#ادامه👇
#گزیده_کتاب_شهید_نوید📕
#آقانوید_شهدا_را_استاد_خودش_می_دانست
#می_دانست_محرم_و_نامحرم_خط_قرمز_شهداست
🔹شاید جلسه دوم خواستگاری که با #آقانوید آمده بودیم مزارشهدای گمنام محلاتی وقتی رو کرد به من و به جای همه ی سوال های معمولی و رایجی که توی خواستگاری می پرسند گفت: «شما چقدر کریم هستید؟» دلش پیش شما بود.
به قول خودش شما استادش بودید. #آقانوید شهدا را بدون تعارف #استاد_خودش می دانست. شعار نمی داد، تمام تلاشش را می کرد که از شهدا درس بگیرد. بفهمد چه ریزکاری هایی را رعایت می کردند. چه خط قرمزهایی🚫 داشتند.
#نیمکت_هایی که با رفقایش سر مزار شما جوش دادند هم جریانش همین بود. می دانست که محرم و نامحرم خط قرمز ⛔️ شماست.
وقتی دیده بود سرمزار شما آخرهفته شلوغ می شود و ممکن است حرمت محرم و نامحرم رعایت نشود آستین بالا زده بود و دست به کار شده بود.
📚کتاب شهید نوید صفحه صفحه ۸۱_۸۰
#به_نقل_از_همسر_شهیدنوید🌷
http://eitaa.com/madadazshohada
#گزیده_کتاب_شهیدنوید
#شماره۱۳
#شروط_مهریه_ی_معنوی
#به_نقل_از_همسرشهید
رسیدیم پیش شهدای قطعه ۴۰.
همین جا بود که من گفتم می خواهم از شرط و شروط های خودم حرف بزنم. اسم این ۳ شرط را هم گذاشته بودم «مهریه ی معنوی».
#آقانوید انگشتش را کشید روی صندلی. بعد دستمال تاشده ای از جیبش درآورد و خاک صندلی را گرفت. همین طور که می نشست گفت: «خدا به ما رحم کنه!»
من هم خندیدم و شروع کردم به شمردن شرط ها؛
1⃣«اول اینکه می خوام به من قول بدید که من بعداز ازدواج هم بتونم بیام پیش شهدا🌷، حتی اگه شده هفته ای ی بار زیارت یه شهید گمنام هم باشه قبوله.»
طبیعی بود که #آقانوید این مهریه را با جان و دل قبول می کند.
2⃣«دوم شفاعت. باید من رو شفاعت کنید اون دنیا.»
برای این قلم از مهریه ی معنوی اما شرط گذاشت: «به شرط اینکه #دعای_شهادت🌷 برام بکنید.»
وقتی هم که که در جوابش گفتم: « انشاالله عاقبت شما به شهادت باشه.» گفت: «انشاالله باهم» و برایم از #شهدای_خانم و #شهیده_توران_اسکندری که در انفجار حله شهید شده بود مثال زد و گفت: «منم برای شهادت شما دعا می کنم.»
3⃣سوم اینکه معرفت و درکی رو که روزی تون می شه به منم بگید، نفقه و رزق معنوی من باشه که براتون واجب بشه اصلاً.
📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۰۴
#نویدانه
http://eitaa.com/madadazshohada