eitaa logo
معارف تشیع
92 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
134 فایل
ارتباط با ادمین @ahmadbagherian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آمـدن هـر صبـح ♥️پیام خداوند است 🌸برای آغازیک فرصت تازه ♥️خـــــدایــا شـکـر 🤲 🌸برای بوی خوش زندگی ♥️ســـلام دوستان خـوبـم 🌸صبحتون زیبـا و دل انگیز ♥️کاشانه دلتـون پـراز عــشق
🗓 تقویم شیعه: ☀️ امزوز: شمسی: سه شنبه - ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ میلادی: Tuesday - 07 March 2023 قمری: الثلاثاء، 14 شعبان 1444 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) ▪️17 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️26 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️31 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
خمس درس 41.MP3
37.79M
خارج فقه کتاب خمس درس 41 سه شنبه 16 اسفند 1401 شمسی
خارج فقه کتاب خمسد درس 41 سه شنبه 16 اسفند 1401 شمسی بررسی: پیش از این دانستی که روايت حسن بن زياد در دو موضع از کتاب «تهذيب« ذکر شد و مذكور در یکی از ان دو كلمه «يعلم» است، نه «يعمل»، پس یکی از آن دو ثابت نیست، و روايت دلالت ندارد که در باره کسی وارد شده باشد که مال از شخص دیگر به او رسیده باشد، بلکه دانستی که ظاهر این روايت و روايت سكوني نیز یک روايت هستند، و ظاهر روایت دوم حصول اختلاط نزد خود سائل است. مگر اینکه گفته شود: در صحيحه حلبي وارد شده در باره کسی که مالی را از کسی که پول به ربا می‌داد وارد شده است: «فقال ابو جعفر(ع) ان كنت تعلم بأن فيه مالا معروفا ربا و تعرف اهله فخذ رأس مالك و رد ما سوي ذلك و ان كان مختلطا فكله هنيئا فان المال مالك و اجتنب ما كان يصنع صاحبه ...». {وسائل الشیعه18: 129، کتاب التجاره، ابواب الربا، باب 5، حديث 3}. پس تشابه ذيل این روايت با ذيل روايت حسن بن زياد قرينه بر این است که مذكور در آن كلمه «يعمل» است، با این بیان قوي به نظر می‌رسد که این روایت در باره کسی وارد شده است که مال از شخص دیگر به دست او رسیده بود، و خمس مذكور در آن خمس غنيمت بود. مؤيد این احتمال تعليل امام (ع) است به قولش: «فان الله قد رضي من المال بالخمس» زیرا تعليل باید به امر مركوز معهود مسبوق اليه عقلا یا شرعا باشد، و آنچه در باب خمس معهود است قول خدای متعال: (و اعلموا انما غنمتم...) است، بن این روايت به خمس مال مختلط به حرام ارتباط ندارد. ولی ممكن است گفته شود: خمس مال مختلط نیز به خمس غنيمت ارجاع داده می‌شود، به اینکه گفته شود: مستفاد از اخبار وارد شده در ربای مختلط با غيرش که فراوان است {وسائل الشیعه18: 128، کتاب التجاره، ابواب الربا، باب 5}. و نیز مستفاد از موثقه سماعه وارد شده در غير ربا این است که اگر حرام با حلال محلوط شود و صاحب حرام متمایز نشود و کسی که چنین مالی نزد او هست بخواهد از حرام تخلص پیدا نموده و توبه نماید قهرا به او منتقل شده و مالك آن می‌َشود، پس در حقيقت حرام مختلط به سبب مال حلال محلوط با آن به رنگ حلال در می‌آید، البته اگر شخص دارای مال مختلط بخواهد توبه نموده و از ان حرام تخلص پیدا کند و توانایی رساندن آن به صاحبش را نداشته باشد، و مشعر به آنچه ذكر کردیم قول امام (ع) در مرسله سابق صدوق است: «هو لك ان الرجل اذا تاب تاب ماله معه»، بلکه قول امام (ع) در روايت سكوني نیز مشعر به آن است که در آن فرمود: «تصدق بخمس مالك» یا «اخرج خمس مالك» که مال را به شخص اضافه کرد، و در تملك مال قهرا و یا با قصد انتقال هیچ بُعدی وجود ندارد، در آنجا که رساندن ان به صاحبش ممكن نباشد، چنانکه نظير آن را در باب لقطه مشاهده می‌کنید. و آنگاه که مال به شخص منتقل شود غنيمت برای او می‌شود، و این قسم از غنيمت به مقتضاي اخبار باب موضوع مستقل برای خمس است در مقابل دیگر موضوعات، و اگر مال حرام به او منتثقل نشود مقتضای علم اجمالي اجتناب از همه مال است، بنا براین حرام مختلط با حلال بعد از توبه گویا غنيمت جديد شمرده می‌شود و خمس مالیات اسلامي است که به غنیمت تعلق می‌گیرد، پس تأمل کن، زیرا صدق غنيمت جديد بر همه مال مختلط مشكل است، و غنيمت جديد بر فرض خصوص حرام موجود در بين اطلاق می‌شود، پس خمس به همه مال تعلق نمی‌گیرد؟! مگر اینکه گفته شود: چون مقتضای علم اجمالي اجتناب از همه آن مال است پس اطلاق غنيمت بر همه است بعد از حكم به حليت آن به سبب توبه. در اینجا لازم است موثقه سماعه که مورد اشاره بود را ذکر کنیم، و آن چیزی است که در کتاب كافي روایت کرد: عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابي ايوب عن سماعة قال : سألت ابا عبدالله (ع) عن رجل اصاب مالا من عمل بني امية و هو يتصدق منه و يصل منه قرابته و يحج ليغفر له ما اكتسب و هو يقول ان الحسنات يذهبن السيئات فقال: ابو عبدالله (ع): «أن الخطيئة لا تكفر الخطيئة و لكن الحسنة تحط الخطيئة» ثم قال (ع): «ان كان خلط الحلال بالحرام فاختلطا جميعا فلا يعرف الحلال من الحرام فلا بأس». {الکافی 5: 126/ 9؛ وسائل الشیعه 17: 88، کتاب التجاره، ابواب ما يكتسب به، باب4، حديث 2].
خلاصه انچه ذکر کردیم این است که حرام مختلط با حلال در صورت جهل به صاحبش ممكن است گفته شود به سبب غليبه مال حلال قهرا به صاحب مال حلال منتقل می‌شود، و در رتبه متأخر به این مال مختلط خمس تعلق می‌گیرد، از این جهت که این نوع مال یکی از مصاديق غنيمت است، پس آيه شريفه آن را شامل می‌شود، از اینرو وزان خمس در ان وزان معادن و كنوز و مانند ان دو است، چنانکه ظاهر صحيحه عمار بن مروان چنین است، پس صحیح نیست انچه در »«مصباح الفقيه» آمده است،؛ از اینکه «مراد از ثبوت خمس در ان این است که شارع تخميس آن را به منزله تشخيص حرام و رساندن ان به صاحبش قرار داده است، پس ثبوت خمس در این مال مانند ثبوت خمس در كنز و مانند آن نیست که بالفعل مملوك برای بني هاشم باشد گرچه خبر ابن مروان [وسائل الشیعه9: 494، کتاب الخمس، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب 3، حدیث 6] آن را توهم پدید می‌آورد» [مصباح الفقیه 14: 158]..
امام مهدی (ع) در منابع اهل سنّت قسمت دوم (احمد باقریان ساروی) 13. از باقر [امام محمّد] عليه‏السلام، از پدرش، و از جدش [امام حسين عليه‏السلام] از على عليه‏السلامنقل شده است كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اَلْمَهْدِىُّ مِنْ وُلْدى، تَكُونُ لَهُ غِيْبَةٌ، اِذا ظَهَرَ يَمْلَاُ اْلاَرْضَ قَسْطا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما»[ينابيع الموده، ج:3، ص:296، ح:6]. «مهدى از فرزندان من است، او غيبتى خواهد داشت، و آنگاه كه ظهور كند زمين را پر از عدل و داد كند آنگونه كه از ظلم و تجاوز پر شده باشد». 14. ابن صباغ از طريق دارقطنى صاحب جرح و تعديل از ابن هارون نقل كرده است كه گفت: من نزد ابو سعيد خدرى رفتم، و به او گفتم: «آيا در جنگ بدر حضور داشته‏اى؟»، گفت: «آرى»، گفتم: «آيا از آنچه از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره على صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و فضيلت او شنيده‏اى براى ما حديث نمى‏گويى؟»، گفت: به تو خبر مى‏دهم كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به بيمارى دچار شد كه از آن رهايى پيدا كرد، فاطمه عليهاالسلام نزد او آمد، و من در سوى راست پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نشسته بودم، آنگاه كه فاطمه عليهاالسلام ضعف پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به سبب بيمارى را ديد به گريه افتاد تا آنجا كه اشكهاى او بر گونه‏اش غلطيد، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از او پرسيد: «چرا گريه مى‏كنى؟»، گفت: «مى‏ترسم از اينكه از دست بروى»، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «يا فاطِمَةُ! اِنَّ اللّهَ تَعالى اَطَّلَعَ عَلَى الاَرْضِ اِطِّلاعَةً عَلى خَلْقِهِ فَاخْتارَ مِنْهُمْ أَباكِ، فَبَعَثَهُ نَبِيّا، ثُمَّ اطَّلَعَ ثانِيَةً، فَاخْتارَ مِنْهُمْ بَعْلَكِ، فَأَوْحى اِلَىَّ أَنْ أُنْكِحَهِ فاطِمَةَ، فَأَنْكَحْتُهُ اِيّاكِ، وَ اِتَّخَذْتُهُ وَصِيّا، أَما عَلِمْتِ أَنَّكِ بِكَرامَةِ اللّهِ اِيّاكِ زَوْجُكِ أَغْزَرُهُمْ عِلْمَا، وَ أَكْثَرُهُمْ حِلْما، وَ أَقْوَمُهُمْ سِلْما»[اى فاطمه! خداوند توجهى ويژه به خلق خود كرد، و از ميان آنان پدرت را بر گزيد، و او را پيامبر قرار داد، سپس براى بار دوم توجهى ويژه كرد، و از ميان آنان شوهرت را بر گزيد، و به من وحى فرستاد تا او را شوهر فاطمه قرار بدهم، و او را وصى خود بگيرم، مگر نمى‏دانى كه خدا به تو كرامت بخشيد از اينكه شوهر تو در دانش از آنان فزونتر، و در بردبارى بردبارتر از آنان، و نيرومندترين اسلام را دارد] فاطمه با اين بشارت شاد شد، و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خواست از آنچه خدا براى محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهدر نظر گرفت بيشتر براى فاطمه بگويد، به او گفت: «يا فاطِمَةُ لِعَلِىٍّ ثَمانِيَةُ مَناقِبَ: ايمانٌ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ حِكْمَتُهُ، وَ زَوْجَتُهُ، وَ سِبْطاهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ، وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ، يا فاطِمَةُ اِنّا أَهْلُ بَيْتٍ أُعْطينا سِتَّ خصالٍ، لَمْ يُعْطِها أَحَدٌ مِنَ اْلاَوَّلينَ، وَ لا يُدْرِكُها أَحَدٌ مِنَ الاخَرينَ غَيْرُنا: نَبِيُّنا خَيْرُ الاَنْبِياءِ، وَ وَصيُّنا خَيْرُ الاَوْصِياءِ، وَ هُوَ بَعْلُكِ، وَ شَهيدُنا خَيْرُ الشُّهَداءِ، وَ هُوَ عَمُّ أَبيكِ، وَ مِنّا مَنْ لَهُ جَناحانِ، يَطيرُ بِهِما فِى الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشاءُ، وَ هُوَ جَعْفَرُ، وَ مِنّا سِبْطا هذِهِ الاُمَّةِ، وَ هُما اِبْناكِ، وَ مِنّا مَهْدِىُّ الاُمَّةِ الَّذى يُصَلّى خَلْفَهُ عيسَى بْنُ مَرْيَمَ»[اى فاطمه! براى على هشت منقبت است: ايمان به خدا و پيامبرش، و حكمت او، و همسر او، و دو سبط او حسن و حسين، و امر به معروف او، و نهى از منكر او، اى فاطمه! ما اهل بيتى هستيم كه شش خصلت به ما داده شده است، كه به هيچ يك از پيشينيان داده نشد، و هيچ يك از آيندگان به آن نمى‏رسند جز ما: پيامبر ما بهترين پيامبر است، و وصى ما بهترين وصيها است، و او شوهر تو است، و شهيد ما بهترين شهيدان است، و او عموى پدرت است، و از ما كسى است كه دو بال دارد با آن دو در بهشت هر جا بخواهد پرواز مى‏كند، و او جعفر است، و از ما دو سبط اين امّت مى‏باشند، و آن دو دو پسر تو مى‏باشند، و از ما مهدى اين امّت است كه عيسى بن مريم در پشت سر او نماز مى‏خواند] سپس بر روى شانه حسين زد، و گفت: «مِنْ هذا مَهْدِىُّ هذِهِ الاُمَّةِ»[الفصول المهمه، ص:281] «مهدى اين امّت از نسل او است». گنجى شافعى نيز حديث ياد شده را از طريق حافظ ابو نعيم در كتاب «حلية الاولياء»، و با سندى از سفيان بن عيينه، از على هلالى، از پدرش، و نيز از طريق دارقطنى با سندى ابو سعيد خدرى روايت كرده است[كفاية الطالب، البيان فى اخبار صاحب الزمان، ب:1، ص:478 - 479، و ص:502 – 503]. محب طبرى نيز حديث ياد شده را از على بن [على] هلالى روايت كرده و به جاى «مِنْ هذا مَهْدِىُّ هذِهِ الاُمَّةِ» آورده است: «اِنَّ مِنْهُما مَهْدِىُّ هذِهِ الاُمَّةِ»[مختصر ذخائر العقبى، ص:230 231].
15. البانى پژوهشگر اهل سنّت با اينكه برخى از احاديث مربوط به مهدىعليه‏السلام را تضعيف كرده، از ابن مسعود نقل كرده است كه پيامبرصلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ لَيْلَةٌ لَمَلَكَ فيها رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتى، يُواطِى‏ءُ اِسْمُهُ اِسْمى». و اين چيزى است كه از عاصم حفظ شده است، به خاطر روايت گروهى از او[سلسلة الاحاديث الضعيفه والموضوعه، ج:13، قسم دوم، ص:1096، ذيل حديث:6485]. البانی در باره کسی که عقیده به خروج مهدی (علیه السلام) را قبول نداشته باشد و منکر شود گفته است: مثال اینان مانند کسی است که عقیده نزول عیسی (علیه السلام) در آخر الزمان را – که احادیث صحیح درباره آن به تواتر رسیده است – را منکر شود... مطمئنا و قطعا میگویم که هر کس عقیده مهدی را ناخواسته (بر اثر لغزش) بیان کرده، [سلسلة الاحادیث الموضوعه جلد 4 ص 43]. 16. محب طبرى از طريق ابوحاتم بن حِبّان و ابن السّرى با تفاوتى در بعضى از الفاظ، از عبد اللّه نقل كرده است كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ اخْتارَ اللّهُ لَنا اْلاخِرَةَ عَلَى الدُّنْيا، وَ اِنَّ اَهْلَ بَيْتى سَيُلْقَوْنَ بَعْدى اثْرَةً وَ شِدَّةً وَ تَطْريدا فِى الْبِلادِ حَتّى يَاْتِىَ قَوْمٌ مِنْههُنا - وَ اشارَ بِيَدِهِ نَحْوَ الْمَشْرِقِ - اصحابُ راياتِ سُودِ، فَيَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلايُعْطُونَهُ [مَرَّتَيْنِ اَوْ ثَلاثا]، فَيُقاتِلُونَ فَيُنْصَرُونَ، وَ يُعْطُونَ ماشاؤُا فَلايَقْبَلُونَهُ، حَتّى يَدْفَعُوها اِلى رَجُلٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتى، فَيَمْلَؤُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْما...» [مختصر ذخائر العقبى، ص:29]. «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما برگزيده است، و اهل بيت من پس از من با دشوارى و سختگيرى و در بدرى رو برو مى‏شوند، تا اينكه مردمى از اين سوى بيايند - با دست خود به جانب مشرق اشاره كرد - دارندگان پرچم سياهرنگ، [دو يا سه بار] براى گرفتن حق تلاش مى‏كنند، به آنان داده نمى‏شود، پس جنگ مى‏كنند و پيروز مى‏گردند، و هر چه بخواهند به آنان مى‏دهند [تا از حق جويى خود دست بشويند]، آنان نمى‏پذيرند، تا اينكه آن را به مردى از اهل بيت من مى‏سپارند، و آن مرد زمين را پر از عدالت مى‏كند، پس از اينكه از ستم پر شده باشد...». 17. از حُذيفه نقل شده است كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَبْعَثَ رَجُلاً مِنْ وُلْدى اِسْمُهُ كَاِسْمى»، سلمان پرسيد: «از نسل كدام يك از فرزندانت است؟» پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «مِنْ وَلَدى هذا» و در آن حال دست خود را بر حسين زد. محب طبرى پس از نقل اين حديث گفت: «روايات مطلق كه پيش از اين نقل شده است بر اين مقيَّد حمل مى‏شود[مختصر ذخائر العقبى، ص:232]. يعنى با اين روايت مى‏گوييم مقصود از آن مهدىعليه‏السلام كه از نسل پيامبرصلى‏الله‏عليه‏و‏آله و از على و فاطمهعليهماالسلام است از نوادگان حسينعليه‏السلام مى‏باشد. البته از برخى از روايات پيشين استفاده مى‏شود كه مهدى عليه‏السلام از نسل حسن و حسين عليهماالسلام است، جمع ميان اين روايات اين است كه او از نسل پسرى امام حسين عليه‏السلام و از نسل دخترى امام حسن مجتبى عليه‏السلام است، زيرا امام على بن حسين عليه‏السلام با دختر امام مجتبى عليه‏السلام ازدواج كرده بود، و از امام پنجم تا امام دوازدهم از جهت پدر به امام حسين عليه‏السلام و از جهت مادر به امام حسن مجتبى عليه‏السلام مرتبط مى‏شوند.
بشیر انتظار.pdf
4.19M
مهدی علیه السلام در منابع اهل سنت روزنامه بشیر صفحه 4
امام صادق عليه السلام فرمود: الْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِي‏ عَشَرَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يَذُبُّ عَنْه‏ یعنی کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می نماید. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏52، ص: 129
به اعتراف امام سلفی ها و وهابی ها در شب نیمه شعبان خداوند متعال رحمت و مغفرتش شامل تمام اهل زمین می شود . سوال : چرا این همه اجر و رحمت خدا در شب نیمه شعبان اتفاق می افتد ؟ اللهم‌ عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح نیمه شعبان شما بخیر❤️ نیایش صبحگاهی پروردگارا! ای اندوخته تهی دستان، ای فریادِ دادخواهان، ای تمامتِ آرزومندان، ای صبح دل انگیز شب ماندگان، ای مُدامِ همیشه خواهان، ای روزهایِ پس از بارانِ در کویر افتادگان ای اجابت خانهٔ خواهشمندان، ای ساحلِ امن کشتی شکستگان، ای اوج آسمانیان، ای غایتِ شب زنده داران، ای دغدغهٔ دلتنگی های غروب باران، ای آسمان، ای باران و ای جانِ جانان! روز ما را از نورِ الهیت روشن و منور بگردان آمین🙏❤️
🗓 تقویم شیعه: ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ میلادی: Wednesday - 08 March 2023 قمری: الأربعاء، 15 شعبان 1444 🗞 وقایع مهم امروز: 🔹ولادت با سعادت قطب عالم امکان حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، 255ه-ق 🔹وفات نائب چهارم حضرت صاحب الزمان علیه السلام 📆 روزشمار: ▪️16 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️25 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️30 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️33 روز تا اولین شب قدر ▪️34 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
🔴خالی نبودن زمین از حجت الهی از نگاه ابن حجر عسقلانی 🔷برخی از وهابیان ادعا دارند که تنها شیعیان دوازده امامی قائل به تولد و حیات امام زمان علیه السلام هستند در حالی که ابن حجر عسقلانی از علمای بزرگ نزد اهل سنت و وهابیت قائل به تولد و همچنین حیات آن حضرت تا موقع ظهور ایشان است. ابن حجر، از روایاتی که در مورد نماز خواند حضرت عیسی به امامت حضرت مهدی را دلیل بر زنده بودن آن حضرت می داند و در این رابطه می نویسد: «وَفِي صَلَاةِ عِيسَى خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ كَوْنِهِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَقُرْبِ قِيَامِ السَّاعَةِ دَلَالَةٌ لِلصَّحِيحِ مِنَ الْأَقْوَالِ أَنَّ الْأَرْضَ ‌لَا ‌تَخْلُو ‌عَنْ ‌قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ وَاللَّهُ أعلم» ترجمه: «نماز خواندن حضرت عیسی پشت سر مرد ی از این امت در آخر الزمان و نزدیک برپایی قیامت، دلیل است بر اینکه صحیح ترین اقوال این است که زمین هیچ گاه از حجت و قیامت کننده برای خداوند خالی نیست».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️کلیپی بسیار زیبا از اعتقاد به منجی (مهدی) در ادیان الهی❤️ ملاحظه و نشر بفرمائید
💠امام على (عليه السلام) : 🔸العَجَبُ هُوَ الدّنيا، و غَفلَتُنا فيها أعجَبُ. 🔹به دنيا شگفت است و شگفت تر از آن غفلت ما در آن است. 📖ميزان الحكمه، ج ۷ ، ص ۶۶
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
🌸🍃🌸🍃 ✳️ داستاني كه ارزش هزاران بار خواندن دارد: خانم معلمی تعریف می‌کرد : در مدرسه ابتدایی بودم ؛ مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم . به نیّت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان .. پدر و مادرشان هم برای مراسم دعوت شده بودند و بچّه‌ها در مقابل معلّمان و اولیاء سرود را اجرا خواهند کرد .. چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند . روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم .. باهم در مقابل اولیاء و معلّمان شروع به خواندن سرود کردند ... ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به انجام دادن حرکاتی جلوی جمع . دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد .. بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه رشته کرده بودم پنبه شود .! سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم ... خب چرا این بچّه این کار رو می‌کنه ؟! چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟! این که قبلش بچّه ی زرنگ و عاقلی بود !! نمونه ای خوب و تو دل بروی بچّه‌ها بود !! رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمی‌فهمید ... به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم . خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد .! فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند ... نگاهی گرداندنم ؛ مدیر را دیدم .. رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود . از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت : فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم ؟! اخراجش می‌کنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ... من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود .. حالا اون کسی که کنارم بود ، مادر بچّه بود ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود .. بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد ، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود .. همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم : چرا اینجوری کردی؟! چرا با دوستانت سرود را نخواندی؟! دخترک جواب داد : آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم این ‌کار را می‌کردم !! با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید، همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند ؟! چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت : خانم صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح می‌دهم ؛ مادر من مثل بقّیه مادرها نیست ، مادر من "کرولال" است ، چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم ... تا او هم مثل بقّیه ی مادران این شادی را حس کند .! این کار من رقص و پایکوبی نبود ، این زبان اشاره است ، زبان کرولال‌ها همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم !! آفرین دختر ، چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده ؟!!! فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و ... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند ، نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلّمان همه را گریاند !! از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد !!! با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند !! درس این داستان این بود ؛ زود عصبانی نشو ، زود از کوره در نرو ، تلاش کن زود قضاوت نکنی ، صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی !! 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan \ ╚.🔘.═══.🔘.╝