🌺 مدد از شهدا 🌺
قسمت ۵۹ فصل سیزدهم: تازه عروس قسمت اول @madadazshohada محمدعلی، بچهی پنجمم، اوایل بهمن 66 در بیما
قسمت ۶۰
فصل سیزدهم: تازه عروس
قسمت دوم
@madadazshohada
چند هفتهی بعد، نمازجمعه را که خواندم، رفتم خانهی سکینه خانم، همسایه محله شمشیری. چای و میوه خوردیم و از گذشته با هم حرف زدیم. دیدم حرفش را قورت میدهد، مِنمِن میکند و سرگردان است.
- سکینه خانوم جان! چرا خودت رو قلقلک میدی؟ حرف آخرت رو اول بگو ببینم چی میخوای بگی!
- باشه میگم. اگه حاجی بخواد زن دوم بگیره، تو چیکار میکنی؟! مخالفت میکنی؟
خندیدم و گفتم: «نه، چرا مخالف باشم. دیگی که برای من نجوشید، میخوام سر...»
- از ته دل میگی؟! یعنی هیچ کاری نمیکنی؟ بلایی سر حاجی و عروسش نمیاری؟
- از ته دلم میگم. فقط به من و بچههام کاری نداشته باشه. چه بلایی خواهر؟! آرزوی خوشبختی برای عروس خانوم میکنم. این مرد دوتا بچهش شهید شدن. شاید کنار من آرامش نداره، بره با هرکی که آرومه زندگی کنه. کاری باهاشون ندارم.
- بعید میدونم بتونی تحمل کنی زهرا! دروغ میگی!
- حالا میتونم یا نمیتونم چاره چیه؟! چرا انقدر سؤالپیچم میکنی؟ چیزی شنیدی؟
- زهرا! فکر کنم رجب آقا زن گرفته. تو مراسم ختم پدر شهید قدرتی، خانوما درباره حاجی و زنش حرف میزدن.
- مبارکه! انشاءالله خوشبخت بشن. چادر منو بیار میخوام برم، دیرم شده.
دلم لرزید، ولی به روی خودم نیاوردم. در طول مسیر، داخل اتوبوس دعای توسل خواندم. گفتم: «اگه این خبر درست باشه، رجب خیلی بیمعرفته! مزد زحمات من این نبود.» حسین کلید را در قفل چرخاند و در خانه را باز کرد. وارد اتاق که شدم، همان جلوی در خشکم زد. همهجا به هم ریخته بود؛ مثل اینکه دزد آمده بود. بعضی از وسایل را برده بودند. رفتم داخل زیرزمین را نگاه کردم. فرش دستباف نُه متری را هم برده بودند. چادر سر کردم و رفتم خانهی وجیهالله. هوا تاریک شده بود. قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: «میدونم چی میخوای بگی زن داداش! بشین تا برات بگم چرا خونهت به هم ریخته. ناراحت نشو! داداش زن گرفته. عروسش رو آورده بود خونه. اومد یه کم وسیله از خونهی تو برداشت و برد. مثل اینکه چند تا تیکه هم از تو محل خریده. کاسبایی که منو میشناختن بهم گفتن.»
- مبارکش باشه! زن گرفته، چرا وسایل خونهی منو برده برای خانوم؟
- زن داداش! حالا کاریه که شده. خودت رو ناراحت نکن! بهترش رو میخری انشاءالله.
- چشم! خودم رو ناراحت نمیکنم. وجیهالله! چی میگی؟! من این زندگی رو با بدبختی جمع کردم. صبح تا شب در و دیوار خونهی مردم رو دستمال کشیدم. سرما و گرما، صبح و شب کلفتی میکردم تا تونستم این چهارتا وسیله رو بخرم. نذاشتم کسی بفهمه تو خونهم چی میگذره! بچههام سر گرسنه زمین گذاشتن. مزد من این بود؟! داداشِ شما اگه خیلی مَرده از جیب خودش خرج کنه، نه اینکه زندگی منو جمع کنه بره خوشگذرونی. بگو ببینم خونهش کجاست؟!
- به شرطی آدرس رو بهت میدم که شر راه نندازی!
- من اهل شرّم؟ اگه بودم که الان این وضع زندگیم نبود. بعد از اینهمه سال منو نشناختی؟! آدرس رو بده.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
@madadazshohada
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
قسمت ۶۱
فصل سیزدهم: تازه عروس
قسمت سوم
@madadazshohada
به حسین گفتم: «تو همین جا بمون تا من برگردم.» دو سهتا مشت به در آهنی بزرگ زدم. پیرزن صاحبخانه در را باز کرد.
- چه خبرته؟ در رو شکوندی!
- مادر! اینجا تازهعروس دارید؟!
- بله، داریم. شما؟
از پردههای سفید توری آویزان شده از اتاق گوشهی حیاط معلوم بود آنجا خانهی عروس است. رجب از اتاق بیرون آمد و چشمش به من افتاد. از زیر دست پیرزن رد شدم و به طرف او رفتم. مقابلش ایستادم و گفتم: «مبارکه حاجآقا!» سرش را پایین انداخت. کفشم را از پا درآوردم و وارد خانه شدم. فرشی که برای عروسی حسین کنار گذاشته بودم، وسط خانه پهن کرده بودند. عروس جوان مثل بید میلرزید. آرام به طرفش رفتم. عکس امیر و علی را از کیفم درآوردم و جلوی صورتش نگه داشتم. دستش را محکم گرفتم و گفتم: «بهبه! خانوم! خوش اومدی! غریبه بودیم ما رو عروسیت دعوت نکردی؟! اصلا آقا داماد عروسی گرفته برات؟! ماشاءالله چه خونه زندگیای درست کرده برات! نماز میخونی؟! اگه میخونی، پس حتما میدونی رو فرش غصبی نمازت باطله! این عکس رو ببین. زنِ عجب مرد باانصافی شدی! زن کسی شدی که این دوتا دستهی گل رو رها کرد و اومد دنبال تو.» دستش را کشید و فرار کرد، از خانه رفت بیرون. رجب آمد داخل اتاق و گوشهای نشست. عکس علی را از کیفم بیرون آوردم و به دستش دادم: «حاجآقا! این عکس رو ببین. من تا حالا بهت نشون نداده بودم، چند ساله ازت مخفی کردم؛ چون میترسیدم بچهت رو تو این حال ببینی دق کنی. نخواستم دلت بلرزه، ولی تو تمام زندگی منو لرزوندی! این مردونگی بود در حقم کردی؟! چرا؟! چطور دلت اومد؟! محمدعلی هنوز شیرخواره! من بد بودم، قبول! چرا به بچههات رحم نکردی؟! تو اگه پدر بودی، بچههات بیشناسنامه نبودن. امیر یه سال دیگه میره مدرسه، محمدعلی رو باید از شیر بگیرم. چرا نرفتی برای این دوتا شناسنامه بگیری؟! من الان با تو چیکار کنم؟!» دست گذاشت روی سرش و گفت: «هر کاری دوست داری بکن زهرا.»
- مثلا چیکار کنم؟ این بشقاب رو بزنم بشکونم؟! بزنم در و پنجره این خونه رو خرد کنم؟!
- بشکون زهرا. بزن راحتم کن.
بلند شدم و رفتم کفشهایم را پوشیدم. گفتم: «من به مال مسلمون ضرر نمیرسونم، هرچند که نصف بیشتر این وسایل تازهعروس اسباب زندگی منه. تو اشتباه کردی، باید پاش وایستی. اگه صادقانه به من میگفتی، خودم بهت امضا میدادم بری زن بگیری؛ ولی با این کارت دل من و بچههات رو گذاشتی زیر پات له کردی.»
@madadazshohada
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
@madadazshohada
💖 کانال مدداز شهدا
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـلام برخدای مهربان و امام زمانم❤️
☀️امروز پنج شنبه
☀️ ۳ اسفند ١۴٠٢ ه. ش
🌙 ۱۲شعبان ١۴۴۵ ه۰ق
🌲23فوریه 2024 ميلادی
یاصاحب الزمان!
مرگم باد !
اگر لحظه ای کوتاه بیایم
از تکرار این کلمه
اللهم عجل لولیک الفرج.......
#امام_زمان ♥️
https://eitaa.com/madadazshohada
#سلام_مولای_مهربانم♥️
صبحی دیگر رسید
و من در انتظار دیدار شما
چشم میگشایم و پنجره دل میگشایم
به سوی امید و نور...
و دلم لبریز است از شوق صبح موعود،
لحظه دیدار، و به پایان رسیدن
لحظه های انتظار...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
https://eitaa.com/madadazshohada
🔴 #نماز بسیار پرفضیلت
#پنجشنبه_های_ماه_شعبان
🔵 در روایت آمده در هر پنج شنبه ماه شعبان دو رکعت نماز خوانده شود ، در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد مرتبه صلوات بفرستد.
🟡 فضایل و ثواب نماز :
هر حاجتی دارد از امر دنیا و آخرت برآورده می کند.از مولای ما علی بن ابی طالب علیه السلام روایت شده که رسول خدا ﷺ فرمود: زینت داده می شود آسمان ها در هر پنج شنبه از ماه شعبان، پس عرض می کنند ملائکه خدای ما بیامرزد روزه داران این روز را،و اجابت کند دعای آنهارا، پس کسی که در این روز دو رکعت نماز، در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و سوره توحید را صد مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه صلوات برمحمد و آل او بفرستد،خدا هر حاجتی که دارد از امر دنیا و آخرت برآورده می کند،و کسی که یک روز در آن روزه بگیرد خدا بدن اورا بر آتش حرام می کند.«امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:»شاخه های نیکی دراین ماه نماز،روزه و... است.
🟢 این نماز که حدود نیم ساعت زمان میبرد در برآورده شدن حوائج بسیار موثر است و خوشا به احوال کسانی که این نماز را با حاجت فرج امام عصر ارواحنا فداه بخوانند.
📚 مفاتیح الجنان/ اعمال ماه شعبان
.=====🍃✨✨🍃=====
یه صلوات برای خشنودی خداوند، سلامتی، ظهور و شادی قلب شکسته آقا امام زمان عج
https://eitaa.com/madadazshohada
=====🍃✨🌟✨🌟🍃====
❣﷽❣
#نماز_هرشب_شعبان
🌾 #نماز_شب_سیزدهم_ماه_شعبان
🔶علاوه برنماز ایام البیض مختص شب سیزدهم درپست قبلی، نماز اختصاصی و آسان شب سیزدهم بشرح زیر است:
🔆رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که در شب سیزدهم از ماه شعبان دو رکعت نماز بگذارد که در هررکعتی سوره حمد را یک بار و سوره تین را یک بار بخواند، گویا که دویست برده ازفرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد و از گناهانش به مانند روزی که از مادر متولد شده بیرون میآید و خداوند دوری از آتش را به او عنایت میفرماید و با من (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) و ابراهیم علیه السلام هم نشین میشود.
📚منبع: مهمترین دانستنیهای یک مسلمان بارویکرد روزشماررویدادهای مهم تاریخ اسلام، تألیف زهراپاشنگ، جلد 2 ,810.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
.=====🍃✨✨🍃=====
یه صلوات برای خشنودی خداوند، سلامتی، ظهور و شادی قلب شکسته آقا امام زمان عج بفرست.....
https://eitaa.com/madadazshohada
=====🍃✨🌟✨🌟🍃====
#مهـربانم
وَ جِوارُكَ طَلَبي،
وَ قُرْبُكَ غايَةُ سُؤْلي؛...
خواستهام، بودن در جوار توست؛🌱
و نزدیکی به تو
نهايت خواهش من است...
"فرازےازمناجاتالمریدین"
#سَیِّدِےإِلَیْکَرَغْبَتِی
https://eitaa.com/madadazshohada