🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷شهدای گمنام✅
۲- 🌷شهید سید حسن نصرالله✅
۳- 🌷شهیدسیدهاشم صفی الدین✅
۴-🌷شهید علیرضا اسحاقی✅
۵- 🌷شهید حجت اسدی✅
۶_ 🌷شهید ناصر کاظمی✅
۷- 🌷شهید حمید رضا زمانی✅
۸- 🌷شهید سجاد طاهر نیا✅
۹- 🌷شهید محمد امین صمدی✅
۱۰- 🌷شهید سعید کریمی✅
۱۱- 🌷شهیدعلی آقا زاده✅
۱۲- 🌷شهیدحسین محمدی✅
۱۳--🌷شهید صادق امید زاده✅
۱۴--🌷شهیدسجاد منصوری✅
۱۵-🌷شهید حمزه جهان دیده✅
۱۶-🌷شهیدمحمدمهدی شاهرخی فر✅
۱۷-🌷شهیده معصومه کرباسی ✅
۱۸-🌷شهید علی الهادی✅
۱۹-🌷شهید سردار سنوار✅
۲۰-🌷شهیدسردار نیلفروشان✅
۲۱-🌷شهید امین کریمی✅
۲۲-🌷شهید علی حیدری✅
۲۳-🌷شهیدعلی قوچانی✅
۲۴-🌷شهید محسن زیارتی✅
۲۵-🌷شهید رضا کارگر برزی✅
۲۶-🌷شهیدعلی کبودوندی✅
۲۷-🌷شهیدسید مهدی موسوی✅
۲۸🌷-شهیدعلی شرفخانلو✅
۲۹-🌷شهیدعلی فاتحی نصر آبادی✅
۳۰-🌷شهیدرضا پور خسروانی✅
۳۱-🌷شهیدمحمد اسلامی جهرمی✅
۳۲-🌷شهیدمجید سلمانیان✅
۳۳-🌷شهید علیرضا هاشمی پناه✅
۳۴-🌷شهیدسید علی کاشی✅
۳۵-🌷شهیدسید مهدی جلالتی ✅
۳۶-🌷شهید حسین امان اللهی ✅
۳۷-🌷شهیدمحسن صداقت
۳۸-🌷شهیدعلی آقابابایی
۳۹-🌷شهیدعلی صالحی روزبهائی
۴۰-🌷شهیدیوسف قربانی
روز اول👈🏼 ۱۰ آبان✅
روز دوم👈🏼 ۱۱ آبان✅
روز سوم👈🏼 ۱۲ آبان✅
روز چهارم👈🏼 ۱۳ ابان✅
روز پنجم👈🏼 ۱۴ آبان✅
روز ششم👈🏼 ۱۵ ابان✅
روز هفتم👈🏼 ۱۶ آبان✅
روز هشتم👈🏼 ۱۷ آبان✅
روز نهم👈🏼 ۱۸ آبان✅
روز دهم👈🏼 ۱۹ آبان✅
روز یازدهم👈🏼 ۲۰ آبان✅
روز دوازدهم👈🏼 ۲۱ آبان✅
روز سیزدهم👈🏼 ۲۲ آبان✅
روز چهاردهم👈🏼 ۲۳ آبان✅
روز پانزدهم👈🏼 ۲۴آآبان✅
روز شانزدهم👈🏼 ۲۵ آبان✅
روز هفدهم👈🏼 ۲۶ آبان✅
روز هجدهم👈🏼 ۲۷ آبان✅
روز نوزدهم👈🏼 ۲۸ آبان✅
روز بیستم👈🏼 ۲۹ آبان✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۳۰ آبان✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱ آذر✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۲ آذر✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۳ آذر ✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۴ آذر✅
روز بیست وششم👈🏼 ۵ آذر✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۶ آذر✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۷ آذر✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۸ آذر✅
روز سی ام 👈🏼 ۹ آذر✅
روز سی ویکم👈🏼 ۱۰ اذر✅
روز سی دوم👈🏼 ۱۱ آذر✅
روز سی سوم👈🏼 ۱۲ آذر✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۱۳ آذر✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۱۴ آذر✅
روز سی وششم👈🏼 ۱۵ آذر✅
روز سی وهفتم👈🏼 ۱۶ آذر
روز سی وهشتم👈🏼 ۱۷ آذر
روز سی ونهم👈🏼 ۱۸ آذر
روز چهلم👈🏼 ۱۹ آذر
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
🥀#سلام_امام_زمانم 🥀
🍁ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای...
🍁آقا سرت سلامت از اینکه به دوشِ خود..
بارِ بزرگ ماتم مادر کشیده ای...
🏴سلام بر تو ای مولایی که خدا و خلق خدا در انتظار قیام تو اند.
سلام بر تو و بر آن روزیکه انتقام حرمت شکسته مادر را خواهی ستاند.🥀
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #پنجشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۳ مصادف با ۳ جمادی الثانی
📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✅ذکر روز پنجشنبه موجب رزق و روزی میشود.
🌑شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
🕊سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🕊🌹 شهید والامقام
حسین امان اللهی متولد دهه ۵۰ در اسلامشهر بوده که سالها در سپاه پاسداران فعالیت میکرد و بیش از ۱۵ سال سابقه حضور در سپاه پاسداران را داشت و در در سالهای اخیر از سفارت ایران در سوریه پاسداری میکرد.
✨شهید حسین امان اللهی در ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به سفارت ایران در سوریه به شهادت رسید.
💥 نحوه شهادت :
💐 سخنگوی وزارت امور خارجه:
در پی شکستهای ترمیم ناپذیر رژیم گرگ صفت صهیونیستی برابر مقاومت فلسطین و ایستادگی مردم غزه و سرشکستگی مقابل اراده پولادین رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی منطقه،ساعاتی قبل (عصر روز دوشنبه ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳) هواپیماهای این رژیم جعلی در جنایتی جدید ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق را مورد هدف حمله موشکی قرار داد که بر اثر این جنایت سرداران رشید مدافع حرم «سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی» و «سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجی رحیمی» از فرماندهان، پیشکسوتان و جانبازان سرافراز دفاع مقدس و مستشاران نظامی ارشد ایران در سوریه و ۵ تن از افسران همراه آنان به فیض شهادت نائل آمدند.
شهید مدافع حرم حسین امان اللهی در روز رستگاری علی (ع )خلعت زیبای شهادت را بر تن کرد
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات غرور آفرین فرزندان شهید حسین امان اللهی از پدر آسمانی شان
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات شهید والامقام
✨ حسین امان اللهی از زبان دوستانش
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📌 عزای مادر...
☕️ خانه مرتب است و حیاط آب و جارو شده.
آب در سماور میجوشد و چای هلدار حسابی دم کشیده است.
استکانها کنار هم قطار شدهاند و قندانها پر از قندند.
عزاداران یکبهیک نشستهاند.
زانوی غم بغل گرفتهاند و چشمشان به در است.
منتظر صاحبعزای مادرند.
مگر میشود پسر به مجلس عزای مادر نیاید؟!
#ایام_فاطمیه #فاطمیه #حضرت_زهرا
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
امروز یه عهدی با حضرت زهرا ببند..
یا عهد معنوی برای عبادت
یا عهد ترک گناه
یا عهدی برای کارخیر و...
🌹اسم عهدت بذار به عشق بی بی ...
یک سال با حجاب کامل و بدون آرایش
و بی اهمیت ب نظر دیگران در جامعه حضور داشتم...وچقدر بیشتر مورد احترام واستقبال بودم که همه اش از لطف خانم زهرا س بود
سلام صباح الخیر والنور
یک سال از قول وقراری ک با خانم زهرا سلام الله گذاشتیم گذشت و چ شیرین عهد به جا آوردیم..ان شإالله که خدا قبول کند.🙏
امسال هم به امید خدا و توسل به خانم جان میخواهم عهد ببندم حسادت رو از خودم دور کنم
دعا کنید برام بتونم شما فرزند فاطمه هستید سید بزرگوار
قاضی زاده✍
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟
گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم.
گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم.
💠روز #شهادت حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت...
#شهید علیرضا هاشمی نژاد
#شهدای_فارس
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید علیرضا هاشمی نژاد💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت هفتادم ▫️ماشین را خاموش کرد، خیره به چشمانم ماند و محکم پرسید: «کیا دنبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت هفتادم ▫️ماشین را خاموش کرد، خیره به چشمانم ماند و محکم پرسید: «کیا دنبا
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت هفتاد و یکم
▫️میفهمیدم با همین حرفها چه آواری از دلهره و نگرانی را روی سرش خراب کردم، میدانستم تازه اول مصیبت است که ردّ من و مهدی را زده بودند و حالا باید فکر چارۀ بعد از این بود که چند قدم به سرعت طول خیابان را میرفت و دوباره برمیگشت و انگار زمین و زمان برایش تنگ شده بود که باز برگشت و سوار ماشین شد.
▪️به سر و صورت زینب دست میکشیدم، او آرامتر شده بود اما من هنوز گریه میکردم و مهدی دیگر طاقت اشکهایم را نداشت که از همان پشت فرمان، من و زینب را با هم در آغوشش گرفت و با نغمۀ نفسهایی گرفته نجوا کرد: «آروم باش عزیزم.. نترس..»
▫️اما بیش از این چند کلمه نتوانست حرفی بزند که هرآنچه روی سینهاش مانده بود با یک نفس بلند بیرون داد و فقط در سکوت، من و زینب را نوازش میکرد.
▪️طوری شرمندۀ اشتباه امروزم بودم که خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و نمیدانستم با چه کلامی عذرخواهی کنم و او با یک خبر، نفسم را گرفت: «رانا احتمالاً همون زنی هستش که عامر بهخاطرش به تو خیانت کرد. یه دختر عرب اسرائیلی...»
▫️از بهت آنچه میشنیدم، اشکم بند آمد و حیرتزده به سمت مهدی چرخیدم و آنچه من ندیده بودم، او با ناراحتی برایم توضیح داد: «رانا از جاسوسهای اسرائیلی ساکن دیترویت بوده که بعد از عملیات حماس تو هفت اکتبر، مأموریت خودش رو شروع میکنه. شروع کارش جذب سرمایه شرکتهای خصوصی آمریکایی برای حمایت از اسرائیل بوده و تو این پروژه، شرکتهایی با مالکیت غیرآمریکایی در اولویت بودن تا شاید زمینه نفوذ براشون فراهم بشه. تو این قضیه، اتفاقی شرکت عامر تو تور رانا میفته، بهویژه اینکه فهمیده بودن برادر همسر عامر، از فرماندهان مقاومت عراق بوده. فقط اینکه چرا عامر رو کشتن هنوز برای ما نامشخصه...»
▪️خاطرۀ آن نیمه شب در خانۀ عامر و صدای خندههایش که مرا از خواب بیدار کرد و تصویر زنی که روی صفحۀ موبایلش بود، همه روی سرم خراب شد و تازه میفهمیدم هوسبازی عامر چه بلایی سرش آورده و مهدی با لحنی عصبی ادامه داد: «حالا ظاهراً متوجه شدن که همسر قبلی عامر الان با یکی از نیروهای ایرانی ازدواج کرده و اومدن سراغ تو تا به من برسن.»
▫️باورم نمیشد گره کور امروز به کلاف سردرگم دیوانگیهای عامر برسد و مهدی با لحنی رنجیده گله کرد: «اگه همون هفته پیش به من گفته بودی عامر داره بهت پیام میده، من میگفتم این آدم یک ماه پیش کشته شده و الان کس دیگهای داره سعی میکنه به تو نزدیک بشه»
▪️از اینهمه حماقتی که مرتکب شده بود، کاسۀ سرم از درد پُر شده و دل مهدی از درد دیگری شکسته بود که دستش را روی گونهام قرار داد، صورتم را رو به صورتش چرخاند، چند لحظه نگاهم کرد و بعد پرسید: «من انقدر برات غریبه بودم که هیچی بهم نگفتی؟»
▫️در برابر چشمانش دست و پای دلم را گم کردم و صادقانه گواهی دادم: «من فقط میترسیدم...» که بلاخره لبخندی زد و با همان مهربانی همیشگی سؤال کرد: «از من میترسیدی؟ مگه تو این دنیا کسی اندازۀ من میتونه تو رو دوست داشته باشه؟»
▪️از احساس جاری در لحن و نگاه و کلامش، دلم لرزید و او دوباره پرسید: «میدونی فقط از فکر اینکه امروز چقدر ترسیدی، دارم دیوونه میشم؟ اگه یه اتفاقی برای تو و این بچه افتاده بود، من چیکار میکردم؟»
▫️او نگران من بود و من دلواپس از این لحظه به بعد که مضطرب زمزمه کردم: «اونا حتماً امشب میان دنبال موبایلت»
▪️چند لحظه سکوت کرد و انگار در همین مدت فکر همه جا را کرده بود که با اطمینان پاسخ داد: «هر چی اطلاعات ازشون داری به من بده. از شماره تماس و رنگ ماشین و ویلا و مشخصات خودشون.»
▫️سپس نفسی کشید و او هم میدانست دیگر بغداد و این خانه امن نیست که تکلیف را مشخص کرد: «همین الان میریم فلوجه، تو رو میذارم پیش پدر و مادرت و خودم برمیگردم.تمام اطلاعات هم الان میفرستم برای همکارام.»
▪️از اینکه میخواست دوباره تنها به بغداد برگردد، بند دلم پاره شد و با پریشانی پرسیدم: «اگه پیدات کنن چی؟»
▫️همانطور که در موبایلش دنبال چیزی میگشت، محکم جواب داد: «نگران هیچی نباش، اونا تو عراق خیلی نمیتونن مانور بدن. دردسر درست کنن، براشون هزینه داره. اگه میتونستن بیام سراغم که گوشی رو از خودم میگرفتم. فقط خواستن تو رو بترسونن و بدون هیچ هزینهای به اطلاعات دست پیدا کنن. تو فقط هر چی میدونی به من بگو!»
▪️چند دقیقهای کشید تا هر چه از مشخصات ظاهری رانا و فائق و تاکسی و ویلا و باغ شخصی در خاطرم مانده بود، همه را برای مهدی گفتم و او به سرعت در موبایلش یادداشت میکرد و بعد بلافاصله از ماشین پیاده شد.
▫️مقداری از ما فاصله گرفت و همانطور که مضطراب چند متر از طول خیابان را بالا و پایین میرفت، با تلفن صحبت میکرد و سرانجام برگشت و سوار شد...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📖 ادامه دارد...
🌷مهدی زین الدین:
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید
آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد می کنند🌱
اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم
@madadazshohada
#امام_حسین 🌸
#اربعین 💫
♨️نمازشب در سیره شهدا
شهید مهدی زینالدین؛
🔸شهید زین الدین اهمیت بسیار زیادی برای نماز شب قائل بود و در یکی از سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت: «بچه ها! من نیمه شبها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم نماز شب خوانها بسیار اندکند!»
🔸 تاسف می خورد که چرا سرباز امامزمان عجل الله فرجه نسبت به نماز شب باید این قدر بی تفاوت باشد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
⭕️به کانال نماز شب بپیوندید👇
@nooranamazashab
سمت چپی رتبهی ۴پزشکی به دعوت دانشگاه سوربن فرانسه جواب رد داد سمت راستی دانشجوی ممتازه دانشگاه تورنتو بود برگشت ایران استدلال همشون این بود در حال حاضر در جنگ هستیم و کشور به ما نیاز داره!
نسل امروز رو باید با این اعجوبههای واقعی آشنا کرد.
کمکاری کردیم و اونطور که باید نتونستیم معرفیشون کنیم.
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهدا
#توسل_به_شهدا
✍ ارسالي یکی از اعضای محترم کانال 👇👇👇👇
من سال ۱۳۶۰ ازدواج کردم واصالتا اهوازی هستم و تمام ۸ سال دفاع مقدس اهواز بودم .
شهید زین الدین حدود ۲ سال همسایه دیواربه دیوار ما بودند .
👇👇👇👇👇👇👇
🍋 لیموهای شفا بخش 🍋
زمستان سال ۱۳۶۱ بود ؛ چندروزی بود که بخاطر عملیات همسرم آماده باش بودند و به خانه نیومده بود .
نزدیک غروب زنگ خانه را زدند ؛ رفتم در را باز کردم ؛ آقامون درحالیکه دوتا از دوستاش زیر بغلش رو گرفته بودند و حالش خیلی بد بود آمد خانه .
سریع رفتم وتو اتاق یه رختخواب انداختم .
دوستش داروهاشو بهم داد و رفت .
تب شدیدی داشت و هرچی
دارو می خورد افاقه نمی کرد .
همسایه دیواربه دیوار ما آقامهدی زین الدین بود که تازه ازقم به اهواز آمده بودند وچون خانمش تو اهواز غریب بود؛ باهم رفت وآمدی داشتیم ؛ وقتی متوجه شد که همسرم مریض شده ؛ آقامهدی که یه سر میاد خونه ، بهش میگه . همان شب باهم آمدن عیادت و چندتا لیموشیرین تو یه پاکت آورده بودند.
آنشب بعدازاینکه آقامهدی و خانمش رفتند ؛ از لیموشیرین ها آب گرفتم ویک لیوان به همسرم دادم خورد .
فردا صبح که برای نماز بلندشدم ؛ دیدم آقامون داره لباس می پوشه بره .
گفتم کجا ؟ مگه خوب شدی؟ گفت : آره خوبم تب هم ندارم .
پیش خودم گفتم ، عجب لیموهای شفا بخشی ...
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
تابستان تو هوای گرم و شرجی اهواز ؛ بعضی شبها خانم زین الدین کولر روشن نمی کردند ، وقتی ازش پرسیدم چرا ؟
گفت : آخه آقامهدی همیشه کلید خونه رو تو جبهه گم میکنه ؛ می ترسم یه موقع بیاد زنگ خونه رو بزنه و من از صدای کولر متوجه نشم ...
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠 برشی از وصیت نامه فرمانده شهید مهدی زین الدین
شهید مهدی زینالدین:
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(علیه السلام) است. هیچ کس نمی تواند پاسداری از اسلام کند درحالی که ایمان و یقین به اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه های پیکار می رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(علیهالسلام) است.
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
امشب این بدن مُطَهر غریبانه دفن میشود، خلوتترین جلسات فاطمیه از ۷ نفر بیشتر است…
بعد از این روز که گذشت دیگر زندگی برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مدینه خیلی سخت شد…. هر روز باید به خانهای بیایند که همه جای آن آثارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است ولی دیگر خودِ آن حضرت تشریف ندارند…
مدتی که گذشت خانه را عوض کردند… آنطور که بخاطر دارم ظاهراً در بعضی از نقلها جناب عمار نقل کرده است: حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به قبرستان بقیع تشریف میبردند و بین قبرها راه میرفتند و میفرمود:
مالِی وَقَفتُ عَلى القُبورِ مُسلّما قَبرَ الحَبیبِ فَلَم یَرُدَّ جَوابی
فاطمه جان! میدانی که چند روز است صدای تو را نشنیدهام… گاهی حضرت بلند بلند گریه میکردند…
عمّار جلو آمد و گفت: آقاجان! شما امام ما هستید، ما از شما تبعیّت میکنیم، به ما امرِ به صبر دادهاید اما گاهی خودتان به گونهای ضجّه میزنید که ما بیچاره میشویم، آیا به یادِ چیزی میافتید؟
فرمودند: عمّار! فاطمه زهرا سلام الله علیها خود را از من میپوشاندند، در مقابلِ من از درد گریه نمیکردند، دستور داده بودند از زیر لباس بر ایشان آب بریزم و باید دست میکشیدم، وقتی او را بر روی مُغتَسَل قرار دادم. «إنّی لَمّا وَضَعَتُها علی المُغتَسِلِ وَجَدَتُ ضِلْعاً مِن أَضلاعِها مَکسوراً...💔😭😭😭
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃