#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می زد
همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد
#مجید_تال
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
طُفِیل عشق حسیناند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری
جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری
تو قلب نسل جوان را، به خود گره زدهای
نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری
برای قلب پریشان مادران شهید
علیِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری
به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی
به تو رسیده، چه میراثهای پر گهری
چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، میگذری
ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی
فقط حوالهی لیلا ست، اینچنین پسری
تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری
به سوی کرب و بلا، راهی است، قافلهای
خوشا به حال سوارانِ با تو همسفری
اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو که نام علی را به کربلا ببری
چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»
رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنهتری
وداع با پسری چون تو، میکُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری
قدم بزن، دم آخر، که چشمهای حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری
سلام کردم و باور نمیکنم یارا!
دل شکستهی ما را، به پاسخی نخری
#قاسم_صرافان
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
شب رحمت ، شب احسان اباعبدالله
باز عالم شده حیران اباعبدالله
عرض تبریک به طه و به یاسین امشب
آمده قاری قرآن اباعبدالله
چه مبارک سحری ! قسمت عالم شده است
دستگیری ِ حسن جان ِ اباعبدالله
عرض تبریک به عباس ِعلمدار آمد
شیر جنگاور گُردان اباعبدالله
آسمان و قمرش سجده کنانند امشب
پیش این شمع شبستان اباعبدالله
حضرت خسرو دین ! نغمه ی شیرین آمد
چشم بد دور ، علی جان ِ نخستین آمد
کیست این بانی ِ الطاف ِ نهانی کردن
عادتش مثل حسن خیر رسانی کردن
طیب الله به این رحمت پیغمبری اش
کار او گشته محبت به جهانی کردن
ما نخواهیم از او غیر خودش را که خطاست
از کریمان طلب لقمه ی نانی کردن
زندگی چیست به جز لحظه ی شیرینی که
به فدای سر و جانش ، سر و جانی کردن
شهدا روز قیامت همگی می گویند
این جوان داد به ما یاد جوانی کردن
با سر و جان سوی این حضرت ِ جان باید رفت
"زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت"
حرکات و سکنات تو تجلای نبی
با تو یک شهر نشسته به تماشای نبی
چشم بد دور که تو آمدی و بار دگر
همه دیدند نشسته است علی ، جای نبی
تو فقط راه برو سرو خرامان حسین
تا مدینه بکند یاد ز زهرای نبی
شهد ِ دیدار دوباره ز پیمبر کردن
نوش جان ِ علی ِ عالی ِ اعلای ِ نبی
ای مسلمان ِ تماشای تو نصرانی ها
فیض روح القدست فیض مسیحای نبی
پسر ِ باب نجاتی و خودت باب نجات
بر تو و این همه فیض و برکاتت صلوات
آفریدند تو را تا که قیامت بکنی
چون پدر بر دل عشاق حکومت بکنی
حسرتی مانده میان دل عالم که نشد
تا بر آن چند صباحی تو امامت بکنی
از کرامات اباالفضل همین ما را بس
که تو زیر علمش مشقِ رشادت بکنی
قصد کردی چو پدر دست بگیری زهمه
تا قیامت به بد و خوب محبت بکنی
آی شهزاده ترین قصد نمودی انگار
به پدر بیشتر از "جَون" تو خدمت بکنی
گرچه بر کون و مکان ، سید و مولا بودی
بیشتر از همه تو ، نوکر بابا بودی
ای که فرموده علی تا ابد همتایت نیست
زینت دوش حسین ، روی زمین جایت نیست
زودتر از همه عازم شده ای چون که تو را
بیش از این طاقت ِ تنهایی ِ بابایت نیست
اف به دنیا که برای پدر بی تابت
جای یک بوسه میان همه اعضایت نیست
عطش و نیزه و شمشیر چه کردند حتی
رمق آه کشیدن روی لب هایت نیست
...
آه یعقوب حرم ! دل بکن از یوسف خود
محرمی دور و بر زینب کبرایت نیست
یک تنه لشکر ارباب ، شده لشکر ها
ام لیلا شده آه ام ِ علی اکبر ها
#محمد_حسین_رحیمیان
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
چو میبینم جمالش را به چشمم مصطفا باشد
چو میبینم جلالش را سرا پا مرتضا باشد
قد و بالاش غوغایی میان لشگر اندازد
جهانی را به یاد مصطفا و حیدر اندازد
به وصفش واژه ها را در صف ابیات بنشاندم
نبی بود و علی بود و علی اکبرش خواندم
شبیه مصطفا نور خدایی بر جبین دارد
و در رگ های خود خون امیرالمومنین دارد
زبان در وصف او عاجز چو طفل مانده در راه است
چه باید گفت در وصفش که او ممسوس فی الله است
ببین که دست و دلبازیش بر خیرالنسا رفته
و رزم او میان معرکه بر مجتبا رفته
ببین سر تا به پا , پا تا به سر او نور قرآن است
جوانان را بگو او سرور کل جوانان است
نمی گردد به درگاهش ارادت های مردم ، گم
بهشت عاشقانش سمت پایین پاست ای مردم
به درگاهش بیاور رو که جان عالمین است او
شبیه کاشف الکرب الحسین باب الحسین است او
جوانی که تماما نور الله الصمد باشد
الهی که قد و بالاش دور از چشم بد باشد
به خاک کربلا در بین چشم شور آن امّت
نظر خورد عاقبت در معرکه آن قد و آن قامت
ز دامان حرم بنگر که قرآن حسین می رفت
علی می رفت و دنبالش ز تن جان حسین می رفت
علی اکبر ز روی اسب ناگه در سجود آمد
میان معرکه تا بر سرش تیغی فرود آمد
چو پهلویش به ضرب نیزه ای از خون چو دریا شد
تمام معرکه انگار پُر از بوی زهرا شد
چنان جسم علی اکبر به مقتل ارباً ارباً شد
تو گویی که تمام نیزه ها بر پیکرش جا شد
کنار اکبرش گریان بیامد پیش ثارالله
علی را چید در بین عبای خویش ثارالله
#ناصر_شهریاری
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
علی سیرت، حسن طینت، محمد خو،
علی اکبر
که در صورت نمیزد با پیمبر مو علی اکبر
حسین از بس که بیتاب پیمبر بود حق میخواست
شود پیغمبری دیگر برای او، علی اکبر
دو پایش پلکان عرش بر روی زمین میشد
چو میزد پیش پای عمه اش زانو علی اکبر
و دشمن میهراسد از دَم "اَینَ تَفرّوا"یش
که با سربند حیدر میکند هوهو علی اکبر
برای کشتن لشکر به شمشیر احتیاجی نیست
که جای تیغ دارد تیزی ابرو علی اکبر
شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان
تمام تیرها را میکند خوش بو علی اکبر
جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند
که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو علی اکبر
#مهدی_کبیری
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست
یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست
در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش
عالمی مجذوبِ حسنِ نقشِ خط و خالِ اوست
هم از اوّل در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت
چون عمو تا بینهایت آسمان در بالِ اوست
در نبردِ ظهرِ عاشورا به آغوشِ بلا
ماه رفت و ناله ی خورشید در دنبالِ اوست
معجزه می آفریند در صفِ کرببلا
ماشاءالله چه غرورِ حیدری در حالِ اوست
دل به امواجِ بلا زد تا کرانه پَر کشید
ذوب گشتن در ولایت بهترین آمالِ اوست
در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا
جمله اوصافِ نبی در طالع و اقبالِ اوست
عاشقا گر بهره می جویی برای آخرت
بهره ی دنیا و عقبا مصطفی و آلِ اوست
#هستی_محرابی
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
در رثا و مدحِ تو باید تو را زیبا نوشت
با وضو نامِ تو را بوسید و بر دلها نوشت
واژه ها را سطر سطر از دل ستایش کرد و تا
ساغرِ جانِ تو را تشنه تر از دریا نوشت
بس ز چشمت می تراود یاس، پس باید تو را
بر نگین فاخر انگشترِ زهرا (س) نوشت
باز از یمنِ طلوعِ نجمِ ثاقب نذرِ هر
برگ برگِ سوره ی نورانیِ طاها نوشت
تو عقیقِ سرخ هستی از تبارِ آفتاب
عشق را باید به نامِ مادرت لیلا نوشت
روزِ عاشورا تمامِ شرحِ احوالِ تو را
در کتابِ مقتلِ اسرارِ عاشورا نوشت
خلق و خوی و صورت و سیرت تو چون پیغمبری
با خطی از نور طاقِ جنّتُ الاعلی نوشت
چون جوانی را جوانه می زنی در کربلا
باید از آبِ طلا بر مرقدِ بابا نوشت
#هستی_محرابی
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری
امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری
امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری
دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری
ماه محمد طلعتی از برج زهرا آمده
یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده
لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای
قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای!؟
زادی علیّ دیگری یا مرتضی آورده ای!؟
حُسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای!؟
لیلا عجب شوری تو در نسل بتول انداختی
الحق که آل الله را یاد رسول انداختی
تکرار کن والشّمس را حسن و جمالش را ببین
بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین
با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین
در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین
آری تو ثارالله را مرآت سرمد زاده ای
گوئی که همچون آمنه امشب محمد زاده ای
او اکبر و از کودکی روح عبادت یافته
پا در جهان نگذاشته راز سعادت یافته
ناکرده تر از شیر، لب رمز شهادت یافته
رشد و نموّ نایافته درس رشادت یافته
هم اشرف الخلق آمده هم اشجع الناس آمده
هم در ره عشق و وفا همگام عباس آمده
در ماه شعبان کآمده آئینهء دل منجلی
بر زادهء خیرالبشر، زاده دو مادر دو علی
آن شمع بزم عارفان، این شیر میدان یلی
آن در ولا حق را ولی این بر بلا گفته بلی
آن ماه تابانی بود، در دست لیلای عرب
این مهر رخشانی بود زآن مام ایرانی نسب
ماهی که می بخشد به جان فیض لقاء الله را
ماهی که برق خنده اش سوزانده مهر و ماه را
ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را
ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را
آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده
وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده
#استاد_غلامرضا_سازگار
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد
چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا
هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا
این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟
حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر
غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است
هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است
هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است
شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است
هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن
بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن
در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار
دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار
ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار
آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار
صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت
میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت
عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد
ارباب به والله گرفتار تو باشد
آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد
جبریل در افلاک علمدار تو باشد
یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم
در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم
جز دست تو و دست علمدار علم نيست
جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست
فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست
جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست
نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات
جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
#آرمان_صائمی
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
به صبحِ طلوعِ شکرقندِ تو
چمن می تراود ز لبخندِ تو
نسیمِ دَمت محضِ شادابی است
به عشقِ تو رنگِ جهان آبی است
چه شوری به جانِ تو آکنده است
قلم هم ز وصفِ تو شرمنده است
گلِ باغِ لیلا جمالت بهار
اذان گوی بابا دَمت ذوالفقار
نشسته قمر محوِ سیمای تو
غزلخوانِ تو گشته بابای تو
علی چشمه ی مِهر و جوشان تویی
که یاسین و طاهای قرآن تویی
نوازشگرت عمّه جان زینب است
ز عشقت ثناگوی تو هر شب است
فدایت که سبز است پیمانِ تو
فقط نامِ عشق است عنوانِ تو
شمیمِ نفس های تو طعمِ آب
به دامانِ لیلا عزیزم بخواب
علی هستیّ و مثلِ پیغمبری
تو از هر جوانی علی سرتری
بهشتم بوَد روی زیبای تو
بوَد قدرِ من قدِ رعنای تو
تو شش گوشه کردی حرم را علی
که ذکرِ مجسّم، تویی یا علی
تو اوّل علی، بعدِ حیدر شدی
که در کربلا زود پرپر شدی
به شاهِ شهیدان پسر گشتهای
تو اوّل به بابا سِپر گشتهای
فدای لبِ تشنه و حنجرت
فدای دو چشمانِ از خون ترت
الا نورِ چشمانِ اهلِ حرم
تو تاجِ همایی به روی سرم
به گلزارِ حیدر گلِ لالهای
به رخسارِ ماهِ ولا ژالهای
تو لیلا و لیلاست مجنونِ تو
بقای شریعت هم از خونِ توست
تو در کربلا شمعِ سوزان شدی
وَ شاگرد رزمِ عموجان شدی
ادب را هم از ساقی آموختی
که سقا شدی و خودت سوختی
تو قبل از علمدار سقا شدی
که با کامِ تشنه چو دریا شدی
تو با اذنِ سقای دشتِ بلا
سقایت نمودی همه خیمه ها
منم زائرِ صحنِ چشمانِ تو
حقیرم به درگاهِ احسانِ تو
نظر کن گدا را ز لطف و کرم
همه دردِ من شد فراقِ حرم
نظر کن به چشمانِ بارانی ام
جوازِ زیارت کن ارزانی ام!
#هستی_محرابی
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری
چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری
به مقامِ تو همه دم سلام،همه انبیا به درت غلام، نفست صفای علی الدوام ،که تویی شفاء علی اکبری
به فدای خندهی قند تو ، به فدای سرو بلند تو
به فدای زلف کمند تو ، قمرُ السماء علی اکبری
منم آن خمارِ سبوی تو ، وَ اسیر طرهی موی تو
به فدای گلشن روی تو ، که تو دلربا علی اکبری
تویی آن دلیل حیات من ، تویی آن صراط نجات من
وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری
همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت
به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری
مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان
وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری
#علی_گلچین_پور
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده
ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده
به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده
و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده
و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده
عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده
جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا
خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا
پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا
به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا
محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا
قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده
الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد
جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد
بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد
به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد
ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد
زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده
جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این
حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این
رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این
کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این
ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این
برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده
سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید
مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید
ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید
بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید
نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید
به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده
سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش
درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش
چه قابل جان من همه عالم به قربانش
حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش
سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش
مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده
رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم
پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم
به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم
نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم
ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم
که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده
سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش
به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش
ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش
شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش
حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش
سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده
نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد
امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد
بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد
شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد
شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد
شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده
جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش
ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش
به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش
عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش
عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش
اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده
زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او
قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او
به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او
زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او
ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او
به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده
سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر
درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر
گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر
تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر
کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر
که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده
تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی
تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی
تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی
تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی
تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی
که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده
#استاد_غلامرضا_سازگار