فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
چهارشنبه زمستونیتون زیبـا🕊🍏
صبحتون سرشاراز مهر الهی🕊🍏
در ایـن روز معنوی از خــدا🕊🍏
برای تک تکتون میخواهم🕊🍏
شاخه های آرزوهاتون پربار
درخت عمـرتـون پر ثمر🕊🍏
و میوه های زندگیتون
خـوش رنـگ باشـه 🕊🍏
روزتـون عـالی🕊🍏
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Wednesday - 01 February 2023
قمری: الأربعاء، 10 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت امام جواد علیه السلام، 195ه-ق
🔹ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام، 60ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️5 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️15 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️16 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️17 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
لبخند کعبه (قسمت سوم) (احمد باقریان ساروی)
ایمان ابوطالب
1. ابوطالب طبق وصيت پدر [عبدالمطلب]، پس از وفات او در سال هشتم عام الفيل سرپرستى پيامبر صلىاللهعليهوآله را بر عهده گرفت؛ محمّد صلىاللهعليهوآله نه ساله بود كه ابوطالب در سفر شام او را به همراه خود برد، كاروان ابوطالب در «بُصرى» - از سرزمين شام - فرود آمد و در صومعه آن شهر، بحيراى راهب پيامبر صلىاللهعليهوآله را ديد كه ابرى بر روى سر او سايه افكنده است، آنگاه كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در زير درختى قرار گرفت، آن درخت شاخههايش را پايين آورد تا بر پيامبر صلىاللهعليهوآله سايه افكند، بُحيرا با پرسشهايى كه از محمد صلىاللهعليهوآله كرد دريافت او پيامبر موعود است و به زودى به او وحى مىشود، از اينرو به ابوطالب گفت: به شهر [مكه] برگردد و او را از يهود دور نگاه دارد، چون او در آينده نزديك از جايگاه بزرگى برخوردار خواهد شد؛ ابوطالب دست برادرزاده خود محمد صلىاللهعليهوآله را گرفت و به مكه بازگشت.( الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 37 - 38)
2. به اعتراف و تصريح مورخان اهل سنّت، ابوطالب با درخواست پيامبر صلىاللهعليهوآله براى سپردن على[ عليهالسلام] به او صلىاللهعليهوآله موافقت كرد و على عليهالسلام را در زمان خردساليش به پيامبر صلىاللهعليهوآله سپرد و حاضر شد پيامبر صلىاللهعليهوآله شخصا حضانت و تربيت على عليهالسلام را بر عهده بگيرد.
3. در سال سوم بعثت كه پيامبر صلىاللهعليهوآله خويشاوندان نزديك خود از جمله عموهايش را به منزل خود فرا خواند و آنان را به اسلام دعوت كرد، على[ عليهالسلام] در حضور ابوطالب و ديگر فرزندان عبد المطّلب دعوت پيامبر را اجابت كرد و پيامبر صلىاللهعليهوآله در حق على[ عليهالسلام] فرمود: «او برادرم، وصيّم و جانشينم در ميان شما است، پس سخن او را گوش فرا دهيد و او را پيروى كنيد»، مردان آن مجلس خطاب به ابوطالب و به قصد استهزاى او گفتند: «او امر كرده است كه به سخن پسرت گوش فرا دهى و او را اطاعت كنى»(ر.ك: همين كتاب، فصل اول، بخش سوم با عنوان «نخستين اعلام ولايت على عليهالسلام»)؛ ولى ابوطالب اين استهزا را به جان خريد و سكوت كرد و هيچ راوى و مورّخى نقل نكرد كه ابوطالب پاسخ ردّ و ناراحت كنندهاى به پيامبر صلىاللهعليهوآله داده باشد، چنانكه به پسر خود على نيز هيچگونه اعتراضى نكرد كه چرا دعوت محمّد صلىاللهعليهوآله را پاسخ داده و در پذيرش آن پيشگام شده است.
4. قريش مشاهده كردند كه ابوطالب از پيامبر صلىاللهعليهوآله با سرسختی دفاع مىكند و او را به آنان تسليم نمىكند، كسانى را نزد ابوطالب فرستادند و به او گفتند: يا خودت محمّد را از لعن و توهين خدايان و دين ما باز دار و يا از برخورد ما با او ممانعت نكن، ابوطالب با سخن زيبا و با مهربانى آنان را از خود دور كرد و پيشنهاد آنان را نپذيرفت، چنانكه پيشنهادات ديگر آنان را نپذيرفت. او به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفت: اِذْهَبْ يَابْنَ أَخى فَقُلْ ما أَحْبَبْتَ، فَوَاللّهِ لا أُسَلِّمُكَ لِشَىْءٍ أَبَدا». (كامل ابن اثير، ج2، ص63 - 64؛ تاريخ الطبرى، ج 1، ص 545؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 187؛ سليمان كلاعى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 216).
«پسر برادرم هر چه مىخواهى بگو، به خدا سوگند من هرگز تو را براى هيچ چيزى به آنان تسليم نمىكنم».
5. سران قريش براى اينكه پيامبر صلىاللهعليهوآله و مسلمانان را با فشار اقتصادى از پاى در آورند قراردادى را امضا كردند كه از آن پس با مسلمانان و بنى هاشم هيچگونه رابطه و داد و ستد نداشته باشند، آنان پيماننامه را در شكاف ديوار كعبه گذاشتند، پيامبر صلىاللهعليهوآله به همراه عموى خود ابوطالب و مسلمانان و بنى هاشم به يكى از درّههاى اطراف مكه [شِعْب ابوطالب] پناه بردند، در آنجا سه سال را با نهايت سختى، رنج و مشقّت گذراندند، پس از سه سال موريانه همه آن نامه - جز كلمه «بِسْمِكَ اللّهُمَّ» - را خورد، ابوطالب همه رنجهاى شِعْب را به همراه ديگر مسلمانان تحمّل كرد، با اينكه خود شيخ و پير قريش بود، پس از سه سال بيرون آمدند و ابوطالب اين شعر را سرود:
وَ قَدْ كانَ فى اَمْرِ الصَّحيفَةِ عِبْرَةٌ مَتى ما يُخَبَّرُ غائِبُ الْقَوْمِ يَعجَبُ مَحَا اللّهُ مِنْهُمْ كُفْرَهُمْ وَ عُقُوقَهُمْ وَ ما نَقَمُوا مِنْ ناطِقِ الْحَقِّ ُعْرِبٌ فَأَصْبَحَ ما قالُوا مِنَ اْلأمْرِ باطِلاً وَ مَنْ يَخْتَلِقْ ما لَيْسَ بِالْحَقِّ يَكْذِبُ
(ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 89 - 90؛ ابن هشام، السيرة النبويّه، ج 1، ص 377 - 378؛ بيهقى، دلائل النبوّة، ج 2، ص 310 – 311).
ترجمه اشعار
درنامه درس عبرتی وجود داردهرگاه غایب از میان مردم شگفت زده میشود
خدا کفر و انکار آنان را محو کرد و آنانکه از سخن حق دلگیر شدند لال شدند
پس آنچه را که گفته بودند باطل شد و هرکس ببافد ناحقی را دروغ میگوید
6. خداوند پيامبر صلىاللهعليهوآله را از استغفار براى مشركان نهى كرد و فرمود «بر پيامبر و مؤمنان جايز نيست براى مشركان استغفار كنند» (التوبة، آيه 113. شأن نزول صحيح آيه اين است كه مسلمانان به پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم گفتند: «آيا براى پدران ما كه در جاهليت مردهاند استغفار نمىكنى؟»، آيه نازل شد و پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم از استغفار براى مشركان عصر جاهليت نهى كرد [مجمع البيان، ج 5، ص 115]؛ ولى در منابع اهل سنّت حديث درست كردهاند كه آيه به دنبال استغفار پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم براى عموى خود نازل شد، و او را از اين كار نهى كرد، در سند اينگونه احاديث نوعا يكى از كذابين و ضعفا قرار دارد كه در ادامه وجه ضعف سند سه نمونه از آنها بيان مىشود) ولى او صلىاللهعليهوآله براى عموى گرامى خود ابوطالب استغفار و طلب شفاعت مىكرد.
7. ابوطالب به على[ عليهالسلام] گفت: «اى پسرم! اين دينى كه تو بر آنى چيست؟»، على گفت: «پدرم! من به خدا و پيامبرش ايمان آورده و آنچه را او آورده است باور كردهام و با او نماز خوانده و از او پيروى كردهام»، ابوطالب به پسر خود گفت: «پسرم! آگاه باش كه او [محمد صلىاللهعليهوآله] براى تو جز خوبى چيزى نمىخواهد به او پايبند باش و همراه او باش».( ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 247؛ محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 65)
8. ابوطالب به پسرش على عليهالسلام مىگفت: «مشاور پسر عمويت باش و او را يارى كن»( وازِرْ اِبْنَ عَمِّكَ وَ انْصُرْهُ». تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 45). آيا اين رفتارهاى مثبت و اين سخنان حق و مخالف باطل، در مخالفت با مشركان و موافقت با پيامبر صلىاللهعليهوآله در آن فشار بى حد و حصر مشركان جز از يك مؤمن خالص صادر مىشود؟!
9. دكتر احمد شلبى در كتاب «السيرة النبوية» نوشته است: ابوطالب سِپَرى بود كه از پيامبر با تمام نيرو و صلابت حمايت مىكرد و اين شعر از او است:
(والله لن یصلوا الیک بجمعهم حتّی أوسَّدَ فی التراب دفینا)
به خدا سوگند با همه جمعیتشان به تو نمیرسند تا خاک را بالشم گرفته و در آن دفن شوم
ابوطالب در هفتاد و پنج سالگی در گذشت، از ابن عباس نقل شده است که گفت: از ابوطالب در آن هنگام که در بستر مرگ قرار داشت شنیده شد شعری میخواند که در آن آمده بود:
وَ قَد عَلمتُ بأنَّ دینَ محمَّد مِن خیر أدیان البریّة دینا
ومن دانستم که دین محمد از بهترین ادیان مخلوقات است
مانند اين شعر بعضى از پژوهشگران اهل سنّت را بر آن داشته است كه اين رأى را داشته باشند كه ابوطالب در دين محمد داخل شد، اگرچه آن را علنى نكرده بود.( احمد شلبى، السيرة النبوية العطره، ص 225).
خارج فقه
کتاب خمس
درس 20 چهارشبه 12 بهمن
صورت شک در اخراج خمس
متن عر.وه: و ان شك في ان الانسان المخرج له اخرج خمسه ام لا [1].
|1| بلکه این احنیاط اقوي است، به دلیل استصحاب عدم، چه اینکه یابنده آن [خارج شده از معدن در صحرا] حيازت و تملك آن را قصد کند یا قصد نکند، یا در آن شك کند، نهایت امر این است که تخميس در صورت اول با نظر حاكم است و با چهار پنجم دیگر مانند لقطه برخورد میکند – چنانکه پیش از این بیان شد -، و تمسك به قاعده «يد» که حدوث آن معلوم الخلاف است برای اثبات ملكيت طلق مشكل است و جای بحث از آن مقام دیگر است.
آیا معدن از انفال است؟
متن عروه: (مسألة 8): لو كان المعدن في ارض مملوكة فهو لمالكها و اذا اخرجه غيره لم يملكه، بل يكون المخرج لصاحب الارض |2| و عليه الخمس من دون استثناء المؤونة لانه لم يصرف عليه مؤونة .
|2| بحث در این مسأله و مسأله بعدی توقف دارد بر بحث از مالك معادن به نحو مطلق و اینکه ایا معادن از انفال است یا نه؟ محل بحث از ان گرچه باب انفال است، ولی در اینجا نیز از بحث در باره ان چاره ای نیست، پس میگوییم: اصحاب در باره معادن اختلاف کرذند.
بعضی از انان مطلقا گفته اند معادن از انفال و برای امام است، این افراد مانند شیخ مفيد (المقنعه: 278) و شيخ طوسی (المبسوط1: 227 و 263) و سلار (المراسم: 140) و قاضي ابن براج (المهذب1: 186) و جمعی دیگر.
بعضی دیگر از آنان مطلقا گفته اند از مباحات اصلي است و مردم در انها به طور برابر آزادند، این افراد مانند محقق (مختلف الشیعه3: 209 – 217 مساله 164 و 165) و شهيد ثانی (الروضة البهیه2: 85، الدروس الشرعیه1: 264؛ مسالک الأفهام1: 475) و جماعتی.
بعضی دیگر از آنان تفصیل دادند و معادن را تابع ملك دانسته اند، اینان گفته اند: آنچه در زمین انفال از معادن وجود دارد و آنچه در ملك خاص وجود دارد برای هر کسی است که در آن جستجو و کاوش کند، و آنچه در زمین مفتوحة عنوة نیز وجود دارد تابع انفال است، این قول به ابن ادریس حلي (السرائر1: 497) و جمعی دیگر نسبت داده شد.
برای قول اول به رواياتی استدلال شد: در موثقه اسحاق بن عمار روایت شده در تفسير علي بن ابراهيم آمده که راوی گفت: سألت ابا عبدالله (ع) عن الانفال فقال: ... و ما كان من الارض بخربة لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب، و كل ارض لا رب لها، و المعادن منها، و من مات و ليس له مولي فماله من الانفال». (تفسیر القمی1: 254، وسائل الشیعه9: 531 – 532، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 1: حدیث 20).
و در خبر ابو بصير روایت شده در تفسير عياشي از ابو جعفر(ع) در شمارش انفال آمده: از آنها است معادن و اجام. تفسیر العیاشی2: 48 / 11؛ وسائل الشیعه9: 533، کتاب الحمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 20، 28).
و در خبر داود بن فرقد روایت شده در تفسیر عیاشی از ابو عبدالله (ع) آمده: «و اجام و معادن». {تفسیر العیاشی2: 49 / 21؛ وسائل الشیعه9: 534، کتاب الحمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 32).
و در مستدرك از كتاب عاصم بن حميد حناط از ابو بصير از ابو جعفر(ع) آمده که فرمود: «... و لنا الانفال قال: قلت له: و ما الانفال؟ قال: المعادن منها والاجام و كل ارض لا رب لها ...». {مستدرك الوسائل7: 295، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 1، حديث 1].
اشکال: چه بسا در اطلاق موثقه که اهم ادله است خدشه بشود به اینکه احتمال داده میشود بازگشت ضمير در "منها" به «الارض التي لا رب لها» نه اینکه به انفال برگردد و كلمه "منها" صفت برای معادن باشد، نه خبر برای آن، افزون بر اینکه تبدیل آن در بعضی نسخه ها به "فيها" بلکه چه بسا گفته شود: قرار دادن كلمه «منها» به عنوان خبر برای معادن موجب میشود که واو برای استيناف باشد، نه برای عطف، و این خلاف ظاهر است.
پاسخ: ولی ممكن است این اشکال رد بشود به اینکه كلمه «منها» خبر برای قول امام (ع): "و ما كان من الارض" قرار داده شده و ما بعد آن عطف بر آن بشود به عنوان عطف مفرد بر مفرد.
در هر حال اخبار دلالت دارند که معادن از انفال هستند.
ممكن است این قول با اعتبار نیز تایید بشود، زیرا انچه در همه دولتها و حکومتها مورد عمل قرار میگیرد قرار دادن آنچه بدون صاحب است مخصوصا مثل معادن و دریاها و خشکیها و قفار [مکان بدون سکنه زمین] از اموال عمومي مرتبط به حكومتها است، و حکومتها در آنها تصرف میکنند و منافع آنها را در راه مصالح ملت صرف میکنند، و در شريعت ما سنخ این امور برای امام (ع) قرار داده شد، و تو از ما دانستی که حيثيت امامت در این امور و نیز در خمس تقييديه اعتبار شده است، نه تعليليه، پس این امور برای مقام و حیثیت امامت از جهت امام بودن است، و این عبارت دیگر از این است که اینها برای حكومت مسلمانان است و آیا روا است کسی بگوید اسلامي که دين عدالت و انصاف است همه معادن و اراضي و اجام و دریاها و مانند انها را برای یک شخص به عنوان شخصش قرار بدهد؟ و آیا این کار با قول خدای متعال (كيلا يكون دولة بين الاغنياء منكم) ]الحشر:7] منافات ندارد؟ پس انفال از جمله آنها معادن ملك برای حيثيت امامت و حكومت مسلمانان. و قهرا تصرفی در اداره شؤون آنان است و این عين چیزی است که در دیگر حكومتها مورد عمل قرار میگیرد، نهایت امر اینکه حكومت در قانون اسلام نزد ما حكومت عادلانه آگاه به مصالح اسلام و مسلمانان بوده و از اهم مصالح آنان اداره شؤون خود حکومت است.
و سنخ معادن نیز سنخ ساير چیزهای بدون صاحب مانند آجام [نیزارها] و مفاوز [بیشه ها] و کوهها و اراضي موات و مانند آنها است، پس ظاهر این است که اینها نیز از انفال است، و ملاك در اینها عدم مالك خصوصي پبرای آنها است، پس هر چیزی که به شخص خاصی تعلق نداشته باشد به عموم تعلق پیدا میکند. و اگر خواستی بگو: امام از این جهت که امام است، به این معني که زمام امر آن در دست او قرار دارد هرگونه که بخواهد در ان تصرف میکند، و امام عادل عالم خواسته او تعلق نمیگیرد جز به چیزی که مصالح اسلام و مسلمين آن را اقتضا میکند
مدیریت خانواده
در یک گروه به نام «تفسیر و فقه» با مدیریت آقای احمد عابدینی در تفسیر آیه 116 سوره انعام نوشته است «به نظر بنده باید دوباره دین را در این موارد بازنگری کرد... به هر حال زمان قبل با زمان کنونی فرق داشته است مثلا قبلا جامعه مرد سالار بود و علتش این بود که همه یا اکثر کارها سخت افزاری بود و چون مرد زوردار بود امنیت و اقتصاد به دست او بود و در نتیجه همهکاره بود و زن به طور طبیعی وقتی میدید نمیتواند مثل مرد باشد مجبور بود تابع مرد باشد و همینکه مرد به او روزی میداد از او ممنون بود. ولی جهان امروز صنعتی شده است و مرد و زن با یکدیگر میتوانند کار کنند و بجای اینکه خودشان زمین را بکنند تراکتور چنین میکند. خلاصه اینکه کارها نرم افزاری شده است. در چنین زمانی زن با خود میگوید چرا مرد بالای سر من باشد...».
و این اشکال من بر او بود:
سلام علیک
جناب استاد عابدینی
صباج الخیر
توفیقی شد چند سطری از تفسیر جنابعالی را مطالعه کنم فرمودی (جهان امروز صنعتی شده است و مرد و زن با یکدیگر میتوانند کار کنند).
اولا این کار متساوی در هیچ جای جهان عمومیت تدارد و نمیتواند عمومیت داشته باشد.
مثلا در اروپا و آمریکا و چین هم زنان در معادن و کارهای ستگین جسمی کار نمیکنند [الا ندرتا] چنانکه در طول تاسیس آمریکای بزرگ حتی یک زن رئیس جمهور نشد و همینطور در فرانسه و چین ووو
و نیز سران اصلی نظامی و انتظامی در بزرگترین و پیشرفته ترین کشورها نیز از زنان نیستند.
جسم زن برای کارهای سنگین ساخته نشد اشکالی اگر باشد - نعوذ بالله - اشکال بر خالق زن و مرد است
ثانیا: نتیجه تحلیل جنابعالی هرج و مرج در مدیریت جامعه انسانی و شناور بودن آن است
حتی در میان حیواناتی که جمعی زندگی میکنند مانند شیرها مدیریت مجنمع حیوانی با نران است و جنس زن مورد حمایت قرار میگیرد نه اینکه حامی باشد.
ثالثا صریح آیه قران (الرجال قوامون علی النساء) روایت نیست
آیه قرآن است که برای همه جهان و همه اعصار و همه زمانها امده است.
رابعا: اگر صنعتی شدن جهان موجب تغییر در قوانین خانواده میشود بفرمایید در مورد وظایف تکوینی زنان مانند بارداری و شیر دادن نیز تجدید نظر شده و بار ان بین زن و مرد تقسیم بشود.
از این عرض من هدف تبیین اشکال بود و قصد جسارت ندارم
مشکل تحلیهای اینچنینی این است که مدریت خانواده زا امتیاز میپندارند نه تکلیف و وظیفه
اگر مدیریت خانواده را مانند مدیریت جامعه تکلیف بدانیم - کما هو الحق - نیازی به این تحلیلهای شناوری نیست. . ارادتمند: احمد باقریان ساروی
پاسخ اقای عابدینی
سلام بر شما و تشکر. ان شاءالله که همیشه بخوانید نه گهگاهی. زمان که عوض می شود نگاهها عوض میشود نه اینکه اشکال بر خالق باشد حتی شاید اشکال بر فهم گذشتگان هم نباشد بلکه عصر جدید فهم جدید را به همراه دار.
باقریان:
تشکر
اینکه مصادره به مطلوب است
چون عصر جدید شد پس همه چیز دگرگون شود؟!
نحن ابناء الدلیل
[در ادامه اقای عابدینی به پاسخ اشکا دیکران پرداخت و به اشکال من پاسخ نداد]
💐 الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود:
مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است:
توفیق از طرف خداوند متعال،
واعظی از درون خود، قبول
و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید.
«بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۶۵، ح ۳»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح بخیر ❤️
صبح آغاز ماجرای جديدی ست،
از دوست داشتنمان
وقتی، طلوع چشمهای تو
شهر دلم را گرم میکند
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۳ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Thursday - 02 February 2023
قمری: الخميس، 11 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️4 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️14 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️15 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️16 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
لبخند کعبه (قسمت چهارم) (احمد باقریان ساروی)
وصيّت و وفات ابوطالب
ابوطالب در هنگام مرگ چهرههاى بزرگ قريش را در کنار بستر خود گرد آورد و به آنان گفت: «ای قریش! شما بر گزیدگان از میان مخلوق و قلب عرب هستید، در میان شما بزرگ اطاعت شونده وجود دارد... من شما را در مورد محمد به خوشرفتاری سفارش میکنم، زیرا او امین قریش و صدّیق عرب است، او جامع هر چیزی است که شما را به آن وصیت کرده ام، او چیزی آورده است که دلها آن را پذیرفته و زبانها آن را از ترس سرزنش دیگران انکار میکند، به خدا سوگند که گویا من خیر اندیشان و نیکان عرب در اطراف و مستضعفین مردم را میبینم که به دعوت او پاسخ داده و سخن او را تصدیق کرده و کار او را بزرگ داشته ان داشته اند. (سليمان كلاعى اندلسى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 295 - 296)
ابوطالب پس از مدّتى كوتاه كه از محاصره شعب بيرون آمد دار فانى را وداع گفت و طبق روايت عباس عموى ديگر پيامبر صلىاللهعليهوآله، آنگاه كه ابوطالب در بستر مرگ قرار داشت، پيامبر صلىاللهعليهوآله به او فرمود: «لا اله الاّ اللّه را بر زبان جارى كن تا در روز رستاخيز به وسيله آن شايستگى پيدا كنى كه از تو شفاعت شود»،... آنگاه كه مرگ سايه سنگين خود را بر ابوطالب افكند، ديده شد كه دو لب خود را مىجنباند، عباس گوش خود را به دو لب ابوطالب نزديگ كرد تا سخن او را بشنود، عباس به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفت: «اى پيامبر خدا! آن كلمهاى را كه از او درخواست كرده بودى گفته است»( ابن هشام، السيرة النبويّه، ج 2، ص 418؛ بيهقى، دلائل النبوّه، ج 2، ص 346) يا «اى پسر برادرم! به خدا سوگند برادرم كلمهاى را كه تو او را فرمان داده بودى گفته است».( سليمان كلاعى اندلسى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 294؛ ابن زينى دحلان، السيرة النبويه، ج 1، ص 74)
ابن زينى دحلان نوشته است: در روايتى آمده است كه «او در هنگام وفات اسلام آورده بود» و رافضه و تابعينشان به اين خبر بر اسلام او استدلال كردهاند؛ ولى كسانى كه او را مسلمان نمىدانند پاسخ دادند كه گواهى عباس به اسلام ابوطالب مردود است، زيرا گواهى عباس در حال كفر و پيش از اسلام خود بود، در حالى كه در احاديث ثابت شده در بخارى و جز آن آمده است كه ابوطالب در حال كفر مرده است.( السيرة النبويه، ج 1، ص 74)
پاسخ به سخن ابن زينى دحلان اين است كه اولا: صحت خبر، منوط به اسلام خبر دهنده نيست، بلكه كافى است خبر موثوق الصدور باشد و عباس در حال كفر خود داعى براى مسلمان جلوه دادن برادر خود نداشت. ثانيا عباس پس از اسلام آوردن خود خبر خود را تكذيب نكرد، او در كنار بستر برادر خود حضور داشت، نه خبر دهندگان صحيح بخارى و مانند آن كه تعدادى از آنان از حديث سازان دربار بنى اميه بودهاند.
در خبرى كه ابن جوزى با سندى از ابو عبد الرحمان سلمى از على[ عليهالسلام] نقل كرده آمده است: على[ عليهالسلام] گفت: آنگاه كه ابو طالب وفات كرد، من نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمدم و گفتم: عموى پير تو مرده است، [پيامبر صلىاللهعليهوآله] گفت: برو او را دفن كن و كارى انجام نده تا نزد من بيايى، [على عليهالسلام] گفت: من [ابوطالب را] غسل دادم؛ سپس نزد او رفتم، او براى من دعا میكرد كه [مرا از آن دعا شادمانى پديد آمد به گونهاى كه] گويا همه دنيا به من داده شد، [راوى] گفت: على [هر گاه مرده را غسل مىداد] غسل مىكرد.
ابن عباس گفته است: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بر سر جنازه ابوطالب آمد و گفت: وَصَلْتَ رَحِمَكَ جَزاكَ اللّهُ خَيرا يَا عَمّ». (المنتظم، ج 3، ص 10).«صله رحم كردى، خدا به تو پاداش خوب بدهد اى عمو!».
از طريق ابوداود، نسائى، ابن جارود و ابن خُزيمه از على[ عليهالسلام] روايت شده است كه گفت: آنگاه كه ابوطالب وفات كرد به پيامبر صلىاللهعليهوآله خبر دادم، او گريه كرد و گفت: «برو او را غسل بده و كفن كن و دفن كن! خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خود قرار بدهد».( المنتظم، ج 3، ص 10؛ ابن زينى دحلان، السيرة النبويه، ج 1، ص 75؛ شبلنجى، نور الابصار، ص 33)
پيامبر صلىاللهعليهوآله سال وفات خديجه و ابوطالب را «عام الحُزن»،[ يعنى سال اندوه و غم] نام نهاد، زيرا در ميان خويشان و عموهاى او جز ابوطالب براى او حامى وجود نداشت.( مقريزى، امتاع الأسماء، ج 1، ص 45).
آگاهی و آزادی دست در دست یکدیگر دارند!
هرچه انسان آگاهتر باشد، آزادتر است.
و هر چه آگاهی کمتری داشته باشد،
آزادی کمتری نیز خواهد داشت.
زندان تو لایه های نا آگاهی توست.
💠 جمله تاکیدی امروز :
امروز حقیقت وجودی خود را گره میزنم به خالق مهربانم تا شاد شوم و نترسم و این را به همه اطرافیانم خواهم گفت که چه نیک خدایی دارم. خدایا شکرت
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم) (الحجرات / 12)
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، [چرا] كه برخى از گمانها گناه است و (در كارهاى شخصى ديگران) تَجسُّس نكنيد و برخى از شما برخى [ديگر] را غيبت نكند، آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادرش را در حالى كه مرده است، بخورد؟! پس آن را ناخوش مىداريد و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد، كه خدا بسيار توبهپذير [و] مهرورز است»