#واحد_سنگین
#فاطمیه
بند اول:
خونه چرا شرر گرفته
پرستوی من پر گرفته
من شب غسلت تازه دیدم
پهلوت به میخ در گرفته
سخته که ویرونی ببینم
چشماتو بارونی ببینم
باور نمیکردم یه روزی
لباستو خونی ببینم
آه ای عزیزم/ بی تو مریضم
چه جوری آب روی کبودی هات بریزم؟
شکست غرورم/ سنگ صبورم
چه جوری خون روی دیوارو بشورم؟
بند دوم:
تو شعله ها بال و پرت سوخت
میون آتیش معجرت سوخت
کاشکی نمی دیدم با چشمام
آخ که چقد موی سرت سوخت
کاشکی منو لحد بگیرن
به باد حرف بد بگیرن
ولی نباشم که ببینم
چادر تو لگد بگیرن
حالم خرابه/ دنیام سرابه
حسین تو شبا همش تشنه میخوابه
دنیام چه تاره/ دل بی قراره
شب عروسی زینبت مادر نداره
بند سوم:
وقتی حسن ماتم گرفته
انگار همه عالم گرفته
تو مشت دستاش میبینم که
یه چیزی رو محکم گرفته
تنش رو زار و خسته دیدم
چشماشو نیمه بسته دیدم
میون خواب تو مشت دستش
گوشواره ی شکسته دیدم
باز چه خبر بود/ چه دردسر بود
یه نانجیب تو کوچه ها دنبال شر بود
به قلب ما زد/ چه بی هوا زد
تو روز روشن یه زنو تو کوچه ها زد
مظاهر کثیری نژاد
🍁سبک زمزمه واحد فراق آقا امام زمان (عج)
#زمزمه_امام_زمان_عج
#واحد_امام_زمان_عج
#آقابیاکه_بی_تو
بند🍁
آقا بیا که بی تو،صفا نداره دنیا
بیا و با ظهورت،پایان بده به غمها
من آرزویی غیر از،دیدنه تو ندارم
از پشت ابر غیبت،بیرون بیا نگارا
درمون دردم یا اباصالح
دورت بگردم یا اباصالح
ماهه منیرم یا اباصالح
برات بمیرم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
بند🍁🍁
آقا بیا که حالم،بدون تو خرابه
هر لحظه هر دقیقه،بی تو برام عذابه
امید زندگیمه،آخر هفته جمعه
دعا فرج میخونم،ایشالله مستجابه
تویی امیدم یا اباصالح
صبح سپیدم یا اباصالح
فصل بهارم یا اباصالح
دارو ندارم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
بند🍁🍁🍁
آقا بیا فداتشم،اگر که میشه زودتر
غصه ی دوری از تو،میکُشته مارو آخر
میدم قسم تورو به،پهلو شکسته مادر
دیگه ظهور کن آقا،به حق شاه بی سر
مراد دل ها یا اباصالح
العجل آقا یا اباصالح
تویی قرارم یا اباصالح
دارو ندارم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
۱۴۰۱/۰۸/۱۷
🙏التماس دعای فرج
✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
#سینه_زنی
#سنگین
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چشمای کــم سوتُ نبند ،الهی دردت به سرم
تو خستهای آره ولی ،من از تو هم خستهترم
الهی دردت به سـرم ،خونجگری خونجگرم
دیدم توخواب تابوتتُ ،رو شونه دارم میبرم
میخوای ، پاشی نمیتونی
برای کی داری ، لالایی میخونی؟
یه روســــــری بســــــتی دورِ ســـــــرت
درد داره کمرت،سوخته بال و پرت، زهرا
سه ماهــه که، افــــــــتادی نیـــــمهجون
با یه قدّ کمــــون؛ پیرهنت پرِخون، زهرا
(( گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره))
کاش میتونستی سرتو،بذاری رو شونهی من
وخیمه حالت فاطــمه، که تر شده گونهی من
علیِ مظلومُ ببخـــــــش ، نگار دردونــــۀ من
که خونۀ امنی نبـــود ، بـــــرایِ تو خونۀ من
اشکهات ، دلم رو خون کرده
دلم پُر از غصّه ، دلت پر از درده
تو رو خــــــدا با غـــــــما خـــو نگیـــــر
از علی رو نگیر؛ دست به پهلو نگیر،زهرا
به جــــــــز تو دردم رو به کـــی بگــــم؟
حالا داری تو هم، رو میــگیری ازم، زهرا
((گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره))
علیــکَ بِالغــریب میگی، داری وصــیت میکنی
خوب میدونم دربارۀ٫چی داری صحبت میکنی
باشـــه تا زنــدهام عـــــزیز ٫ هوای زینبُ دارم
هر شـب بالاســر حسین ٫ یه کاسۀ آب میذارم
واســـهم، روضـــه نخون جونم
منم شبیه تو، روضهشُ میدونم
میخــــوای بگــــم کـربلا سرشو
ازکجا سرشو،از قفا سرشو،زهرا
رو نیــــزهها میـــــبَرَن سرشـــو
میبُرن سرشو؛میشکنن سرشو،زهرا
(( گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره))
#سید_رضا_نریمانی
امروز مصادف است با روز وفات سید موسی مبرقع، 296ه-ق
ابواحمد موسی مبرقع در حدود سال ۲۱۴ قمری در مدینه منوره از بانوى بزرگوار و پاک سرشتى به نام «سمانه مغربیه» دیده به جهان گشود. موسى مبرقع، برادر امام هادی علیهالسلام و مادر هر دویشان سمانه مغربیه بود.
فرزند امام نهم شیعیان جوادالائمه و برادر تنی امام هادی بود.
وى پس از شهادت برادرش امام هادى علیهالسلام در سال ۲۵۴ قمرى در سامرا، مدتى در مدینه اقامت نمود و در سال ۲۵۶ قمرى و به هنگام خلافت "مهتدى عباسى" به "قم" هجرت کرد.
وفات
موسى مبرقع پس از چهل سال زندگى در شهر مقدس قم سرانجام در شب چهارشنبه، آخرین روز ماه اردیبهشت و دو روز مانده به آخر ربیع الثانی سال ۲۹۶ قمرى وفات یافت. پس از تشییع باشکوه جنازه وى، "عباس بن عمرو غنوى"، حاکم وقت قم بر وى نماز گذارد و در محله "موسویان" وى را به خاک سپردند. مدفن وى که در محله موسویان و در جنب بقعه "چهل اختران" (واقع در خیابان آذر قم) قرار دارد، مزار شیعیان و محبان اهل بیت علیهمالسلام مى باشد.
موسی مبرقع نور چشم شیعیان است
همچون جواد ابن الرضا زهرا نشان است
ای رهروان احمد و آل محمد(ص)
از بهر شیعه قبر او دارالامان است
موسی مبرقع از تبار آل عصمت
قبر شریف او بود با عزوشوکت
از لطف خاص حضرت باریتعالی
مهر وولای او بود در سینه نعمت
رضایعقوبیان
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#بستر_پردرد
#فاطمیه
#چارپاره
همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه
نایی برای دردِ دل کردن نداری
حتی برای گفت و گو هم ناتوانی
بار سفر بستی ولی وللهِ زود است...
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
هر روز یک رنگ اند این نامردمَردُم
مابین قومی سُست پیمان گیر کردم
دیگر به نجّار محل بی اعتمادم
میخ کج در را خودم تعمیر کردم
این پیرْهَنخالی است یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته؟!
حتی برای حیدرت تشخیص سخت است
آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته!
بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت...
ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟
آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد"
امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود
با هر نفس آلاله می کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا
این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را...
هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا
طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته
داری علی را رو به قبله می گذاری
اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ...
حتّی توان ربنا خواندن نداری
در پشت در یک سوم از سادات کم شد
"با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد"
تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد
ای کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد
دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را
اسباب بازی اش نشان دادن ندارد
لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن
گهواره ی خالی تکان دادن ندارد
آهِ حسین از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب
دلواپس تشنهلبت اصلاً نباشی
زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب
تو هستی و پیش نگاهت..،چکمهپوشی
پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد
با پا به خشکی لب او می زند..،شمر
مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد
امروز میخی که به پهلویت فرو رفت
سرنیزهی فردای گودال است زهرا
آن گوشواری را که بین کوچه گم شد
آغاز غارت های خلخال است زهرا
#بردیا_محمدی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#ایران
#شهدا
#غزل
خسته شدم از غربت و دربدری ها
دارم فقط شوق حرم این آخری ها
شوق لقاء الله، دیدار حسین است
شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها
عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب
ارباب دارد تا قیامت دلبری ها
ما را برای گریه کردن آفریدند
زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها
سربند یازهرا به سر بستند عشاق
سهمیه ها دارند اینجا مادری ها
صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب
عهدی که می بندند با هم حیدری ها
روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد
یادآوری شد بر تمام خیبری ها
ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید
خاری به چشم دشمن است این رهبری ها
رفتند یک عده میان آتش و سنگ
خوردند سهم الارث شان را دیگری ها
دیگر خجالت می کشم من از شهیدان
کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها!
دیدیم این چل روز تا پای شهادت...
ماندند پای دین شان پامنبری ها
این روزها مثل غروب کربلا بود
برداشت هایی داشتیم از روسری ها!
روزی که از ناموس ما چادر کشیدند
شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها
حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است
نذر شفای اوست جانِ بستری ها
سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد
یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد
#رضا_دین_پرور
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_پردرد
#وداع
#مثنوی
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ....
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علی هم نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج
#غزل
شکسته بال و پرم، وا نمی شود بالم
از این خراب تر آقا نمی شود حالم
هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون
به پختگی نرسیدم، چو میوه ای کالم
گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم
بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم
مرا ببخش که کمتر به یادتان بودم
ببخش، رنگ شما نیست رنگ اعمالم
فدای تار عبایت، بگیر دستم را
بگیر دست دلم را، مریض احوالم
به غیر روضه و گریه، به غیر نور شما
که هیچ نور امیدی نمانده در عالم
میان روضه ی گودال این دلم گیر است
شبیه جد غریبت اسیر گودالم
هنوز هم که هنوز است دل پریشان
صدای نعل جدید و شروع جنجالم
هنوز هم که هنوز است در تب و تابم
هنوز گریه کن روضه های خلخالم
#وحید_محمدی