یا لطیف
بِموسَی بْنِ جَعْفَرٍ اِلٰهیَ الْعَفو
روی آئینه ردِ آهِ شرر بار من است
رنجِ بی همنفسی موجب آزار من است
کُلِّ خَلق از منِ بدخُلق تَنَفُّر دارند
غم تنهاشدنم حاصلِ رفتار من است
پَر من را قفسِ نَفْس به زنجیر کشید
خونِ دیوار اثرِ بالِ گرفتار من است
سَحَرِ قَدر تو را قدر ندانستم..،حیف!
این هم از خیرهسریِ دل بیمار من است
سفره تا جمع نشد ، کاش مرا جمع کنی
چند شب مانده فقط..،فرصت اصرار من است!
طَشتِ رسوایی ام از بام ، زمین افتاده
شهر در هَمهَمهی گفتنِ اخبار من است
معصیت آبرویم را چقَدَر راحت بُرد
نُقل هر انجمنی زشتیِ کردار من است
این همه عیبِ مرا فاطمه آمد..،پوشاند
چادرِ مشکیِ زهراست که ستّار من است
غیر خرمای علی روزه ی من وا نشود
رطبِ نخلِ نجف لذّتِ افطار من است
خوشبحال دل من که پسرِ این پدرم
پدرِ خاکیِ من ، حیدر کرّارِ من است
دست تقدیر کشانده است مرا تا خودِ طوس
می روم پیش رضا ، بخت اگر یار من است
پدرش نور چراغیست که خاموش نشد
پدرش ماه درخشان شب تار من است
آه از آن کوهِ وقاری که چُنین آب شده
روضه ی لاغری اش ، روضهی دشوار من است
ساق او خُرد که شد ، خُرد شد ارکان جهان
زانویَش علّت بیرنگیِ رخسار من است
گفت: سِندی ! تو بزن ، بد دهنی را بس کن
گوش دادن به کلامت بخدا عارِ من است
زجرکُش کردنِ من را که ندیده است کسی
معجرِ دختر من را نکشیده است کسی
#ماه_مبارک
#مناجات
#امام_کاظم_ع
#بردیامحمدی
81.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو در جود و بخشش نهایت نداری
تو بُخلی زمان عطایت نداری
منم یاغی اما تو زندان برای
فراری و بی دست و پایت نداری
تو را بنده هایت فراموش کردند
ولی کینه از بنده هایت نداری
تو گفتی جهنم برای تو دارم
نه عشقم، عزیزم، فدایت، نداری!
اگر بد شدم، چون خدایم تو هستی
نیازی به من در دعایت نداری
خدا من که گفتم گنه کار و زشتم
چرا پس به حرفم عنایت نداری؟
به زهرا قسم میخورم آشنایم
غریبه به مهمان سرایت نداری
اگر من به جز تو کسی را ندارم
تو هم مثل این بی نوایت نداری
قسم بر رضا که سریع الرضایی
اگرچه ز دستم رضایت نداری
نشستی کنارم در این شب نشینی
شبیه علی با گدایت نداری
نجف را که بستند، یا رب دوایی
به دردی که دارد سرایت نداری
حسین جان خرابم چه هجران سختی
از آن تربت کربلایت نداری؟
صدا زد رقیه پدر جای سالم
در این صورت جابجایت نداری
کجا رفته بودی که دیگر سراغی
از آن دختر دلربایت نداری
درست است سنگین شده هر دو گوشم
تو هم جوهری در صدایت نداری
نپرس از چه گیسو و معجر ندارم
تو هم شانه بهر عبایت نداری
#رضا_دین_پرور
#مناجات
#امام_حسین
#روضه
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او
گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او
مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم
که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او
عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی
که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او
گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او
ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او
مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت
نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او
رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته
حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او
حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد
امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او
عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی
که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او
به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و
درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او
حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب
برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او
#محسن_ناصحی
🍃🌺 به امید آمرزشِ الهی و شفاعتِ علوی
#نذر_امیرالمومنین_مولانا_علی_علیه_السلام 🌺🍃
مرگم فرا رسیده و باید بایستم
محکوم به اطاعتِ فرمانِ "ایستم"
من یک گناهکارِ زمینگیرم ای خدا
من جز شکست خوردهٔ بیچاره کیستم؟!
حالا که غیرِ زحمتِ دائم نداشتم
راضی به رحمتی که مدام است؛ نیستم
گفتند میرسد دم ِ جان دادنم علی(ع)
عمری فقط به شوقِ همین لحظه زیستم
در فکرِ کفْنِ و دفنِ خودم بارها غروب
کنج حرم نشستم و نم نم گریستم
حالا که آخرِ همهٔ گریه ها؛ خوشی ست
غیر از امیدواری و جز عشق؛ چیستم؟!
در قید و بندِ بندِ کفن نیست پیکرم
چونکه علی(ع) رسیده و باید بایستم!
#و_أن_الموت_حق_والحساب_حق
#بعلی_ع_الهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
🍁سبک زمزمه مناجات با خدا وداع با ماه مبارک رمضان
#زمزمه_مناجات
#وداع_باماه_رمضان
#ای_ماه_غفران_خدا
🍁بند اول
ای ماه غفران خدا
ای ماه عفو بنده ها
ای رمضان شهرالدعا
الوداع الوداع الوداع
ای سفره ی افطاریا
ای لحظاته ربنا
دارم میشم از تو جدا
الوداع الوداع الوداع
ای ماه جانان الوداع
بهار قرآن الوداع
دریای رحمت الوداع
شهرالضیافت الوداع
🍁بند دوم
ای سوز و اشک و ناله ها
ای بهترینه لحظه ها
شب های قدر مرتضی
الوداع الوداع الوداع
جوشن کبیر،قرآن به سر
ای روضه بر شق القمر
ای گریه تا وقت سحر
الوداع الوداع الوداع
ای مونس جان الوداع
ماه کریمان الوداع
دریای رحمت الوداع
شهرالضیافت الوداع
۱۴۰۳/۰۱/۱۹
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
دوبیتی
مهمان خدا اگرچه کوتاهی کرد
نور تو مرا به آسمان راهی کرد
تو شاهد روز محشری، می دانم
ای ماهِ خدا شفاعتم خواهی کرد
#حمیدرضا_محسنات
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
┄┅✵﷽✵┅┄
#مناجات_باخدا
#وداع_باماه_رمضان
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
اندکی مانده که این مــاه به پایان برسد
وقت برچیـدن این سفــرهٔ احسان برسد
و خوش آن بنده که از دست کریمانهٔ حق
در شب قــدر به او لطـفِ فـراوان برسد
حمد و تسبیــح ، سـزاوار کـریم اَزَلیست
میــزبانی که به دلــداری مهمــــان برسد
در شب قـــدر به درگــاه خـدا ناله زدیم
از خدا خواسته ایم آن شَهِ خوبان برسد
گــریه کردیم ز دلتنــگی بین الحـرمـین
تا برات از طــرف شــاه خراسـان برسد
چه مبارک سحری بود و چه خلـوتگهِ راز
حیف این شام و سحر زود به پایان برسد
دردمنــدیم وکــویراست فضــای دلمان
کاش السّـاعه خود حضرت باران برسد
در فراقــش همگـی کلبــهٔ اَحـزان داریم
به امیدی که مگــر یوسف کنعــان برسد
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#وداع_با_ماه_رمضان
#روز_بیست_و_نهم
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
خداحافظ ای مـاه دریــای رحمـت
خداحافظ ای سفـره های کــرامت
خداحافظ ای لحظــهٔ سبـز افــطار
خداحافظ ای اشـک چشـم گهـربار
خداحافظ ای گــریه هــای شبـــانه
خداحافظ ای خلــوت عــاشـــقانه
خداحافط ای مـاه اشـک و نیـــازم
خداحافط ای روشنـی در نمـــازم
دلم تنـــگ شبهـای بارانـــی توست
به یاد سحـــرهای مهمــانی توست
به یاد شب قـدر و سـوز دعــایش
چه عطـر خوشی بود در ربّنـایش
خــدایا ! شنیــدی صـداهای مـا را
اجـابت نمــودی دعــاهــای مـا را
خـــزان دلـــم را بهـــاری نمــودی
دلــم را به اشـک آبیــاری نمــودی
از آلــودگیهـــــا دلــم را تکـــاندی
نهـــال محبت به قلبــم نشــاندی
منــور نمــودی در این ماه غفــران
دل و جــان مــا را به آیــات قـرآن
چــه نــزدیک بودیــم تـا آسمــانت
به آن خــوان گستـــردهٔ بیـکرانت
ســـرودم وداع و دلــم کـربلارفت
به دیدار زینب سوی خیمه هارفت
خداحافظ ای خـــواهر بی قرینــم
خداحافظ ای یــاور دل غمینـــم
سپردم علم را به دست تو خـواهر
کــه تـا زنــده مــاند قیـــام بــرادر
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#مناجات
#امام_حسین
#روضه
دست خالی آمدم با پاکی چشم و نگاه
دست خالی می روم با کوله باری از گناه
این هم از پایان کارم ، حاصل عمرم فقط
آه بود و آه بود و آه بود و آه و آه
صبح تا شب دست من با کار دنیا بند شد
از سر شب خواب رفتم ، خواب ماندم تا پگاه
بخت اهل طاعتت شد مثل روهاشان سفید
روی من هم با گناهان مثل بختم شد سیاه
گندم آوردم ولی آتش درو کردم ببین
تن تباه و دل تباه و حاصل عمرم تباه
تو بدی ها را به خوبی ها مبدل می کنی
یک شهادت هم برای این گنهکارت بخواه
از تو دائم رحم و رحم و رحم و رحم و رحم و رحم
دائم از من اشتباه و اشتباه و اشتباه
بالحسینِ بالحسینِ بالحسینِ بالحسین
یا اله و یا اله و یا اله و یا اله
روضه بود و روضه بود و روضه بود و روضه بود
قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه
مشک آب و مشک آب و مشک آب و مشک آب
قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه
زینب است و زینب است و زینب است و زینب است
بی پناه و بی پناه و بی پناه و بی پناه
پای زخم و اربعین و اربعین و پای زخم
رنج راه و رنج راه و رنج راه و رنج راه
#محسن_ناصحی
#ماه_مبارک_رمضان
#وداع
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#وداع
سفره را جمع نکن، باز گدا پشت در است
باز کن در به رویم، آبرویم در خطر است
رحم کن، آتش هجران جگرم را سوزاند
چونکه اسمم پس از این رهگذر دربدر است
همه رفتند و من بی سر و پا جاماندم
آنکه آلوده و بی کس شده این یک نفر است
آشناها چقدر بر سر من داد زدند
آنقدر بنده ی تو وقت گناهان قدر است
دست خالی مرا هیچ رفیقی نگرفت
خرج بیچارگی ام گردن این چشم تر است
کمکم کن که زمین خوردن من نزدیک است
آنچه که وزر و وبالم شده این زخم پر است
باز ذکرم شده امشب بعلیِِ بعلی
چکنم! هر قسمی غیر علی جان ضرر است
چون که مهمان شب اول قبرم حسن است
عفوت از آنچه که فکرش بکنم بیشتر است
می رسد وقت سحر، عطر و بوی کرببلا
هر نسیمی که می آید طرفم خوش خبر است
من فدای غم چشمان اباعبدالله
که مویش دورِ دو دست عدوی خیره سر است
مادری کاسه ی آبی ته گودال آورد
آه! چشمش به لب خاکی و خشک پسر است
گفت اگرچه ز در خانه لگد خوردم من
چکمه ی قاتل تو باعث درد کمر است
#رضا_دین_پرور