فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی برای رشد کردن🌾🌱
باید سختی کشید.
گاهی برای فهمیدن
باید شکست خورد.
گاهی برای بدست آوردن
باید از دست داد.🌾🌱
سلام
صبح زیبای زمستانیتان بخیر
روزتون سرشار از حس خوب💚😍🌸
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۰۹ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Sunday - 29 January 2023
قمری: الأحد، 7 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹ارسال نامه مامون به امام رضا علیه السلام برای ولایت عهدی، 200ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام جواد علیه السلام
▪️6 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️8 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️18 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️19 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
کتاب خمس درس 17 یکشنبه نهم بهمن
استثنای مؤونه اخراح و تصفیه
متن عروه: «بعد استثناء مؤونة الاخراج و التصفية و نحوهما |1| فلا يجب اذا كان المخرج اقل منه و ان كان الاحوط اخراجه اذا بلغ دينارا بل مطلقا».
|1| در مدارك آمده است: «هذا الحكم مقطوع به في كلام الاصحاب» (سید عاملی، مدارک الاحکام 5: 392).
و در کتاب الخلاف آمده است: »وقت وجوب الخمس في المعادن حين الاخذ و وقت الاخراج حين التصفية و الفراغ منه و يكون المؤونة و ما يلزم عليه من اصله و الخمس فيما يبقي ... و اما احتساب النفقة من اصله فعليه اجماع الفرقة». [الخلاف2: 118 – 119 مساله 140].
و در کتاب تذكره امده است: «مسألة يعتبر النصاب بعد المؤونة لانها وصلة الي تحصيله و طريق الي تناوله فكانت منهما كالشريكين، و قال الشافعي و احمد: المؤونة علي المخرج لانه زكاة، و هو ممنوع". و في المنتهي ايضا نحو ذلك بلا تفاوت». (علامه حلی، تذکرة الفقهاء5: 4427، مساله 317).
بررسی: در اینجا دو مسأله وجود دارد: مساله اولی: اصل استثناء مؤونه. مساله ثانيه: اعتبار نصاب قبل از مؤونه است یا او بعد از آن؟.
اما مساله اولي، برای اثبات آن به اجماع و روايات استثناء مؤونه استدلال شده است، و نیز به اینکه مستفاد از اخبار وارده در تفسير آيه خمس و غير آن این است که موضوع خمس در همه موارد – از غنائم جنگ و معادن و كنوز و ارباح مكاسب و مانند ان - عنوان غنيمت است، و ظاهر ابن است که اغتنام و استفاده صدق نمیکند مگر بعد از اخراج مؤونه تحصيل مال.
بررسی: در این مسأله که در كلمات بسیاری از اصحاب به گونه ای عنوان نشد که كاشف از اقوال معصومين (ع) باشد، تحصیل اجماع مشكل بلکه ممتنع است، گرچه – چنانکه پیش از این نقل شد – شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب «الخلاف» آن را ادعا کرده است، و اخبار استثناء مؤوننه که به شهادت بعضی از آنها به مؤونه رجل و عيالش تفسیر شده است مستثنا در ارباح مكاسب است، پس باقي میماند دليل اخير و ظاهر این است که این دلیل برای اثبات مقصود کافی باشد.
و اما مسأله دوم، تحصيل اجماع یا عدم خلاف در آن مشكلتر است، زیرا این مساله در كلمات اصحاب عنوان نشد، و نظر علامه در دو کتاب تذكره و منتهي ناظر به مسأله اولي است، نه این مسأله، چنانکه از استدلال او و از آنچه که از شافعي و احمد در مقابل قول مختار خود نقل کرده ظاهر میشود.
پس آنچه در کتاب «جواهر» [ج 16: 83] در مسأله «دم» امده، از اینکه «ظاهر تذكره و منتهي این است که مساله مجمع عليها نزد ما است» چون خلاف در دو مساله را به شافعي و احمد نسبت داده است، فسادش ظاهر میشود.
و مخفي نماند که مختار «مدارك الاحکام» [5: 392] در این مسأله این است که اعتبار نصاب قبل از مؤونه است و از نقل کلام او در جواهر ]16: 18 و 82 - 83, و مصباح الفقیه [14: 24 و 197] عكس آن ظاهر میشود، پس رجوع کنید به کتاب مدارک الاحکام، و در منقولات تا انجا که ممکن باشد باید به منابع آنها رجوع کنید. و اجمالا اینکه: ادعای اجماع در مسأله در کتاب خلاف بلا وجه است.
شيخ انصاري (قدس سره) برای اعتبار نصاب بعد از مؤونه استدلال کرد به اینکه ظاهر قول او [امام علیه السلام] «ليس فيه شئ حتي يبلغ عشرين دينارا« وجوب خمس در همه بیست دینار است، البته اگر به این نصاب برسد، و این تصور نمیشود مگر به اینکه مؤونة قبلاً جدا بشود. [کتاب الخمس، ضمن تراث الشیخ الاعظم 11: 127].
اشکال بر او این است که مفهوم كلام امام (ع) این است که معدن اگر به بیست دینار برسد (فيه شئ) و در مسأله اولي ظاهر شد که اصل اخراج مؤونه بلا اشكال است، در این صورت قيد "بعد المؤونة" یا به شرط یعني "اذا بلغ" و یا به جزاء یعني "ففيه شئ" بر میگردد، و لازمه اولی اعتبار نصاب بعد از مؤونه و لازمه دومی اعتبار نصاب قبل از مؤونه است و مرجحی برای یکی از دو اطلاق وجود ندارد، از اینرو تعارض میکنند و پس از سقوط هر دو، به اطلاقات ثبوت خمس در معدن رجوع میشود و مقتضای اطلاقات مزبور اعتبار نصاب قبل از مؤونه است، زیرا اصل اخراج مؤونه متيقن است و اما اینکه اعتبار نصاب نیز بعد از آن باشد، مشكوك فيه است، پس احوط – اگر اقوي نباشد - اعتبار نصاب قبل از مؤونه است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبخ دوشنبه تان بخیر
در هر جغرافیایی که هستید
جهتها تفاوتی ندارند
تمام دامنههای دلتون
به سمت خوشبختی و اُمید
لحظههاتون پر از
امید، شادی و زیبایی...
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۰ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Monday - 30 January 2023
قمری: الإثنين، 8 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت امام جواد علیه السلام
▪️5 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️7 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️17 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️18 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
بیان چهار فرع
متن عروه: و لا يعتبر في الاخراج ان يكون دفعة فلو اخرج دفعات و كان المجموع نصابا وجب اخراج خمس المجموع |1|.
|1| آیا در اخراج یا مُخرِج - به كسر – یا مُخرَج – به فتح – یا مخرج منه یعني معدن، وحدت اعتبار دارد یا در بلوغ به حد نصاب بعضی از آنها به بعضی دیگر ضمیمه میَشود؟ در اینجا چهار فرع وجود دارد که باید در باره آنها بحث بشود:
فرع اول: حکم اخراج معدن بر دفعات
اما در باره فرع اول میگوییم: اخراج اگر دفعه یا دفعات بدون تخلل اهمال و اعراض بين آنها یا با اعراض باشد ولی پس از اعراض از اعراض خود اعراض نموده و به شغل اول خود برگردد، در این صورت ظاهر این است که اطلاق صحيح بزنطي [وسائل الشیعه 9: 493، کتاب الخمس، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب 3 حدیث 5 و ص 499 باب 7 حدیث 2) همه این صورتها را شامل میشود.
اما اگر بازگشت به گونه ای باشد که عملا ابتدائي مستأنف شمرده شود، به اینگونه که مدت اهمال طول بکشد، تا آنجا که نزد عرف تعدد اخراج صدق کند، در این صورت شيخ انصاري [کتاب الخمس ضمن تراث الشیخ الاعظم 11: 127 – 128] با موافقت علامه و جماعتی (منتهی المطلب 8: 550؛ تحریر الاحکام 1: 434؛ شرح المفاتیخ: 90؛ ریاض المسائل 5: 252] عدم انضمام و اعتبار نصاب در هر یک از آن دو را اختیار کرده است، با این ادعا که صحيحه بزنطی به دفعه یا دفعات در حكم واحد انصراف دارد و این قول اقوي است در صورتی که آن دو دو استغنام مستقل شمرده شوند.
ولی ممكن است ادعا بشود اطلاق صحيحه این صورت را نیز شامل میشود، و این قول که انصراف مورد ادعا بدوي است، منشأ آن انس ذهن و انسباق آن به شئ استحراج شده از معدن مجتمع نزد او است، که به حد نصاب برسد، پس اگر اجتماع محصل از دو استخراج مستقل نزد او فرض شود، در شمول صحيحه آن را شک نخواهد بود.
متن عروه: و ان اخرج اقل من النصاب فاعرض ثم عاد و بلغ المجموع نصابا فكذلك علي الاحوط. |1|.
|1| بلکه در صورتی که برای او [فایده رجوع] آشکار شود و از اعراض خود اعراض کند و به شغل اول خود برگردد – چنانکه بیان شد - بنا بر اقوي احتیاط کند.
فرع دوم: شرکت گروهی در استخراج معدن
متن عروه: و اذا اشترك جماعة في الاخراج و لم يبلغ حصة كل واحد منهم النصاب و لكن بلغ المجموع نصابا فالظاهر وجوب خمسه . |1].
[1] شرح: در حدائق و جواهر و شيخ در کتاب خمسش به ضمیمه کردن حصه شركا و كافي بودن بلوغ مجموع به حد نصاب تمایل پیدا کردند، و مصنف (سید محمد کاظم یزدی (ره)) از آنان تبعیت کرده است، ولی ظاهر عدم ضمیمه کردن و اعتبار نصاب در سهم هر یک از انان است، چه اینکه در استخراج شرکت داشته باشند و چه اینکه هر یک از آنان مستقل در اخراج از معدن باشند، زیرا ظاهر اخبار – چنانکه اشاره کردیم - وجوب خمس در موارد مختلف از معدن و غير معدن، همانا از جهت عنوان غنيمت است، و هر یک از مكلفين موضوع مستقل شمرده میشود و استغنام هر یک از انان مستقلا لحاظ میشود، و به عبارت دیگر: خود معدن موضوع برای خمس نیست تا اینکه گفته شود که معدن در این مقام یکی است و صحيحه ان را شامل میشود، بلکه موضوع استغنام انسان از معدن و استخراج انسان از معدن از این جهت که استغنام و استخراج استفاده ای از استفاده های او است، و هر فرد از افراد مكلف مستقل است.
شاهد بر این سخن ما این است که ظاهر عدم فرق بين صورت شركت و غير آن است، زیرا در شمول اطلاق صحيحه این دو صورت را – بنا بر قول به ان - فرقی وجود ندارد، و جدا بعيد است گفته شود که اگر یکی اندکی کمتر از نصاب استحراج نموده و اعراض کند و سپس دیگری برود و متمم را استحراج کند عمل او موجب تعلق خمس به او و فرد اول میشود..
اشکال: شركت نزد عرف واحد تجاري است پس ممكن است با افراد متعدد فرق پیدا بشود.
پاسخ: بين شركت و بين جهت واحد مانند عنوان دولت و مانند آن فرق وجود دارد، زیرا شركت امر واحدی که مال برای آن اعتبار شود نیست، بلکه مال برای متعدد یعني شركاء نسبت به سهامشان اعتبار میشود، بر خلاف عناوين و جهات که مال برای خود جهت اعتبار میشود.
و ممكن است برای این مسأله از باب زكات نیز استیناس بشود، زیرا در نصاب زکات سهم هر یک از شركاء معتبر است.
فرع سوم: عدم اعتبار اتحاد جنس مخرج
متن عروه: «و كذا لا يعتبر اتحاد جنس المخرج فلو اشتمل المعدن علي جنسين او ازيد و بلغ قيمة المجموع نصابا وجب اخراجه» [1].
|1| شرح: وجه این فرع واضح است، زیرا موضوع خمس خصوص عنوان معدن نیستف چه رسد به خصوص عنوان طلا یا نقره و مانند ان دو، بلکه موضوع استغنام است و موضوع در این مقام استغنام از معدن از ین جهت که معدن است بدون نظر به خصوص جنس آن است، از اینرو تعدد جنس محرج به وحدت موضوع زیان نمیرساند.
لبخند کعبه
(احمد باقریان ساروی)
باسمه تعالی
سیزدهم ماه رجب روز میلاد امیر المؤمنین علی علیه السلام است، به این مناسبت این مقاله با چند فرازش [که قسمتی از کتاب زیور خلافت است] به خوانندگان گرامی تقدیم میگردد.
شایسته یادآوری است که مطالب منقولات این مقاله مستند به منابع اهل سنت است.
آفرينش پيامبر (ص) و على (ع) از يك نور
در منابع اهل سنّت احاديثى وارد شده است كه در آنها آمده است: پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: نور پيامبر صلىاللهعليهوآله و على عليهالسلام پيش از آفرينش حضرت آدم عليهالسلام از سوى خدا آفريده شده بود.
این شبهه با تحریف روایت در منابع مرتبط با وهابیون و تفکر ریشه گرفته از انان مطرح شده است که چگونه میشود که از یک سوی شیعه میگویتد علی علیه السلام فرزند ابوطالب و از فاطمه بنت اسد در داخل خانه خدا به دنیا آمد و از سوی دیگر ادعا میکنند که او پیش از ابو البشر حضرت آدم علیه السلام آفریده شده باشد؟
پاسخ به این شبهه با توجه به متن روایت روشن میگردد، و ان این است که آفرینش طبیعی علی علیه السلام با روح و جسمش از پدری به نام ابوطالب و از قبیله بنی هاشم و از مادری به نام فاطمه دختر اسد هاشمی و محل تولد او داخل کعبه بوده است. و اما خلقت نور او همانند خلقت نور پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از آفرینش طبیعی حضرت ادم علیه السلام بوده است.
و اما این پرسش که نور و خلقت نورانی چیست؟ چیزی است که ما از ان آگاه نیستیم و با توجه به روایات فراوان در منابع شیعه و سنی ان را قبول داریم و اینک به تعدادی از روایات در این باره نوجه نمایید:
1. عِكْرَمه از ابن عباس نقل كرده است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «خدا چهار هزار سال پيش از آفرينش دنيا نشانهاى از نور آفريد و آن نور را در برابر عرش خود قرار داد تا هنگام تولّد من فرا رسيد، در آن هنگام خداوند نيمهاى از آن نور را جدا كرد و از آن نور پيامبر شما را و از نيمه ديگر على بن ابىطالب را آفريد».(ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 67؛ سبط بن جوزى، تذكرة الخواص، چاپ نجف، ص 52؛ گنجى، كفاية الطالب، ب 87، ص 314)
2. از سلمان فارسى نقل شده است كه گفت: من از محبوبم پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم مىفرمود: «من و على نورى در پيشگاه خدا و فرمانبردار او بودهايم، اين نور خدا را تسبيح و تقديس مىكرد، چهارده هزار سال پيش از اينكه آدم آفريده شود و اين نور در صلب او قرار بگيرد، همچنان اين نور در يك مكان بود، تا اينكه در صلب عبدالمطلب جدا شديم، يك پاره آن من و پاره ديگر آن على شد».(ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 67؛ خوارزمى، المناقب، ص 145، ح 169؛ گنجى، كفاية الطالب، ب 87، ص 315؛ محب طبرى، مناقب الامام امير المؤمنين عليهالسلام من الرياض النضره، الفصل السادس، ص 67؛ باعونى، جواهر المطالب، ج 1، ب 10، ص 61؛ ابن مغازلى، مناقب على بن ابىطالب عليهالسلام، ص 87 - 89)
3. جوينى با سندى از ابوهريره نقل كرده است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: آنگاه كه خدا آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود بر او دميد، آدم جهت راست عرش را نگاه كرد، نورى با پنج شَبَه را ديد كه در حال سجده و ركوع بودند، آدم گفت: اى پروردگار من آيا پيش از من كسى راو از خاك آفريدهاى؟ خدا گفت: نه اى آدم، آدم گفت: پس اين پنج شَبَه كه آنان را در شكل و صورتم مىبينم چيست؟ خدا گفت: اين پنج تن از فرزندان تو هستند، اگر اينان نبودند تو را نمىآفريدم، اين پنج تن را پنج نام از نامهايم گرفتهام، اگر اينان نبودند بهشت و دوزخ، عرش و كرسى، آسمان و زمين، فرشتگان، انس و جن را نمىآفريدم، پس من محمودم و او محمد، من عاليم و او على، من فاطرم و او فاطمه، من احسانم و او حسن، من محسنم و او حسين.( فرائد السمطين، ج 1، ص 36 - 37، ح 1)
4. سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل كرده است كه گفت: من از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم كه به على صلوات اللّه عليه مىفرمود: «من و تو از نور خدا آفريده شدهايم».( خُلِقْتُ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نُورِ اللّهِ». فرائد السمطين، ج 1، ص 40، ح 4)
5. از سلمان فارسى نقل شده است كه گفت: من از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىفرمود: من و على بن ابىطالب از نور خدا از جانب راست عرش هستيم، خدا را تسبيح و تقديس مىكرديم، از چهارده هزار سال پيش از اينكه خدا آدم را بيافريند، آنگاه كه خدا آدم را آفريد، به اصلاب مردان و رحمهاى زنان پاك منتقل شديم؛ سپس به صلب عبد المطّلب منتقل شده و دو نيمه شديم، نيم آن در صلب عبداللّه و نيم ديگر در صلب عمويم ابوطالب قرار داده شد، من از آن نيمه آفريده شدم و على از نيمه ديگر آفريده شد، خداوند نامهاى ما را از نامهاى خود برگرفت، خداوند محمود و من محمدم، خدا عالى و برادرم على، خدا فاطر و دخترم فاطمه، خدا محسن و دو پسرم حسن و حسيناند، نام من در رسالت و نبوت و نام او در خلافت و شجاعت بود، من پيامبر خدا و على ولىّ خدا است.(فرائد السمطين، ج 1، ص 41، ح 5). (ادامه دارد)
هدایت شده از معرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاهکار استاد قرائتی
وقتی مولوی عبدالحمید جوابی برای گفتن نداشت.
🌷کانال معرفت
👇👇👇
🆔@marefatkade
#ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ_ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ
گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ
ﺍﺳﺖ!!!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای
ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ
ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ
ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ،
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ...!