#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۹۷
🏷️ درمان خستگی روح
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام إِنَّ هَذِهِ اَلْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ اَلْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ اَلْحِكْمَةِ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: اين دلها همانند تنها خسته مىشوند، براى نشاط آن به سخنان تازۀ حكيمانه روى بياوريد.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ بستوه نيامدن از علم و دانش) فرموده است: إنّ هذه القلوب (تا آخر، اين فرمايش بى كم و زياد همان فرمايش هشتاد و نهم است كه ترجمه و شرحش گذشت).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 پيش از اين نيز با همين عبارت و تفاوت بسيار مختصرى در كلمات قصار گذشت و نكتههاى فراوانى در آنجا ذكر كرديم و در اينجا مىتوان نكات ديگرى بر آن افزود.
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانهاش راه به دست آوردن نشاط براى انجام كارهاى مهم زندگى را نشان داده مىفرمايد: «اين دلها همانند تنها، خسته و افسرده مىشوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمتآميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد»؛ (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ)
اين يك واقعيت است كه روح و جسم، هر دو بر اثر كارهاى مختلف خسته مىشوند. چرا؟ زيرا توان نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مىگردد؛ اما خداى متعال كه انسان را براى ادامۀ زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مىتواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد. براى اينكه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از وسايل تفريح استفاده كرد. تفريحات مادّى و انواع ورزشها، جسم را نيرو مىبخشد و تفريحات معنوى، لطيفهها، مزاحها، شعرهاى زيبا، داستانها نشاط آور و لطائف الحكم خستگى روح را مىزدايد و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و #مديريت كارهاى زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مىدهد. از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس، زنگ تفريح مىگذاشتند براى اينكه خستگى و ملالت را از دانشآموز و دانشجو بگيرند.
در روايات اسلامى آمده است كه از آداب مستحب سفر، مزاح كردن است؛ مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه.
مرحوم علامۀ طباطبايى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مىگويد :
وَ أكْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا
لَمْ يَسْخَطِ الرَّبَ وَ لَمْ يَجْلِبْ أذَىً
در سفرها مزاح زياد كن؛ مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد.
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
132 - آماده شدن مقدمات زیارت کربلا
( داستان دوم ) قریب بیست سال قبل #شب_جمعه بود با آقا سید باقر خیاط و جمعی رفتیم #مسجد_جمکران، همه خوابیدند و من بیدار بودم و فقط پیر مردی بیدار بود و شمعی در پشت بام روشن کرده بود و دعا می خواند و من مشغول به #نماز_شب بودم؛ ناگاه دیدم هوا روشن شد ، با خود گفتم ماه طلوع نموده هرچند نگاه کردم ماه را ندیدم یک مرتبه دیدم به فاصله پانصد متر، زیر یک درختی، یک سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست .
به آن پیرمرد گفتم شما کنار آن درخت، سیدی را می بینی؟ گفت هوا تاریک است، چیزی دیده نمی شود. خوابت می آید، برو بگیر بخواب، دانستم که آن شخص نمی بیند .
من به آن آقا گفتم آقا من می خواهم بروم کربلا نه پول دارم نه گذرنامه، اگر تا صبح پنجشنبه آینده گذرنامه با پول تهیه شد می دانم #امام_زمان هستید و الا یکی از سادات می باشید. ناگاه دیدم آن آقا نیست و هوا تاریک شد، صبح به رفقا گفتم و داستان را بیان نمودم، بعضیها مرا مسخره نمودند.
گذشت تا روز چهارشنبه، صبح زود در میدان فوزیه برای کاری آمده بودم و منزل دروازه شمیران بود کنار دیواری ایستاده بودم و باران می آمد. پیرمردی آمد نزد من، او را نمی شناختم. گفت حاج محمدعلی مایل هستی #کربلا بروی؟ گفتم خیلی مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه. گفت شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت سجل را بیاورید. گفتم عیالم را می خواهم ببرم، گفت مانعی ندارد ، بعد به فوریت رفتم منزل، عکس و رونوشت شناسنامه را موجود داشتم و آوردم گفت فردا صبح همین وقت بیایید اینجا، فردا صبح رفتم همان محل. آن پیرمرد آمد، گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمه پنجهزار تومان به من داد و رفت و بعداً هم او را ندیدم. رفتم منزل آقا سیدباقر، #ختم_صلوات داشتند. بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند گذرنامه را گرفتی؟ گفتم بلی و گذرنامه را با پنج هزار تومان نزد آنها گذاردم ، تاریخ گذرنامه را خواندند و دیدند روز چهارشنبه است ، شروع به گریه نمودند و گفتند که ما این سعادت را نداریم.
مباحث
#متن | #رساله_حقوق #امام_سجاد(علیه السلام) •──•❃❀✿( ۴۱ )✿❀❃•──• 📖 وَ أَمَّا حَقُّ الْمُ
#متن | #رساله_حقوق
#امام_سجاد(علیه السلام)
•──•❃❀✿( ۴۲ )✿❀❃•──•
📖 وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِينَ لَهُ جَنَاحَكَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَكَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَكَ حَتَّى تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِيحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِيهَا فَإِنْ كَانَ وُفِّقَ فِيهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِيحَتَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ وُفِّقَ لَهَا فِيهَا رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ يَأْلُكَ نُصْحاً إِلَّا أَنَّهُ أَخْطَأَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ عِنْدَكَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلَا تَعْنِي بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
┈┄┅═✾ ترجمه ✾═┅┄┈
✨ و أما حق ناصح اينست كه نسبت باو تواضع كنى باو دل بدهى و گوش فرا دارى تا اندرز او را بفهمى و سپس در آن تأمل كنى و اگر درست گفته خدا را بر آن حمد كنى و از او بپذيرى و نصيحت او را قدر بدانى، و اگر درست نگفته باو مهربان باشى و او را متهم نسازى و بدانى كه در خير خواهى تو كوتاهى نكرده جز اينكه خطأ كرده مگر اينكه در نظر تو مستحق تهمت باشد كه بهيچ سخن او اعتناء مكن در هر حال و لا قوة الا باللَّه.