.
#حضرت_زهرا
#زمینه
برای غربت مادر بی قرار و مضطرم
دوباره اومدم بین روضه های مادرم
دلم گرفته از تلخیه مدینه و غماش
غم یه کوچه و اون مرد غریب و روضه هاش
ای وای از غم و مصیبتاش
روضه ی مادر جون به لبم کرده
روضه ی مادر پُر از غم و درده
روضه ی مادر روضه ی مسماره
روضه ی مادر هجوم نامرده
(آه
وای مادر )
زدن یه مادر و نامردا میون کوچه ها
میون شعله سوخت مادر با یه طفل بی گنا
در و شکستن و ریختن توی خونه بی هوا
توو اون شلوغیا مادر موند به زیر دستوپا
میزد فضه رو همش صدا
مادر مارو یکی لگد میزد
نفس مادر به روی لب اومد
پیش چشمای یه عده پست فطرت
مادر مارو مغیره زد بی حد
(آه
وای مادر)
الهی بشکنه اون پایی که زد درو شکست
یا اونکه با لگد زد پهلوی مادرو شکست
خونابه میچکید از زخم عمیق میخ در
نمیره یادم اون وقتی که یکی شد حمله ور
مادر شد توو کوچه بی پسر
پیش چشمای حسن زمین افتاد
مادر سادات به پشت در جون داد
دستای مولا رو عده ای بستند
آه و واویلا از این همه بیداد
(آه
وای مادر)
#عباس_قلعه✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.👇
.
#حضرت_زهرا_نوحه
شده شب شهادت فاطمه
امان ز سوز غربت فاطمه
ز هجران زهرا / علی افتد از پا
خانه ی بی کوثر قرآن
شود شبیه بیت الاحزان
مُحرّم حسین ز امشب بُوَد
شروع غصّه های زینب بُوَد
قیامت به پا شد / نزول بلا شد
زینب شده بدون مادر
چشمش شده مات برادر
به گوش حیدر این خبر رساندند
عجب بلایی بر دلش نشاندند
شده قد شكسته / پريشان و خسته
درکوچه چند باری زمین خورد
یک عده گفتند مرتضی مرد
#رضا_تاجیک ✍
#نوحه #فاطمیه #حضرت_زهرا
.👇
.
بسم الله الرحمن الرحیم
شبگريههای غربت مادر تمام شد
زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد
امشب اذان گریه بگويد بگو، بلال
سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد
طفلان تشنه، هروله در اشک میکنند
ایام تشنهکامی مادر تمام شد
آن شب حسن شکست که آرامتر! حسین
چشم حسین گفت: برادر! تمام شد
تا صبح با تو اُستُن حنانه ضجه زد
محراب خون گريست كه منبر تمام شد
زاینده است چشمهی زهرایی رسول
باور مكن که سورهی کوثر تمام شد
باور مكن كه فاطمه از دست رفته است
باور مکن حماسهی حیدر تمام شد؟
زهرا اگر نبود حدیث کسا نبود
زینب نبود و واقعهی کربلا نبود
#فاطمیه 🏴 #شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا #فاطمیه
#علیرضا_قزوه✍
یک بند از ترکیببند
.
Shab1Fatemieh1-1399[03].mp3
4.17M
|⇦•همین که بهتری الحمدلله...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج میثم #مطیعی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
همینکه بهتری الحمدلله
جدا از بستری الحمدلله
همین که در زدم دیدم دوباره
خودت پشت دری الحمدلله
شنیدم بسترت را جمع کردی
و با سختی پرت را جمع کردی
شنیدم آب دادی به حسینم
حواس دخترت را جمع کردی
تو دیگر با حجابت خو گرفتی
به چندین علت از من رو گرفتی
گمان کردی ندیدم زیر چادر
چطوری دست بر پهلو گرفتی؟!
جواب حرف هایم شد همین!«نه؟!»
غریبه بودم اما اینچنین نه!
ببینم!قصد رفتن که نداری؟
نرو!جان امیرالمومنین،نه!
#شاعر حسین رستمی
ــــــــــــــــــ
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.