eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6008341788891286308.mp3
23.42M
🎧 ( نور مصلّی یاعلی... ) مراسم‌ شب ولادت حضرت علی ( ع ) هيأت راية العباس ( علیه‌السّلام )
3. موسم.mp3
1.83M
( صلوات الله علیه و آله ) موسم وصل دل و دلبر مبارک شادی ِ دلهای غمپرور مبارک جشن دامادی پیغمبر مبارک به تمام خلق دو عالم وقت شوق و شور و شادی بهر هر دل آگاه است ازداوج نورانی حضرت رسول الله است ( یا خدیجه یا محمد... ) تکرار همسر حق الیقین گشته خدیجه مادر اسلام و دین گشته خدیجه دیگر ام المؤمنین گشته خدیجه تهنیت میگوییم دمادم بر روی نبی مِرعاتی اشفعی لنا فی الجنة یا خدیجه یا مولاتی اشفعی لنا فی الجنة ( یا خدیجه یا محمد... ) تکرار حق ّ این پیوند نورانی خدایا ده به ما رزق سعادت در دو دنیا عاقبت بر خیرمان کن جان مولا وَ به حق ّ رسول خاتم کن عنایتی که ما هم پیرو ِ پیمبر باشیم تا ظهور فرزند او در رکاب رهبر باشیم ( یا خدیجه یا محمد... ) تکرار .
1. سبک نوایی نوایی7.9.96.mp3
2.99M
( صلوات الله علیه و آله ) سبک نوایی نوایی مبارک به همه خلق حیِ سرمد جشن ازدواجِ حضرت محمد تهنیت یا احمد تهنیت یا احمد... ( 2 ) ( مبارک مبارک هم میشه بگی ) دَهِ ماهِ ربیع ایام شور است زمان طَرَب و وقتِ سُرور است که گاهِ نُزول آیات نور است مبارک به همه خلق حیِ سرمد جشن ازدواجِ حضرت محمد تهنیت یا احمد تهنیت یا احمد... ( 2 ) چه شور و غوغایی در دلها افتاد همه خنده بر لب ، خوشحال و دِلشاد که ختمُ الاَنبیا گردیده داماد مبارک به همه خلقِ حیِ سرمد جشن ازدواجِ حضرت محمد تهنیت یا احمد تهنیت یا احمد... ( 2 ) برای برپایی یِ جشنِ اسلام زن و مرد و پیر و بُرنا خاص و عام قرارمان باشد ، درمسجدُالحرام مبارک به همه خلقِ حیِ سرمد جشن ازدواجِ حضرت محمد تهنیت یا احمد تهنیت یا احمد... ( 2 ) شاعر :
هدایت شده از 
AUD-20211014-WA0011.mp3
4.6M
🌸 هر شب چشمامون به آسمونه،تا تو بیایی...🌸 ✅ تواشیح به مناسبت آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (عجل ا۰۰۰تعالی فرجه الشریف)🌼
علیهاالسلام 🔹سجادۀ حضور🔹 مهمان وحی، پشت در خانه وقتی در انتظار محمّد بود دستی که می‌گشود به رویش در دستان دستیار محمّد بود دستی که وصله‌دوز ردای نور دستی که گَردگیر سرای وحی یا خاکروب دامن پیغمبر دستی که غمگسار محمّد بود... از دامنش که پاک‌ترین دریاست معراج نسل ابر پدید آمد نسلی که جاودانگی باران نسلی که یادگار محمّد بود سجّادۀ حضور که می‌گسترد پشت نمازِ یک‌تنۀ احمد آن سجده‌های محکم و مشروحش آیات اقتدار محمّد بود هر بار جبرییل کلامی گفت او نیز در خطاب سلامش بود شانه به شانه رفتنِ ایمانش برهان آشکار محمّد بود تنهایی عمیق رسالت را تنها و بی‌مضایقه پُر می‌کرد مثل طواف دور سر خورشید همواره در مدار محمّد بود خورشید و ماه و ثروت اخترها در گنج‌های احمدی‌اش گم شد وقتی خدیجه دست گهربارش در دست مهربار محمّد بود هر جا که خار طعنه پدید آمد دلداری‌اش هر آینه مرهم شد هر جا گلی کنار محمّد رُست او نیز در کنار محمّد بود... 📝 ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
مست از سبوی چشم تو انگور ناب هم مخمور باده های تو حتی شراب هم گر پرده از رخت بکشی کم بیاورد از نور روی ماه شما آفتاب هم از عطر زلف شب شکنت مست میشوند اسپند و عود و عنبر و مشک و گلاب هم بر سرخی لبان شما غبطه میخورد حتی عقیق سرخ یمن در رکاب هم جبریل و جن و انس و ملک عبد درگهت این را شنیده ام زلب بوتراب هم هر صبح خود به نام تو آغاز میکنم حتی اگر که نشنوم از تو جواب هم من تا همیشه نام تورا جار میزنم میخوانمت به عرصه صبح حساب هم دم میزنم فقط ز توو خاندان تو حتی اگر شود ز غمت دل کباب هم اقا مرا به جان بطولت محل بزار تلخ است کام من تو به کامم عسل بزار شاعر: ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خدا پیداست در آیینه‌ی چشمان دلبندش زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش به آن بالانشینی باید ام‌المومنین گویی که جز زهرا نباشد در دو عالم مثل و مانندش چنان با بندگی‌هایش دل از ذات خدا برده که قبل از وحی می‌آید سلامش از خداوندش مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا تمام سال می‌بارد بهار از دود اسفندش ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
هر جا سخن از یار نکو لعل به پا شد ذکر همه ی اهل خرد وا عجبا شد گشتند همه واله و دیوانه و سر مست هرجا سخن از طره گیسوی شما شد پر شد همه جا از گل خوشبوی بهشتی ان دم که سر زلف تو در باد رها شد ما فخر فروشیم که در بین رسولان... جبریل امین خادم پیغمبر ما شد خوشبخت ترین خلق خدا ریزه خورانت بیچاره بود هر که ز کوی تو جدا شد ما ریزه خوره سفره احسان تو هستیم خوشبخت ترینیم ،مسلمان تو هستیم ما گرد و غباری ز کف پای شماییم دیوانه ی آن گنبد خضرای شماییم ما حب شما و علی و آل علی را مدیون دم حضرت زهرای شماییم ای شافع و ای بابِ نجات همه امّت در روز قیامت پی امضای شماییم هر کس به جمال خوش یاری بدهد دل ما در به در طلعت زیبای شماییم آن خال لبت قاتل عشاق تو باشد مقتول همان خال دل آرای شماییم رو بر خم ابروی تو مشغول نمازیم هر کس بِکسی نازدُ ما هم به تونازیم تو حامی آن چشم تر فاطمه باشی تو روشنی هر سحر فاطمه باشی با اینکه رسولی و فرستاده حقی تو خلق شدی تا پدر فاطمه باشی خورشیدی و عالم ز تو روشن شده اری در نیمه شب هم قمر فاطمه باشی خواندی همه شب را ام ابیها اصلا به گمانم پسر فاطمه باشی گفتی به همه فاطمه بضعه منی حقا که تو هم از جگر فاطمه باشی عالم همه دلداده ی تو چونکه رسولی تو عاشق و دلداده زهرای بطولی ای لطف و عطا و کرم و جود تو بی حد یا سید الابرار و یا حضرت بت ها همه در روز ظهور تو شکستند خاموش شد آتش ز قدوم تو به معبد خالق به خودش گفت پی خلق تو احسنت پس ما به تو گوییم که احسنت سر تا به قدم حامل اسرار خدایی این نیست عجب گر که بنازد به تو ایزد از کودکی اش حضرت جبریل به والله دم از تو و از حیدر و از آل تو می زد وقتی که خداوند دمش را به گلت داد یک جرعه علی را به تو آمیخت به هم زد پس نفس تو با نفس علی واحد محض است هر کس که علی را بکند رد شده مرتد زائل بشود حب تو یا احمد مختار بی حب علی شاه نجف حیدر کرار شاعر: ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بگذاريد ساده بنويسم نامه اي سرگشاده بنويسم بگذاريد گوشه قلبم چند خط بي اراده بنويسم عهد من با قلم همين بوده ست كه از اين خانواده بنويسم "گردنم زير بار منت اوست" كه مرا اذن داده بنويسم بايد امشب به كوري بت ها از دو توحيد زاده بنويسم شب تزويج، شام پيوند است خطبه خوان هم خود خداوند است كيست داماد روح غار حراست همنشين هميشه فقراست كيست داماد آفتاب حجاز كه از او نور روشني ميخواست ننويسم يتيم مكه،كه او پدر شيث و آدم و حواست ننويسم رسول نه،نه هنوز او محمد امين شهر خداست دوستدارش بزرگ تا كوچك خواستگارش خديجه كبراست پيش از اين گفته،باز ميگويم از عروس حجاز ميگويم بانويي كه اصيل و با نسب است در حيا هم زبانزد عرب است بانويي كه براي ياري دين از سوي كردگار منتخب است بانويي كه حساب اموالش خارج از احتساب محتسب است غير او اُم مؤمنيني نيست جز به او هر كه گفته بي ادب است در طرب زين وصال ابوطالب در تنور غضب ابي لهب است وه چه روزيست،روز خوشحالي ست حيف كه جاي آمنه خالي ست ⏹ ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما شاعر: ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو! شاعر: ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم الله الرحمن الرحی 💞 💖 من سائل دربار توام خدیجه بانو گم گشته ی بازار توام خدیجه بانو گراشک بریزدهمه ازعنایت توست بی مایه خریدار توام خدیجه بانو از دیدن گل های بهشتی نشوم شاد عمریست که بیمارتوام خدیجه بانو با باره گنه روی به دربارتوآرم هرچند که سربار توام خدیجه بانو زنجیر گنه بسته اگرکل وجودم شادم که گرفتار توام خدیجه بانو عمریست که مهمان به سرخوان رسولم سرمست به گلزار توام خدیجه بانو باشدچه مبارک سحری برتو و احمد خاک ره زوار توام خدیجه بانو گویندچنین روز شدی همسراحمد من تشنه ی دیدار توام خدیجه بانو ای عشق محمد به جهان منم گدایت چون سائل بازار توام خدیجه بانو (مجنونم)وعمری سره این سفره نشستم عمریست گدابه دربار توام خدیجه بانو 📕📕شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 💞 💖 ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم الله الرحمن الرحیم 💞 💖 بانو مبارک است و َسرای همسری ات عالم فدای گوشه عبای همسری ات جاروبدست حضرت جبریل بر درت خیل ملک گدای سرای همسری ات گفتندعده ای که مشو یاره مصطفی کَردی توافتخاربه عبای همسری ات زنده شدی زبرکت نام محمدی تاعهد بسته ای تو به پای همسری ات هم کفو احمدی وهوادر اوتویی بودی توآشنا به صدای همسری ات این روزها هوای تو را کرده مصطفی ماییم یاکریمِ هوای همسری ات بانو هوای عشق تورا کرده مصطفی پرچم به دوش، زیرلوای همسری ات تا روزِ مرگ بوده ای بانوی کنار یا ر کردی تو عشق خودبه فدای همسری ات آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 💞 💖 ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بنام خدا «مدح ومنقبت حضرت خدیجه س» مُحمّد را نكو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد، پس از زهرا و زینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پناه امتى بود و نبى را به روز بى كسى، یاور، خدیجه‏ گهى غمخوار، او هنگام سختى صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏ گهى با خنده‏ى نوش آفرینش سرور قلب آن سرور، خدیجه‏ میان دلبران، همتاى او كیست؟ دل «لولاك» را دلبر، خدیجه‏ زنى چون حوریان، مجذوب شوهر همه آسایش همسر، خدیجه‏ وجود «رحمة للعالمین» را پرستار و نوازشگر، خدیجه‏ گرفته با ادب، چون هاله‏ى نور چراغ وحى را در بر، خدیجه‏ به طوفان بلا، چون كوه، محكم‏ به كشتى امان، لنگر خدیجه‏ مبارز محرمى، همراز و نستوه‏ شكوه غم، ز پا تا سر، خدیجه‏ توان بخش صفوف مؤمنان بود به تنهایى چو یك لشكر، خدیجه‏ چو می‏شد سنگباران خانه ‏ى او به پیش مصطفى سنگر،خدیجه‏ به شام تار خورشید نبوّت‏ بود مهتاب روشنگر، خدیجه‏ وفا و عشق و عفّت، زینت اوست ندارد غیر ازین زیور، خدیجه‏ چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت‏ ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه‏ همین وارستگى، شایسته‏ى اوست‏ چو زهرا را بود مادر، خدیجه‏ كشد بار عطاى آسمانى‏ چو باشد مادر كوثر، خدیجه‏ چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست‏ صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه‏ ز نامش مادران برخود ببالند كه دارد یك چنین دختر، خدیجه‏ چه خوش باشد غلام خود بخواند «حسان» را در صف محشر، خدیجه‏ مرحوم حبیب الله چایچیان «حسان» ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آسمان ها شده چراغانی عشق احمد نتیجه خواهد داد و خدا دست پاک یارش را به دو دست خدیجه خواهد داد آینه در کنار آیینه بهترین صبح روز آدینه عاشقی شور دیگری دارد عشق این دو شبیه معجون است شاه داماد شد رسول الله و عروسش خدیجه خاتون است چه عروسی چه شاه دامادی عالمی گشته غرق در شادی چه عروسی که تاج پاکی هاست چه عروسی که فخر خاکی هاست سپر جان شوهرش بوده مقتدا بهر سینه چاکی هاست کوثر شیعه های پیغمبر مادر شیعه های پیغمبر عاشقی با رسول شیرین است زندگی با رسول شیرین تر هدف زندگی اگر که خداست بندگی با رسول شیرین تر وصل نور و ولا مبارک باد بر رسول خدا مبارک باد... ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
به او دل داده و آورده ایمان چه بی منّت گذشت از مال و از جان پیمبر(ص) تا قیامت جز خدیجه(س) ندارد هیچ همکفوی به قران! شاعر: ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
گروه جهادی خیریه شهدای خط شکن شهرستان فلاورجان ثبت نام می‌کند: برادران و خواهرانی که علاقه‌مند به عضویت در گروه جهادی خیریه شهدای خط شکن شهرستان فلاورجان هستند، از طریق لینک زیر ثبت نام کنید: https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScViSIqqEXvdmtySuTFhuNV--Ndk5TZaqpAPP13hUSK2Yq3og/viewform?usp=sf_link به دوستان و آشنایان اطلاع دهید تا در صورت تمایل عضو گروه جهادی خیریه شهدای خط شکن شهرستان فلاورجان شوند.
هدایت شده از 
*ما بی نظیریم* آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع اینان می‌شنویم. تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها، بگردند تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت، که نای سخن گفتن ندارد را پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. ما بی‌نظیرترین نسلیم، ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را دیدیم و هم خانواده کم جمعیت تک فرزندی را تجربه کردیم. نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شد. نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی کسی، کسی را نمی‌شناسد. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود و نسلی را دیدیم که با اینستاگرام و واتس‌اپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند اما سال تا ماه یکدیگر را نمی‌بینند . نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه پدربزرگ و عمو و دایی و … می‌ماندیم و نسلی را دیدیم که بعد از دو ساعت مهمانی در خانه پدربزرگ و عمو و دایی، در گوش پدر و مادر غر می زند که چرا نمی‌رویم؟ نسلی هستیم که تماشای آلبوم‌های خانوادگی، یکی از سرگرمی مهمان‌هایمان بود و نسلی را دیدیم که هزاران عکس بی‌حس را در حافظه گوشی و کامپیوتر ذخیره می‌کند و هرگز هوس نمی‌کند آنها را بار دیگر ببیند. نسلی که در پذیرایی خانه‌هایمان فقط پُشتی و بالش‌ بود اما با کلی مهمان و نسلی را دیدیم که مُبل بخش زیادی از فضای خانه شان را اِشغال کرده است و کسی نیست روی آنها بنشیند. ما نسلی بی نظیریم. ما جنگ دیده ایم. آژیر قرمز شنیده ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بی‌رحم ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم . ((شهدا و جانبازان را )) ...... ما با همه نسل‌ها فرق داریم. ما بی‌نظیرترین نسلی هستیم که نه قبلاً وجود داشته و نه بعدها به وجود می‌آید. در زمان ما سرای سالمندان اسمی ناآشنا بود اما امروز در هر شهر و محله‌ای تابلوی این مراکز خودنمایی می‌کند . ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سُنّتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مُدِرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم ... اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* در خاکریزها جا بماند و ارزش ها مثل امروز، *عوض* شود و *عوضی‌ها* ارزشمند شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند.. !  آن روزها: *قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت* می رفتیم.. *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم. *تنها تنها* بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ ..! اما مردانه ایستادیم... باور کنید که: ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم... *بی‌دل* برگشتیم. با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم. ما اکنون *پریشان* هستیم. اما *پشیمان* نیستیم. *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم. *ما* همان‌هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟ *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفیدان قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند... *این گرگ‌هایی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله مرام ما نیست. ما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم .. شرمنده ایم با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است .. ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما*، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردید؟ شما را به آن خون شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. خیری شهیدای خط شکن شهرستان فلاورجان @kheiriyeh_shohaday_khatshekan