مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "از تعلقاتت رها شو"(۲) ماجرای ذبح اسماعیل(ع) را همهمان شنیدهایم. اینکه
برای درک عظمت کاری که حضرت ابراهیم(ع) انجام داد همین بس که لحظهای به فرزندمان فکر کنیم و خودمان را جای او بگذاریم. البته که اسماعیل(ع) برای حضرت ابراهیم(ع) یک فرزند معمولی نبود؛ بلکه فرزندی بود که خداوند بعد از سالها و در سن پیری به او هدیه داده بود. حضرت ابراهیم(ع) تصمیم به ذبح چنین فرزندی گرفت. و بعد در روز موعود، بعد از آنکه چاقو گردن حضرت اسماعیل(ع) را نبرید، ابراهیم(ع) خشمگین شد و آن را پرت کرد و چاقو به سنگ اصابت کرد و از تیزی آن سنگ شکافت.
اگر خوب به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) دقت کنیم متوجه میشویم که آزمایش حضرت ابراهیم(ع) تا لحظه خشمگین شدن و پرتاب چاقو ادامه داشته است. حضرت ابراهیم(ع) اگر قلبا و از عمق جان خودش را برای خدا خالص نکرده بود حتما برای لحظهای بخاطر نبریدن چاقو در دلش خشنود میشد. و اگر این خشنودی بود حتما او از آزمایش الهی سربلند بیرون نمیآمد. درواقع برای خداوند ذبح شدن شخص اسماعیل(ع) مهم نبود؛ که خداوند به دنبال رهایی و آزادی حضرت ابراهیم(ع) از تعلقات است. او دنبال اخلاص ابراهیم(ع) برای خودش است. این است که وقتی ابراهیم تا پای معرکه میآید و بیهیچ شکی چاقو به گردن اسماعیل میگذارد، چاقو نمیبُرد. چون مسئله خداوند ذبح اسماعیل نیست. بلکه مسئله آزادي حضرت ابراهیم(ع) است. آنجايي که حضرت ابراهیم(ع) نه تنها ذرهای از نبریدن چاقو خوشحال نمیشود که درست برعکس، خشمگین شده و از عصبانيت چاقو را پرت میکند معرکه را میبَرد و از امتحان الهی سربلند بیرون میآید.
_نجمه حسنیه_
#روایت_انسان
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "ذبح عظیم"(۳) بعد از آنکه چاقو نبرید و اسماعیل(ع) ذبح نشد، خداوند فرمود:
از آنجا که بعد از نبریدن چاقو، خداوند گوسفندی را میفرستد و حضرت ابراهیم(ع) آن را ذبح میکند، هستند کسانی که معتقدند ذبح عظیم همان گوسفند است! اما آیا درست است که جناب اسماعیل(ع) را ذبح عظیم ندانیم و جایش گوسفندی را مصداق ذبح عظیم بدانیم؟ درواقع حالا که حضرت اسماعیل(ع) ذبح نشد، چه کسی است که شانی عظیمتر از جناب اسماعیل(ع) داشته باشد؟
اینجاست که یقین میکنیم حتما ذبح عظیمی که خداوند از آن حرف میزند گوسفندی نیست که برای ابراهیم(ع) فرستاد.
پس حقیقتا ذبح عظیم کیست؟! چه کسی است که شانی بالاتر از اسماعیل(ع) دارد؟
حضرت ابراهیم(ع) رویایی دیدهاست و میداند که آن رویا حقیقت دارد و دستور خداست و لازم الاجرا، این است که متحیر میماند که تکلیف رویایش چه میشود؟
جبرئیل نازل میشود و از صادق بودن رویای حضرت ابراهیم(ع) خبر میدهد؛ اینکه خواب او تعبیر شده و تعلقش به اسماعیل ذبح شده است...
و حضرت ابراهیم(ع) از جبرئیل درباره ذبح عظیم میپرسید؛ اینکه ذبح عظیم کیست؟
جبرائیل در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) میگوید: صلی الله علیک یا ابا عبدالله ... و روضه اباعبدالله میخواند.
اینجاست که معنای ذبح عظیم روشن میشود...
_نجمه حسنیه_
#روایت_انسان
+منبع: صوت ۱۸ فصل دوم.
+شما هم بوی محرم را میشنوید؟!...
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان
دومین حلقه کتاب مبنا را همین چندوقت پیش تمام کردیم. کتابها را باهم خواندیم، دربارهشان حرف زدیم و درنهایت نویسنده یکی از کتابها را ملاقات کردیم.
حالا ثبتنام سومین حلقه کتاب مبنا شروع شده است. روند حلقه کتاب در مبنا چیست؟
ماجرا در حلقه از این قرار است که ما کنار هم چند کتاب مشخص شده را جمعخوانی میکنیم. اینجور که هر روز محدوده مشخصی را میخوانیم و درباره آن محدوده گپ و گفت میکنیم، از ایرادات تکنیکی میگوییم، از احساسمان نسبت به آن بخش، از اینکه چه قسمتهایی را متوجه نشدهایم و... . بعد از پایان کتاب هم از تکنیکها و حرف نهایی نویسنده میگوییم و تمام گفتهها را جمعبندی میکنیم و درنهایت برای دیدار نویسنده قرار میگذاریم. تلاش حلقه این است که همه نویسندهها یا مترجمان را ببینیم، اما گاهی میشود که از سمت نویسنده یا مترجم مانعی وجود دارد و این دیدار محقق نمیشود. بعد از دیدار هم برای برخی کتابها معرفی مینویسیم و در زمان مشخصی با هشتکهای مشخصی نوشتههایمان را نشر میدهیم.
جمعخوانی کتاب برای همه کسانی که به مطالعه علاقه دارند مفید است. انگیزه زیادی ایجاد میکند و کنار همه اینها فهم و درک عمیقتری از کتاب ایجاد میکند.
ما در حلقه خودمان را محدود نمیکنیم و سراغ ژانرهای مختلف و سبکهای متفاوتی میرویم.
فکر میکنم برای هر کتابخوانی لازم است که جمعخوانی را تجربه کند...
برای ثبتنام در حلقه کتاب:
https://mabnaschool.ir/product/halghe-ketab-3/
+ بستر برگزاری حلقه تلگرام است.
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
کتابهایی که در این حلقه جمعخوانی میکنیم:
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
به نـام خــدای مهربـــان
"عوارض نویسندگی"(۱)
ماجرای نوشتن عجیب است.
خیلی وقتها تجربه کردهام که قلمم مثل یک کفگیر بزرگ، تا انتهای ذهنم را زیر و رو میکند و چیزهایی در قلمم جاری میشود که هیچوقت به آنها آگاهی نداشتهام؛ چیزهایی مثل خاطرههای فراموش شده، اعتقادات عمیق، تفکرات پنهانی و احساسات دور.
درست نمیدانم نوشتن چه خاصیتی دارد، اما بارها دیدهام که چطور مثل یک اکسیر مرحم زخمهای قدیمی میشود، اینکه چطور راهحل برای روزهای آینده میشود و در به یادآوردن چقدر موثر است.
وقتی شروع به نوشتن میکنید فارغ از آنکه در چه حیطهای مینویسید؛ چه داستان چه روایت و خاطره، لازم است بدانيد نوشتن سراغ بخش ناخودآگاه مغزتان میرود و از دورترین مفاهیم ذهنیتان حرف میزند. مثلا ممکن است شخصیت اصلی داستانتان بیآنکه بخواهید بشود مادربزرگتان که در دورانی از زندگی از دستش دادهاید، یا وقتی بخاطر یک سوژه خاطرهای از زندگی خودتان مینویسید وقتی به خودتان بیایید که مشغول نوشتن بیربطترین خاطره ممکن از ۷سالگیتان هستید. مسئله این است که قلمها زود سُر میخورند، توی ذهنها جاری میشوند و تا اعماق فکر و ذهن و عقیده میروند. این گاهی دست خودمان است و خیلی وقتها هم نیست...
اینجاست که باید خودتان را به عنوان یک نویسنده برای چیزی به اسم "خودافشایی" آماده کنید!
ادامه دارد...
_نجمه حسنیه_
#داستان
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5