فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | صبح دیروز؛ حضور فرمانده کل قوا بر مزار شهدای گمنام
📥 سایر کیفیتها👇
https://khl.ink/f/51047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | رهبر انقلاب: ملّت ایران، مظلوم است امّا قوی است؛ مثل امیرالمؤمنین، مثل مولای متّقیان، سرور خودش علی (علیه السّلام) که قویترین بود و مظلومترین. ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | رهبر انقلاب، روز گذشته: قوم کُرد یکی از پیشرفتهترین اقوام ایرانیاند؛ علاقهمند به میهنشان، علاقهمند به اسلامشان، علاقهمند به نظام اسلامیشان.
🌺 #ایران_عزیز
🔍 متن کامل بیانات👇
https://khl.ink/f/51048
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | رهبر انقلاب، روز گذشته: من در میان قوم بلوچ زندگی کردهام؛ جزو اقوام وفادار عمیق به انقلاب اسلامی و به جمهوری اسلامیاند.
🌺 #ایران_عزیز
🔍 متن کامل بیانات👇
https://khl.ink/f/51048
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | رهبر انقلاب، روز گذشته: برخی چهرههای ورزشی و هنری هم موضعگیریهایی کردند؛ به نظر بنده هیچ اهمّیّت ندارد؛ روی این نباید حسّاسیّت به خرج داد. جامعهی ورزشی ما جامعهی سالمی است، جامعهی هنری ما هم جامعهی سالمی است.
🔍 متن کامل بیانات👇
https://khl.ink/f/51048
🔰امام زمان علیه السلام، فرمانده کل
🔹حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✨ما امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دوست می داریم، چون امیر نحل(فرمانده کل)است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برای ما امیر قرار داده است؛
و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛
و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
📚 کتاب حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام)
#امام_زمان علیه السلام
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۹۸
🏷️ سوء استفاده از حق
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ اَلْخَوَارِجِ لاَ حُكْمَ إِلاَّ لِلَّهِ كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى شنيد كه خوارج مىگويند، حكومت فقط از آن خداست.) سخن حقّى است كه از آن اراده باطل دارند.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام هنگاميكه شنيد سخن خوارج را (كه مىگفتند) حكم و فرمانى نيست مگر براى خدا (در نادرستى گفتارشان) فرموده است: سخن حقّ و درستى است كه از آن نتيجۀ باطل و نادرست مىگيرند (شرح اين جمله در سخن چهلم در باب خطبهها گذشت).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانهاش هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مىگفتند «لا حُكْمَ إلَّا لِلّٰهِ» (حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود: «سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است»؛ (لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ)
اشاره به اين كه سخن حق است و برگرفته از آيات قرآن مجيد؛ ولى خوارج معناى آن را تحريف مىكنند به گونهاى كه سر از باطل بيرون مىآورند.
قاضى نعمان مغربى در كتاب شرح الاخبار روایتی آورده است. او مىگويد: على عليه السلام از صفين باز گشته بود و در مسجد مشغول بيان خطبهاى بود كه يك نفر از گوشۀ مسجد شعار «لا حُكْمَ إلَّا لِلّٰهِ» را سر داد. امام عليه السلام سكوت كرد و پاسخى نداد. مقدارى گذشت نفر دومى همين شعار را از گوشۀ ديگر سر داد. باز امام عليه السلام اعتنايى نكرد. سرانجام جمعى (از خوارج كه در مجلس حضور داشتند) با هم اين شعار را سر دادند. امام عليه السلام فرمود: اين سخن حقى است كه ارادۀ باطل از آن شده است. ما سه امتياز به شما (خوارج) مىدهيم: شما را از شركت در مساجد و نماز خواندن (با ما) باز نمىداريم و تا زمانى كه (با ما) هم دست باشيد سهم شما را از #بيتالمال مىدهيم و اگر آغازگر جنگ نباشيد ما آن را آغاز نخواهيم كرد، سپس فرمود: «وَ أشْهَدُ لَقَدْ أخْبَرَنِى النَّبىُّ الصّادِقُ عَنِ الرُّوحِ الْأمينِ عَنْ رَبِّ الْعالَمينَ أنَّهُ لا يَخْرُجُ عَلَيْنا مِنْكُمْ فِئَةٌ قَلَّتْ أوْ كَثُرَتْ إلّا جَعَلَ اللّٰهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتْفَها عَلىٰ أيْدينا ؛ گواهى مىدهم به خدا سوگند پيامبر راستگو از فرشتۀ وحى، روح الأمين به من خبر داد كه گروهى از شما چه كم باشد چه زياد بر ما خروج نمىكند مگر اينكه مرگشان به دست ما خواهد بود» ...
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
133 - دادرسی از محتضر
حضرت حجه الاسلام آقای حاج سید اسداللّه مدنی در نامه ای که مرقوم فرموده اند چنین می نویسند :
روز عیدی بود ( یکی از اعیاد مذهبی ) نزدیک ظهر به قصد زیارت مرحوم آیت اللّه حاج سید محمود شاهرودی قدس اللّه نفسه الزکیه به منزلشان رفتم با اینکه وقت دیر و رفت و آمد تمام شده و معظم له اندرون تشریف برده بودند اظهار لطف فرموده دوباره به بیرونی برگشتند. به مناسبتی که پیش آمد، فرمودند وقتی با مرحوم عباچی از بلده مقدسه کاظمین علیهما السّلام پیاده به قصد زیارت سامرا حرکت کردیم، بعد از زیارت حضرت سیدمحمد سلام اللّه علیه در بلد یک فرسخی راه رفته بودیم که آقای عباچی بکلی از حال رفته و قدرت حرکت از او سلب و افتادند و به من گفتند چون #مرگ من حتمی است نه راه رفتن و نه برگشتن و از دست شما نسبت به من کاری نمی آید اگر شما اینجا بمانید القای نفس در تهلکه و حرام است؛ بنابراین بر شما واجب است که حرکت کرده و خودتان را نجات بدهید و نسبت به من هم چون هیچ کاری از شما ساخته نیست تکلیفی ندارید.
به هرحال، با کمال ناراحتی، من ایشان را همانجا گذاشته و بر حسب تکلیف، حرکت کردم. فردا که به سامرا رسیده وارد خان شدم ناگهان دیدم آقای عباچی از خان رو به بیرون می آیند ، بعد از سلام و دیدنی پرسیدم چطور شد که قبل از من آمدید؟
ایشان فرمودند بلی چنانچه دیروز دیدی من مهیای مرگ بوده و هیچ چاره ای تصور نمی کردم حتی دراز کشیده و چشمها را هم کرده ( روی هم گذاشته ) و منتظر مرگ بودم، فقط گاهی که صدای نسیم را می شنیدم به خیال اینکه حضرت ملک الموت است به قصد دیدار و زیارتش چشمها را باز کرده، چون چیزی نمی دیدم دوباره چشمها را می بستم تا وقتی به صدای پایی چشم باز کرده دیدم شخصی لباس عربی معمولی به تن و افسار الاغی به دستش بالای سرم ایستاده است از من احوالپرسی فرموده وجهت خوابیدنم را در وسط بیابان پرسیدند جواب دادم تمام بدنم درد می کند قدرت حرکتی نداشته و منتظر مرگ هستم.
فرمودند بلند شوید تا شما را برسانم. عرض کردم قدرت ندارم، به دست خودشان مرا بلند نموده سوارم کرد و احساس می کردم به هر جایی از بدنم دستش می رسید بکلی راحت می شد تا تدریجاً دست مبارکش به اعضایم رسیده و تمام اعضا راحت شد به جوری که اصلاً هیچ خستگی نداشتم و آن شخص افسار حیوان را می کشید. هرچه از ایشان خواهش کردم که سوار شوند قبول نفرموده و فرمودند من به پیاده روی عادت دارم. در آن بین ملتفت شدم که شال سبزی به کمر دارد، به خودم خطاب کردم که خجالت نمی کشی سیدی از ذریه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پیاده و افسار بکشد و تو سوار باشی، فوراً دست و پایم را جمع کرده خودم را پایین انداخته و عرض کردم آقا ! خواهش می کنم شما سوار شوید ، آن موقع بود که خودم را در خان دیده و از کسی خبری نبود ، به تاریخ 29 ربیع الثانی 95 .
نظیر این داستان است داستانی که از آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی دامت برکاته نقل گردیده و مرقومه ایشان که در کتاب منتقم حقیقی، صفحه 175 ثبت شده است برای مزید بصیرت اینجا نقل می گردد.
فهرست کتاب