🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۳ 🎬
صبحانه عمادرا دادم,بعدازنزدیک به یک ماه در خانه ای تنها بودم واحساس ارامش بهم دست میداد اما اینقدر ذهنم مشغول اتفاقات اخیر بود که حس این ارامش برام قابل درک نبود.
هنوز هم بابت کشته شدن ناریه ناراحت بودم اما یک حس درونیم میگفت که بیش ازاین حقش بود ,نمیدونستم سرفیصل چی میاد,درسته پوست وگوشت واستخوانش از وهابیهای سعودی وخونخواران داعش بود منتها هنوز,بچه است گناهی ندارد.
عماد غرق تماشای تلویزیون بود .بهترین موقعیت برای من که یک سرکی به کل اپارتمان بکشم.
هال واشپزخانه اش راکه دیدم ,رفتم سراغ اتاق خواب،یک تختخواب دونفره با میزتوالت و... داخل کمد لباس رانگاه کردم ,چیزی نبود خالی خالی ,گوشه ی اتاق هم دوتا چمدان بسته ,انگار ساکنان خونه قصد سفرداشتند,ازاینکه داخل خونه ای بودم که بهم تعلق نداشت ,احساس بدی داشتم اما وقتی به این فکر میکردم که علی من رااینجا اورده ,احساسم چیز دیگه ای میگفت من به علی وطارق وکارهاشون ایمان داشتم ,میدونستم کاری که خلاف خواست خدا باشه ,محاله انجام بدهند.
دست به چمدانها نزدم چون نمیدونستم واقعا اجازه دارم یانه،از اتاق امدم بیرون ورفتم برای نهار چیزی درست کنم,یخچال خونه برخلاف چمدانهای بسته,پروپیمان بود,مطمینم کارعلی است,دوست داشتم غذای مورد علاقه عماد را بگذارم تا بعدازمدتها دربه دری وزجر وشکنجه, یک امروز احساس راحتی کند وخوش باشد....
نهار که ماهی سوخاری باکلی سیب سرخ شده بود,اماده شد کشیدم داخل ظرف ورفتم که عماد را بغل کنم وبیارم سرمیز تاباهم بخوریم,اخه اولا علی گفته بود باعماد حرف نزنم وصداش نکنم,حتما موردی داشته که تذکر داده وثانیا علی گفت که تا شب نمیاد پس ما نتها باید غذا بخوریم.
همونطور که عماد رابغل گرفتم وبی صدا گونه اش رابوسیدم,گوشی موبایل که علی بهم داده بود زنگ خورد.
#ادامه_دارد ..
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
چقدر زود همه چیو فراموش کردید...
رای مدافعان حرم!‼️
#عکس_باز_شود
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
@madadazshohada
ازسرکنجکاویرفتمسراغدفترش
دیدمتعدادینامهونوشتهلابهلایکاغذهاست
نامهیکبسیجیکهنوشتهبود: حاجهمتمنشماروحلالنمیکنمالانسهماهاستکه
درسنگرمنتظردیدنرویِماهشماهستماماشماروندیدم..
نامهدومهمابرازعلاقهیکبسیجیدیگر
ابراهیمبرگشتداخلاتاقوچشمشبه نامههاافتادگفت:خواندیژیلا؟
اوننامههاکهخصوصیبود
گفتم:چقدردوستتدارنابراهیم!
کنارمهدینشستویکچاییریخت..
درچشمهایشاشکجمعشدوشروعبهگریهکرد
گفت:اینبچهبسیجیهاخودشانسراسر
نوروپاکیهستندوگرنهمنکسینیستم
فکرکناینبسیجیهای۱۵سالهشبهاقبرمیکنند
وتاصبحاشکمیریزندوالعفمیگویند!
ژیلابخدامنلایقمحبتآنهانیستم..
گفتم:لابدچیزیداریکهآنقدردوستتدارند
دیگر...
گفت:دلهایخودشاناستکهصفادارد🌿♥
#شهید_ابراهیم_همت
@madadazshohada
وقتی بعد از شهادت، عکسهای شهید مدافع حرم «بابک نوری هریس» دست به دست میشد خیلیها از او با عنوان «شهید لاکچری»، «مدل» و «شهید بچه پولدار» یاد میکردند. پدر شهید نوری هریس در این باره گفت: بابک ظاهر آراستهای داشت و به قول معروف حسابی به خودش میرسید. اما به جرات میتوانم بگویم که آنقدر ویژگیهای شخصیتی پسندیده داشت که باعث شده بود باطنش از ظاهرش زیباتر باشد..💗
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کودکی تا شهادت شهید بابک نوری❤️
خوابی که همرزم هاش بعد از شهادتش برای ما تعریف کردن که بابک خواب حضرت زینب رو دیده بود و میگفت که من شهید میشم خودش برای ما تعریف نکرد چون میدونست شاید ما موانعی باشیم براش و مخالفت میشد و ناراحتی پیش میومد مسیری که رفت دعوت شده بود انتخاب شده بود
#برادرشهید
واقعا اینکه میگن اگر میخوای به شهادت برسی باید شهیدانه زندگی کنی و بابک راه شهدا رو انتخاب کرده بود و شهدایی زندگی میکرد بابک از بچگی تو همین مسیر بود ولی متاسفانه ما عادت کردیم یه آدم خوب رو با لباس و ظاهری مذهبی ببینیم ولی بابک نشون داد میشه با ظاهری متفاوت و موهای ژل زده هم میشه با خدا بود و با نیت خالص کمک کرد به دیگران
تیپ شیک بابک دلیل نمیشه که کمک کنه نکنه بابک همیشه در همه ی مسائل اولین نفر بود و نمیذاشت کسی ازش برنجه و ناراحت بشه همیشه دنبال کارهای خوب بود همیشه نمازش به موقع بود اینکه تیپ شیکی داشت دلیل نمیشه که بگن چی شد که بابک تغییر کرد ظاهر بابک در موقعه سوریه رفتن کمی تغییر کرد ولی باطنش نه چون باطنش همینی بود که همه دیدن و با همون باطن رفت و به شهادت رسید
و الان سره سفره حضرت زینب هست خدا روحش رو شاد کنه
#برادرشهید
توصیم اینه که راه شهدا رو ادامه بدن و نزارن خون شهدا پایمال بشه خواهران با حجابشون و برادارن با انجام درست کارها در هر لباس و شخصیتی که هستند إن شاء الله که همیشه در راه خدا همه قدم برداریم
#برادرشهید
بابک همونطور که اطلاع دارید بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسیدن روزی که به ما اطلاع دادن مثل تمام خانواده هایی که عزیزی را از دست میدنشوکه شدیم به ما گفتن مجروح شده به بیمارستان انتقال دادن واقعا هم اول همینطور بود بعد از اصابت خمپاره و موج انفجار خمپاره از پا مجروح شدن یکی از پاهاش به قطع شده بود و دیگری هم آسیب دیده بود تا بیمارستان ۴۶۰ کیلومتر بود تا برسن بیمارستان از شدت خونریزی شهید میشن
اون روز تا فردا صبح همه ما دست به دعا بودیم که فقط مجروح شده باشن ولی فردا خبر اومد که شهید شدن
چند روز طول کشید تا پیکر شهید تا ایران تهران بیاد و بعد به رشت برسه
#برادرشهید
شهیدانه🌹
قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم بابک نوری :
به تو حسادت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش… آنگاه از ما خواهی بود.
حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم علیه السلام)
#شهید_بابک_نوری🌷
یاد شهدا باصلوات🌸
@madadazshohada
🌹زیباترین شهید مدافع حرم شهید بابک نوری هریس
میروم سوریه که بی مادر نمیمانم!.😢
مادر شهید میگوید : قرار بود به آلمان برود برای ادامه تحصيل، وقتی گفت کارهای اعزامم به سوریه درست شده خیلی گریه کردم شاید منصرف شود، ولی اون تصمیم خود را گرفته بود. گفت "من حضرت زینب را در خواب دیده ام و دیگر نمیتوانم در اینجا بمانم و باید به سوریه بروم." حتی شنیده ام که به او گفته اند چطور میخواهی مادرت را تنها بگذاری و بروی؟ بابک هم گفته مادر همه ما در سوریه است، من بروم سوریه که بی مادر نمیمانم، پیش مادر اصلیمان حضرت زینب(س) میروم😭
@madadazshohada
42.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتم ڪلید قفل شهادت
شڪسته است؟
یا اندر این زمانه،
در باغ بسته است؟
خندیدو گفت:
ساده نباش اے قفس پرست..
در بسته نیست
بال و پرما شڪسته است...🕊
#شبتون_شهدایی
@madadazshohada