میخواهم قرانی باشم
(احمد باقریان ساروی) (قسمت سوم)
آیات متشابه قرآن
مشکل دیگر در اکتفا به قران وجود ایات متشابه آن است که خداوند فرمود: (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب) [آل عمران:7].
«اوست كه فرستاد بر تو كتاب را كه بعضى از آن آيات واضح الدلالات است كه آنها اصل كتابند و بعضى ديگر آيات مشتبه المراد پس كسانيكه در دلهاى آنان ميل به باطل است پيروى مينمايند آنچه را مشتبه المراد است از كتاب براى طلب فتنه و براى طلب تأويلش با آنكه نمىداند تأويل آن را مگر خدا و آنانكه متمكن در دانشند مىگويند ايمان آورديم بآن همه آيات از نزد پروردگار ما است و پند نميگيرند مگر خردمندان».
در باره جمله (وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ) گفتهاند: معربون و مفسرون اختلاف فراوان نموده و سخن در باره این آیه را طولانی کردهاند، و قول فصل در باره آن این است که احتمال داده میشود واو عاطفه و راسخون عطف بر «اللّه» باشد و معنى میشود: تأويل آن [متشابه] را نمیداند جز خدا و بندگان او که رسوخ در علم داشته و بر آن توانا باشند، و احتمال داده میشود که بر قول او: «إلا اللّه» توقف شود و واو استئنافيه و راسخون مبتدأ و خبر آن جملة «يقولون» باشد. (محیی الدین درویش، اعراب القرآن و بیانه ج 1 ص 459).
در هر صورت، درک آیات متشابه برای هممگان ممکن نیست چون در ایه شریفه تصریح شده است که آن را نمیَداند جز خداوند و بر اساس یک احتمال خداوند و راسخون در علم میدانند، نه دیگران، ولی کسلتی که به باطل گرایش دارند به دنبال آیات متشابه میروند تا ایجاد فتنه کنند.
ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) نقل کرد که فرمود: «نحن الراسخون في العلم، و نحن نعلم تأويله». (بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن ج 1 ص 597). «ما راسخون در علم هستیم و ما تاویل آن را میدانیم».
اکنون با وجود آیات متشابه و توبیخ کسانی که برای اباطیل خود به آنها تمسک میکنند چگونه کسانی ادعا میکنند که تنها با قرآن بدون توجه به روایات معصومان علیهم السلام میتوانند قران را تفسیر نموده و احکام و معارف اسلام را به دست اورند؟!
به ویژه اینکه در قران کریم اندکی از احکام دین بیان شده است، به گونهای که اگر دست از روایات بشوییم عدد نمازها و وقت و اجزاء و شرایط آنها را و احکام زکات، روزه، حج و... را نمیتوانیم از ایات قران بفهمیم، مثلا در قران فقط فرمان داده شد (وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعين) ]البقره:43] ولی در هیچ ایهای بیان نشد که چند نماز و در چه روزهایی و با چه اجزاء و شرایطی نماز بخوانید، چنانکه بیان نشد از چه چیزهایی و با چه ضابطه و ملاک و نصابی زکات دریافت نمایئد و در مورد حج مناسک آن در قران بیان نگردید جز بسیار اندک و شیعه و سنی خصوصیات احکام ذکر شده را از روایات به دست میاورند. (ادامه دارد)
حدیث متواتر ثقلین
به دنبال آیات ذکر شده، پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله برای پس از خود مردم را به پیروی از ثقلین فرا خواند که از ان به حدیث ثقلین تعبیر میشود و در منابع معتبر شیعه و سنی امده و در سر حد تواتر و موجب یقین است و نپذیرفتن این حدیث متواتر لازمهاش عمل نکردن به آیات فراوان قران است که در انها پس از اطاعت از خدا، به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله فرمان داده شده بود.
به عنوان نمونه چند روایت در باره حدیث ثقلین تقدیم میشود:
حافظ هيثمى از زيد بن ارقم نقل كرده است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وآله در جُحفه فرود آمد؛ سپس به مردم رو كرد و حمد و ثناى خدا گفت، آنگاه فرمود: «من هيچ پيامبرى را نيافتم جز اينكه عمر او نصف عمر پيامبر پيشين بود، من نزديك است [براى مردن] فرا خوانده شوم و به آن پاسخ بدهم، شما چه مىگوييد؟»، گفتند: «به ما پند بده!»، فرمود: «آيا گواهى مىدهيد به لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ و أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ و اينكه بهشت حق است و آتش دوزخ حق است؟»، گفتند: «ما گواهى مىدهيم»؛ سپس دست خود را بالا آورد و بر سينه خود گذاشت و فرمود: «و من به همراه شما گواهى مىدهم»؛ سپس فرمود: «آيا نمىشنويد؟»، گفتند: «آرى»، فرمود: فَاِنّى فُرَطٌ عَلَى الْحَوْضِ، وَ أَنْتُمْ وارِدُونَ عَلَىَّ الْحَوْضَ، وَ أَنَّ عَرْضَهُ ما بَيْنَ صَنْعاءٍ وَ بُصْرى، فيهِ أَقْداحُ عَدَدِ النُّجُومِ مِنْ فِضَّةٍ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونى فِى الثِّقْلَيْنِ».«من زودتر از شما به حوض كوثر مىروم و شما در حوض كوثر بر من وارد مىشويد، عرض آن ميان صنعا و بُصْرى است، در آنجا جامهاى نقرهاى به تعداد ستارگان است، پس نگاه كنيد تا در مورد دو گوهر گرانبها پس از من چه رفتار مىكنيد!»، شخصى پرسيد: «اى پيامبر خدا! ثقلان چيست؟»، فرمود: «كَتابُ اللّهِ، طَرَفٌ بِيَدِ اللّهِ وَ طَرَفٌ بِاَيْديكُمْ، فَتَمَسَكُوا بِهِ، لا تَضِلُّوا، وَاْلآخَرُ عَشيرَتى، وَ اِنَّ اللَّطيفَ الْخَبيرَ نَبَّأَنى أَنَّهُما لَنْ يَتَفَرَّقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ، فَسَأَلْتُ ذلِكَ لَهُما رَبّى، فَلاتُقَدِّمُوهُما فَتُهْلَكُوا، وَ لا تَقْصُرُوا عَنْهُما فَتُهْلَكُوا، وَ لا تُعَلِّمُوهُما فَاِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ».
«كتاب خدا كه يك سوى آن در اختيار خدا و سوى ديگر آن در دست شما قرار دارد، پس به آن در آويزيد گمراه نمىشويد و ديگرى خاندان من است، خدای لطيف آگاه به من خبر داده است كه اين دو از هم جدا نمىشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند»، من آن را از پروردگارم درخواست كردم، پس از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مىشويد و از آن دو كوتاه نياييد كه هلاك مىشويد، آن دو را نياموزيد كه آنان از شما داناترند»؛ سپس دست على را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ وَلِيُّهُ، أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ».(«كَتابُ اللّهِ، طَرَفٌ بِيَدِ اللّهِ وَ طَرَفٌ بِاَيْديكُمْ، فَتَمَسَكُوا بِهِ، لا تَضِلُّوا، وَاْلآخَرُ عَشيرَتى، وَ اِنَّ اللَّطيفَ الْخَبيرَ نَبَّأَنى أَنَّهُما لَنْ يَتَفَرَّقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ، فَسَأَلْتُ ذلِكَ لَهُما رَبّى، فَلاتُقَدِّمُوهُما فَتُهْلَكُوا، وَ لا تَقْصُرُوا عَنْهُما فَتُهْلَكُوا، وَ لا تُعَلِّمُوهُما فَاِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ») (مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 – 164).
مسلم در صحیح خود حدیث ثقلین را از زید بن ارقم نقل کرد که پیامبر صلی الله علیه وآله آن را در غدیر خم فرمود، ولی ادامه حدیث را که مربوط به علی علیه السلام است را نیاورده است (صحیح مسلم (چاپ دار التراث العربی) ج 4 ص 1873 حدیث 2408).
در روايت ديگر آمده است: پيامبر صلی الله علیه وآله پس از حمد و ثناى خدا فرمود: «كَأَنّى قَدْ دُعيتُ فَأَجَبْتُ، إنّى قَدْ تَرَكْتُ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ أَحَدُهُما أَكْبَرُ مِنَ اْلآخَرِ: كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى...»؛ سپس دست على را گرفت و فرمود: «هر كس من مولاى او باشم، اين على ولى او است، خدایا! هر كس ولايت او را بپذيرد او را ياور باش! و هر كس دشمن او باشد با او دشمن باش».(المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 118، ح 4577/ 175؛ ابوحمزه حسينى، البيان والتعريف، ج 2، ص 493، ش 1291، نقل از طبرانى در الكبير و حاكم از ابوالطفيل از زيد بن ارقم؛ صاعدى، المقتطفات من كتاب فضائل الصحابه، الفصل الثامن، القسم الثالث، ص 221، ح 267/1؛ ابن عبد ربّه، العقد الفريد، ج 4، ص 286)
بنا براین، با توجه به فرمان خدا به اطاعت از اولی الامر پس از فرمان به اطاعت از خدا و پیامبر، و با توجه به حدیث متواتر ثقلین، سنت امامان معصوم علیهم السلام برای ما حجت شرعی است و این سنت از راه احادیث صحیح وارد شده از آنان به دست میاید.
(ادامه دارد)
هدایت شده از عباس حسنی اقتدار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاصاحب الزمان بیا آقاجان ❤️❤️😍😍
https://eitaa.com/joinchat/2908160237C41acc588dc
هدایت شده از هزار و یک نکته
🔰 فارسی صحبت کردن سلمان فارسی در ماجرای سقیفه
🖌عبدالله بن محمد انباری (م 293ق) معروف به ناشی اکبر از عالمان معتزلی در کتاب «مسائل الامامة» که یکی از قدیمی ترین کتابهای فرقه نگاری است، رویدادهای پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که منجر به اختلاف میان صحابه شد را گزارش کرده است.
🔸او توضیح داده است هنگامی که رسول خدا (ص) وفات کردند، مردم با هم درگیر شدند اتحادشان از بین رفت و دوستی از میان آنان رخت بربست.
🔹گروهی به همراه علی بن ابی طالب (ع) خود را کنار کشیده در منزل فاطمه (س) اجتماع کرده اظهار داشتند که با هیچ کسی جز علی (ع) بیعت نخواهند کرد. عباس بن عبد المطلب، زبیر بن عوام، ابو سفیان بن حرب، سلمان فارسی و گروهی از بنی هاشم از جمله آنان بودند.
💢ناشی اکبر سپس سخنی از سلمان فارسی نقل می کند که او به زبان فارسی، مسلمانان را نسبت به بیعت با ابوبکر و نقض بیعت غدیر بر حذر داشته است. او می نویسد:
▪️«و أن سلمان الفارسی قال للناس لما بایعوا ابا بکر: کردید نکردید، أی فعلتم و لم تفعلوا جیداً.»
▫️سلمان فارسی نیز هنگامی که مردم با ابو بکر بیعت کردند به زبان فارسی به آنان گفت: «کردید نکردید»؛ یعنی برای پیامبر (ص) خلیفه برگزیدید ولی این کار را به درستی انجام ندادید.
📚مسائل الامامه ناشی اکبر، ص 10.
📌#تاریخ_اسلام
📚 @rsl_chegini |کانال هزار و یک نکته|