اعمال شب بیست و سوم (شبهای قدر):
1️⃣ نماز شبهای قدر: (نماز هفت قل هو الله)
✨دو رکعت #نماز بخواند، در هر رکعت: یک مرتبه سوره حمد و هفت مرتبه سوره توحید بخواند.
بعد از اتمام نماز، هفتاد مرتبه بگوید: أستغفر اللهَ و أتوب الیه
2️⃣ زیارت #امام_حسین علیه السلام ( از بهترین اعمال در شبهای قدر است و می توان از راه دور، حضرت را با یکی از زیارتنامه ها مثل : زیارت امام حسین در شبهای #قدر ، #زیارت_وارث ، #زیارت_عاشورا و... #زیارت کرد)
3️⃣ قرآن به سر گرفتن:
✨ قرآن را باز کند و در برابر خود گرفته و بگوید:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَی وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَی أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ.
و هر حاجت که دارد بخواهد
✨ سپس قرآن را بر سر بگذارد و بگوید:
اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ
✨ سپس ده مرتبه بگوید: بِکَ یَا الله (جَلّ جَلالُه)
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)
ده مرتبه: بِعَلِیٍّ (علیه السلام)
ده مرتبه: بِفَاطِمَةَ (علیها السلام)
ده مرتبه: بِالْحَسَنِ (علیه السلام)
ده مرتبه: بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام)
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسلام)
ده مرتبه: بِالْحُجَّةِ (علیه السلام و عجّل اللهُ تعالی فرجَه)
✨ پس هر حاجتی که داری از خدا بخواه.
🌐 @Mabaheeth
آنگاه فرمود: امام زمان خود را میشناسى؟
گفتم: چرا نمیشناسم!
فرمود: بر #امام_زمان خود سلام کن، گفتم:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا ابْنَ الْحَسَنِ
پس تبسّم نمود و فرمود:
عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
پس داخل حرم مطهر شدیم و به ضریح مقدّس چسبیدیم و آن را بوسیدیم، آنگاه به من فرمود: زیارت کن،
گفتم: من قارى نیستم.
فرمود: براى تو زیارت بخوانم؟
گفتم: آرى، فرمود کدام زیارت را مىخواهى؟
گفتم: هر زیارت که افضل است مرا به آن زیارت ده،
فرمود: « زیارت امین الله» افضل است، مشغول به خواندن شد و فرمود:
السَّلامُ عَلَیْکُمَا یَا أَمِینَیِ اللهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَیْهِ عَلَى عِبَادِهِ
در این حال چراغهاى حرم را روشن کردند، من دیدم شمع🕯️ها روشن است، ولى حرم نورانى به نورى دیگر است، نورى همانند نور آفتاب و شمعها همانند چراغى بودند که روز در آفتاب روشن کنند و من آنچنان در غفلت بودم، که هیچ ملتفت این آیات نمیشدم، چون از زیارت فارغ شدند، از سمت پایین پا به پشت سر آمدند و در طرف شرق ایستادند و فرمودند: آیا جدّم حسین علیه السّلام را زیارت میکنى؟
گفتم: آرى #شب_جمعه است زیارت میکنم، پس #زیارت_وارث را خواندند، درحالیکه اذانگوها از اذان مغرب فارغ شدند و به من فرمود: به جماعت ملحق شو و نماز بخوان، و خود تشریف آورد، در مسجد پشت سر حرم مطهر در آنجا نماز جماعت منعقد بود، ولى ایشان در سمت راست امام جماعت، محاذى او ایستادند، و من وارد صف اول شدم و برایم براى اداى نماز جایى باز شد، چون فارغ شدم ایشان را ندیدم، از مسجد بیرون آمدم، در حرم جستجو کردم ایشان را نیافتم، قصد داشتم ایشان را ملاقات کنم و چند ریالى به ایشان بدهم و شب نیز ایشان را نزد خود نگاه دارم که مهمان من باشد ناگاه از خود پرسیدم که آن سیّد که بود؟ و آیات و معجزات گذشته را مورد توجه قرار دادم، از اطاعتم نسبت به او، در بازگشتن به کاظمین، با آن کار مهمى که در بغداد داشتم و مرا به اسم خواندن با اینکه او را ندیده بودم و گفتار او که گفت: موالیان ما و اینکه من شهادت میدهم و دیدن نهر جارى و درختان میوهها در غیر فصل مناسب و وقایع دیگرى که گذشت همه سبب یقین من شد، که او #حضرت_مهدى علیه السّلام است، به ویژه در قسمت اذن دخول و سؤال از من، بعد از سلام بر #امام_عسکرى علیه السّلام که امام زمان خود را میشناسى؟ چون پاسخ دادم میشناسم، فرمود: سلام کن، چون سلام کردم تبسّم کرد و جواب داد.
با شتاب نزد کفشدار آمدم و از حال حضرتش پرسیدم، گفت: بیرون رفت، سپس پرسید این سیّد رفیق تو بود؟
گفتم: آرى.
در هر صورت به خانه مهماندار خود آمدم و شب را در آنجا ماندم، چون صبح شد، نزد جناب شیخ محمّد حسن رفتم و آنچه را دیده بودم نقل کردم، شیخ دستش را بر دهان خود گذاشت و از اظهار این قصه و افشای این سرّ نهى کرد و فرمود: خدا تو را موفّق کند.
من این واقعه را مخفى میداشتم و براى هیچکَس اظهار نمیکردم، تا یک ماه از این قضیه گذشت، روزى در حرم مطهر بودم، سیّد بزرگوارى را دیدم، که نزدیک من آمد و پرسید چه دیدى؟
و به داستان آن روز اشاره کرد، گفتم: چیزى ندیدم، باز آن سخن را تکرار کرد و من به شدت انکار کردم، ناگهان از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم.
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│ 📖 @feqh_ahkam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - -
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
116 - داستان عجیب مفاتیح و قرآن
در تاریخ شنبه آخر جمادی الثانیه 94 جناب حاج ملا علی بن حسن کازرونی که داستان 54 از ایشان نقل گردید از کویت به شیراز آمدند و بیمار بودند و برای درمان به بیمارستان نمازی مراجعه کردند. کتاب مفاتیح الجنان و قرآن مجید همراه آورده و فرمود که به قصد شما آورده ام و این دو هدیه را داستانی است.
اما مفاتیح ؛ شما که با سابقه اید که من در کودکی بی پدر و مادر شدم و کسی مرا به مکتب نفرستاد و بی سواد بودم تا سالی که به عزم درک زیارت عرفه، #کربلا مشرّف شدم ، #روز_عرفه برخاستم مشرف شوم، از کثرت جمعیت راه عبور مسدود بود به طوری که نمی توانستم حرم مشرف شوم و هرچه فحص کردم یک نفر باسواد را که مرا #زیارت دهد و با او زیارت وارده را بخوانم کسی را ندیدم. شکسته و نالان #حضرت_سیدالشهداء(علیه السلام) را خطاب کردم : آقا ! آرزوی زیارتت مرا اینجا آورده. سوادی ندارم. کسی هم نیست مرا زیارت دهد. ناگاه سید جلیلی دست مرا گرفت فرمود : با من بیا؛ پس از وسط انبوه جمعیت راه باز شد پس از خواندن اذن دخول وارد حرم شدیم. #زیارت_وارث را با من خواند و پس از زیارت به من فرمود : پس از این زیارت وارث و #امین_اللّه را می توانی بخوانی و آنها را ترک مکن و کتاب مفاتیح تماماً صحیح است و یک نسخه آن را از کتابفروشی شیخ مهدی درب صحن بگیر .
حاج علی مزبور گوید در آن حال متذکر شدم لطف الهی و مرحمت حضرت سیدالشهداء را که چطور این آقا را برای من رسانید و در چنین ازدحامی موفق شدم. پس سجده شکری بجا آوردم چون سر برداشتم آن آقا را ندیدم هرطرف که رفتم او را ندیدم از کفشداری پرسیدم گفت آن آقا را نشناختم .
خلاصه چون از صحن خارج شدم و شیخ مهدی کتابفروش را دیدم پیش از آنکه از او مطالبه کتاب کنم این مفاتیح را به من داد و گفت نشانه صفحه زیارت وارث و امین اللّه را گذاشته ام، خواستم قیمت آن را بدهم ، گفت پرداخته شده است و به من سفارش کرد این مطلب را فاش نکن ؛ چون به منزل رفتم متذکر شدم کاش از شیخ مهدی پرسیده بودم از کسی که حواله مفاتیح برای من به او داده است.
از خانه بیرون آمدم که از او بپرسم، فراموش کردم و از پی کار دیگری رفتم ، مرتبه دیگر به قصد این پرسش از خانه بیرون شدم باز فراموش کردم خلاصه تا وقتی که در کربلا بودم موفق نشدم.
سفرهای دیگر که مشرف می شدم در نظر داشتم این #پرسش را بکنم تا سه سال هیچ موفق نشدم ؛ پس از سه سال که موفق به زیارت شدم شیخ مهدی مرحوم شده بود ( رحمة اللّه علیه ) .
و اما قرآن مجید ؛ پس از عنایت مزبور به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متوسل شدم که چون چنین عنایتی فرمودید خوب است توانائی قرآن خواندن را مرحمت فرمایید تا اینکه شبی آن حضرت را در خواب دیدم پنج دانه رطب دانه دانه مرحمت فرمود و من خوردم و طعم و عطرش قابل وصف نیست و فرمود می توانی تمام قرآن را بخوانی.
پس از آن این قرآن مجید را شخصی از مصر برایم هدیه آورد و من مرتب از آن می خواندم و سپس هر کتاب حدیث عربی را می توانم بخوانم.