eitaa logo
معبر۱۷
409 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
977 ویدیو
11 فایل
هـی دم زدیـم از یـاد یـاران و شـہـیدان امـا وفـای بر شـہیـدان یـادمـان رفــت ۱۳۹۷/۰۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قران در سبک زندگی روح الله .pdf
1.4M
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 📚 حتماً مطالعه فرمایید 📖 کتاب: «قرآن در سبک زندگی روح‌الله» ✍ نویسنده: محسن قربانیان آفارانی 🖨 ناشر: معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی ✅《در این كتاب تلاش است جلوه‌های مختلف أنس با قرآن در سیره و سبک زندگی حضرت امام خمینی(ره) در قالب روایت‌های کوتاه، بازگو شود. ۸۷ قطعه روایت داستانی، به عدد عمر شریف امام(ره) و با رعایت سیر تاریخی وقایع، از کودکی تا رحلت آن بزرگوار، از منابع معتبر استخراج شده و با ۸۷ روایت متناسب قرآنی از مجموعه فرمایشات پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) درباره قرآن، تبیین و تکمیل شده است.》 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ (ره) 🌷نثار روح مطهر حضرت امام خمینی(ره) صلوات🌷 @mabar17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 زندگی به سبک شهدا 🌷 امیر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی سرایدار مدرسه‌‌ای که شهید عباس بابایی در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمر درد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📖 برگرفته از کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار روح مطهر امیر سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" صلوات🌷 @mabar17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 شهیدان جمله کوچیدند و رفتند چو دریایی خروشیدند و رفتند شبی خفته میان حجله خون ردای سرخ پوشیدند و رفتند 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار ارواح مطهر شهدای عزیز صلوات🌷 @mabar17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 یادی از مجاهد و مجتهد شهید حضرت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی (●ولادت: ۱۳۰۸، مشهد مقدس ☆ ○شهادت: ۱۳۴۹، تهران، زندان قصر ☆ ■مزار: قبرستان وادی‌السّلام قم) 📻 یک بار ایشان از خیابان عبور می‌کردند و در قهوه خانه‌ای، از گرام یا رادیو ترانه پخش می‌شد. 👈 مردم می‌روند و به قهوه خانه‌چی می‌گویند که آیت الله دارند می‌آیند. ❌ قهوه خانه‌چی دستگاه را خاموش می‌کند. ❗️ مرحوم ابوی می‌روند و به صدای بلند می‌گویند: «روشن کنید. چرا خاموش کردید؟» 🥃 قهوه خانه‌چی می‌گوید: «آقا ترانه بود؛ خوب نبود.» ♦️ مرحوم ابوی می‌فرمایند: «ترسم از این است که روز قیامت خدا از من بپرسد: سعیدی تو چه کردی که مردم از تو حساب می‌برند، ولی از من نمی‌برند؟» ✅ بدیهی است که چنین تذکری چه تأثیری دارد. 🌷 به این ترتیب به افراد می‌فهماند که چطور از مخلوق شرم می‌کنی و از خالق شرم نمی‌کنی؟ 🎤 : فرزند شهید 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار روح مطهر شهید آیت‌الله "سید محمدرضا سعیدی" صلوات🌷 @mabar17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 زندگی به سبک شهدا 🌷 سردار شهید مهدی زین‌الدین(فرمانده‌ی لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب "علیه‌السلام") 🎁 خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. 🌹 من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. ♦️ لباس‌ها ر ا که دید، گفت: «تو این شرایط جنگی وابسته‌م می‌کنین به دنیا. » ❤️ گفتم: «آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟» ✅ بالاخره پوشید. ❗️ وقتی آمد، دوباره همان لباس‌های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم. 🌷 خودش گفت: «یکی از بچه‌های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت.» 📚📚 منبع: کتاب یادگاران، ج۱۰، کتاب شهید زین الدین، ص۴۷. 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زین‌الدین" صلوات🌷 @mabar17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا