افتاده به دامم چو صیدم به پای ادب
مست می ناب سبوی امیر عرب
هر سحر و هر روز و هر شب به میخانه ام
زنجیر بیارید ببینید که دیوانه ام
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
باده و می و جام بیارید علی ساقی است
عالم همه فانی و فانی علی باقی است
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
آتش تو مولا ز جانم شرر می کشد
کبوتر قلبم به سوی تو پر می کشد
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
ساقیا خمارم بده جام به دستم علی
ساقیا بریز می بریز می که مستم علی
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
علی ای نگاه و صدا و کلام خدا
علی ای تمام تمام تمام خدا
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
گردش زمین بر مدار نجف ممکن است
گر چه همه جا هست خداوند نجف ساکن است
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
می بزن و می نوش ز جامش بگو یا علی
نفس مسیحا بزن تو فقط با علی
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
خاک کف پای غلامش شفا می دهد
آتش جهنم به اذنش بهشت می شود
🎧🎤🎶🎧🎤🎶🎧🎤🎶
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد
#امیرالمومنین_علیه_السلام
اگر دِینی است بر شیعه ، علی با خون ادا کرده است
که ما دائم جفا کردیم و او دائم وفا کرده است
علی که رستگار عالم از روز ازل بوده است
علی فُزتُ و ربّ الکعبه اش را نذر ما کرده است
سرش را تیغ تا ابرو شکافانده است اما باز
علی ما را علی ما را علی ما را دعا کرده است
علی میزان الاعمال است و اعمال مرا خالق
اگر مقبول ، با شرط قبول مرتضی کرده است
خدا را در قلوب منکسر می جستم این یعنی
علی خود را میان قلبهای شیعه جا کرده است
از آن ساعت که جای مصطفی خوابید در بستر
به دنبال شهادت عمر خود را پا به پا کرده است
خدا بود و خدا بود و حضور مرتضی آن شب
علی آن شب به خود در بین محراب اقتدا کرده است
از آن قرآن که بر نی رفت در صفّین ، توان فهمید
چرا شمشیر ، قرآن در شب تقدیر وا کرده است
پس از آن ضربه حیدر دید زینب را و دل خون شد
یقین دارم نگاهی هم به سمت کربلا کرده است
#محسن_ناصحی
#شعر_آیینی
#مناجات
#غزل
عذرخواهی
پس از یک عمر عصیان و و تباهی
پشیمان آمدم بر عذر خواهی
تهیدستم فقیرم بی نوایم
ندارم توشه ای جز اشک و آهی
تمام آرزوی من تو هستی
دریغ از من مکن یارب نگاهی
اگر لطف تو دستم را نگیرد
چه خواهم کرد با این روسیاهی
بریدم از همه دل بر تو بستم
به غیر از تو ندارم تکیه گاهی
کمک کن تا به سویت باز گردم
به رویم باز کن بر توبه راهی
به جز آغوش مهر تو ندارم
در این غوغای وانفسا پناهی
(کمیل) است و مناجات و نیایش
الهی یا الهی یا الهی
#کمیل_کاشانی
#زمزمه_وداع_با_ماه_رمضان
#ماه_رمضان #زمزمه
▪️زمزمه مناجاتی وداع با ماه رمضان و گریز به روضه
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریهٔ شب ها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دلها هدیه زهرا
همه هستم رفته از دستم
امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
خدای من ای خدای من...
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر
مکن شکوه از معاصی من، روح عاصی من، در بر حیدر
مکن شرم و روسیاهی من، آشکارا بر، دیده کوثر
نما ای مه آبرو داری
که داری با من سرِ یاری
ای خدا العفو، ای خدا العفو
خدای من خدای من...
سحر خیزان کو مه رمضان، سایهٔ سرمان، همنشین ما
چه شد ای هم سفره سحرم، سوز آه و دلِ، آتشین ما
ندانستم قدر قدر تو را، ای عطای خدا، ای مه خوبان
مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا، در شب حجران
به تاب و تب عادتم دادی
به اشک شب عادتم دادی
ای خدا العفو، ای خدا العفو
خدای من ای خدای من...
مرا کردی همنشین خدا، ای مَه شهدا، ای مَه رحمت
نشان دادی در میان دعا، جلوه سعدا با همه عزت
مرا بردی گه به کرب وبلا، گه مدینه و یا کوچه نیلی
گهی خواندی روضهٔ پهلو، از غم بازو، یا غم سیلی
بیا و کار خدایی کن
مرا دیگر کربلایی کن
نینوایی کن، نینوایی کن
خدای من ای خدای من...
✍محمود ژولیده
شعله های فراق، با امام زمان(عج)
در شبهای پایانی ماه مبارک رمضان
شب های آخر است به فریادمان برس
خواهش مکرر است به فریادمان برس
این شعله های هجر که باشد به جان ما
کبریت احمر است به فریادمان برس
قلبی که هست آینه دار فراق تو
در خون شناور است به فریادمان برس
ما آمدیم تا به حریم وصال تو
دل پشت این در است به فریادمان برس
این دیده هاست طایر کویت ولی که حیف
بی بال و بی پر است به فریادمان برس
مهر تو در دل است بیا ای امید دل
عشق تو در سر است به فریادمان برس
از بس که سوخت آتش هجران به سینه ها
دل ها مکدر است به فریادمان برس
این ماه و سال بهر دل افسردگان ز هجر
چون روز محشر است به فریادمان برس
رفت از فراق صبر و تحمل ز دل ولی
مهر تو در بر است به فریادمان برس
این بغض سینه سوز که ما را بود ز هجر
خود داغ دیگر است به فریادمان برس
پیمانه های دل که رسیده به دست ما
لبریز کوثر است به فریادمان برس
چشمی که ماند خیره به راهت بیا ببین
گریان مادر است به فریادمان برس
تنها زنی که بهر ولایت ز جان گذشت
زهرای اطهر است ، به فریادمان برس
این آه جانگداز که آید ز چاه ها
فریاد حیدر است به فریادمان برس
این بانگ العطش که بر آید ز قتلگاه
از خون حنجر است به فریادمان برس
این سوز و ساز و غم که بر آید ز کربلا
از زخم پیکر است به فریادمان برس
آن ناله های زار که آید ز نینوا
آوای خواهر است به فریادمان برس
آن اشک و آه که تصویری از عزاست
گلبانگ دختر است به فریادمان برس
آن خون که ریخت روی دو دست حسین ، وای
از حلق اصغر است به فریادمان برس
آن پاره پاره ماه و ستاره به روی خاک
از جسم اکبر است به فریادمان برس
«یاسر» که گفت از غم و اندوه بی شمار
در سینه آذر است به فریادمان برس
محمود تاری «یاسر»
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
چشم های به در خداحافظ
لحظات سحر خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظات غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چه قدر مانده است تا ساحل
رمضان رفت ای دل غافل
رمضان رفت کوله بارت چیست؟
نکند جز گناه در آن نیست؟
شب بیست و نهم بخوان و بسوز
به خودت آمدی در این سی روز؟
کاری اصلا برای دل کردی؟
باید امشب به خویش برگردی
روزها را مرور کن آری
حاصلت چیست از چه بیزاری؟
از گناه و دروغ و صد رنگی؟
ای بمیری که مایهء ننگی
ای بمیری من دروغ و ریا
شب آخر شده به خویش بیا
دست بردار از دغل بازی
به چه چیزت هنوز می نازی؟
به گناهان بیشتر ز حدت؟
به فریب و به کارهای بدت؟
راه را اشتباه برگشتی
باز هم با گناه برگشتی
داشتی سوی دوست میرفتی
آه با یک نگاه برگشتی
نفس، بیچاره کرده ست تو را
شب آخر شده به خویش بیا
راه باز است تو نمی بینی
میوه ی بغض را نمی چینی
خویشتن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام یا اشک
اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی باب الرضا قدم بزند
شب بیست و نهم چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول یک قدم است
السلام علیک که دلتنگم
ای بمیرم که مایه ی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن
مهدی رحیمی
شاعر:#مصطفی_مداح
#حاج_روح_الله_بهمنی
در بزن، در بزن_ اگه، با یه عالمه درد اومدی
در بزن، در بزن_ آخه، در خونهی مرد اومدی
«علی مولا، علی مولا
بگو؛ دوای دردته همین آقا
علی مولا، علی مولا
بگو؛ تموم حاجتات میشه امضا» 2
همینی که چشات شده دریا
یعنی الان کنارته مولا
بگو همه درد دلاتو
حالا که آقات اِنقَدَر مرده
که واسه مجلسش صدات کرده
تو هم صدا بزن آقاتو
علی مولا، علی مولا
علی علی علی علی مولا...
........................
من بدم، من بدم_ ولی پیش تو با امید اومدم
من بدم، من بدم_ ولی حالا دیگه بهت رو زدم
«علی مولا، علی مولا
میخوام همش صدات کنم مِثِ زهرا
علی مولا، علی مولا
جز اسم تو من چی میخوام از این دنیا؟» 2
روبهرو ایوونْ طلا رؤیامه
نجف برام خونهی بابامه
برام قشنگتر از بهشته
ایشالا بازم احسن الحالم
مولا توی تقدیر امسالم
«مسافر نجف» نوشته
علی مولا، علی مولا
علی علی علی علی مولا...
هو غفور و رحیم
روی دوشم كوله باری از گناهه آخدا
سر بهزیرم چهکنم که رومسياهه آخدا
خودممخستهام ازبس تو گناه پرسهزدم
دستمو خودت بگير پام لب چاهه آخدا
هركسی يه جوریداره از تو دورمميكنه
رفیق راهم نشی میرم بیراهه آخدا
اينشبا هرجا ميرم،دارن مناجاتمیخونن
مجلس دعا برام يه سر پناهه آخدا
چنشبه ميام ولی فرقی نكردم،ميدونم
خرج آدم شدنم يه نيم نگاهه آخدا
پشتکوهی از گناهم و بهچشمت نمیام
مث سوزنی که تو انبار کاهه آخدا
شبایآشتیكنون دیگه دارهتموم ميشه
آخرای نیمهی سوم ماهه آخدا
بدتر از همیشه و خرابتر از قبلاومدم
بی تو حالم بد و با تو روبراهه آخدا
روزا تا تشنه ميشمسلام بهتشنهلبمیدم
یاد لبهاش رو لبم همیشه آهه آخدا
جون به جونم بکنن بهياد جون دادنشم
توی روضهها دلم تو قتلگاهه آخدا
#محمدحسن_بیات_لو
یا لطیف
بِموسَی بْنِ جَعْفَرٍ اِلٰهیَ الْعَفو
روی آئینه ردِ آهِ شرر بار من است
رنجِ بی همنفسی موجب آزار من است
کُلِّ خَلق از منِ بدخُلق تَنَفُّر دارند
غم تنهاشدنم حاصلِ رفتار من است
پَر من را قفسِ نَفْس به زنجیر کشید
خونِ دیوار اثرِ بالِ گرفتار من است
سَحَرِ قَدر تو را قدر ندانستم..،حیف!
این هم از خیرهسریِ دل بیمار من است
سفره تا جمع نشد ، کاش مرا جمع کنی
چند شب مانده فقط..،فرصت اصرار من است!
طَشتِ رسوایی ام از بام ، زمین افتاده
شهر در هَمهَمهی گفتنِ اخبار من است
معصیت آبرویم را چقَدَر راحت بُرد
نُقل هر انجمنی زشتیِ کردار من است
این همه عیبِ مرا فاطمه آمد..،پوشاند
چادرِ مشکیِ زهراست که ستّار من است
غیر خرمای علی روزه ی من وا نشود
رطبِ نخلِ نجف لذّتِ افطار من است
خوشبحال دل من که پسرِ این پدرم
پدرِ خاکیِ من ، حیدر کرّارِ من است
دست تقدیر کشانده است مرا تا خودِ طوس
می روم پیش رضا ، بخت اگر یار من است
پدرش نور چراغیست که خاموش نشد
پدرش ماه درخشان شب تار من است
آه از آن کوهِ وقاری که چُنین آب شده
روضه ی لاغری اش ، روضهی دشوار من است
ساق او خُرد که شد ، خُرد شد ارکان جهان
زانویَش علّت بیرنگیِ رخسار من است
گفت: سِندی ! تو بزن ، بد دهنی را بس کن
گوش دادن به کلامت بخدا عارِ من است
زجرکُش کردنِ من را که ندیده است کسی
معجرِ دختر من را نکشیده است کسی
#ماه_مبارک
#مناجات
#امام_کاظم_ع
#بردیامحمدی