به نام خدا
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
◾◾◾◾◾◾
ای قبله نما ، شمس هُدیٰ ، حضرت هادی!
محبــوبِ غریب الغُــرَبا ، حضرت هادی!
ای نجــم دهــم ، بر فلـکِ مُلـکِ ولایـت
فرزنـدِ کَـرَم ، روحِ سَخا ، حضرت هادی!
شـد خیمــه گـهِ ماتمِ تو ، خانهٔ دلهـــا
با اشک و غم و آه و نوا ، حضرت هادی!
چارمْ علــی از باغ امامــت ! به جوانی
پر پر شــدی از زهـر جفا ، حضرت هادی!
در چشــم عدو ، خوبیِ تو بوده گنـــاهت
ای کشتهٔ بی جرم و خطا ، حضرت هادی!
از غربت و داغ جگرت ، ســوخت جهـانی
شد سامره ، یک کرب وبلا ، حضرت هادی!
از کرب و بـلا گفتم و دل خانهٔ غـــم شــد
از غربتِ شــاه شهـــدا ، حضرت هادی!
همــراهِ تو با یاد حسیــن ، آن دَمِ آخــر
شد غرقِ عزا ، اَرض و سَما،حضرت هادی!
دوریم اگر از حرم و صحـن و ســرایت
مسـتیــم از آن جامِ وِلا ، حضرت هادی!
بستیــم گره ، رشتـهٔ دل را به حریمـت
از پنجــره فولادِ رضــا ، حضرت هادی!
با یاد شمــا زائــر سلــطان غریـبیــم
با عرض ارادت به شما ، حضرت هادی!
آقا ! نظــری از کَرَم و لطــف به ما کن
ای مظهــرِاحسان و عطا ، حضرت هادی!
◾◾◾◾◾◾
رقیه سعیدی(کیمیا)
▪️زمینه شهادت امام هادی(ع)▪️
دیگه از این زندگی سیرم واویلا۳
تو غریبی دارم می میرم واویلا۳
من غریب افتادم دورم از شهر و دیارم
کاش دمِ آخر سر رو پای زهرا بزارم
ماهمه بچهء پیمبریم
غنچهء باغ یاس پرپریم
داغ مدینه کشته ماها رو
ما غصه دار داغ مادریم
وای واویلا۲
ناله م از بی کسی بلنده واویلا۳
دشمنم قبر من رو کَنده واویلا۳
وای جوونیمُ عمرمُ بُرده خزون به غارت
وای یکی نیست تا برام بگیره بزم مصیبت
آی شیعه ها برام گریه کنید
برای بچه هام گریه کنید
به سامرا بیائید و واسه
گریهء بی صدام گریه کنید
وای واویلا ۲
خونه م آخر شد قفس من واویلا۳
نمیاد بالا نفس من واویلا ۳
وای با لبی پر خون مینالم غرق نوایم
وای یاد دست و پا زدن شاه سر جدایم
میزنم از شراره دست و پا
تشنه لبم بیاد کربلا
جاریِ اشک چشمای ترم
برای اون سر و طشت طلا
وای واویلا ۳
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
▪️شعر مثنوی فولکوریک /
زمزمه شهادت امام هادی(ع)▪️
منم اون امام تنها
که تو موج غم اسیرم
دورم از شهر و دیارم
توی بی کسی میمیرم
مثه اجداد غریبم
من شهیدی بی گناهم
جون سپردن تو غریبی
عاقبت شد تهِ راهم
قصه غربت عمرم
پُر فراز و پُر نشیبِ
حتّی بین شیعه ها هم
اسم من خیلی غریبِ
شعلهء زهر جفا بر
خرمن عمرم نشسته
مثل حیدر از تو خونه
بردنم با دست بسته
دشمن از کینهء قلبش
منو خصم دین خطاب کرد
منو با پاکی ذاتم
وارد بزم شراب کرد
یاد اون روز افتادم که
زینب و یه طشت زر بود
چشمای رقیّه اونجا
بسوی لب پدر بود
یکی داشت قرآن می خوند ُ
زینبم میگفت حسین جان
بوسه میزد چوب دشمن
به لب قاری قرآن
توی احتضارم و جون
به روی لبام رسیده
کاش بیاد به دیدن من
مادر قامت خمیده
کاشکی مادرم بزاره
سرمو به روی زانوش
امّا میترسم که شاید
خون بیاد از زخم پهلوش
مجتبی صمدی شهاب
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
▪️نوحه/زمینه
شهادت امام هادی (ع) ▪️
در غم ابن الرضا
سامرا شد کربلا
شد عزا خانه دو عالم
سینه میسوزد از این غم
واویلا۲
زد شرر زهر جفا
بر دل آن مقتدا
بی کَس و دور از مدینه
جان دهد با آه سینه
واویلا۲
دشمن او را با عتاب
برده در بزم شراب
زنده او را شد در آن شب
یاد شام و داغ زینب
واویلا ۲
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#مقتل
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🩸وقتی که شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام یورش میبرند ...
در نقلها آمده است:
🥀 نزد متوکل ملعون، از امام هادی علیهالسلام سعایت کردند که در منزل خود کتابها و اسلحه زیادی از شیعیان خود که اهل قم هستند جمع کرده و تصمیم به قیام دارد.
📋 فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَةً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً
▪️متوکل ملعون گروهی را فرستاد؛ آنان شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام حمله بردند ولی چیزی نیافتند.
📋 وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَی الرَّمْلِ وَ الْحَصَی
▪️آن حضرت میان اطاق در بستهای بود.(آنان، در را گشودند و وارد آن اتاق شدند و دیدند که) امام هادی علیهالسلام بر روی شن و ریگ در آن اتاق نشسته است و لباسی پشمین بر تن دارد؛
📋 وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَی حَالِهِ تِلْکَ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ
▪️آن حضرت، توجهش به خدا بود و قرآن میخواند. آن نانجیبان، امام هادی علیهالسلام را با همین حال پیش متوکل بردند...
📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳
📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢
✍ تنها امام سامره تنها چه میكنی؟
در كاروان سرای گداها چه میكنی؟
دارم براي رنگِ تنت گريه میكنم
پایِ نفس نفس زدنت گريه میكنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
باور كنيم شأن تو را رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر، به تو بد نكرده است؟
گرد و غبار، روی تو ای يار ريختند
روي سرِ تو از در و ديوار ريختند
مردِ خدا كجا و اينهمه تحقير، وایِ من
بزم شراب و آيهی تطهير وایِ من
هرچند بين رَه بدنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به روی زن و بچهات نخورد
باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينهات مكان نشست كسی نشد
ديگر سر تو دست به دست كسی نشد...
#مقتل
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🩸امامِ مظلوم سامرا را در خرابهای که محل گدایان و درماندگان بود، جای دادند ...
در نقلها آمده است:
وقتی که امام هادی علیهالسلام را سپاهیان متوکل ملعون به سمت به سامرا بردند،
📋حَتَّی وَصَلَ سُرَّمَنْ رَأَی فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا تَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ بِأَنْ یُحْجَبَ عَنْهُ فِی یَوْمِهِ فَنَزَلَ فِی خَانٍ یُقَالُ لَهُ خَانُ الصَّعَالِیکِ وَ أَقَامَ بِهِ یَوْمَهُ
▪️در نزدیکی شهر سامرا، متوكل دستور داد تا إمام علیهالسلام را راه ندهند و در كاروانسرايى كه معروف به كاروانسراى درماندگان بود فرو آوردند و یک شبانه روز امام علیهالسلام را در «خان صعالیک» ( خرابهای که محل گدایان و بیچارگان بود) منزل دادند تا به این وسیله امام علیهالسلام را تحقیر کنند.
📚 الارشاد، ج٢ ص٣١١
✍ آه یا امام هادی...
چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن مخدّرات مظلومهای که در شهر شام، آنان را در محلی جای دادند که درباره آن محل، نقل کردهاند:
📋 لا تَقيهُنَّ مِنْ حَرٍّ و لا بَردٍ،
▪️آن خرابه به گونهای بود که آنها را از سرما و گرما حفظ نمیکرد...
📋 حتّی تَقشَرّتِ الجُلودُ و سٰالَ الصّدیدُ بَعد کُنّ الخُدور
▪️پس از پرده نشینی و سایه پروری، رخسارشان پوست انداخت و خون از صورتهایشان جاری گشت،(۱)
📋 فَلَم یَکُنْ لهم طَعامٌ ولاسِراجٌ ولاشَرابٌ فَلاجَرَمَ جَمَعَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم تُرابًا وَ وَضَعوا وُجوهَهُم علی التُّرابِ و بَکَوا بُکاءا شَدیدا
▪️ در آن خرابه، هیچ طعام و نوشیدنی نداشتند و حتی چراغی در آن تاریکی نزدشان نبود؛ پس از روی ناچاری هرکدام از ایشان مقداری خاک را جمع کردند و صورتهای مبارکشان را بر خاک نهادند و به شدت گریه میکردند.(۲)
➖ سقف خرابه شام به گونهای بود که در شُرف خراب شدن بود؛ بعضی از أسرای آل الله میگفتند:
📋 إنّما جُعِلنٰا في هٰذا البَيت لِيَقعَ علَينا.
▪️ما را در این خرابه جای دادند که سقف آن بر سر ما خراب شود.(۳)
📚(۱)مثير الأحزان، ص۱۰۳
📚(۲)بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۸
📚(۳)الخرائج و الجرائح ج٢ ص٧۵٣
📝 زهر،با جانِ تو آمیخت، توانت را کاست
دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست
رنگ رخسار تو با خود خبری آورده
شوقِ پرواز تو در چهرهء زردت پیداست
مثل اجداد خودت زهر به جانت افتاد
رسمِ مسموم شدن بین شما پابرجاست
در اهانت به شما دشمنتان بی باک است
در جسارت به شما دشمنتان بی پرواست
میکشیدند و تو را مثل علی میبردند
چقَدَر داغت از این حیث شبیهِ باباست
ساکنِ "خانِ صعالیک" شدی روز ورود
شرحِ این واقعه یادآوری شام بلاست
یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی
خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست؟!
دختر شاه کجا گوشۀ ویرانه کجا؟!
فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیه هاست