بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_زینب_س
من آن آئینهام آئینهای از غم ترک خورده
من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده
من آن داغم که مهمانی ندارد غیر غمهایت
من آن دردم که درمانی ندارد جز تماشایت
من آن اشکم که خونین میکند دامانِ هجران را
من آن آهم که آتش میکِشد این شامِ ویران را
من آن جانم که بر لب آمده روزی هزاران بار
بیا از بِینِ دستانم خودت پیراهنت بردار
من آن پایم که دنبالت دویدم حیف رفتی تو
من آن دستم که شالت را کشیدم حیف رفتی تو
من آن موی سیاهم که تماشایت سپیدش کرد
من آن دلشورهام که حرمله بد نا اُمیدش کرد
من آن بندِ دلم که پاره شد وقتی زمین خوردی
هزار و نهصد و پنجاه زخم از آن و این خوردی
همان که دید اُفتادی زمین و کارها پیچید
همان که زیرِ پایش چادرِ او بارها پیچید
شدم آن معجری که خاکِ عالم بر سرش آمد
همان مادر که اُفتاد و کنارش مادرش آمد
میان علقمه اَبرو کمانش را ندیده رفت
منم آن مادری که دو جوانش را ندیده رفت
خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گشت
حرامی دست خالی آمد اما دست پُر برگشت
من آن چشمم که دیدم ناکسی پیراهنت را بُرد
کسی دزدید خودَت نانجیبی جوشَنت را بُرد
همان چشمانِ تاری که به دنبالِ تو میگردید
همان غارت زده که در پیِ شالِ تو میگردید
به زور از پیش تو با کودکت با داغ راهی شد
من آن دوشم که از پیش تو با شلاق راهی شد
در این بازار و آن بازار چون آواره میگشتم
رُبابت بود وقتی که پِیِ گهواره میگشتم
کنارِ دخترانت بودم و غم نامهات دیدم
ندیدی در حراجیها خودم عمامهات دیدم
خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گَشت
حرامی دست خالی آمد اما دست پُر برگشت
نگفتی خواهری دارم که میبیند که میغلطی
نگفتی دختری دارم که میبیند که میغلطی
میان باد و طوفان اضطرابِ باغ یادم هست
به زیر آفتابم آفتابِ داغ یادم هست
نگاهم مانده بر در حیف از این در نمیآیی
نمیبینی که میسوزم چرا آخر نمیآیی
رُبابت نیست اما نالههایش مانده در گوشم
ببین شیر آمده مادر علیاصغر نمی آیی....
(حسن لطفی)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_زینب_س
️
من نگاهم نگاهِ بر راهم
نالهام گریههای بی گاهم
هِق هِقام سرفهام نَفَس زدنم
من بُریده بُریدهام آهم
بوی گودال میدهد دستم
تشنهام روضههای جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین میخواهم
حرم گرم و سادهام پاشید
رفتی و خانوادهام پاشید
چشمها تار میشود گاهی
درد بسیار میشود گاهی
دردِ پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار میشود گاهی
روضهای که سکینه هم نشنید
سَرَم آوار میشود گاهی
پیشِ امالبنین نشد گویم
حرف دشوار میشود گاهی
گرمیِ آفتاب یادم هست
التماس رُباب یادم هست
شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سختتر به پیشِ رُباب
ضربهای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیدهام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سختتر ولی این است
حنجرِ کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان میزد
غالباً تیر بر نشان میزد
تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
نالهام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بینِ گودالِ تو به داد من
هیچ کَس غیرِ مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجهای سمتِ معجرم نرسید
نالهات بود خواهرم برگرد
جانِ تو جانِ دخترم برگرد
پسرت بود و بیمهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینهات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضهی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشنِ تو را کَندند
رفت و پیراهن تو را کَندند
(حسن لطفی)
بسماللهالرحمنالرحیم
#شهادت_حضرت_زینب_س
نام زینب میبرم شعرم پریشان میشود
نام زینب میبرم این ابر باران میشود
نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد
باز اقیانوسِ نا آرام طوفان میشود
چادرش قدری بتابد آب میگردد زمین
روزها در سایهاش خورشید پنهان میشود
در دعا میایستد محراب حیرت میکند
از مناجاتِ شبش سلمان مسلمان میشود
در مدینه سالها زهرا صدایش میکنند
وقت تفسیرش خودِ جبریل دربان میشود
خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او
تا به محمل میرود اکبر شُتربان میشود
یک قدم خانم بیاید کوفه میپیچد بهم
یک قدم بیبی بکوبد شام ویران میشود
واژههایش خطبه شد نهجالبلاغه جمع شد
خطبه نه تیغِ علی انگار عریان میشود
کیست این؟ زهرا؟ علی؟ شاید حسن شاید حسین
حق بده آئینه از این اوج حیران میشود
* * *
بادهایِ کربلا خاکسترش را پس دهید
نیزهداران سایبانِ بسترش را پس دهید
لحظههای آخرش چشمش به این در خُشک شد
تیرهایِ حرمله آب آورش را پس دهید
خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش
گفت از بس یادگارِ مادرش را پس دهید
آه خیلی پیش او جایِ رقیه خالی است
میشود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید
پیشِ او میگفت دختر_مرد شامی میزدش
لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید
این طرف او داد میزد آن طرف با او رُباب
نیزههای بی مُروَّت حنجرش را پس دهید
آفتاب و نیزه و سنگ است... چیزی مانده است؟
کاشکی میشد بگوید اصغرش را پس دهید
ساعتی در دستتان اُفتاد دندانش شکست
خیزران در دستها دیگر سرش را پس دهید
(حسن لطفی)
#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب_س
نفسای آخرم رو می کشم
یه سری خاطره هام میاد همش جلو چشام
تشنه مه نمی تونم آب بخورم
بسکه گریه می کنم در نمیاد دیگه صدام
گلوت زیر,
یه خنجر برهنه رفت ای وای
سرت به روی نیزه رفت ای وای
من اومدم بالا سرت تو هم بیا
توونمو برده یزید بی حیا
وقتی که چوب خیزرون رو دست گرفت
میزد رولبهای تو پیش بچه ها
امون ای دل ۳ حسین جان
بند دوم
روضه های شهر کوفه به کنار
ازدحامه کوچه های شامو که دیگه نگین
انقده سنگ زدن به نیزه ها
اوفتاد آخر یکیش از بالای نی روی زمین
بودم ,
بین یه مشت مردای نامحرم
از غمه دخترت پر از دردم
همونی که روحیه ی قافله بود
پاهاش اسیر زنجیر و سلسله بود
نمی تونست سر تو رو بلند کنه
دستای کوچیکش پر از آبله بود
امون ای دل ۳ حسین جان
#یاسر_محمدی
#شور
#شهادت_حضرت_زینب_س
زن نگو نائبهُ الامام، یا زینب
فاتح ِ کوفه و شهر شام، یا زینب
ذوالفقار علی وقت جنگ، بیپروا
با خطابه می کنی قیام، یازینب
عالمه ی غیر معلمه از نسل ِ حیدر کرار
بعد ِ ابوفاضل تو راه کوفه بودی میرو علمدار
داری با خطبه هات خاطره ی خیبرو می کنی تکرار
زن نگو اسطوره
با حیا مستوره
غیرت اللهه چکار کنه به صبر ماموره
وقت ِ خطبه غوغاس
عَلَمش پا برجاس
شبیه حیدره توو شجاعتش بی همتاس
یا زینب یا زینب
صاحب ِ جلال و اقتدار، یا زینب
مثل کوهی سخت و استوار، یا زینب
اگه تو نبودی حرفی هم نبود از دین
کربلا رو دادی اعتبار، یا زینب
شام ِ تارو روشن کردی با این خطابه مثل ِ یه خورشید
با دستای بسته دشمن بی حیا رو می کنی تهدید
توو این مسیر حتی مرجع تقلید از تو می کنه تقلید
نائبهُ الزهرا
شفیعهُ القبی
ای ملیکهُ النسا، حجابو کردی معنا
کعبهُ الرزایا
قبلهُ البرایا
پرچم ِ کرببلا رو بی بی بردی بالا
یا زینب یا زینب
#حسین_بیدگلی
#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب_س
داغت منو هر روز سوزونده
فاتحه ی دلم رو خونده
دنیام و پر کرده با عطرت
پیراهنی که از تو مونده
رونیزه ها رفتی ولی
تو هستی سایه ی سرم
روضه میخونه دم به دم
این نفسای آخرم وااااای
دل خسته از دنیام
می لرزه دست و پام
با داغ تو تنهام۲
حسین اخا المظلوم
حسین اخا المظلوم
طاقت برام نمونده انگار
قبلم داره می افته از کار
غم رو توی چشمات می دیدم
چرخوندنم وقتی تو بازار
آشفته کرده دنیا رو
پریشونی زینبت
کاشکی نمیدیدم داداش
خیزرون و روی لبت واااای
غمگین ایامم
تلخ دیگه کامم
شد کربلا شامم
نیزه نشین من
نیزه نشین من
غم می باره از حال و روزم
تا کی باید بی تو بسوزم
این چشمی که سرشار روضه است
تو قتلگاه مونده هنوزم
یک سال و نیمه داغونم
تو سینه ام عاشورا به پاست
حق بده بی تو بشکنم
داغت مصیبت خداست وااای
طعنه شنیده ام من
خوشی ندیده ام من
قد خمیده ام من
شیب الخضیب من
شیب الخضیب من
#فرزانه_قربانی
#شور_امام_حسین_ع
گریهی برا تو
اصل اعتقاده
لطف مستدامت
از سرم زیاده
جای نداشته هام خدا بهم حسینو داده
مقصد دعامی
ذکر رو لبامی
من سیاهی و تو
نور مستدامی
دل من فقط به این خوشه که تو آقامی
ابا عبدالله دین و دنیام
ابا عبدالله نور چشمام
میخونم حتی توی قبرم
ابا عبدالله آقام آقام
ابا عبدالله آقام آقام_ابا عبدالله آقام آقام
کاش بشه که باشم
عابس و بریریت
جون بدم رو پاهات
کاش بشم زهیرت
ای کاش که محروم نمونم از دعای خیرت
من که از غم تو
روز و شب اسیرم
از کنارت آقا
تا ابد نمیرم
آقا یه کاری کن که تو رکاب تو بمیرم
اباعبدالله
عشق زیبام
ابا عبدالله
بی تو تنهام
میخونم زیر سنگ لحد
ابا عبدالله آقام آقام
ابا عبدالله آقام آقام_اباعبدالله آقام آقام
مهربونتر از تو
آخه من ندیدم
دل به تو که بستم
از همه بریدم
آخر رو قبرمم میبینی که حرم کشیدم
عمریه که آقا
من به پات نشستم
توی خونهی قبر
چِش به راهِت هستم
تا دست رو چشمم نکشیدی پلکمو نبستم
ابا عبدالله عشق دلخوام
ابا عبدالله ذکر بابام
میخونم لحضهی احتضار
ابا عبدالله آقام آقام
#وحید_خسروبیگی
#شهادت_حضرت_زینب_س
#شور_طوفانی
✔️بنداول
بانوی مرتضوی تباره
نطقش شبیه ذوالفقاره
عباس برای بی بی زینب
سینه سپر و جانثاره
جبل الصبر
عمه جانه رقیه ذکر رو لب
عمه جانه رقیه مشق هر شب
عمه جانه رقیه یازینب
عالی مقامی همچون امامی
در کوفه بی بی کردی قیامی
✔️بنددوم
توی عالم نظیری نداره
دشمنش توی فکره فراره
وقتی اسکتو گفت عقیله
یزیدو به زیره پا میاره
یا عقیله
دختره ابوتراب ، ماه و کوکب
دختره ابوتراب ، من واست کلب
دختره ابوتراب ، یا زینب یا زینب
ختمکلامی بنت الامامی
کوریه دشمنات ذکر مدامی
✔بند سوم
زینبی و از تبار یاسی
روی نام علمدار حساسی
زینبی وحلال مشکلات
زینبی وخواهر عباسی
جَبَلُ الصَبر
خطبه خوانِ کربلا بنت الحیدر
دُختر شیر خدا بنت الحیدر
اوج ایثارو وَفا یا زینب
بنت الجلالی زهرا خصالی
مانند حیدر تو بی مِثالی
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
❌شعر و سبک :
#یوسف_کیانی(اصفهان)
#محمد_جواد_رودی (زنجان)
#سعیدنوروزیان (تهران)