eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
515 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
889 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻سوالاتِ خانمی که به حجاب علاقه نداره؛ •چرا باید اجباری باشه؟😐 •چرا خانوما نمی‌تونن آزادانه هر لباسی که دوست دارن بپوشن؟😩 •به من چه یه سری از مردا چشم ناپاک دارن؟😒 : 1️⃣ هم برای مرد هست و هم برای زن ولی چرا تاکید بیشتر برای خانم هاست؟🤔 🔺بذارید با یک مثال این رو بگم؛ 🚨قوانین راهنمایی و رانندگی هم برای خودروهاست 🚗و هم برای موتورسیکلت‌ها ولی پلیس روی موتورسیکلت‌ها حسّاس‌تره. •چرا؟! «خب ساده ست، چون توی تصادف موتورسوارها🏍 بیشتر آسیب می بینند.» 2️⃣ با همین مثال جواب این سوالتون رو هم میدم که فرمودین به ما چه مردها چشمای ناپاک دارند؟!😏 👈در تصادف رانندگی بین 🏍موتور و خودرو 🚗،فرض کنیم خودرو مقصّر هستش ولی کی بیشترین خسارت رو می‌بینه؟ خب معلومه 🏍"موتورسوار". چون وسیله نقلیه ش بدنه‌ای نداره. پس درسته یه سری از مردها مریض هستند و مشکل دارن ولی خانم ها بیشتر می‌کنن و آسیب می بینن...⚡️👌 3️⃣همونطور که🚦 قوانین راهنمایی و رانندگی، برای حفظ جان و مال مردم در هنگام رانندگی وضع شده، هم برای از زنان و مردان وضع شده. 4️⃣ در نزد خداوند موجود عزیزی هست😊 و برای حفاظت از اون خداوند یه سری قوانین رو وضع کرده... 💯ببینید؛ یک نفر سرعت غیر مجاز داره خب 🚨پلیس این راننده رو جریمه و اِعمال قانون می‌کنه... کار پلیس به خاطر خودِ راننده و حفظ جان و مال اون هستش و البته به خاطر دیگران که تو همون جاده هستن چون احتمال داره جان و مال اون‌ها هم بر اثر تصادف که به‌خاطر سرعت غیر مجازِ راننده ای که اتفاقا از اجباری بودن ناراحته، به بیفته.😨 6️⃣درسته🚗 ماشینِ خودشه، مالِ خودشه اختیارش رو داره... ولی قانون و 🚨پلیس بهش اجازه نمیده سرعتش رو از یه حدی بالاتر ببره چون هم خودش می‌بینه هم به دیگران آسیب می‌زنه. 🔺این در مورد هم صادقه،درسته هر کسی یه ماشین داره، یک اختصاصی داره... ولی ما همه توی یه جاده‌ایم، توی یک هستیم و این جاده یعنی این یه قوانینی داره که همه باید رعایت کنن و هر کس رعایت نکنه اعمال قانون می‌شه ،جریمه می‌شه هم به‌خاطر خودش و هم به‌خاطر دیگران.😅 7️⃣درسته بدن خودتونه اما پوشیدن هر نوع لباسی در جامعه برای ما مجاز نیست 😕و این به خاطر که بر خودمون و دیگران میزاره هستش، البته زن و مرد می‌تونن توی خونه و برای خودشون و همسرشون هر لباسی بپوشن 😉و این مانعی نداره چون دیگه خطری تهدیدشون نمی کنه.👌 ✍️محمدمهدی شریعت @mabareshohada
💚 چگونه همسرش را کرد؟👆👆👆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ ✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 📥 🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣4⃣ #قسمت_چهل_وهشتم 📖چند
❣﷽❣ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 9⃣4⃣ 📖سرش را انداخت بالا و محکم گفت: نچ. خانمها یا باید دکتر شوند یا معلم و استاد. باقی کارها یک قِران هم نمی ارزد❌ ناراحت شدم🙁چرا حاجی؟ چرخید طرف من؛ ببین شهلا خودم توی اداره کار می کنم. می بینم که با خانمها چطور رفتار می شود. هیچ کس ملاحظه آنها را نمی کنند. 📖حتی اگر مسئولیتی به عهده هست؛ نباید مثل یک مرد بازخواستش کنند⛔️ او باید برای خانه هم توان و انرژی داشته باشد. اصلا میدانی شهلا باید ناز زن را کشید. نه این که او ناز رئیس و کارمند و باقی آدمها رو بکشد. 📖چقدر ناز آدم های مختلف را سر بستری🛌 کردن های ایوب کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر مسئولی را گیر می‌آوردم برایش توضیح می‌دادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است. 📖مراقبت های خاص خودش را می‌خواهد . به و گفتار درمانی احتیاج دارد، نه اینکه فقط دوز قرص هایش💊 کم و زیاد شود. این تنها کاری بود که مدد کارها می‌کردند . وقتی اعتراض می‌کردم ، می‌گفتند : به ما همین قدر حقوق میدهند 📖اینطوری ایوب به ماه نرسیده بود دوباره میشد. اگر آن روز دکتر اعصاب و روان مرا از اتاقش بیرون نمیکرد🚷 هیچ وقت نه من و نه ایوب برای بستری شدن هایش زجر نمی‌کشیدیم 😔 📖وضعیت ایوب به هم ریخته بود. راضی نمیشد با من به دکتر بیاید. خودم وقت گرفتم تا حالت هایش را برای دکتر شرح دهم و ببینم قبول میکند در بیمارستان بستریش کنم یا نه‼️نوبت من شد. وارد اتاق شدم. 📖دکتر گفت پس مریض کجاست⁉️ گفتم: توضیح میدهم ....." با صدای بلند🗣 وسط حرفم پرید _بفرمایید بیرون خانم...اینجا فقط برای است نه همسرهایشان 📖گفتم: من هم برای خودم نیامدم. همسرم♥️ جانباز است. آمده ام وضعیتش را برایتان..... از جایش بلند شد و به در اشاره کرد و داد کشید "برو بیرون خانم با مریضت بیا..." 📖با اشاره اش از جایم پریدم. در را باز کردم. همه بیماران و همراهانشان نگاهم می‌کردند 👁 رو به دکتر گفتم: فکر می کنم همسر من به دکتر نیازی ندارد، شما انگار بیشتر نیاز دارید. در را محکم بستم و بغضم ترکید. با صدای بلند زدم زیر گریه😭 واز مطب بیرون آمدم . 🖋 ... 📝 🌹🍃🌹🍃