یا امام کاظم(ع)
طاقتش نیست زدرد جگرش خم شده است
دل اودر یم خون زورقی از غم شده است
سالیانی است که محبوس به محبس باشد
در ودیوار به او مونس وهمدم شده است
روزگاریست که دلتنگ همه خویشان است
کار او بهر رضا(ع)اشک دمادم شده است
هفتمین ماه امامت شده مسموم زکین
همچو آبای خودش قاتل او سم شده است
سم اثر کرده واز بعد سه روزی که گذشت
بهر او مرگ غریبانه مسلم شده است
دوست دارد پسرش را دم آخر بیند
پیش چشمش رخ زیباش مجسم شده است
همچو زهرا(س) زخدا کرده طلب مرگش را
شادمان است که اسباب فراهم شده است
روح او شد زبدن سوی خدا راهسپار
غرق اندوه همه آدم وعالم شده است
تا سه روزی بدن اطهر او دفن نشد
گوییا موسم عاشور محرم شده است
کاظمین است مزارش، خدا قسمت کن
دل من تنگ حرمهای معظم شده است
اسماعیل تقوایی
#امام_کاظم علیه السلام
#شور
بند1⃣
ضریحت بهشتو معنا میکنه
دلای عاشق و شیدا میکنه
سفره ی موسی بن جعفر همیشه
گره های بسته رو وا میکنه
یه پسر داری معین الضعفاست
حسابش از همه ی دنیا جداست
دخترت کریمه ی دو عالمه
مث زهرا شفیع روز جزاست
پادشاهی گدایی خونوادت
عزته آشنایی خونوادت
خونوادم فدایی خونوادت
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
بند2⃣
به شما میگن امیر کاظمین
همه عالمن اسیر کاظمین
رسیدن به اربعین کربلا
خوبه باشه از مسیر کاظمین
حرمت مطاف اهل جنته
کرمت همیشه فوق رغبته
جواب گداها توی این حرم
قبل عرض حاجت استجابته
واسه ایوون طلای تو بی قرارم
آرزویی غیر زیارت ندارم
مثل بارون توی فراقت میبارم
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
بند3⃣
فوق درک ملک مقام تو
خود وحی منزل کلام تو
انبیا برای کسب معرفت
خدا رو قسم میدن به نام تو
شب من با عشق تو سحر میشه
با تو حتی خاک مرده زر میشه
بدترین خلق خدا با یک نگاه
عاقبت بخیر ترین بشر میشه
تو قنوتت برای ما هم دعا کن
بین خوبات به ما بدا هم نگاه کن
نوکر بی سر و پا رو سر به راه کن
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
شعر: امیر آهمند
سبک: احسان نوری
#امام_کاظم علیه السلام
#زمینه
بند1⃣
شبیه دونه ی زنجیر تو شده اشک چشمام
یه بی حیا روز وشب بی امون به تو داده دشنام
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به الشام
درسته مثل زینب شد تن تو هم کبود
تو هم بودی اسیر دست یک قوم یهود
شنیدی حرف بد اما کسی دورت نبود
چی بگم ازاسارت و
کوچه به کوچه اضطراب
چی بگم از جسارت و
زینب و مجلس شراب
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
بند2⃣
غیر مصیبت و غم ندیدی توی این همه سال
انگاری قتلگاه تو میخواد بشه این سیاه چال
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به گودال
تو هم مثل حسین بودی غریب و بی پناه
ولی زندون کجا و ازدحام قتلگاه
تو رو زد یک نفر اما حسین و یک سپاه
خنجر و تیر و سنگ و چوب
شمرو سنان و حرمله
از سر ظهری تا غروب
میزدنش با حوصله
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
بند3⃣
دیگه توونی نداری و می گیری دست به دیوار
روضه های مدینه جلو چشم تو میشه تکرار
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به مسمار
اگه تابوت برای تو شده یک تخته در
ولی این در دیگه واست نداشته درد سر
نموند از میخ در روی پر و بالت اثر
صدای ضربه ی لگد
به گوش آسمون رسید
دیوار خونه گریه کرد
از میخ در که خون چکید
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
شعر و سبک: امیر آهمند
#امام_کاظم علیه السلام
#زمینه
بند1⃣
با اینکه درک نمیکنم روضه رو
به والله ترک نمیکنم روضه رو
حتی شده یک نفری
روضه خونی بر پا میشه
برکت همین گریه هاست
گِرِهی اگه وامیشه
واسه حل شدن مشکلامون
چیزی هست مگه از گریه بهتر
سفره سفره ی باب الحوائج
روضه روضه ی موسی بن جعفر
حاجتم شده این شبها یه چیز
اللّهم اشفِ کلَّ مریض
بند2⃣
برای فاطمه صدام آشناس
دلیلش هم فقط همین گریه هاس
بابام بهم گفته از این
خونواده دست نکشم
از راه حرم اومدن
یه وقت پامو پس نکشم
انگار که توی دنیا تمومه
درها بسته به روم غیر از این در
سفره سفره باب الحوائج
روضه روضه ی موسی بن جعفر
حاجتم شده این شبها یه چیز
اللهم اشفِ کلَّ مریض
بند3⃣
کی میگه اشک و روضه تعطیل میشه
حالا که سال با روضه تحویل میشه
دلخوشی امروز من
روضه های خونگیه
دونه دونه اشک چشام
سرمایه ی زندگیه
دست خالیمو وقتی میبینم
میشه گریه ی من چندبرابر
سفره سفره باب الحوایج
روضه روضه ی موسی بن جعفر
حاجتم شده این شبها یه چیز
اللهم اشفِ کلَّ مریض
شعر و سبک: حسین نوری
نوحه در عزای امام کاظم (ع)
---------
زنجیر گرید از اشک و آهت
زندان بغداد شد قتلگاهت
ای یوسف زندانی آل پیمبر
گردیده ای مانند گل از کینه پرپر
موسی بن جعفر .....
ای آسمان ها دلداده ی تو
خاک سیه چال سجاده ی تو
از گوشه ی زندان مناجاتت به گوش است
یا آن که زنجیر از غم تو در خروش است
موسی بن جعفر .....
ای وای ازین غم خصم زمانه
بر پیکر تو زد تازیانه
خونین جگر از ظلم دشمن ها تویی تو
دلخسته و بشکسته و تنها تویی تو
موسی بن جعفر .....
بر جان خریدی تیر بلا را
آخر ندیدی روی رضا را
گرچه به زندان بلا در بند بودی
در انتظار دیدن فرزند بودی
موسی بن جعفر .....
بود ای عزیز زهرای اطهر
جسم شریفت بر تخته ی در
بعد از شهادت ای گل پرپر به گلشن
بر پیکرت بوده غل و زنجیر دشمن
موسی بن جعفر .....
ooo
محمود تاری "یاسر"
#امام_کاظم_ع
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر
در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر
تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"
بانی احسان می شود موسی بن جعفر
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان
والی ایران می شود موسی بن جعفر
یک قطره از دریای آقایی اش این است
یار فقیران می شود موسی بن جعفر
فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی
کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر
باید که با پای برهنه رفت سویش
وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر
خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش
بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر
جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که
زندان به زندان می شود موسی بن جعفر
وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد
دردش فراوان می شود موسی بن جعفر
وقتی که می افتد میان سجده انگار
در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر
حالا که زندان بان غرورش را شکسته
داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر
کارش فقط گریه است بر جد غریبش
وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر
جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!
یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!
یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر
قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!
واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است
حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است
محمدجواد شیرازی
#امام_کاظم_ع
میرسد به گوشِ دل، ناله های احزانت
شد روانه چون سیلی، اشکِ خون به دامانت
قصّه ی خزان دارد، روضه های طوفانت
می خراشد این دل را، یا رضا رضا جانت
معصومه امشب در، مشهد عزا دارد
این داغِ سنگین را، او با رضا دارد
از غروبِ چشمانت، اشک و نوحه می بارد
هر نفس صدای تو، شرحِ کربلا دارد
لعنت خدا آن که، جانِ تو بیازارد
او به جای مِهرِ تو، دل به کینه بسپارد
بین دخترت بر لب، وا یا رضا دارد
از داغت امشب در، مشهد عزا دارد
کنجِ محبَسِ سندی، مرغِ بی پَر و بالی
سوزِ تب به تن داری، جای دخترت خالی
در غم و پریشانی، چون نحیف و بی حالی
همچو جدِّ خود، آقا، بر زمین لگد مالی
معصومه امشب در، مشهد عزا دارد
او تسلیت پیشِ، مولا رضا دارد
هستی محرابی
#امام_کاظم_ع
چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست
لایق برای دیدنش فردای محشر نیست
زندان، عقول ناقص مستان قدرت بود
زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست
حتی زن بدکاره هم ایمان به او آورد
تا صورتش را دید، فهمید او ستمگر نیست
زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند
آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست
از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود
از دردهایش، ضعف جسمانیش بهتر نیست
خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند
تابوت اودست کم از شمشیر و خنجر نیست
در روز عاشورا برای اشک ثارالله
قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست
در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم!
این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟!
اسلام را در روز روشن زیر پا بردند
شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست
زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی
می خواست در محمل رَوَد؛ اما برادر نیست
علی اصغر یزدی