#خاطرات_شهدا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دائم الوضو...
🌺موقع اذان خیلی ها می رفتند #وضو بگیرند
☁ولی حسن #اذان و اقامه اش رامی گفت
🍁و #نماز ش راشروع می کرد
میگفت حیف #زمین خدانیست که آدم بدون #وضو روش راه بره؟
#شهیدحاج_حسن_طهرانی_مقدم ❤
@mabareshihada
#خاطرات_شهدا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دائم الوضو...
🌺موقع اذان خیلی ها می رفتند #وضو بگیرند
☁ولی حسن #اذان و اقامه اش رامی گفت
🍁و #نماز ش راشروع می کرد
میگفت حیف #زمین خدانیست که آدم بدون #وضو روش راه بره؟
#شهیدحاج_حسن_طهرانی_مقدم ❤
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا
#رفتاری_زیبا 🌹
🌺فصل نقل و انتقالات بود و انتقالها را بہ نیروها داده بودند . ناگاه یڪ درجہ دار در را باز ڪرد و داخل شد . منشی هم اجازه نداده بود اما داخل شد و با شهید ستاری بہ تندی صحبت ڪرد . از ڪسانی بود ڪه نمیتوانست منتقل شود و دلیل میآورد .
🍃پیش خودم گفتم ڪارش تمام است . اما شهید ستاری با ملاطفت دست بہ سر مرد ڪشید و گفت : بیا بنشین . من هم رفتم آب آوردم و شهید ستاری گفت : حالا بگو ببینم جریان چیست و مشڪلات را بنویس تا دستور بدهم بررسی و حل ڪنند .
🌺وقتی از شهید ستاری این برخورد را دیدم گفتم با این سطح از تحملی ڪه ایشان دارد هر مقامی ڪه بہ ایشان بدهند شایستہ اوست .
🍃امیر سرلشگر منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحہ سقوط هواپیما در نزدیڪی فرودگاه اصفهان بہ همراه تعدادی از افسران بلندپایہ نیروی هوایی و همرزمانش بہ درجہ رفیع شهادت نائل آمد .
@mabareshohada
🍃🌹
#خاطرات_شهـــــدا
💢 شهیدی که بعد از #شهادت شناخته شد
▫️شهید مدافع حرم اکبر شهریاری حافظ کل قران و مداح اهل بیت بود
▫️مادر شهید : من نمیدانستم که وی مداح اهل بیت حافظ و قاری قرآن کریم است اما پس از شهادت فهمیدم که قاری و مداح اهل بیت علیه السلام بوده است در واقع من فرزندم را پس از شهادت شناختم
▫️همسر شهید : او حافظ کل قرآن بود اما از آنجایی که انسان متواضعی بود نگذاشت کسی این قضیه را بداند.
#مدافـــع_حــــرم
#شهید_اکبر_شهریاری 🌹
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》
یادش با ذکر #صلوات
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا 🌷
#گذرے_بر_سیره_شهید
💠احمد راه کربلا را انتخاب کرده بود
✦⇠شهید کربلایی احمد حاجیوند الیاسی متولد 1369/10/26 و اهل شهرستان اندیمشک است.✨
✦⇠همزمان با آغاز محرم حال و هوای احمد عوض میشد و او بیتاب #عزای_حسین میگریست و بر سینه میزد و نوای یا حسین سر میداد و همیشه میگفت: محمد، اگر میخواهیم حسینی شویم باید این راه را ادامه دهیم و اگر عزای سالار شهیدان یک دهه است ما دو دهه به عزاداری بپردازیم.✨
✦⇠احمد میگفت: محمد، آدم با کلام حسینی نمیشود، باید #راه را شناخت و در مسیر آن حرکت کرد، راه حسین(ع) #شجاعت و #حضور است، آدم با سکوت و یک جا ایستادن حسینی نمیشود، برای حسینی شدن باید بلند شد، باید ایستاد و باید #حرکت کرد.✨
✦⇠پس از آغاز حمله کوردلان داعشی و هتک حرمت به حرمین شریفه اهل بیت(ع) او تاب و انتظار شهادت در منظر بانوی کربلا را تکرار و تکرار میکرد و سرانجام در 12 بهمن ماه سال 94 به آرزوی خود رسید و آسمانی شد.✨
✍راوے : برادر شهید
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
نثار روح مطهرش #صلوات
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا 💕
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
رمز یازهرا(س)
🍀چشمش آسیب دیده بود و دکتر هاگفتند #بینایی اش رو از دست داده می گفتند دیگه نمیشه کاری کرد و #جراحی هم بی فایده است.
🌷محمد اصرار می کرد که شما #عمل کنید و کاری به نتیجه اش نداشته باشید!
🌼به دکتر هامی گفت: فقط با ذکر #یازهرا(س) عمل رو شروع کنید.
🍃بعد از عمل #دکتر ها از نتیجه جراحی #حیرت زده شدند.عمل جراحی موفقیت آمیز بود با رمز #یازهرا(س) ....
#شهیدمحمداسلامی_نسب ❤
#یازهرامددی 💔
🍀@mabareshohada🌷
#خاطرات_شهدا
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
#پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، #چفیه ، بی سیم هم روی کولش . خیلی با نمک شده بود ☺️
گفتم چیه ؟ خودت رو مثل علم درست کردی ؟ میدادی یک چیزی هم پشت #لباست بنویسن😒
پشت لباسش رو نشون داد " جگر شیر نداری سفر #عشق مرو " ❤️
گفتم : بی خودی اصرار نکن .. بی سیم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم😒
هم #سنت کمه ؛ هم برادرت #شهید شده ..
هیچی نگفت ... از من حساب میبرد..✅
کمی هم #میترسید ، دستش رو گذاشت روی کاپوت تویوتا🚘 و گفت :
باشه .. نمیام ! ولی روز #قیامت شکایتت رو به #فاطمه_زهرا میکنم .. ببینم میتونی جواب بدی ؟😒
توی #عملیات دنبالش میگشتم .. به بچه ها گفتم کجاست ؟ گفتن نمی دونیم ! نیست ✅
به شوخی گفتم : نگفتم بچه است ! #گم میشه ! حالا باید کلی دنبالش بگردیم تا پیداش کنیم😤
بعد #عملیات داشتیم #شهدا رو جمع میکردیم . اکثرا با یک گلوله یا ترکش ریز #شهید شده بودن😔
یکی هم بود که ترکش کل #سر رو برده بود ...
برش گردوندم ...😞
پشت لباسش رو دیدم
نوشته بود:"#جگر شیر نداری سفر #عشق مرو" 😭😭😭
#شهداگاهی_نگاهی
🍀@mabareshohada🌷
#خاطرات_شهدا 💕
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌼یک بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا اینجا یک خانه برایت بخریم و همینجا زندگیات را سر و #سامان بده!»
❄گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، #دنیا هیچ ارزشی ندارد!»
💐گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچهات را از این طرف به آن #طرف میکشی؟»
🍀گفت: «مادر جان! شما #غصه مرا نخور. خانه من عقب #ماشینم است.»☺
🌻پرسیدم: «یعنی چه #خانهات عقب ماشینت است؟»😳
🍃گفت: «جدی میگویم؛ اگر #باور نمیکنی بیا ببین!»
🌷همراهش رفتم. در عقب #ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی #صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی #شیرخشک برای #بچه و یک سری خرده ریز دیگر.
🌿 گفت: «این هم #خانه . میبینی که خیلی هم راحت است.»☺
🌹گفتم: «آخه اینطوری که نمیشود.»😔
🌸گفت: «#دنیا را گذاشتهام برای #دنیادارها ، خانه هم باشد برای #خانهدارها !»😍😢
#شهیدحاج_محمدابراهیم_همت ❤
🌷@mabareshohada🌿
#خاطرات_شهدا 💕
🌷🍀🌷🍀🌷🍀
❄حمید به این چیزها خیلی #حساس بود.
به من میگفت« فاطمه ! این چیه که #زنها میپوشند ؟ »
میگفتم « #مقنعه را میگویی ؟ »
⭐میگفت : « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه #بغل میگیری و
روسری و چادر سرت میکنی #بهتر از روسریست .😍
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی #راحتتر باشی . »
🌼گفتم « من #راحت باشم یا تو #خیالت راحت باشد ؟
#خندید گفت « هر دوش »😂
🍃از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر #هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، #کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده..
#شهیدحمیدباکری ❤
🌸@mabareshohada🌷
✍🏻 #خاطرات_شهدا
💠 تا آخر بخوانید
#خواهر_شهید
(هو الحَقُّ المُبین)
همیشه روضه شنیده ایم ⚡️اما #دیدنش هم عالمی دارد...
💢▫️صحنه اول:
محمدرضا از #سوریه تماس گرفته؛ پشت تلفن التماس میکند:
-مامان! توروخدا دعا کن #شهید بشم.
+تو #خالص شو، شهید میشی...
-به خدا دیگه خالص شدم. دیگه یه ذره ناخالصی تو دلم نیست🚫.
+پس شهید میشی🕊.
_ حالا که راضی شدی، دعا کن #بی_سر برگردم.
💢▫️صحنه دوم:
مهمان #معراج_شهدا شدیم. قرار است بدنِ پاره جگرمان را تحویل بگیریم و وداع کنیم. بعد از #چهل روز دلتنگی، با خودم گفتم محکم در آغوشش می گیرم و التماسش میکنم سلام و ارادت و دلتنگی مرا به #سیدالشهدا برساند. اما...
⇜ به سینه اش دست نزن🚫.
⇜نمی شود در آغوشش بگیری.
⇜صورتش را آرام ببوس و اذیتش نکن.
⇜به #سرش زیاد دست نزن.
مضطر به روی ماهش نگاه کردم و پرسیدم: #برادر! چه کردی با خودت⁉️
💢▫️صحنه سوم:
شب قبل از #تشییع است. مادر بی تاب شده، قرار ندارد. دست به دامان شهدای #کهف_الشهدا شدیم . مادر با همرزم محمدرضا در کهف خلوت کرده:
_ بگو محمد چطور شهید شد؟
+بگذرید...
_ خودش گفت دوست دارد بی سر برگردد.
+همانطور که دوست داشت شد؛ #بی_سر و #اربا_اربا...
💢▫️صحنه چهارم:
برای بدرقه اش نشسته ایم کنار منزل جدیدش
#آرام_در_خاک_خفته
بی ترس و بی درد و آرام.
متحیر ایستاده و این پا و آن پا می کند،
_ پس چرا #تلقین نمیخوانی⁉️
_ #بازویی نیست که تکان دهم و تلقین بخوانم...
🔸حالا میدانیم
⇜اربا اربا یعنی چه
⇜ #ذبیح یعنی چه،
⇜ #خَدُّ_التَّریب یعنی چه،
⇜ #شکستن_صورت یعنی چه
🔹از تو ممنونیم که به اندازه بال مگسی، #درد سیدالشهدا را به ما چشاندی، گوارای وجودت نازنینم.
🌾آسان و سختِ عشق، سوا كردنى نبود!
🌾ما نيز مهر و قهر تو در هم خريده ايم
🌷 #شهید_محمد_رضا_دهقان🌷
@mabareshohada
•
|
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰در میان فیلم ها به #خداحافظ_رفیق خیلی علاقه داشت. سی دی📀 فیلم را تهیه کرد و برای خانواده پخش نمود📽
🔰خواهرش می گفت: من مدتها فکر میکردم💭 #هادی هم مثل آدمهای درون فیلم، هر شب با موتور🏍 و با دوستانش به #بهشت_زهرا (س) میرود. صحنههای این فیلم همهاش جلوی چشمهای من است. همهاش نگران بودم میگفتم نکند #شباهتهای هادی با محتوای فیلم اتفاقی نباشد⭕️
🔰هادی مثل ما نبود❌ که تا یک اتفاقی میافتد بیاید برای همه تعریف کند. #هیچ_وقت از اتفاقات نگرانکننده😰 حرف نمیزد. #آرامش در کلامش جاری بود.
🔰برادرش میگفت: #نمیگذاشت کسی از دستش ناراحت شود، اگر دلخوری🙁 پیش میآمد #سریعاً از دل طرف درمیآورد. هادی به ما میگفت یکی از خالههایمان را در کودکی ناراحت کرده💔 اما نه ما چیزی به خاطر داشتیم نه #خالهمان.
🔰ولی همهاش میگفت باید بروم #حلالیت بطلبم. هیچوقت دوست نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود💕
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍀بچہ محــل بودیم .
حالا هم توی #خیبـــر شده بودیم همرزم.
صبح #عملیـــات دیدمش؛
شده بود غــرق #خــــــــون،
دوتا دستاش قطــــع شده بود...
همہ بدنش پر بود از تیــــر و ترکش.
🍁#وصیـــت_نامہ اش توی جیبش بود.
همون اول #وصیت_نامہ
نوشـــــتہ بود؛
🌸"#خدایا دوسـت دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند #ابوالفـــــضل،
مثل حضرت #ابوالفضل 'ع' شهــــــید شم"
دوتا دستاش قطــــــع شده بود...
#شهید_ابوالفضل_شفیعے 💕
❄@mabareshohada❄