🌺 مدد از شهدا 🌺
❥:@madadazshohada #کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_سوم_همنفس✍ صبح بودی و خواهرت عصر وقت صبحانه خوردن می
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_سوم_همنفس✍
تو را که با آن کت و شلوار پر از خاطره و پیراهن یاسی، سرسفره ی عقد دیدم کیف کردم. باور کن نمیتوانم درست برایت بگویم چه احساسی داشتم. خیالم راحت شده بود احساس میکردم خسته و کوفته از یک پیاده روی چند ساعته برگشته ام و حالا یکی دارد با محبت پاهایم را ماساژ میدهد توی پیاده روی اربعین دیدی که همین حس را داشتم بس که ما را بردی این طرف و آن طرف خواستگاری مادر! دنبال کسی میگشتی که شرایط تو را بفهمد پایت را نبندد سوریه رفتنت را تعطیل نکند سخت بود .خب . کمتر کسی راضی میشد. من هم حق می دادم به آنها. هرچند عمردست خداست کسی از فردای خودش خبر نداردشبی که رفتیم خواستگاری ،مریم به دلم نشست؛ ولی میگفتم همین الان نوید مثل همه ی موردهای قبلی ایرادی چیزی میگیرد و قضیه با یک چشمک که یعنی نه مامان به درد من نمیخوره تمام می.شود ولی اشتباه میکردم. همان کسی که دنبالش بودی پیدا کرده بودی حواست بود چقدر ما را معطل کردید و توی اتاق با هم حرف زدید؟ ما که دیگر حرف کم آورده بودیم از آب و هوا و آلودگی تهران و شرایط بد اقتصادی و اوضاع منطقه گفتیم تا خاطرات مشترک خاله با مادر عروس خانم که توی همدان هم محله ای بودند.
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتسیویکم
@madadazshohada