#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
ای جمالت بهار، معصومه
کرمت ماندگار ، معصومه
یادگار امام هفتـــــــــــم ما
ای رضا را قرار، معصومه
صلوات خدا به روح شما
بی حد و بی شمار، معصومه
نذر ایل و تبار تو جانِ
هر چه ایل و تبار، معصومه
ابر رحمت همان دو دست شماست
من کویرم ببار ، معصومه
خواهری مثل زینب و تو ندید
دیدۀ روزگار، معصومه
تا گدای کریمه هستم من
همۀ عمر بیمه هستم من
قلب عالم پر از تلاطم شد
لب دنیا پر از تبسم شد
عشق موسی بن جعفر است اینکه
نور چشم امام هشتم شد
قلب ما رفت تا درون حرم
بین امواج جمعیت گم شد
بابهای حریم او یک یک
باب حاجات کل مردم شد
قبلۀ دل همیشه مشهد بود
قبله چرخید وقبله ها قم شد
در جوارش کسی نشد آقا
غیر از آنکه گدای خانم شد
حق او کن ادا تو با صلوات
یک نه صد نه هزار تا صلوات
ماه زیبا و انورش دادند
هر چه از خوب، بهترش دادند
پسری خوب داشت مثل رضا
مثل معصومه دخترش دادند
یاد زهرا دوباره غوغا کرد
تا به موسی بن جعفرش دادند
شد تداعی ولادت زینب
تا به دست برادرش دادند
هر که آمد ولادتش به حرم
از حرم تا حرم پرش دادند
یِکُم ماه تا به یازدهم
یک دهه مِی ز کوثرش دادند
هر که در بند بانوی دو سراست
دوستدارش خود امام رضاست
نور عشق است نور ایمان است
قدر و شأنش هنوز پنهان است
از حرم تا حرم در این ایام
غرق نور است ریسه بندان است
مشهد و قم دو بال کشور ماست
عالم از این دو بال حیران است
چشم سلطان همیشه سمت قم و
چشم بی بی سوی خراسان است
تا قیامت به عصمتش سوگند
بانوی یکه تاز ایران است
این هم از دولت کریمۀ اوست
قندِ چایِ بهشت سوهان است
پیش خالق چه حرمتی دارد
به کرامت چه شهرتی دارد
ساقی امشب چه ناب پرکرده
کاسه را بی حساب پر کرده
به شراب طهور مهمانیم
جانمان را شراب پر کرده
حرمش را زنورِ مِهرِ رخش
روز و شب آفتاب پر کرده
چه همه با صفاست ، خادم او
حوضها را ز آب پر کرده
حرمش را به یمن میلادش
بوی عطر و گلاب پر کرده
خوش به حال کسی که جمع کند
حرمش را ثواب پر کرده
اهل بیتند همچو منظومه
ماهِ منظومه است معصومه
مرتضی رنگ و فاطمه سیماست
قطره ای از کرامتش دریاست
شهر قم ، حوزه های علمیه
با تمسک به نام او برپاست
هر رواقش بهشت موعود است
این حرم نیست جنت الاعلاست
این حرم تا خدا خدا باشد
در زمین پایگاه عرش خداست
زائر قبر او به شهر قم
زائر قبر حضرت زهراست
عمه معصومـۀ امام زمان
عمۀ هر چه شیعه در دنیاست
می رسد این پیام از هر سو
السلام علیکِ یا بانو
#مهدی_مقیمی
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
#مخمس_ترکیب
تو مجموعهی لطف و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی
تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی
چهگویمکههستی؟چهگویمچههایی؟
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی
تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی
تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی
تو در دورهی خویش خیرالنّسایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تویی راحت جان موسی بن جعفر
تویی روح و ریحان موسی بن جعفر
تویی یاس بُستان موسی بن جعفر
تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو عَذراترین مریم اهل بیتی
تو در هر دمی همدم اهل بیتی
در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی
تو تندیس آن چارده مُقتدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
هُمای بهشتی و عرش آشیانی
که در عُشّ دین صاحب آستانی
تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی
بهشت خداوند در خاک مایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو مانند کلثوم، زینب ترینی
خدیجه وقار اَستی و بیقرینی
وفادار مانند اُمّ البنینی
تو منظومه ی جمع معصومه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته
((فداها ابوها))برای تو گفته
به مدحت ولیّ خُدای تو گفته
که در حشر تو شافع شیعه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
در اطراف صحنت غُباریم بانو
به درگاه تان خاکساریم بانو
به لطفت در این شهر داریم بانو
عجب کاظمینی؛عجب کربلایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی
تو همشیرهی شخصِ شَمس الشّموسی
درِ خانه ات از پی خاکبوسی
رسیدند صدها چو شیخ بهایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
از این در چو بُردیم فیض دوچندان
طمعکار گشتیم ما مستمندان
به اقرار ما فرقهی دردمندان
تو با درد هر بینوا، آشنایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
اگرچه در این خاک کم غم ندیدم
در این شوره زار آب زمزم ندیدم
به من درد دادند و مرهم ندیدم
ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
به این خسته حال مجاور نظر کن
تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
به من هم به عنوان زائر نظر کن
تو رُخصت دهی۰ میشوم نینوایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
#محمد_قاسمی
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
#قاسم_نعمتی
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
عالم حریم حرمت آل پیمبر است
کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است
چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه
دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است
ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم
هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است
آری به حرمت حرم ثامن الحجج
ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است
اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا
این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است
مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف
تا کاظمین یکسره با قم برابر است
بالاترین زمان که پس از روز مادر است
معصومه شاهد است، همین روز دختر است
آمد چه دختری که چو زینب کند قیام
جان برادر است و رضا جان خواهر است
از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ
تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است
شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام
یعنی که من کبوتر این آستانه ام
ای مرقد تو قبلۀ عالم تو را سلام
ای امتدادِ سورۀ مریم تو را سلام
ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر
جام طهور کوثر و زمزم تو را سلام
ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی
وی بضعۀ نبیِّ مکرّم تو را سلام
ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای…
بر بهترین سلالۀ خاتم تو را سلام
آئینه دارِ معرفةُ الفاطمه تویی
ای رازدارِ خلقتِ آدم تو را سلام
باید تو را عقیلۀ دوّم صدا کنیم
عِلم لدُن تُوراست مسلّم، تو را سلام
یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است
ای بر عفاف،رشتۀ محکم تو را سلام
نیکان تو را ملیکۀ اسلام خوانده اند
ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم تو را سلام
شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک
آید ز هر فرشته دمادم تو را سلام
عشق رضا و شوق حریمت،دو بالِ عشق
با این دو بال،نیست در عالم زوالِ عشق
ما را اگر به کشور تو بار داده اند
یعنی به ما خزائنِ أسرار داده اند
بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین
بر زینبِ رضاست که این کار داده اند
تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی
یعنی تو را ولایتِ ابرار داده اند
وقتی حدیث میکنی از جدِّ اکرمت
بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند
موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری
دین را نمک به کام تو بسیار داده اند
هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر
بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند
پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی
با تو به ما بشارت و إنذار داده اند
طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را
زیبات، نامِ قافله سالار داده اند
میخواستی که زائر کوی رضا شوی
بعد از عروج، رخصت دیدار داده اند
حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست
صحن و رواق محترمت تا هنوز هست
تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی
آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی
روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست
نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی
وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش
جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی
در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد
غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی
روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است
غیر کلامِ حق، یَدِ بَیضا نداشتی
در نوجوانی اَت به فِقاهت رسیده ای
در پُرسشی نبود، که فتوا نداشتی
شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم
ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی
شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است
با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی
آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین
بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی
از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید
از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید
#محمود_ژولیده
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
گل وا شد و شد فاطمه معصومه
زيبا شد و شد فاطمه معصومه
علم و ادب و نور و کرامت امشب
يکجا شد و شد فاطمه معصومه
#سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
ما از ازل فقط در این خانه را زدیم
جایی نرفته ایم و به این سمت آمدیم
دلداده ی کریمه ی آل محمدیم
یعنی گدای خواهر سلطان مشهدیم
حاجت به آستانه ی دیگر نمیبریم
ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم
ماه آمده است خواهر خورشید را ببین
این نور فاطمی که درخشید را ببین
عید است روز آمدنش،عید را ببین
در سیره اش تجلی توحید را ببین
دست گره گشای دوعالم رسیده است
پایان شام تیره ی ماتم رسیده است
باید که ماه سر بگذارد به پای او
خورشید جابه جا شود از هر ندای او
آنکس که گفته حضرت کاظم برای او
این جمله عجیب که بابا فدای او
وقت شفاعت است که پرچم به دست اوست
روز حساب چشم دو عالم به دست اوست
نور از زمین به کل سماوات میدهد
بی بی کریمه ای ست که حاجات میدهد
با قُم به ما مجال مباهات میدهد
از بس که بوی مادر سادات میدهد
از عطر فاطمه حرم اومعطر است
صحن و سرای او حرم امن مادر است
عفت به اوج میرسد از بال چادرش
حجب و حیاست طرحی از اشکال چادرش
آیات نور میشود احوال چادرش
بوده است مثل فاطمه منوال چادرش
از نسل سیدالشهدابنت مجتبی ست
آرامش و قرار دل حضرت رضاست
از لطف اوست سفره ی نان باز میشود
قفل هزار مشکلمان باز میشود
از شهر اوست بخت جهان باز میشود
از قم سه در به سمت جنان باز میشود
مهرش درون سینه ی مردم نشسته است
باغ بهشت گوشه ای از قم نشسته است
در لحظه ی کرامت اوعالمی فقیر
بر حسن خلق فاطمی اش عرشیان اسیر
راه بهشت میگذرد از همین مسیر
ازخانه اش رسیده بهاران به زمهریر
حوا و هاجرند در این خانه خادمه
بانوی خانه کیست تجلای فاطمه
معصومه فاطمه است دلیلم کمال اوست
آیینه ی پیمبروزهرا جمال اوست
مریم هرآنچه هست به واقع مثال اوست
ایمان آسیه جلوات جلال اوست
خیر کثیر و اوج کرامت رسیده است
این عالمه به علم امامت رسیده است....
#محمدعلی_بقایی
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
زندگی با مهربانی هایتان رونق گرفت
آمدی سجاده ها هم عطر و بوی حق گرفت
یا کریمه لطف تو دست مرا پُر می کند
عرش را محو غبار روی چادر می کند
هر سلامی که فرستادم علیکُم می رسد
لطف زهرا بیشتر از مرقد قم می رسد
التماس از جانب ما و کرامت با شماست
دست خالی از من و لطف و عنایت با شماست
روز میلاد تو بانو لحظه ی پرواز شد
یا علی گفتیم و فصل عاشقی آغاز شد
زندگی با عشق تو چیزی شبیه خاطره ست
روزگار اهل بیتی از عسل شیرین تر است
یا کریمه ، اِشفعی لی ای که نام تو دواست
مطمئنم که کلید لطف تو ذکر رضاست
آفتاب مهربانی ، پشت هر سختی تویی
نور الطاف الهی ، اصل خوشبختی تویی
می سپارم دست تو این زندگی را خوب من
می شناسم با تو روح بندگی را خوب من
من به دامان شما دست توسّل می زنم
از همینجا تا کنار مرقدت پُل می زنم
آمدم می دانم امشب تو به من رو می کنی
آمدم مثل همیشه باز خانومی کنی
راز والشمس و ضحایی ، نور منظومه تویی
جلوه زار چارده معصوم ، معصومه تویی
یا کریمه ، یاکریمی آمده غوغا کنی
آمده در می زند تا در به رویش وا کنی
لحظه ای پایان نگیرد این دعا از یادِ ما
محضر دربارتان خدمت کنند اولادِ ما
هر چه داریم از شما از برکت این نوکری است
نوکری کردن برای تو یقیناً سروری است
بیمه شد با گوشه ی چشمان تو این زندگی
تلخی غم می رود با توست شیرین ، زندگی
#اسماعیل_شبرنگ
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
ای روزهای تار! ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله
ای بغضهای بیقرار روز و شبهایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم
هرچند گریانم تبسم میکنم امشب
بیتاب، رو بر جانب قم میکنم امشب
در کوچههایش خویش را گم میکنم امشب
انگار با زهرا تکلم میکنم امشب
در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست
ای آشنای بیقراریهای این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم
ای حامی امروز من فردا مرا دریاب
یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب
اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشکهای شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را
معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب
آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد
شأن نزولش آیههای سبز کوثر شد
آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم! دختران سرزمینم را
در خاک مرده بذرهای علم میکاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفنند عالم های بسیاری
گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند
آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات
تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم
#محمدعلی_بیابانی
#حضرت_معصومه_س
#مدح_و_ولادت
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد
در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد
درد همگان باز نگفته شده درمان
آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان
یک بار دگر سوره کوثر شده معنا
فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا
ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا
تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا
ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید
از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید
ماییم همه ملت ایران ِ کریمه
هستیم کنیزان و غلامان کریمه
در سفره ی ما هست فقط نان کریمه
موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه
هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات
جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات
او کیست که صاحب نفسانند گدایش
او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش
والله فقط کار ائمه است ثنایش
جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش
چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان
این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن
ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت
دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت
دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت
ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت
قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار
شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار
بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را
آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را
کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را
رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را
مانند عقیله تو وفادارترینی
بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی
من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم
گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم
بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم
من بنده ی سلطان معین الضعفایم
بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم
بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم
#محمدحسین_رحیمیان
#حضرت_زهرا_س
#مدح_و_ولادت
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم
رشتهای بر گردن ابیات من افکنده دوست
میبرد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست
ناگهان دیدم میان خانهی پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ میزد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم
از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک
ای محمد! دشمنت را دوست ابتر میکند
خانهات را بوی ریحانه معطر میکند
دیدنش بار رسالت را سبکتر میکند
دختر است اما برایت کار مادر میکند
دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین
میشود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این
یک زره خرج جهازت، حُسنهایت بیشمار
با تو حیدر روز خیبر حرز میخواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودم با عشق میگیری غبار
بعد از این مستانهتر صف میشکافد ذوالفقار
قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصهی پیوند دریایی به دریا، فاطمه!
در هوای عاشقی با هم کبوتر میشوید
هر دو کوثر میشوید و هر دو حیدر میشوید
هست شیرین نامتان، قند مکرر میشوید
هر دو در کفواً احد با هم برابر میشوید
بیتهایم بر درِ بیت تو زانو میزنند
شاعران تنها برای یک نظر، رو میزنند
در کسا، بی پرده با الله صحبت میکنی
هل اتی را سفرهی نور و کرامت میکنی
فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت میکنی
در غم همسایه، ترکِ خواب راحت میکنی
مادری الحق چه میآید به نامت، فاطمه!
میدهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!
امتحان پس دادهای در آسمانها پیش از این
سالها بر عرش میتابید نورت چون نگین
حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین
واقعاً "الحمد للهِ ربِّ العالمین"
جلوهی نور تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس
عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا میان حِصنِ چادر ماندنت
حُجب میراثت، حیا سایهنشین چادرت
داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت
سفرهی نان، خالی اما سفرهی انعام پُر
خانهات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پُر
از تو راضی و دلش از گردش ایام پُر
کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر
ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بیذوالفقار!
بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار
✍ #قاسم_صرافان
#حضرت_زهرا_س
#مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله، تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه، تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه، تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه، تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو میتوان نوشت
از ساقِ عرش، از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریهای به هیئتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرفِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعهی محشر آمدند
سِّرِ خَفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینهای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
"لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا" آمده فرود*...
✍ #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح_و_ولادت
عالَم پیر دگر باره جوان خواهد شد
رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد
خبر آمدنش بین گداها پیچید
همه گفتند فراوانی نان خواهد شد
با قدم رنجهی این شاهْ پسر، بیش از پیش
قیمت سائل این خانه گران خواهد شد
عشقِ عرش است همین شیر که در گهوارست
سید و شاه جوانان جنان خواهد شد
متجلا شده از هر نَفَسِ او الله
از ید او کرمُ الله، عیان خواهد شد
اعتقاد دلم این است که فردای ظهور
«اَشهد اَنَّ حَسَن...» جزء اذان خواهد شد
✍#عماد_بهرامی