@madadazshohada
#کرامـــتشــهدا🦋
#ارســالی✍
سلام علیکم
من باکانالتون یه چندوقتی بودآشنا شده بودم ومطالب رو میخوندم
قبلا باشهیدنویدصفری آشناشده بودم وچهل روز مونده بودبه ماه محرم الحرام شروع کردم به گرفتن چله زیارت عاشورا که آقا قبول کنن نوکریمونو ودستم به محرم برسه...
بعداز اون دیگه دلم نیومد چله رو ول کنم وهمینجور ادامه دادم اما اینبار هدیه میکردم به شهید نوید صفری وگفتم آقانوید من خیلی روسیاهم روم نمیشه خودم مستقیما هدیه کنم به آقا من هدیه میکنم به روح خودتون شما خودتون هدیه بدین به آقاسیدالشهدا...
هروقت زیارت رو میخوندم پشت بندش یه دم مداحی یا روضه دلی هم میخوندم وهم حال دل خودم خوب میشد هم میدونستم آقانویدم خیلی دوست داره...
مشکلات زندگیم زیاد بوداز تاخیرازدواج تاسفرزیارتم وبدهکاری مالی و... ولی خب بازم شکرخدا رو بجامیارم که دستمو رها نکرده
دیشب بچهای پایگاه رو برده بودم پارک ولی قبل از حرکت داییم اینا رسیدن وبه اصرار دخترشون همراهم شد برگشتنا که رسیدیم خونه وشامو خوردیم و... یهو گفت حلقهی طلای مامانش که دستش بوده و قیمتیم بوده رو گم کرده کل خونه رو زیر رو کردیم ولی انگار آب شده بود
از خجالت داشتم آب میشدم که یه دخترو سپرده بودن دستمو من اینقدرم حواسم بهش بوده...🥀
شب موقع زیارت عاشورا شروع کردم روضه خانم رقیه خاتون سلام الله علیها روخوندن وبه آقا نوید گفتم من الآن کارم گیر کرده آقا نوید ،چندوقته دارم برات زیارت عاشورا میخونم هیچیم ازت نخواستم اما الآن میگم یه کاری بکن من نمیدونم چجوری فقط یه کاری برام بکن
صبح ناخوادگاه به دلم افتاد برم اونجاروهم بگردم ،کلاسمو ول کردمو رفت مستقیم سمت پارک توراه دعادعامیکردم پیدا بشه
از اون طرفم مدام زمزمه میکردم اگه انگشتر اینجاست یه جوری راهنماییم کن پیداش کنم دست خالی نرم...
وقتی رسیدم شروع کردم به گشتن چیزی وقت نشد دم نمازخونه روی چمنا چشمم افتاد به یه چیزی براق
اولش فکرکردم آبه که نور افتاده بهش اما دقت که کردم ورفتم جلو دیدم انگشتره زنداییمه ...بغض گلومو گرفته بود
انتظامات میگفت من چندبار اینجارو رد شدم وگشتم موندم چجوری چیزی پیدا نکردم باز خداروشکر خودت اومدی ودیدی...
@madadazshohada
خواستم بگم خیلی مردی خیلی✋🏼
🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید
برامون ارسال کنید🙂↯
@yazaahrah
°•^•°^°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^
@madadazshohada
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
17.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هر_صبح_یک_سلام✋
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم❤
@madadazshohada
❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ؛
هرکس یکبار بگوید اللهم اغفر للمومنین و المومنات
🔷خدا به تعداد هر مومنی که از زمان حضرت آدم تا خاتم انسان ها خلق کرده و خلق میکنه بهش حسنه میده و درجاتش در بهشت میبره بالا..
@madadazshohada
حسین بادپا به تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۸ و در خانواده ای مذهبی اهل شهر رفسنجان از توابع استان کرمان به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر محل تولدش سپری کرد اما تقارن سنین نوجوانی او با دوران دفاع مقدس باعث شده بود تمام فکر و خیال حسین مشغول اعزام به جبهه باشد.
اشتیاق حاج حسین به حضور در جبهه ها بالاخره نتیجه داد و او به محض ورود به ۱۵ سالگی عازم جبهه های نبرد با نیروهای بعثی شد، حسین بادپا از آن به بعد مدت ۴ سال تمام را در جبهه ها گذراند و در این مدت به عنوان مسئول محور شناسایی و در مقاطعی هم در مقام فرمانده گروهان یا معاون گردان انجام وظیفه کرد.
حسین باد پا از افراد بسیار زحمتکش و مخلص لشکر ۴۱ ثارالله بود که بارها مجروح شد و در نهایت با از دست دادن یکی از چشمانش به عنوان جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس شناخته شد ولی با این وجود پس از جنگ هم از پا ننشست و در ماموریتهای جنوبشرق لشکر ۴۱ ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۷۰ پیشتاز نبرد بود.با آغاز درگیری های بین نیروهای مقاومت و تکفیری ها در سوریه حاج حسین هم به عنوان نیروی مستشاری و به صورت داوطلبانه عازم شامات شد اما به خاطر روحیه ای که داشت هیچگاه از درگیری ها فاصله نگرفت و در این مسیر بارها هم با مجروحیت به ایران بازگشت اما هر بار بدون این که منتظر بهبودی کامل بماند به سوریه برگشت تا کار ناتمامش را تمام کند.بالاخره حسین به آنچه ۳۰ سال برای رسیدن به آن تلاش کرده بود، رسید و ۳۱ فروردین سال ۹۴ معراج شهید حسین بادپا در منطقه «درعا»ی سوریه رقم خورد.
@madadazshohada
پیکر حسین هنوز برنگشته و این خواست خودش بود. میگفت حاج قاسم طاقت تشییع جنازه مرا ندارد و نمیخواهم اذیت شود.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید حمیدی اصل💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید
@madadazshohada
🌺 مدد از شهدا 🌺
@madadazshohada #کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_اول_پدرانه✍ هوا گرم بود روضه را انداختیم قبل غروب که مهم
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_اول_پدرانه✍
روضه تمام شده بچه های محل پسر و داماد ،خودم رفقای نوید همه دارند کمک میدهند موکت ها را جمع میکنند استکانهای چایی را می شویند وسایل را جمع وجور میکنند؛ ولی دل من آرام نمیشود جای خالی اش اذیتم میکند توی دلم میگویم نمی شد نری بمونی همین جا خدمت کنی مگه کشور به جوونایی مثل تو کم احتیاج داشت، پسرم؟
هنوز حرفم تمام نشده صدای نوید می پیچد توی سرم که میگوید: «فقط خون گرم شهیده که این انقلاب رو به صاحب الزمان میرسونه بابا، فقط خون شهید.»
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتهشتم✨
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀«برای سفر راحت و بی دغدغه امروزمان به کربلای معلی هزینه گزافی پرداخت شده است...» 🥀
نائب زیاره شهدا هستیم
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهدای گمنام💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
@madadazshohada
🌺 مدد از شهدا 🌺
@madadazshohada #کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_اول_پدرانه✍ روضه تمام شده بچه های محل پسر و داماد ،خودم
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_دوم✍
تابلوی ورودی شهرتان هم دیگر کهنه شده مثل رفاقت بین ما. من، تو نوید.... رفاقت اما برخلاف هر چیزی کهنه اش قیمتی است، نه؟ راهی مشهدم. از دامغان رد می شدم دلم هوایت را کرد گفتم بیایم حال و احوالی بپرسم و بروم. هرچند حال شما پرسیدن ،ندارد لابد تو و نوید الان کنار هم نشسته اید و مثل همان وقتها بساط شوخی و خنده تان به راه است مگر میشود تو و نوید جایی باشید و صدای کرکر خنده بلند نباشد. وقتی که بود، خیلیها به ما میگفتند شما دوقلوهای افسانه ای هستید جولز و جولى! من البته زیر بار هر تهمتی نمیرفتم و میگفتم: «من جولزم، نوید جولیه!» می گفتند بالاخره از شما دو نفر یک شهید بیرون می آید. همیشه با هم بودیم، همه جا پانزده سال عمر کمی نیست آقاسعید علیزاده ی عزیز! من و نوید با هم زندگی ،کردیم با هم ،خندیدیم با هم گریه کردیم با هم جنگیدیم؛ اما نوید پیش افتاد بعد از شهادت تو اصلا نوید آدم قبل نشد. من نوید را می شناختم. اگر طرز راه رفتنش عوض میشد میفهمیدم، شکل آب خوردنش تغییر می کرد بو می بردم ما حرفی را از هم پنهان نمی کردیم. آرزویی توی دلمان نبود که آن یکی بی خبر باشد. حرف و حدیث نگفته ای نداشتیم.
@madadazshohada
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتنهم✨
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام✋
شب جمعه کربللا زیر قبه
ویژه دعا گوی دوستان بودم❤️
روزی تک تکتون بشه عزیزان🤲
برای کثرت رزق وروزی ۴۰مرتبه در هر صبح جمعه تا ظهر جمعه سفارش شده است.
@madadazshohada
🥀 "ان شالله هم زیارت هم شهادت..."
🥀 نوشته بود من برنمیگردم مگر با زیارت حسین(ع) یا شهادت!
🥀 خوابش را دیدم. با خنده گفت:
مادر دست چپم و دو تا از دندانهایم را در حرم امام حسین جا گذاشتم!
🥀 روز بعد رفتم معراج شهدا. با اصرار پیکرش را دیدم، دست چپش قطع شده، زیر لبخند زیبایش هم جای دو دندان خالی بود!
✍ فرازی از وصیت نامه شهید احمد اژدری
🥀 بنام الله پاسدار حرمت خون شهداء
میروم، میروم تا یاری دین خداکنم، میروم تا یاری امام کبیرمان خمینی بت شکن کنم.
🥀 میروم تا خون ناچیز خود را به درخت اسلام و آزادگی هدیه کنم، میروم تا به معبود خود رسیده و گناهان خود را پاک کنم. میروم تا فدای هل من ناصرحسین را، لبیک گفته و راه حسین را ادامه دهیم...
#غواص_شهید_احمد_اژدری
● متولد: ۱۳۴۸/۰۶/۲۰_شیراز
● شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵_شلمچه -
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهیداژدری💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
@madadazshohada