eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
8.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنند تبلیغات در مدداز شهدا https://eitaa.com/joinchat/3693085358Ce30425eed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شهید امربه معروف🕊 نامه‌ای از شهید علی خلیلی خطاب به رهبر معظم انقلاب «آقاجان!بخدا دردهایی که می‌کشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی‌کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی‌گری دارند حرف شما را نمی فهمند؟» 🌸
💠کربلا که بودیم ، میثم 3-4 ساعت با اشک و ناله از خدا طلب شهادت کرد. برای خیلی از بچه ها قابل هضم نبود که در این زمان هم کسی طلب کند چرا که جنگی در کار نیست. اما میثم همان جا امضا نامه شهادت خود را گرفته بود.یک سال نگذشت که شهید شد!! 💠فرمانده میثم می گفت: اکثر روزهای تابستان در حین خدمت، روزه دار بود. دوست میثم می گفت: میثم به جای افراد متأهل نگبانی می داد تا آن ها شب را در کنار خانوادهایشان سپری کنند. درحین سربازی با اخلاق خوب خود، امر به معروف و نهی از منکرمی کرد. تعدای از سرباز ها به او علاقمند شدند و تحت تأثیر تبلیغات میثم، شروع به نماز خواندن کردند. میثم ملکمی شیرازی @madadazshohada
🔹شهید دفاع مقدس شاهرخ ضرغام ◇نام: شاهرخ ضرغام ◇نام پدر: ـــــــ ◇ولادت: 1327/10/01 ◇شهادت: 1359/9/17 (ماهشهر) ◇وضعیت تاهل: مجرد ◇نام جهادی: ندارند اما معروف به حر انقلاب هستند ◇اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره) ◇نحوه شهادت: برای زدن ار پی جی بلند شد که تیر به سینه اش خورد و افتاد زمین نتونستند پیکرشو برگردونن، شب بعدش تو تلویزیون عراقی ها نشون داد که سرشو جدا کردن و مجری میگفت ما جلاد حکومت ایران را کشتیم شاهرخ از خدا خواسته بود گذشتشو پاک کنه ازش نه نشانی بمونه و نه چیزی،سالهاس پیکرش در جبهه ها ماند و برنگشته ◇سن شهادت: 32 ساله ◇علاقه: ایشان قبل از تحول به ورزش کشتی علاقه مند بودند و قهرمان کشتی بودند و که یک شب در تلویزیون امام خمینی(ره) میبینن و حرفاشون تو دلش میشنه و علاقه امام تو قلب شهید بزرگوار به وجود میاد و شهید ضرغامو از کاباره به جبهه میکشد ◇قسمتی از وصیتنامه شهید: ندارند/پیر جماران در مورد ایشان فرمودند اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند من دست و بازوی شما پیشگامان رهایی را میبوسم و دعا میکنم خدا مرا با بسیجیان محشور کند 📌پیشنهاد میکنم زندگی نامه دقیق و خاطرات این شهیدو مطالعه بفرمایید (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است
🌷سردار شهید اسماعیل دقایقی🌷 نام: اسماعیل دقایقی نام پدر: قنبر ولادت: 1333 (بهبهان) شهادت: 1365/10/28 (سلمیه) وضعیت تاهل: متاهل و اصاحب دو فرزند به نام های ابراهیم و زهرا نام جهادی: ندارند اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره)و فرمانده تیپ ۹بدر نحوه شهادت: در اثر انفجار راکت سن شهادت: 32 ساله علاقه: مذهب شیعه انثی عشری قسمتی از وصیتنامه شهید: امروز پر از فسق و فجور و خيانت ابرقدرتهاست، تلاش و ايثار مي‏خواهد. در راه حسين (ع) -سيدالشهداء -رفتن، حسيني شدن مي‏خواهد. انشاءالله در پيروي از راه امام امت خميني كبير كه همان راه خدا و قرآن و اهل بيت (ع) است (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است
قبل از رفتن ؛ زیارت حضرت‌زهرا(س) خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و رمز عملیات هم یازهرا (س) از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد؛ امّا دیگر برنگشت ..! كربلای ۵ بود كه تركش خورد بُردنش بیمارستان ... چند روز بعد ۱۲ بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روزِ شهادت حضرت زهرا بود... https://eitaa.com/madadazshohada
•••{🥀♥️}••• ▪️ : شهید‌‌ابراهیم‌هادی تولد⇦ ۱۳۳۶/۰۲/۰۱ شہادت⇦ ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ محل‌شہادت⇦ کانال‌کمیل محل‌دفن⇦ جاویدالاثر تعداد‌فرزندان⇦ مجرد • • • پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. ابراهیم روحیه و منش پهلوانی قوی داشت بطوری که وقتی می‌خواهند از او یاد کنند میگویند قهرمانی با منش پوریای ولی ... حواسش به همه چیز بود ، هیچ وقت کاری نمی‌کرد که غیر خدایی باشد . همه ی کارهایش برای رضایت خدا بود و بس. سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و به خواسته خودش شهید گمنام شد. ♥️✨ ★᭄
فردای عید غدیر بود. قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداریش بپردازد و سر و سامانش بدهد. مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود.📿  بلند شدم و بیرون رفتم. چشمهایم از تعجب گرد شد😳؛ حاج آقا جلوی در فریزر بود و مشغول تمیز کردن آن. گفتم : مگه شما بیرون نبودید؟کی آمدین من متوجه نشدم؟! چرا زحمت می کشید؟ نگذاشت حرفم را ادامه بدهم؛ لبخندی زد☺️ و گفت: دیدم کمرت درد می کند گفتم قبل از رفتن دستی به این فریزر بکشم شما اذیت نشی...🌺🍃 سردار همدانی نمونه واقعی یک انسان کامل به شمار می‌رفت و چه با دشمنانش و دوستانش بزرگمنشانه برخورد می‌کرد و اگر کسی اشتباه و خطایی می‌کرد سردار همدانی به راحتی از آن چشم می‌پوشید.🌹🍃 🕊 @madadazshohada
🕊شهید امربه معروف🕊 نامه‌ای از شهید علی خلیلی خطاب به رهبر معظم انقلاب «آقاجان!بخدا دردهایی که می‌کشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی‌کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی‌گری دارند حرف شما را نمی فهمند؟» 🌸 @madadazshohada
🏴یاد شهدای حسینی 💢 ... 🔰دومین روز بود که راه می‌‌رفتیم, در گرمای پنجاه درجه تیرماه ایلام و بدون آب، تشنگی و بی آبی دروجودمان غوغا می‌کرد مهدی نظیری ۱۶سال بیشتر نداشت. نفس‌های آخر را می‌‌کشید. بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب می‌شد. باحیرانی وناتوانی چند قدم راه می‌‌رفت و با صورت به زمین می‌‌افتاد. باز تقلّا می‌کرد و می‌‌ایستاد وبازهم زمین می‌‌افتاد. فکر می‌کردم سراب می‌‌بیند. کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم می‌خورد. گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم. 🔰ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻴﻬﻭﺵ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻣﺶ... مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد. گفت رضا می‌‌دانی چرا هر بار که زمین می‌خوردم باز بلند می‌شدم آخه حضرت زهرا (س) کنارم ایستاده بود؛ می‌‌خواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین می‌خوردم می‌‌دانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (س) می‌خواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.» ✍ﺑﻪ ﺭﻭاﻳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮﻭاﻧﻲ 🌷 @madadazshohada
صبح روز عرفه بود. قرار بود که برای عمل جراحی راهی بیمارستان شود، اما دیدم چهره همسرم برخلاف همیشه که از درد می نالید، بسیار شادمان و خوشحال است! روی مبل نشست و دست بر سینه به اطراف خود سلام می کرد! از آشپزخانه وارد سالن شدم و روبرویش ایستادم. پرسیدم: آقا محمود حالتون خوبه؟! گفت بله چطور؟ بعد پرسید: شما چیزی دیدی؟ گفتم چی مثلا؟! گفت هیچی برو به کارت برس من حالم خوبه. رفتم توی اشپزخانه اما دیدم مرتب داره با کسانی حرف می زنه! چند دقیقه بعد وقتی وارد اتاق شدم دیدم روی کاناپه دراز کشیده. او در صبح عرفه برای همیشه چشمانش را بر دنیا بست. 🌷جانباز آسمانی 📙برگرفته از کتاب منتظر اثر گروه شهید هادی
محمد رضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی می‌شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر می‌گردد و می بیند که تانک‌های عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آن ها هستند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می شود. افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند. https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4