eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. صدای میانی پلی است بین صدای معمولی صحبت کردن ( که صدای سینه نامیده می شود ) و صدایی که مقداری بالاتر از صدای صحبت ( که صدای سر نامیده می شود ) است. این بخش تقریبا ناشناخته باورنکردنی صدا، باعث و بانی یک نوع توانایی و آرامش جدید ، هم برای سخنران ها و هم خوانندگان است. وقتی ان را پیدا کردید می توانید بدون خستگی صدا بخوانید و فشاری که بر گلو و چانه می اید از بین رفته و همانطور که خواهید دید تقریبا بطور معجزه آسایی به تمام حدود صدای خود به راحتی دسترسی پیدا می کنید. در خوانندگان بهبود صدای میانی باعث می شود که به طنین های جدید دست پیدا کنند. برای بدست آوردن این تکنیک شما باید فشر و تنش را از صدایتان حذف کنید. وقتی قادر باشید صدای میانی را پیدا کنید، می توانید مطمئن باشد که طوری تنفس می کنید که صدایتان را قوی و محکم نگه می دارد و شما یاد گرفته اید که عضلاتی را که باعث گرفتگی، محدودیت یا بی اطمینانی صدایتان می شود را رها سازید. صدای میانی به شیوه صحبت کردن شما لحن باشکوهی می دهد و تازگی و رنگ جدیدی نیز در انتظار صدایتان است. برای اینکه دلیل احساس راحتی در صدای میانی را بفهمید، لازم است کمی با طرز کار صدا آشنا شوید. یادتان باشد یه قسمت متفاوت در صدا وجود دارد- صدا از سینه ، صدای وسط و صدا از سر – و هر کدام به طور متفاوتی عمل می کنند. اگر دستتان را در زیر ناحیه ای که گردن به سینه می چسبد بگذارید و بگویید: من می توانم از سینه صحبت کنم، یک ارتعاش خفیف زیر دستتان احساس می کنید. وقتی به سمت بالاتر می روید نوعی اثر مانند زیپ شروع به بسته انتهای تارهای صوتی می کند تا جائیکه فقط پنجاه درصد طول تارهای صوتب مرتعش می شوند، در اینجا باید بگویم که شما به صدای میانی رسیده اید... در صدای میانی شما احساس می کنید که بخشی از ارتعاش سینه رها می شود و به نزدیک محلی درست پشت بینی و چشم ها منتقل می شود. این محل به اسم های مختلف نامگذاری شده اما بیشتر ماسک نامیده می شود.هوا و لحنی که در ناحیه سینوس می پیچید خیلی ظریف و مانند صدای بال پرندگان یا وزوز ملایم است. دهانتان را ببندید و بگویید: م م م م م م م ... وقتی صدا از داخل دهان به لب هایتان می خورد احساس لرزش در انها می کنید. این بسیار شبیه به ارتعاشی ایت که در صدای میانی احساس خواهید کرد، هرچند که در صدای میانی این ارتعاش به بینی نزدیک تر است. منبع : صدای خود را آزاد کنید نویسنده : راجر لاو ترجمه سیروس نویداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. متن : مداح: **** برکات نفس تو واسه ما آب حیاته ارزش بهشت به اینه زیر پاته خدا آفرید بهشتو که مال فاطمه باشه مادری که نگرون بچه هاشه تو همون آبی دریا تو همون کوثر جاری خدایی تو همونی که خدا گفت تو دلیل خلقت ارض و سمایی خوبه سید بودن آخه تو همون مادر بچه سیدایی تو که لطفت بی کرونه تو بخوای برات میمیرم بی بهونه مادرم یا زهرا مادرم یازهرا **** اگه رخصت بدی من هم مثل سلمان تو باشم فدای ذکر حسین جان تو باشم تو بهم آبرو دادی تا سرم پایین نباشه تو همونی که نباشی دنیا میپاشه میشه دستامو بگیری بذاری تو دست سلمانو ابوذر اگه سنگم بزنی هم به خدا که نمیرم هیچ جا از این در نمیدم ارض و سما رو به یه تار موی نوکرای حیدر همه حرف دلم اینه که بهشت مال امیر المومنینه مادرم یازهرا مادرم یازهرا **** من با انتخاب چشمت توی دربار حسینم عاشق صحن علمدار حسینم سینه زن بودن من رو تو قبول کنی تمومه سینه زن بودنم اخه آبرومه زیر سایه تو بی بی عمریه روضه میام و روضه میرم با همین دستای خالی برای حسین تو روضه میگیرم به دلم برات شده که یه روزم توی همین روضه میمیرم یه عنایت به گدا کن روزی هر سال من کرب و بلا کن *
. بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت مرا بِبَر به کنارت،به کربلایِ خودت من آشنایِ توام خانه زادِ مادرتان نصیب در به درت کن شبی دعایِ خودت نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش،به روضه‌هایِ خودت ببین که نذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکش به دیده‌ام از گرد و خاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتم شده آقا!مرا کفن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت حسن لطفی .
. دويده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم مبند ديده کمی دست و پا بزن پسرم ز مصحف تنت اين آيه های ريخته را چگونه جمع کنم سوی خيمه ها ببرم به فصل کودکی و در سنين پيری خود دو بار داغ پيمبر نشست بر جگرم ميان دشمن از آن گريه می کنم که مگر به کام خشک تو آبی رسد ز چشم ترم من آن شکسته درختم که با هزار تبر جدا ز شاخه شد افتاد بر زمين ثمرم اگر چه خود ز عطش پای تا سرم ميسوخت زبان خشک تو زد بيشتر به دل شررم مگر نه آب بُوَد مهر مادرم زهرا روا نبود تو لب تشنه جان دهی به برم جوان ز دل نرود گر چه از نظر برود تو نِی برون ز دلم ميروی نه از نظرم به پيش ديده ی من پاره پاره ات کردند دلی به رحم نيامد نگفت من پدرم مصيبتی که به من می رسد محبت اوست هزارها چو تو تقديم حيی دادگرم به روز حشر نگريد دو ديده اش "ميثم" کسی که گريه کند بر ستاره ی سحرم استاد حاج غلامرضا سازگار .
پسرم... بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن ،قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع میکنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده حساب آنچه که مانده است از تو مشکل نیست دوباره میشِمرم چند استخوان مانده تو را به روی عبا تکه تکه می چینم بقیه ی تو ولی دست این و آن مانده چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست برای بدر شدن ماه من زمان مانده چقدر تیغه لب پر ،میان دنده ی توست چقدر نیزه شکسته در این میان مانده تو را از این همه غم میکنم سوا اما هنوز داغی یک نیزه در دهان مانده قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر هنوز قصه ی گودال و ساربان مانده قرار نیست فقط عمه ات بماند و من ببینی اش که میان حرامیان مانده کمی به روی سرم باشد و میان حرم که چند دختر نوپا به کاروان مانده بدون تو بدَود چند بار تا گودال ببیندم که نگاهم به آسمان مانده کمان حرمله تیری به سینه ام زده است به چند جا اثر نیزه ی سنان مانده نشسته شمر و عرق می چکد ز پیشانیش برای ضربه ی آخر نفس زنان مانده حسن لطفی .
آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی بی‌رمق بودم و تو قدرت آهم دادی کور بودم که مرا روضه‌تان داد شفا با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی همه‌جا رفتم و خوردم به در بسته حسین فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی خیر دنیای منی آخرتم هم با توست به همه خیر رساندی و به ما هم دادی من زمین خورده‌ام اما تو بلندم کردی روی خوش باز به این روی سیاهم دادی آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی مجتبی شکریان
به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش نه توانست بغل گیرد و نه بوسه زند نه توانست بماند نه از او دل بکند زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود اربا اربا دل بابای علی اکبر بود دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود پسری مانده به خاک و پدری می نگرد مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد چون که این چاک ترین جسم میان شهداست مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت ور نه می مرد از آن بوسه....که زینب نگذاشت نويد اسماعيل زاده
به بی‌آبرو اعتنا می‌کنند همان‌ها که مس را طلا می‌کنند زمین‌گیر را آسمان می‌دهند و با باخته خوب تا می‌کنند گنه‌کار شرمنده را می‌خرند سرسفره‌ی خود گدا می‌کنند اگرچه دعاگویشان نیستیم ولی باز ما را دعا می‌کنند مریض گناهی خجالت نکش بیایی به اینجا دوا می‌کنند به یمن کمیل و به یمن علی مرا با خدا آشنا می‌کنند چه آسان به بند خدا می‌کشند چه آسان ز دنیا جدا می‌کنند شب جمعه از لطف ری جمع را همه راهی کربلا می‌کنند خودش دید زینب که سرنیزه‌ها تن شاه را جابجا می‌کنند سیدپوریا هاشمی
از دست مهربان شما هر که نان گرفت بالای دست حاتم طایی مکان گرفت عرض نیاز پیش کریمان درست نیست باید همیشه دست به روی دهان گرفت در روضه‌ی تو دعوت‌مان کرده مادرت شکر خدا که فاطمه تحویل‌مان گرفت دیشب سه‌دفعه نام مسیحایی تورا بر مرده‌ای دمیدم و دیدم که جان گرفت با ذکر و نغمه فاطمه خوشحال می‌شود باید که نام حضرت‌تان را زبان گرفت تو زنده بودی و دم گودال قتلگاه از دست شمر رخت تنت را سنان گرفت با دست خالی از ته گودال برنگشت انگشتر عقیق تو را ساربان گرفت قرآن نخوان که من نگران لب توام مست است و باز دست خودش خیزران گرفت رضا قربانی
34 روز تا عید ولایت حضرت باقر علیه السلام از جابربن عبدالله انصاری (رضوان الله علیه ) روایت میکند که وی گفت از پیغمبر صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود : ای علی میل داری تو را خوشحال کنم و مژده دهم ، عرض کرد آری دوست دارم هرچه میخواهید بفرمایید ، حضرت فرمود : من و شما از یک اصل آفریده شده ایم و سرشت ما یکی است ، از طینت ما مقداری زائد آمد و خداوند شیعیان ما را از آن خلق فرمود ، روز قیامت مردم را به نام مادرانشان خطاب خواهند کرد جز شیعیان ما که آنان را به نام پدرانشان فریاد میزنند. روایت کرده اند که جابر بن عبدالله انصاری در کوچه های مدینه گردش میکرد و میگفت : علی بهترین آدمیان است و هرکس مخالف این باشد وی کافر است ، ای گروه انصار فرزندان خود را به دوستی علی بن ابیطالب علیهماالسلام آزمایش کنید ، هر کدام امتناع کردند درباره مادرش تحقیق کنید.  ( اعلام الوری با علام الهدی صفحه 236) از ازل خدا به هر کسی بها نداده عشق مرتضی را به دل شیعه نهاده شیعه بِنِما به پاکی مادر خود فخر شد محبّ مرتضی فقط حلال زاده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 35 روز تا عید ولایت حضرت فاطمه بنت اسد علیهاالسلام در روز چهارم از خانه کعبه خارج شد ، در حالی که امیرالمومنین علیه السلام در دست او بود ، گفت من در بیت الله الحرام رفتم و از میوه ها و غذاهای بهشت خوردم و چون خواستم بیرون آیم ، هاتفی ندا داد ای فاطمه فرزندت را علی نام بگذار ، او علی است و خداوند ِ علی اعلی' می فرماید : من اسم او را ز اسم خود مشتق گردانیدم و او را به آداب خود تأدیب نمودم و بر مشکلات علم خود واقف ساختم ، اوست که بتها را در خانه من خواهد شکست و بالای خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود ، خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد و پیروی او کند و وای بر کسی که او را دشمن دارد و نافرمانی او کند. (انوار البهیه صفحه 49 الی 50 ) علی کیست؟همان فاتح نهروان وخندق که از نام خدا، نام جلیلش شده مشتق علی کیست؟همان بت شکن خانه ی ایزد که راه شیعیان او همیشه بوده برحق ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
روزى رسول اكرم صلى‌اللّه عليه وآله نشسته بـود و يكى از فرزنـدانشان را روى زانوى خود نشانده و مى بوسيد و به او میكرد. در اين هنگام مردى از اشراف جاهل خدمت رسول اكـرم صلى اللّه عليه و آله رسيد و به آن حضرت عرض كرد: مـن ده پسر دارم و تا حالا هنوز هيچ كدامشان را براى يك بار هم نبوسيده ام. پيامبر صلى اللّه عليه و آله از اين سخن چنان عصبانى و ناراحت شدند كه مبـاركشان بـرافروخته و قرمز گرديد، آنگاه فرمود: من لا يَرحم لا يُرحم، آنكس كه نسبت به ديگرى رحـم نداشته باشد خدا هم به او رحم نخواهد كرد. و بعد اضافه نمودند من چه كنم اگر خدا رحمت را از دل‌تو كنده است. منبع انسان كامل صفحه ۱۶۸
. ما تا حضرتِ زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم .. به نفسِ حاج محمود کریمی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ «فان حزب الله هم الغالبون» خدا بامنه این راه روشنه فاطمه معلمه انقلابی بودن ما تا حضرت زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم وعدۀ خدا حقه امید عاشقا حقه توسل به بانویِ علی مرتضی حقه «فان حزب الله هم الغالبون» به نام شهید دلها پره امید تا روزی که این پرچم به دست مهدی رسید ما تا سایۀمولا رو داریم به زندگی امیدواریم ما تا حضرت زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم چشم دشمنا کوره مسیر ما همش نوره هنوزم علم دسته فداییایِ پر شوره «فان حزب الله هم الغالبون» 👇
babolharam Karimi.mp3
8.13M
ما تا حضرتِ زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم .. به نفسِ حاج محمود کریمی
قسمت اول مجموعه فصل عاشقی سال 1390 - حاج محمود کریمی.mp3
34.43M
📻 بشنوید| مجموعه 💠 سال ۱۳۹۰ چیذر هیات رایت العباس ⭕️ صحبتهایی درباره فلسفه هیاتهای مذهبی و سوز و گریه بر امام حسین (ع) ✅ حاج محمود کریمی
. 🌺پنج نکته در مورد حضرت رضا علیه السلام(منبر ده دقیقه ای)🌺 💠 نکته اول: 🔰مشتاقان زیارت امام رضا(علیه‌السلام) در دیگر کشورها: من هندوستان بودم، به یک پیرمرد حدود 85ساله برخورد کردم، تا فهمید من ایرانی هستم، گریه کرد و گفت: من از اول جوانی پول‌هایم را جمع کردم که بیایم مشهد امام رضا (ع). دارم می‌میرم ولی نشد بیایم. در زیمبابوه آفریقا بودم. یک زن و شوهر شیعه بودند، رفتم اینها را پیدا کردم، گفتیم: اسم بچه‌هایتان چیست؟ گفت: صادق، باقر، کاظم، گفتم: بارک‌الله! او در آفریقا اسم امام را زنده می‌کند، متأسفانه بعضی از شیعه‌ها اسم بچه‌شان را یک چیزی می‌گذارند که مثلا نام یک تیغی است در آفریقا! گفتم: خب، شما چه می‌کنید؟ گفت: شب عاشورا که می‌شود، خانم و بچه‌هایم می‌نشینند، من تاریخ کربلا را می‌خوانم و آنها گریه می‌کنند. بعد خانمم می‌خواند و من گریه می‌کنم. گفتم: چه آرزویی داری؟ گفت: زیارت امام رضا (ع)! 💠 نکته دوم: 🔰 اهتمام ویژه امام رضا(علیه‌السلام) به نماز اول وقت: صابئین زمان امام رضا (ع) یک رهبری داشتند که عالم درجه یک صابئین بود. ایشان با امام رضا (ع) چند جلسه بحث کرد و یک روز در بحثش گفت: «الآن لان قلبی»؛ الآن دلم نرم شد. صدای اذان بلند شد. امام رضا (ع) رفت. گفتند: آقا صبر کنید این مسلمان شود بعد نماز را بخوانید. فرمود: نماز اول وقت! 💠 نکته سوم: 🔰 نشانه قبولی زیارت: اویس قرنی می‌خواست پیغمبر را زیارت کند. از مادرش اجازه گرفت، مدینه آمد و پیغمبر در مدینه نبود. یک مدتی ایستاد، پیغمبر را ندید، گفت: من به مادرم قول دادم. سلام من را به پیغمبر برسانید. پیغمبر وارد شد گفت: بوی اویس می‌آید. یعنی او پیغمبر را ندید، اما زیارتش قبول شد. آدم‌هایی هم داریم صبح تا شام نزد پیغمبر بودند و هیچ آبرویی نزد پیغمبر نداشتند. چقدر خوب است افرادی که مکرر مشهد می‌روند، آدم‌هایی را که در عمرشان مشهد نرفتند، اینها را هم ببرند. 💠 نکته چهارم: 🔰 خاطره‌ای از حضور امام رضا(علیه‌السلام) در لحظه جان دادن: حدیث داریم امام رضا (ع) فرمود: اگر کسی زیارت من بیاید، سه جا بازدید او می‌روم. یکی لحظه جان‌دادن است. عالمی در اصفهان بود که از دنیا رفت. 2تا از بچه‌هایش هم شهید شدند. این عالم شوهر خواهر دکتر بهشتی شهید مظلوم بود. آقازاده‌اش که امام جمعه موقت اصفهان بود و شهید شد، برای من گفت: ساعت آخری که پدرم می‌خواست جان بدهد، بالای سر پدرم بودم. نفس‌ آخر را که کشید، ساعت را دیدم و نوشتم. یک روز جوانی به دیدن من آمد و گفت: پدر شما یک چنین شبی مرد؟ گفتم: بله. گفت: چنین ساعتی؟ گفتم: بله. گفتم: شما که هستی؟ گفت: من آن شب خواب دیدم وارد حرم امام رضا (ع) شدم، اما امام رضا (ع) بیرون می‌آمد. گفتم: آقا کجا می‌روی، من زیارت شما آمدم. گفت: هرکس با اخلاص زیارت ما بیاید، دقیقه آخر عمرش من بازدیدش می‌روم. حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است. الآن دقیقه آخر عمرش است. شما اینجا باش، من بروم و برگردم. من از خواب بیدار شدم. چراغ را روشن کردم، نوشتم: اصفهان، حاج آقا مصطفی بهشتی، مثلا دوشنبه 2:20دقیقه بعد از نصف شب. آقازاده‌اش می‌گفت: وقتی نوشته‌اش را نشان من داد. گفتم: من هم یک نوشته دارم. آن را از جیبم بیرون آوردم. 2نوشته با هم یکی بود! 💠 نکته پنجم: 🔰 تقسیم اوقات برای کار، عبادت و لذت: امام رضا(ع) فرمود: وقت‌تان را چند قسمت کنید؛ ساعتی برای عبادت، ساعتی برای کار، ساعتی هم برای لذت. شب‌های زمستانی ۲ رکعت نماز شب بخوانیم. مغبون کسی نیست که سکه‌اش ارزان شود، مغبون کسی است که عمرش رفت و کاری نکرد. 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 .
. ما تا حضرتِ زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم .. به نفسِ حاج محمود کریمی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ «فان حزب الله هم الغالبون» خدا بامنه این راه روشنه فاطمه معلمه انقلابی بودن ما تا حضرت زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم وعدۀ خدا حقه امید عاشقا حقه توسل به بانویِ علی مرتضی حقه «فان حزب الله هم الغالبون» به نام شهید دلها پره امید تا روزی که این پرچم به دست مهدی رسید ما تا سایۀمولا رو داریم به زندگی امیدواریم ما تا حضرت زهرا رو داریم به زندگی امیدواریم چشم دشمنا کوره مسیر ما همش نوره هنوزم علم دسته فداییایِ پر شوره «فان حزب الله هم الغالبون» 👇
. 🌺پنج نکته در مورد حضرت رضا علیه السلام(منبر ده دقیقه ای)🌺 💠 نکته اول: 🔰مشتاقان زیارت امام رضا(علیه‌السلام) در دیگر کشورها: من هندوستان بودم، به یک پیرمرد حدود 85ساله برخورد کردم، تا فهمید من ایرانی هستم، گریه کرد و گفت: من از اول جوانی پول‌هایم را جمع کردم که بیایم مشهد امام رضا (ع). دارم می‌میرم ولی نشد بیایم. در زیمبابوه آفریقا بودم. یک زن و شوهر شیعه بودند، رفتم اینها را پیدا کردم، گفتیم: اسم بچه‌هایتان چیست؟ گفت: صادق، باقر، کاظم، گفتم: بارک‌الله! او در آفریقا اسم امام را زنده می‌کند، متأسفانه بعضی از شیعه‌ها اسم بچه‌شان را یک چیزی می‌گذارند که مثلا نام یک تیغی است در آفریقا! گفتم: خب، شما چه می‌کنید؟ گفت: شب عاشورا که می‌شود، خانم و بچه‌هایم می‌نشینند، من تاریخ کربلا را می‌خوانم و آنها گریه می‌کنند. بعد خانمم می‌خواند و من گریه می‌کنم. گفتم: چه آرزویی داری؟ گفت: زیارت امام رضا (ع)! 💠 نکته دوم: 🔰 اهتمام ویژه امام رضا(علیه‌السلام) به نماز اول وقت: صابئین زمان امام رضا (ع) یک رهبری داشتند که عالم درجه یک صابئین بود. ایشان با امام رضا (ع) چند جلسه بحث کرد و یک روز در بحثش گفت: «الآن لان قلبی»؛ الآن دلم نرم شد. صدای اذان بلند شد. امام رضا (ع) رفت. گفتند: آقا صبر کنید این مسلمان شود بعد نماز را بخوانید. فرمود: نماز اول وقت! 💠 نکته سوم: 🔰 نشانه قبولی زیارت: اویس قرنی می‌خواست پیغمبر را زیارت کند. از مادرش اجازه گرفت، مدینه آمد و پیغمبر در مدینه نبود. یک مدتی ایستاد، پیغمبر را ندید، گفت: من به مادرم قول دادم. سلام من را به پیغمبر برسانید. پیغمبر وارد شد گفت: بوی اویس می‌آید. یعنی او پیغمبر را ندید، اما زیارتش قبول شد. آدم‌هایی هم داریم صبح تا شام نزد پیغمبر بودند و هیچ آبرویی نزد پیغمبر نداشتند. چقدر خوب است افرادی که مکرر مشهد می‌روند، آدم‌هایی را که در عمرشان مشهد نرفتند، اینها را هم ببرند. 💠 نکته چهارم: 🔰 خاطره‌ای از حضور امام رضا(علیه‌السلام) در لحظه جان دادن: حدیث داریم امام رضا (ع) فرمود: اگر کسی زیارت من بیاید، سه جا بازدید او می‌روم. یکی لحظه جان‌دادن است. عالمی در اصفهان بود که از دنیا رفت. 2تا از بچه‌هایش هم شهید شدند. این عالم شوهر خواهر دکتر بهشتی شهید مظلوم بود. آقازاده‌اش که امام جمعه موقت اصفهان بود و شهید شد، برای من گفت: ساعت آخری که پدرم می‌خواست جان بدهد، بالای سر پدرم بودم. نفس‌ آخر را که کشید، ساعت را دیدم و نوشتم. یک روز جوانی به دیدن من آمد و گفت: پدر شما یک چنین شبی مرد؟ گفتم: بله. گفت: چنین ساعتی؟ گفتم: بله. گفتم: شما که هستی؟ گفت: من آن شب خواب دیدم وارد حرم امام رضا (ع) شدم، اما امام رضا (ع) بیرون می‌آمد. گفتم: آقا کجا می‌روی، من زیارت شما آمدم. گفت: هرکس با اخلاص زیارت ما بیاید، دقیقه آخر عمرش من بازدیدش می‌روم. حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است. الآن دقیقه آخر عمرش است. شما اینجا باش، من بروم و برگردم. من از خواب بیدار شدم. چراغ را روشن کردم، نوشتم: اصفهان، حاج آقا مصطفی بهشتی، مثلا دوشنبه 2:20دقیقه بعد از نصف شب. آقازاده‌اش می‌گفت: وقتی نوشته‌اش را نشان من داد. گفتم: من هم یک نوشته دارم. آن را از جیبم بیرون آوردم. 2نوشته با هم یکی بود! 💠 نکته پنجم: 🔰 تقسیم اوقات برای کار، عبادت و لذت: امام رضا(ع) فرمود: وقت‌تان را چند قسمت کنید؛ ساعتی برای عبادت، ساعتی برای کار، ساعتی هم برای لذت. شب‌های زمستانی ۲ رکعت نماز شب بخوانیم. مغبون کسی نیست که سکه‌اش ارزان شود، مغبون کسی است که عمرش رفت و کاری نکرد. 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 .
📋 فقط حیدر امیر المومنین است ✅️ / حاج محمود کریمی ✅️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیر المومنین است صاحب ذوالفقار مولا علی جان جلوه کردگار مولا علی جان همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیر المومنین است فقط ذات خدا داند علی کیست که همتای علی غیر از علی نیست رسیدی بر همه حجت تمام است تویی که خانه ات بیت الحرام است عیان شد از همان روز ولادت به کل ما سوا داری ولایت همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیر المومنین است مولا علی علی علی علی علی علی به جان من تو جانانی علی جان منم عبد و تو سلطانی علی جان خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا جانی که جانانش تو باشی مولا علی یا علی مولا علی جان امیر المومنین یا شاه مردان دل ناشاد ما را شاد گردان همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیر المومنین است سر کـــــوه بلند فریـاد کـردم… علی شـــــیرِ خدا را یاد کردم… علی شیر خدایـــــا شاهِ مردان… دل ناشاد ما را شــــــاد گَـردان علی شـــــیر خدا؛ دَردم دَوا کن… منـاجـاتِ مـــــرا، پیشِ خـدا کن… چراغِ آســــــمون؛ نذرِ دلِ تــو… به هر جا عاشــــــقِ؛ دَردش دوا کن… ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 💥سبک: 🎤مداح: (ع) گناهامو ندید گرفتی، انگار ازم بدی ندیدی تا که دیدی دلم شکسته، بازم به داد من رسیدی گرچه براتو کم گذاشتم، از خوبا راه من جدا بود روضه ولی همیشه واسم، راه رسیدن به خدا بود حاجتِ هرشبم اربعین کربلا بودنه دعوتم میکنی من هنوزم دلم روشنه بی سر و سامان تو ام یا حسین دست به دامان تو ام یاحسین بر سر نی زلف رها کرده ای با جگر شیعه چه ها کرده ای زهره ی منظومه ی زهرا حسین کشته ی افتاده به صحرا حسین بگیر ازم هرچی که خواستی، ولی ازم نگیر غمت رو نفس زدن تو هیئتا رو، بودنِ زیرِ پرچمت رو دلم خوشه که تو رو دارم، حال دلم بی تو خرابه دنیایی که حسین نداره، یه لحظه شم برام عذابه روشنیِ دلم از همین اشکِ تو روضه هاس روسفیدیِ من از سیاهیِ  شال عزاس عاقبت این عشق هلاکم کند در گذر کوی تو خاکم کند مشعر حق عزم منا کرده ای کعبه ی شش گوشه بنا کرده ای زهره ی منظومه ی زهرا حسین کشته ی افتاده به صحرا حسین آقا دعام کن که تو راهِ، کسی به جز شما نباشم یه کاری کن حتی یه لحظه، از شهدا جدا نباشم دلم میخواد برات بمیرم، از این میترسم که نتونم دعا کن آقا بیشتر از این، از شهدا عقب نمونم مثل این عاشقا تا ابد میمونم با حسین تا دم آخرم با شهیدا میگم: یاحسین تربت تو بوی خدا میدهد بوی حضور شهدا میدهد 👇