eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی؛ غافلگیری مادر وقتی پسرش بی‌خبر از خارج برگشته https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار آفرین با این دختر باغیرت !! حجاب اولویت نیست؟! پاسخ دختران انقلاب به معاون پارلمانی دولت..... آقای پزشکیان نتیجه لیست انتخاب آقای ظریف برای کابینه دولت میشه این که حکم خدا براش دراولویت نیست برایش مهم نیست! https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلوله­‌های دشمن پشت سر هم می‌ریخت روی سرمان. مانده بودیم چه‌کار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه تا بارون بیاد». دست برداشتیم به دعا و سلام الله را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد. الله­یار داشت از خوشحالی گریه می‌کرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب می‌گیرید». شهید الله­یار جابری🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴 *خب دوستان* *امشب* *مهمان 💕 شهیدجابری💕بودیم *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* *برادر شهید* ⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
🌸 رمان جذاب #درحوالی_عطریاس🌸 💜قسمت ۱۹ سکوت طولانی شده بود،،، بالاخره لب باز کرد و گفت: _بیست دقی
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۲۰ سمیرا در حالی که سینی چای رو می برد تو آشپزخونه گفت: _واقعا نشستی کلاس گذاشتی ناقلا، گفتی چند روز دیگه جواب میدم، الکی مثلا کشته مرده اش نیستی خندیدم و گفتم: _وای سمیرا فقط دلم میخواد ببینم مراسم خاستگاری تو چجوری میشه سمیرا باز شروع کرد مسخره بازی و تصور روز خاستگاریش و منم فقط می خندیدم، واقعا من اگه سمیرا رو نداشتم از افسردگی می مردم ...بعد گپ زدن با سمیرا قصد رفتن کردم که اونم بزور راضی شد من برم ... از خونه سمیرا که اومدم بیرون چند قدم برنداشته بودم که فاطمه سادات رو دیدم برام دست تکون داد منم رفتم پیشش و باهاش دست دادم - سلام خوبی معصومه جون ناپیدایی آبجی؟؟ لبخندی رو لبم نشست و گفتم: _کم سعادتی بود دیگه لبخندی زد و گفت: _دلم برات تنگ شده بود یه دفعه چشماش برقی زد و گفت: _راستی میدونستی داداشم برگشته با خوشحالی گفتم: _واقعا؟! کی برگشت؟ _ همین دیروز، عاطفه هم از شیراز اومده، میایی خونمون عاطفه رو ببینی، مطمئنم خیلی خوشحال بشه تو رو ببینه +دلم که خیلی می خواد ولی خب آخه داداشت اومده عاطفه حتما سرش شلوغه فعلا _ نه بابا، تو فردا بیا، بعدازظهر، داداشم میره تهران دنبال یه سری کارهاش، احتمالا من و عاطفه تنها باشیم یه کم فکر کردم و گفتم: _باشه عزیزم ان شاالله میام با هم خداحافظی کردیم و راه افتادم سمت خونه، منم دلم برای عاطفه تنگ شده بوده، سال اول دبیرستان باهم همکلاسی بودیم خیلی هم دوست شده بودیم باهم، تا اینکه اونا رفتن شیراز و بعد دو سه سال با برادر فاطمه سادات که تو محله ما بود ازدواج کرد و من بیشتر تونستم ببینمش، گرچه وقتی همسرش نبود باز برمی گشت شیراز پیش پدرمادرش ... رفته بودم تو فکر و به روزای خوشی که تو دبیرستان باهم داشتیم فکر می کردم اصلا نفهمیدم چجوری رسیدم خونه! 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━ «»
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۲۱ و ۲۲ مشغول شام خوردن بودیم، همه نگاها به تلویزیون بود بجز نگاه من که فقط تو بشقاب خودم بود و همش تو فکر بودم، فکرای مختلف فکر اینکه آینده ام چی میشه من اصلا حاضر میشدم با کسی غیر عباس ازدواج کنم، بعد اینکه مخالف میل خودم جواب منفی میدادم چه بلایی سرم میومد آخرین امیدم هم قطع میشد، آه ای کاش هیچ کس تو همچین موقعیتی قرار نگیره که مجبور باشه فقط یه انتخاب داشته باشه، ای کاش حق انتخاب داشتم، ای کاش .... مامان نیم نگاهی بهم انداخت و گفت: _فردا پس فردا فکر کنم ملیحه خانم زنگ بزنه جواب بخواد فکراتو کردی، چی جوابشونو بدم نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم با تحکم حرف بزنم گفتم: _میدونین مامان من به این نتیجه رسیدم که ما به درد هم نمی خوریم محمد و مهسا هم دست از تماشای تلویزیون برداشتن و منو نگاه کردن، مامان گفت: _یعنی چی الان، جوابت چیه؟! نگاهی به خواهر و برادرم انداختم که انگار نگران بودن! - یعنی ... یعنی جوابم منفیه اندفعه محمد بجای مامان سریع گفت: _یعنی چی منفیه؟ نگاهی بهش کردم و گفتم: _منفی بودن هم باید برات تعریف کنم داداش، من نمیخوام با آقا عباس ازدواج کنم با حرفایی که داشتم خلاف میلم می زدم قلبم درد میگرفت مامان با ناراحتی گفت: _معصومه من فکر میکردم تو دختر عاقلی هستی و تصمیم درستی می گیری، الان عباس چیش به تو نمیخوره آخه؟ با ناراحتی گفتم: _مامان جان، شما خودتون گفتین هر تصمیمی بگیرم موافقید مامان- والا من چه میدونستم می خواهی انقدر بی فکر تصمیم گیری کنی دستامو مشت کردم،اولین بار بود که مامان اینجوری سرزنشم می کرد، بغض سعی داشت خودشو از چشمام سرازیر کنه ولی من مقاومت میکردم باورم نمیشد روزی برسه که برای رد کردن عباس با خونوادم مخالفت کنم مامان غذاشو نیمه ول کرد از سر سفره بلند شد و رو مبل نشست : _حالا جواب ملیحه خانم و آقاجواد رو چی بدیم، بیچاره ها بعد این همه محبتی که بهمون داشتن حالا پسر دسته گلشون رو اینجوری رد میکنیم،نه تو بگو چه عیبی داره پسرشون.. معتاده، نماز نمی خونه، بیکاره...چیه؟ چی؟ ، آخه دختر منطقت کجا رفته، خدا رو خوش نمیاد جوون با ایمانی مثل عباس و ردش کنی مطمئن بودم یه کم دیگه اونجا می موندم و حرفای مامان و می شنیدم اشکم سرازیر میشد، از سر سفره بلند شدم و رفتم تو اتاق، اولین بار بود که غذا مو نصفه رها می کردم، رو تختم دراز کشیدم و پتو رو انداختم روم و زدم زیر گریه، عباس، عباس .. نگاه کن چیکار داری می کنی با من .. نگاه کن .... . . از دیشب بعد اون اتفاق با هیچ کس حرفی نزدم یعنی کسی با من حرفی نزد!!! منم سعی می کردم بی تفاوت باشم گرچه تمام شب رو گریه کرده بودم، خودم رو با کتابام مشغول کردم، با اینکه هیچی نمی فهمیدم و تمرکز نداشتم اما کتابم جلوم باز بود و مثلا دارم می خونمش، همش فکر و خیال تو سرم بود همه از دستم ناراضی بودن و من همه ی این نارضایتی ها رو داشتم بخاطر رضایت یه نفره دیگه تحمل میکردم، آخ خدا، خودت یه راهی جلو پام بزار که لااقل مامانم ناراضی نباشه ازم 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
سلام خانم عزیزخانی برا برادری که توکماست در علقمه نگهبان ماشین های زوار امام حسین بوده زن جوان داره بچه داره لطفا تو گروه براش بخواهید که دعا کنند وحمد شفا بخونن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: 👈🏼قرض بگیر و قربانی كن؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى (یعنى این‌ قرض را خداوند سبحان ادا مى ‌كند چون در جهت رضاى اوست) به مدد خداوند متعال و عنایت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با کمکهای مالی شما دوستان قربانی در روز تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام شد و بین خانواده های نیازمند توزیع شد. گوسفندی به قیمت ۱۷ میلیون ذبح شد و در مناطق محروم استان خوزستان توزیع شد. فایده قربانی کردن دفع بلاست. ان شاالله همه شما ها و خانواده هاتون از جمیع بلاها به دور باشید. دعای آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها و دعای این نیازمندان بدرقه زندگیتون ان شاالله قربانی بعدی برای تولد آقا امیرالمومنین علی علیه السلام ( ۲۵ دی) انجام میشه
بابت قربانی مشارکتی از کانال مدداز شهدا واریز شد به کارت خانم آبیاری
سلام صبح بخیر تشکر میکنم از همه عزیزانی که در قربانی شرکت کردن اجر همگی با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها ۵ میلیون از کانال مدداز شهدا برای این قربانی جمع شد وواریز شد به کارت خانم آبیاری برای ذبح قربانی مشارکتی اگر ‌وجهی هم اضافه بیاد در قربانی های بعدی شریک میشیم ان شاالله از همگی قبول باشه قلب امام زمان (عج) از همگی راضی باشه ان شاالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام لطفا به نیت اقایی که مشکل قلب داره وقراره عمل بشه حمد شفا بخونید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلسلام علی العباس اخیک الحسین علیه السلام
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃 🍃 🌹 اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋ تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین 🚩 و علی علی بن الحسین🚩 و علی اولاد الحسین 🚩 و علی اصحاب الحسین🚩 (علیه‌السلام ) 🌹 🍃@madadazshohada 🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ ✨ای سبز پوشِ کعبه دل‌ها ظهورکن ‌از شيب تندِ قله غيبت عبورکن... ✨شايد گناہ خوب نديدن از آن ماست فکری برای روشنیِ چشمِ کورکن... «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»🌤 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
قمر در عقرب (بر اساس برج)
قمر در عقرب (صورت فلکی) ✅رعایت احتیاط برای هر دو مناسبه در قمر در عقرب مطلقأ خرید و فروش و جابجایی و انعقاد نطفه و عقد ازدواج صورت نگیره
15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ روایت شنیدنی روز گذشته رهبر انقلاب درباره آثار محبت فاطمه زهرا (س) @nooranamazashab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبحتون بخیر پسربچه ای یک ساله امروز جراحی قلب داره ممنون میشم براش حمد شفا بزارید تشکر ازشما
شفای شهیدمدافع حرم توسط بی بی زینب(س) 🌸🌿 سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت، دکترها بعد از یک ماه بستری، متوجه شدند رضا فلج شده، و گفتند کم کم فلج شدنش از پاها به بالا و قلب رسیده و جانش را می‌گیرد... بعد از قطع امید پزشکان، گفتم هیچکس مصیبت زده‌تر از حضرت زینب سلام‌الله‌ علیها نیست، ⛔️👈نذر عمه‌ی سادات کردم تا رضا خوب شود برای خودشان... یک روز در کمال ناباوری دیدم که رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت. آن روز زینب کبری سلام‌الله‌علیها پسرم را شفا داد و امروز رضا فدایی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها شد... 🤵🏻‍♂شهید مدافع حرم شهید رضا کارگربرزی https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4