برترین عبادات و راه‌های تقرب به خداوند شمرده می‌شود، تدبر و اندیشیدن در زندگی او به انسان درس درست زیستن می‌دهد، چون او دختر شایسته علی و فاطمه علیهمالسلام است. زینب در پنجم جمادی الاول سال ششم هجری مطابق با ۶۲۸ میلادی به دنیا آمد (قزوینی، زینب کبری من المهد الی اللحد)، در آن روز خانه فاطمه علیهالسلام به شادمانی گرایید، از آنجا که سومین کودک خاندان وحی پا به عرصه هستی نهاده و چشمان خود را به دنیا گشوده بود. نامگذاری زینب پیامبر صلی الله علیه واله را خبر دادند، و او شادمان به خانه دختر خود فاطمه علیها السلام آمد، و زینب را در آغوش گرفت، و او را به سینه چسیانید، گونه خود را بر گونه او نهاده و با صدای بلند گریه سر داد و قطرات اشک بر گونه‌های او غلطید. فاطمه علیهالسلام پرسید: چرا گریه میکنی؟ حضرت فرمود: دخترم فاطمه! این دختر به زودی به بلاهایی سخت دچار خواهد شد. دخترم، پاره تنم! هر کس بر او اشک ببارد مانند آن است که بر مصیبت دو برادرش گریه کند. سپس نام او را زینب گذاشت. (قزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد1: 31 و 35). زینب علیهالسلام در دامن سرور زنان جهان و در مکتب محمدی و علوی و فاطمی پرورش یافت و رشد کرد، او بندگی خالصانه آنان در پیشگاه پروردگار جهان، نیایش و راز و نیاز شیانه در پیشگاه او، پیراستگی و زهد انان نسبت به دنیا، معلرف بلند آنان، ایثار جان و مال آنان را برای پیاده کردن اهداف خدای بزرگ و هدایت انسانها به راه درست را با چشمان خود می‌دید و با گوش‌های خود می‌شنید و با همه وجود خود احساس می‌کرد، و با همین روش و سیره و خوی پسندیده خدایی رشد کرد و به کمال رسید و از چشمه سار دانش گسترده آنان بهره‌ی فراوان برد. راوی خطبه فدکیه پس از رحلت جدش محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و پدیده شوم کودتای سقیفه، در آن هنگام که حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد پیامبر خطبه فدکیه را با حضور غاصبان خلافت ایراد می‌کرد، رینب سلام الله علیها چهار ساله بود، ولی همه سخنان مادر را با حافظه سرشارش از بر شده و برای ثبت و ماندگاری در تاریخ برای دیگران نقل کرد و راوی خطبه فدکیه شد (فیض کاشانی، الوافی5: 1064). ازدواج زینب او پس از شهادت مادر در کنار پدر قرار گرفت و هرگز از او جدا نشد، هنگام بلوغ، مادر را در کنار خود نداشت و پدر بزرگوارش او را به همسری فرزند شهید بزرگ اسلام جعفر طیار به نام عبد الله در آورد، او از پسر عموی خود (عبد الله بن جعفر) فرزندانی به نام‌های علی، عون اکبر، محمد، عباس و ام کلثوم به دنیا آورد، محمد و عون در کربلا در یاری امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. (قزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد1: 31 و 35 نقل از سبط بن جوزی، تذکرة الخواس: 175). با واقعه عاشورا مهمترین نقش حضرت زینب علیهالسلام را در واقعه کربلا و حرکت امام حسین علیه السلام تا رسیدن به کربلا و روز عاشورای سال 61 هجری و پس از آن باید مشاهده کرد. در این سفر زینب علیها السلام با دو پسرش از عبد الله جدا شد و همراه برادر به سوی کوفه حرکت کرد و گام به گام تا روز عاشورا همراه برادر و همرنج سفر دراز و دشوار او بود، تا اینکه در روز عاشورا در برابر دیدگان او پنج برادر و چند برادر زاده و دو پسر او و گروهی از یاران پاک و با وفای برادر او تا آخرین رمق قهرمانانه نبرد کرده و به خاک و خون غلطیدند و زینب – طبق فرمان برادر – به بردباری مامور بود (مُقرَّم، مقتل الحسین ع: 264). او – با توجه به بیماری امام سجاد علیه السلام و پنهان بودن جانشینی او در امامت – با بردباری توانفرسا مدیریت بازماندگان حماسه عاشورا را – ان‌گونه که برادر شهیدش از او خواسته بود - در اختیار گرفت و در کار انان به خوبی تدبیر کرد. از شامگاه عاشورا رسالت بزرگ دختر علی علیه السلام اغاز شد، با گرد آوردن کودکان پراکنده شده در بیابانها و آرامش دادن به بازماندگان تا حرکت به سوی کوفه به عنوان ازادگان و سخنرانی در میان مردم کوفه و در دار الاماره با حضور ابن زیاد و سپس عزیمت به سوی شام و پیمودن منازل تا رسیدن به دمشق و سخنرانی حماسی و شجاعانه او در مسجد بزرگ دمشق و با حضور یزید و مهمانان خارجی او به گونه‌ای بود که تاریخ زنان حهان آن را جز برای او به ثبت نرسانده است، شرح و تفسیر کلمات و سخنرانیهای او در خور تنظیم و تالیف کتابی مستقل و بسیار درس آموز است.
زمان و مکان دفن زینب در باره زمان وفات حضرت زینب اختلاف وجود دارد، مشهور این است که او در 15 رجب سال 62 هجری پس از تحمل رنح و مصیبت فراوان در 57 سالگی دار فانی را وداع گفته و در جوار حق ارام گرفت (زینب الکبری من المهد الی اللحد: 591). در باره مکان دفن زینب علیها السلام اختلاف است که آیا در شام (دمشق) و یا در مصر (قاهره) است، معروف این است که در شام مدفون است (خوئی، طرق النجات1: 471). سید محسن امین نوشته است: در روستای راویه، در یک فرسخی شرق دمشق قبری به عنوان «قبر ستّ [دختر پیامبر (ص)] وجود دارد، بر روی این قبر ستگی وجود دارد که من آن را دیدم و خواندم، نوشته شده بود: «أم کلثوم بنت علی»، بر روی آن تاریخ نوشته نشده بود... ابن جبیر در سفرنامه خود، یاقوت حموی در تاریخ خود و ابن عساکر در تاریخ دمشق آن را آورده‌اند، اینها بر وجود این قبر و اشتهار آن از زمان گذشته دلالت دارد. ابن جبیر در سفرنامه‌اش نوشته است: یکی از مشاهد اهل بیت مشهد ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) و نام او زینب صغری و کنیه او ام کلثوم است که پیامبر خدا صلی الله علیه واله به خاطر شباهت او به دختر خود این لقب را به او داده بود (اعیان الشیعه7: 138). شاید لقب زینب صغری به این اعتبار بوده است که نام یکی از دختران پیامبر صلی الله علیه واله زینب بوده و ابن جُیَیر او را زینب کبری خوانده‌ است. هم اکنون هم در مصر و هم در شام برای آن بانوی قهرمان مرقدی وجود دارد، در قاهره مورد احترام و زیارت مردم مصر و در دمشق نیز زیارتگاه شیعیان و دیگر مسلمانان علاقمند به خاندان وحی و رسالت است. درود خدا بر قهرمان کربلا، حماسه افرین کوفه و شام، ماندگار آفرین خون شهیدان عاشورا، زینب کبری دختر علی و فاطمه علیهما السلام. ماندگار باد نام و یاد او. پر رهرو باد سیره و روش او و دیگر خاندان پاک پیامبری. (احمد باقریان ساروی، روزنامه بشیر 9 اسفند 1399).
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ، ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ نمی ﺁﻳﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: یعنی چی ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺁﺧﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭی ﻛﻪ ﺩﺍﺭی ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩی ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ! ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ بی غمی ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩمی
احیای حق و احقاق حق را باید از زینب آموخت ، زینب (س) بعد از واقعه کربلا فرصت میدان داری را از دشمن گرفت ، هم یزید و حکومتش را متزلزل و هم مردم خواب را بیدار کرد و مهم تر از همه الگوی کاملی شد که پیوند مردم را با خدا مستحکم ساخت ، وفات بانوی بزرگ اسلام اسوه پاکی و شجاعت ، وفا و صداقت بر خداجویان عالم تسلیت باد.