خواهرشهیدبابڪنورۍ:
هرسالبابڪشباییلدامیومد
خونہبرامیہهدیہایباآجیلومیوه🍎
واینامیاورد،بعدمیگفتبیابریمخونہننہ
(مادربزرگ)دورهمباشیم
میرفتیمخانہمامانبزرگم.
اونجافامیلادورهمجمعمیشدیم
بعدشهادتش،منفکرمیکردمدیگہ
بابڪنیست💔
قرارڪیبیاد؟!
خیلیناراحتبودموافسوسسالهای
قبلرومیخورم...😔
تااینکہروزیلدارفتہ
توخوابدوستشگفتہ:
"برایخواهرمالهامعیدیببرنزارچشم
بہدربمونہ.الهاممنتظره..!"
#یادشباصلوات📿
شهید بابک نوری
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💫در محضر شهدا 💫
مدتی بعداز عقدمونبه قم رفتیم سعید دانشجوی شهرقم بود.بعداززیارت خانم حضرت معصومه(س)ومسجد مقدس جمکران ومکان های زیارتی گفت: باید یجای دیگه هم بریم باهم به سمت گلزارشهدای شهرحرکت کردیم بین مزار شهدا قدم میزدیم تامن وبه سمت مزار شهیدی برد وگفت:بشین خانم:باشهید سلام واحوالپرسی کردلبخندی زدمن و به شهیدمعرفی کرد.میگفت:گفته بودم خانمم ومیارم پیشت خب الان آوردمش من باتعجب نگاهش میکردم.به من نگاه کرد وگفت:خانم این حسین آقادوستمه تواین شهر هروقت دلم میگیره میام پیشش وباهم صحبت میکنیم هروقت مشکلی دارم بهش میگم وکمکم میکنه خلاصه اینکه رفیقمه وهوامو داره.بهش گفته بودم که قرارِ ازدواج کنم خیلی هم کمکم کرد وقول دادم که شماروبیارم پیشش که الانم شمااینجایی.
🌷خیلی خوشحال بود وازشهدا صحبت میکرد که همه با سن کم رفتن تاما الان راحت ودرامنیت باشیم میگفت مامدیون این شهداهستیم. طوری باشهید صحبت میکرد که انگار شهید روبروش نشسته و نگاهش میکنه.
#شهیدسعیدکمالی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجهم
#الّلهُمَّارْزُقْنٰاشَهادَتَفیسَبیلِکْ
💢داستان های شهدایی رو بیا اینجا بخون👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🔖خرج مزارش را
#امام_زمان_عجل_الله دادن
✍ یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان (عج) را می بیند و آقا راهنمائیش می کنند تا به خانواده اش برسد و بعد می فرمایند:
از قول ما به خانواده شهید عارف بگوئید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید؟ حمید در یکی از وصیتنامه هایش نوشته بود، قبرم را ساده مثل شهدای بقیع بسازید!
همچنین آقا می فرمایند: شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را می دهیم که نشانی محل پول را هم می دهند.
در همین حین از خواب بیدار می شود و با خانواده اش به گلزار شهدا می رود، به نیت زیارت و هم پیدا کردن آدرس و نشانی داده شده.
در مکان مورد نظر، یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی پیدا می شود که درون آن مبلغ ۳۰۳۰ تومان قرار داشت.پس از این اتفاق، ماجرا را برای خانواده شهید عارف و یکی از علما تعریف می کنند و بعد از تائید، مقداری از مبلغ را جهت باز سازی قبر حمید و ۳۰ تومان باقی مانده را برای انتشار خبر آن هزینه می کنند.
#شهید_حمید_عارف...🌷🕊
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهیدحمید عارف💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و هشتم ▫️درد از پهلو تا ستون فقراتم میدوید و مطمئن بودم دیگر هیچ ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و هشتم ▫️درد از پهلو تا ستون فقراتم میدوید و مطمئن بودم دیگر هیچ ر
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت شصت و نهم
▫️حرفش که به آخر رسید، رانا موبایلم را که در ماشین از دستم کشیده بود، به سمتم گرفت و باز با تیزی زبانش به جانم افتاد: «حواست باشه کارت رو درست انجام بدی. اگه قضیه لو بره یا هر مشکلی پیش بیاد، خودت میدونی چه اتفاقی میفته. در ضمن اگه متوجه بشیم به کسی حرفی زدی، خودت قبر خودت رو کندی.» سپس دهانش را به گوشم چسباند تا جملۀ آخرش را مثل میخ در گوشم فرو کند: «خودم میفرستمت پیش عامر!»
▪️از اینکه عامر را کشته بودند، خیره نگاهش کردم و او حیرت نگاهم را با پوزخندی چندشآور پاسخ داد: «حالا فهمیدی آدم کشتن هیچ کاری برای من نداره؟»
▫️گیج سرنوشت عامر و قتلش به دست این زن جوان با این چشمان وحشی، مانده بودم که فائق با خونسردی از جا بلند شد و اشاره کرد تا برویم.
▪️شوک خبر کشته شدن عامر فکرم را از کار انداخته بود؛ نمیفهمیدم چرا همین حرفها را در ماشین نزدند، میترسیدم تا قبل از خروج از خانه، بلایی سر ما بیاورند و خبر نداشتم نقشۀ دیگری کشیدند که در سکوت سوار ماشین شدیم و تا رسیدن به بیمارستان آندلس، یک کلمه حرف نزدند.
▫️باورم نمیشد رهایم کنند؛ با تمام تهدیداتی که کردند همین که میتوانستم سالم با زینب به خانه برگردم و دوباره مهدی را ببینم، قلبم از هیجان بالبال میزد و هنوز تهدیدی باقی مانده بود که تا پیاده شدم، رانا به چادرم چنگزد و با خشونت خوابیده در لحنش هشدار داد: «خیلی خوش شانسی که داری زنده برمیگردی، پس مراقب باش خریت نکنی! باور کن بعد از اولین اشتباهت زمان زیادی زنده نمیمونی. عامر وقتی اولین اشتباه رو کرد فقط دو ساعت زنده موند.»
▪️چشمانش شبیه دو گلوله از آتش بود و من فقط میخواستم از جهنم این ماشین فرار کنم که زینب را از ماشین بیرون کشیدم و در طول خیابان به سرعت به راه افتادم.
▫️میترسیدم سرم را بچرخانم و از هر کسی که از کنارم رد میشد، وحشت میکردم مبادا جاسوس آنها باشد.
▪️حتی دیگر جرأت نمیکردم سوار تاکسی شوم که فقط به سمت انتهای خیابان میرفتم و زینب خسته از اینهمه وحشت و تشنگی و گرسنگی که ساعتها تحمل کرده بود، خودش را روی زمین انداخت.
▫️انگار دیگر نمیتوانست قدمی بردارد که با بیقراری گریه میکرد و من از تمام آدمهای این شهر میترسیدم که او را در آغوشم گرفته بودم و نمیدانستم به چه کسی پناه ببرم.
▪️فقط به فکرم رسید او را روی پلههای ورودی داروخانهای در حاشیه خیابان بنشانم و بلافاصله با مهدی تماس گرفتم.
▫️نمیدانستم چه بگویم و فقط میخواستم با او در خانه خلوت کنم که حتی اگر جان هر سه نفرمان را میگرفتند، باید تمام حقیقت را به مهدی میگفتم.
▪️در انتظار پاسخش ثانیهها را میشمردم و همین که پاسخ داد، از اینکه دوباره میتوانستم صدایش را بشنوم، بغضم شکست.
▫️انگار دلش برایم تنگ شده باشد، نفسهایش پُر از عشق بود و دل مناز ترس خالی؛ فقط تلاش میکردم ارتعاش وحشتم در لحنم نپیچد و با آرامشی ساختگی تقاضا کردم: «مهدی! من و زینب الان نزدیک بیمارستان آندلس هستیم. میتونی بیای دنبالمون؟»
▪️از حرفم جا خورد و به جای جواب، با تعجب سؤال کرد: «اونجا چیکار میکنید؟»
▫️از پاسخ سؤالش در مانده بودم و دیگر نمیتوانستم اینهمه وحشت را تحمل کنم که با هقهق گریه به همسرم پناه بردم: «مهدی فقط بیا! من حالم خیلی بده، زودتر بیا!»
▪️از لرزش لحنش حس میکردم با این گریهها چه بلایی سر دلش آوردهام که دلهره کارش را ساخته و کلماتش از هم پاشیده بود: «چی شده؟ برای زینب اتفاقی افتاده؟ توروخدا حرف بزن!»
▫️میترسیدم پشت تلفن حرفی بزنم که فقط با گریه التماسش میکردم زودتر خودش را برساند و حدوداً چهل دقیقه بعد، اتومبیلش مقابل داروخانه رسید.
▪️ترمز زد و به قدری ترسیده بود که حتی ترمز دستی را نکشید؛ به سرعت پایین پرید و فقط با چشمانش دور من و زینب میچرخید و باور نمیکرد هر دو سالم باشیم.
▫️از چشمان کشیده و مهربانش، نگرانی میچکید و من دلم میخواست زودتر به خانه برویم که هر چه میگفت و هر چه میپرسید، فقط خواهش میکردم از اینجا برویم و برای یک لحظه از رفتن به خانه پشیمان شدم.
▪️میدانستم از تمام مختصات زندگی ما خبر دارند و مطمئن بودم این خانه دیگر امن نیست که تا سوار شدیم و استارت زد، با صدایی که از گریه گرفته بود، تمنا کردم: «میشه دیگه نریم خونه؟»
▫️چند لحظه متحیر نگاهم کرد و صورتم طوری در هم شکسته بود که از نگرانی فریاد زد: «والله داری منو میکُشی! خب یک کلمه بگو چی شده!»
▪️زینب صندلی عقب ماشین در خودش مچاله شده و قلب من از وحشت بیشتر در هم رفته بود؛ میدانستم مهدی در خطر است و نمیدانستم از کجا شروع کنم که تمام احساسم در چشمانم جمع شد و دلنگران عشقم به نفسنفس افتادم: «مهدی! اونا دنبالت هستن!»...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📖 ادامه دارد...
🕊شهید ابراهیم هادی میگفت:
هروقت به مشکلی خوردی،
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها رو با دقت و آرامش بگو.
شادی روحش صلوات🍃
#رفیق_شهیدم
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🪴 کانالتون رو با هزینۀ کم با مدداز شهدا می تونین رشد بدید 🌷
برای رزرو تبلیغات پرجذب 👇
.@yazaahrah
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷شهدای گمنام✅
۲- 🌷شهید سید حسن نصرالله✅
۳- 🌷شهیدسیدهاشم صفی الدین✅
۴-🌷شهید علیرضا اسحاقی✅
۵- 🌷شهید حجت اسدی✅
۶_ 🌷شهید ناصر کاظمی✅
۷- 🌷شهید حمید رضا زمانی✅
۸- 🌷شهید سجاد طاهر نیا✅
۹- 🌷شهید محمد امین صمدی✅
۱۰- 🌷شهید سعید کریمی✅
۱۱- 🌷شهیدعلی آقا زاده✅
۱۲- 🌷شهیدحسین محمدی✅
۱۳--🌷شهید صادق امید زاده✅
۱۴--🌷شهیدسجاد منصوری✅
۱۵-🌷شهید حمزه جهان دیده✅
۱۶-🌷شهیدمحمدمهدی شاهرخی فر✅
۱۷-🌷شهیده معصومه کرباسی ✅
۱۸-🌷شهید علی الهادی✅
۱۹-🌷شهید سردار سنوار✅
۲۰-🌷شهیدسردار نیلفروشان✅
۲۱-🌷شهید امین کریمی✅
۲۲-🌷شهید علی حیدری✅
۲۳-🌷شهیدعلی قوچانی✅
۲۴-🌷شهید محسن زیارتی✅
۲۵-🌷شهید رضا کارگر برزی✅
۲۶-🌷شهیدعلی کبودوندی✅
۲۷-🌷شهیدسید مهدی موسوی✅
۲۸🌷-شهیدعلی شرفخانلو✅
۲۹-🌷شهیدعلی فاتحی نصر آبادی✅
۳۰-🌷شهیدرضا پور خسروانی✅
۳۱-🌷شهیدمحمد اسلامی جهرمی✅
۳۲-🌷شهیدمجید سلمانیان✅
۳۳-🌷شهید علیرضا هاشمی پناه✅
۳۴-🌷شهیدسید علی کاشی✅
۳۵-🌷شهیدسید مهدی جلالتی ✅
۳۶-🌷شهید حسین امان اللهی
۳۷-🌷شهیدمحسن صداقت
۳۸-🌷شهیدعلی آقابابایی
۳۹-🌷شهیدعلی صالحی روزبهائی
۴۰-🌷شهیدیوسف قربانی
روز اول👈🏼 ۱۰ آبان✅
روز دوم👈🏼 ۱۱ آبان✅
روز سوم👈🏼 ۱۲ آبان✅
روز چهارم👈🏼 ۱۳ ابان✅
روز پنجم👈🏼 ۱۴ آبان✅
روز ششم👈🏼 ۱۵ ابان✅
روز هفتم👈🏼 ۱۶ آبان✅
روز هشتم👈🏼 ۱۷ آبان✅
روز نهم👈🏼 ۱۸ آبان✅
روز دهم👈🏼 ۱۹ آبان✅
روز یازدهم👈🏼 ۲۰ آبان✅
روز دوازدهم👈🏼 ۲۱ آبان✅
روز سیزدهم👈🏼 ۲۲ آبان✅
روز چهاردهم👈🏼 ۲۳ آبان✅
روز پانزدهم👈🏼 ۲۴آآبان✅
روز شانزدهم👈🏼 ۲۵ آبان✅
روز هفدهم👈🏼 ۲۶ آبان✅
روز هجدهم👈🏼 ۲۷ آبان✅
روز نوزدهم👈🏼 ۲۸ آبان✅
روز بیستم👈🏼 ۲۹ آبان✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۳۰ آبان✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱ آذر✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۲ آذر✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۳ آذر ✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۴ آذر✅
روز بیست وششم👈🏼 ۵ آذر✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۶ آذر✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۷ آذر✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۸ آذر✅
روز سی ام 👈🏼 ۹ آذر✅
روز سی ویکم👈🏼 ۱۰ اذر✅
روز سی دوم👈🏼 ۱۱ آذر✅
روز سی سوم👈🏼 ۱۲ آذر✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۱۳ آذر✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۱۴ آذر✅
روز سی وششم👈🏼 ۱۵ آذر
روز سی وهفتم👈🏼 ۱۶ آذر
روز سی وهشتم👈🏼 ۱۷ آذر
روز سی ونهم👈🏼 ۱۸ آذر
روز چهلم👈🏼 ۱۹ آذر
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 صحبتهای شهید ۲۴ ساله، سیدمهدی جلادتی، یک ماه قبل از شهادتش
@madadazshohada
🔻بیوگرافی شهید ۲۴ ساله، سیدمهدی جلادتی؛ پایان ماموریت بسیجی شهادت است
🔹شهید سیدمهدی جلادتی ۲ آذر ماه سال ۱۳۷۸، در شب ولادت حضرت صاحبالزمان، چشم به جهانِ فانی گشود. وی اصالتا اهل گلپایگان بود ولی در تهران بهدنیا آمد و بزرگ شد. شهید جلادتی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در بسیج مسجدِ حضرت میثم، واقع در منطقه ۱۴ تهران، گذراند و از مکتب حضرت روحالله(ره) کسب فیض کرد.
🔹وی با توجه به علاقهاش به رشته کامپیوتر وارد هنرستان فنیوحرفهای «احمدی روشن» شد و در همین رشته تحصیلات دانشگاهیاش را ادامه داد.
🔹با اوج گرفتن درگیریها در منطقه غرب آسیا، علم شدن پرچم مبارزه با تروریسم جهانی و راهی شدن خیل عظیم مدافعان حرم برای دفاع از ناموس شیعه و جمهوری اسلامی ایران، شهید جلادتی و بسیاری از دوستان وی به کار نظامی علاقهمند شدند.
🔹در همین راستا شهید جلادتی اقدامات لازم برای ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انجام داد. نهایتا وی در سال ۱۴۰۰ به عضویت رسمی نیروی قدس سپاه درآمد و در دفتر فرماندهی این نیرو مشغول بهکار شد.
🔹پس از آغاز عملیات طوفانالاقصی و شدت گرفتن جنگ ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین و نقش ویژهای نیروی قدس سپاه در پشتیبانی از جبهه مقاومت، شهید سیدمهدی جلادتی اول بهمن ماه ۱۴۰۲ وارد سوریه شد. شهید جلادتی و همرزمانش با ادامه دادن مسیر فرمانده شهیدشان، سردار حاج قاسم سلیمانی، خار چشم رژیم صهیونیستی شدند.
🔹نهایتا شهید جلادتی در تاریخ ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳، در روز شهادت امیرالمومنین(ع)، در حالی که تنها دو روز به پایان ماموریت وی باقی مانده بود، در حمله هوایی رژیم صهونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق به شهادت رسید.
🔹لازم به ذکر است که پیکر این شهید، درست در روز پایان ماموریتش، ۱۵ فروردین، به کشور بازمیگردد.💔
@madadazshohada
#پیام_ارسالی
بسم رب الشهدا
دوستان عزیز خواستم بگم هیچ موقع از رحمت خدا و عنایت اهل بیت و مدد شهدا ناامید نشید
برادر من مدتی هست دچار ضایعه مغزی شده
از روزی که عضو این کانال شدم به تک تک ،شهدایی که هر روز معرفی میشن متوسل میشدم و قسمشون میدادم که دعا کنند که خدا همه بیمارا را شفا بده یک عنایتی هم به برادر من بکنه
خدا را هزار مرتبه شکر توسلاتم بی جواب نموند و پرتو درمانی برادر جواب داده و الان حالش خوبه و دکترش گفته خدا را هزار مرتبه شکر خطر تا حدودی برطرف شده 🤲😭
خدا را به قطره قطره خون پاک همه شهدا قسم میدم که هر کسی خون پاک شهدا را به درگاهش واسطه قرار داد دستاش لبریز اجابت پایین بیاد🤲😭
ممنون از خدای مهربونم
ممنونم از تک تک شهدا
و ممنونم از مدیران زحمتکش کانال
دمتون گرم
سبز و همیشگی باشین 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن...🌱
#امام_رضا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
کاش سمت حرمت باز شود پنجرهها
از شوق رویت باز شود از کارم گرهها
دلم تنگه آقا جان
برگنبدو بارگاهت از دور سلام✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 چای عزای حضرت زهرا(سلام الله علیها) با طعم بهشت
💫🌺چهارشنبه های امام رضایی...
4_5857256040692714261.mp3
6.91M
🟦چند سر برای حل گرفتاری ها
مشکل دارا خوب گوش بدید
حل گمشده
شفای بیمار
هرکی گوش داد نشر بده
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🎤👈 آقای دکتر باقری (معاون آموزشی وزیر بهداشت)
🔷 یک بار حاج آقا توسلی رحمة الله علیه فرمودند: از زبان من بگویید مسئولیتش با من، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف هر روز، اول قبر مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را زیارت میکنند، بعد به امور عالم میپردازند.