.
سبک زمینه شهادت امام جواد(علیه السلام)
میونِ حُجره ی در بسته، وای مادر
غمی روی دلم بنْشَسته، وای مادر
میسوزه سینم اَسیرِ کینم
در این هیاهو یادِ مدینم
شبیه غریب ِ مدینه ، غریبم
قاتلِ مَنِ بی شکیبه ، حبیبم
نمیشه قطره آبی حتی، طبیبم
غریب اِبنِ غریبم(٤)
داره دلم آتیش میگیره، با زهرا
میونِ هلهله شد ذکرم، یازهرا
ابن الرضایَم غرقِ بلایَم
اين حُجره تار شدکربلایم
شبیه غريبِ تو گودال، میمیرم
به دامِ بلایِ يه نا زَن، اَسيرم
شَهد شهادت از پیمبر، میگیرم
غریب اِبنِ غریبم(٤)
با یادِ کربلا بی تابم ، واویلا
غمِ یه بی کفن کرد آبم، واویلا
آه از سَر او از حَنجر او
طُعمه ی آفتاب شد پیکر او
گرچه تَن منم تو آفتاب، رَها شد
ولی کجا اَسیرِ دامِ ، بلا شد؟
کجا نَصیبِ من سُمِ مَر، کَبا شد؟
شهید اِبنِ شهيدم(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#شهادت_امام_جواد
#زمینه #امام_جواد
.👇
.
#زمینه
#شهادت_امام_جواد (علیه السلام)...
کبوترا پر بزنید با قلبی مبتلا
رو بومِ خونه ی جوادْ گلِ امام رضا
بدنش روی خاکه
زیرِ آفتاب سوزان
سایه بونی واسش نيست
پسرِ شاهِ ايران
بميره نوکرش براش ، که آقا
مثلِ امام حسن شده، داستانِش
قاتلش همسرش شده، تو خونَش
فاطمه زین عزا شده ، گریانِش
یا جواد الائمه یا، مولانا(۴)
کنیزا کمتر بکنید هلهله پیش او
گل امام رضا دیگه نداره رنگ و بو
جگرش رو سوزونده
زهرِ کاری ِ همسر
حاجتش قدری آبه
این گلِ باغ حیدر
می شکنه شیشه ی دلش، رو وقتی
ظرفِ آب و جلو چشاش ، می ریزه
با لبِ تشنه مثل جدّش، جون داد
جوونی که دلش زِ غم ، لبریزه
یا جواد الائمه یا، مولانا(۴)
حرمشه تو کاظمین پناهِ شیعه ها
شبیه مشهد الرضاست شعبه کربلا
گوشه گوشه از صحنش
بوی مشهد رو میده
چه حالی داره اونکه
صحن زیباش رو دیده
هر کسی کربلا میخواد، از آقا
عرفه یا که اربعین ، بسم الله
دعا کنه امام جواد ، ماهِ خون
یه دهه باشی کربلا ، ان شاالله
یا جواد الائمه یا، مولانا(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#زمینه_امام_جواد
.👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #ملودی
🔻زمینه ایام شهادت امام جواد علیه السلام
📜 سخته که باشه
🖊به قلم #امیر_قربانی_فر
➖➖➖
سخته که باشه
همسر تو قاتل جونت
هی بزنه زخم زبونت
بدونی تشنه س واسه خونت
سخته تو دنیا
هیچکسی یاورت نمونه
اونکه برات بلای جونه
بیاد و هی رجز بخونه
خدا ببین داره سیاهی میره چشام
عجب بلایی سرم آورده زهر کین
انگاری میخ در به پهلوی من گرفت
که بی هوا شدم تو حجره نقش زمین
دلم پر از غصه ، لبم پر از آهه
عمرم منم مثل ، فاطمه کوتاهه
منم ازین دنیا ، با دل خون رفتم
مثل گل حیدر ، منم جوون رفتم
---
خیلی غریبم
تو خونه مم بیکس و تنهام
نمیتونم بلند شم از جام
یه جرعه آب بدید به دستام
خیلی غریبم
داره میسوزه جگر من
خدا ببین که همسر من
میخنده به چشم ترِ من
آروم آروم میرسه جونِ من رو لبام
قاتلم ایستاده داره نگام میکنه
یه ظرف آب گرفته دستشو مقابلم
خنده به التماس و ناله هام میکنه
تو هلهله گم شد ، صدای فریادم
منم مثِ بابام ، از نفس افتادم
قاتل من اینجا ، حسابی خوشحاله
خونه ی من واسم ، شبیه گوداله
---
این دمِ آخر
که بین خونه مم غریبم
غیر عطش نشد نصیبم
یاد غم شیب الخضیبم
چه قتلگاهی
یه عده با نیزه و خنجر
یه عده فکر بردن سر
مقابل چشمای مادر
با خنجر کند اومده کنار تنت
آروم آروم داره تو رو خلاص میکنه
میرسه از کنار مقتلت یا حسین
صدای مادری که التماس میکنه
کنار گودالت ، فاطمه گریونه
حرمله خندون و ، شمر رجز خونه
مادر دلخسته ، هی میزنه لطمه
پا میزارن رویِ ، تنِ تو با چکمه
.
#امام_جواد
بابُ الْمُرادِ شیعه
ای چشمه سار جاریِ لطف و عطا جواد
بر من به بار نور زلال خدا جواد
لبریزم از خطا به حریم مقدَّست
بر من به بخش هرچه که دارم خطا جواد
از مهر توست کلبه ی قلبم منوّر است
وز جود توست مسّ وجودم طلا جواد
بر نخل عشق میوه ی شیرین اهل بیت
در باغ نور سرو بلندِ ولا جواد
روشن ترین چراغ شبستان اولیا
بابُ الْمرادِ شیعه و اِبْنُ الرِّضا جواد
هم خود کریم ، هم که ز نسل کرامتی
در نزد توست عالَم و آدم گدا جواد
پر می زند کبوتر قلبم به کاظمین
خواهد گرفت دانه ز دست شما جواد
ای مهربان امام که در طول عمر خود
از خصم خویش دیده هزاران بلا جواد
در عنفوان عمر خزان شد بهار تو
ای ارغوانِ گلشن سبز رضا جواد
از کین فتاد شعله به جان مطهّرت
با تو چه کرد آتش زهر جفا جواد
"یاسر" رسید تشنه به درگاه جود تو
در کام او بریز تو آب بقا جواد
،،،،،،،،،،
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
ایام #شهادت_امام_جواد
.
.
#شهادت_امام_جواد
هُرم عطش ( در رثای امام جواد ع )
-------
بنگر که سما ریخت به خاک اختر خود را
می دید چو خورشیدِ ز کین پرپر خود را
ای وای که در خانه ی نا امنِ پر از غم
از زهر جفا کشت زنی شوهر خود را
مردی به زمین خورد ازآن توطئه ی شوم
اینگونه نکُشته ست کسی همسر خود را
از زهر ستم رفت ز کف تاب و توانش
وز تیر جفا داد ز کف شهپر خود را
از هُرم عطش سوخت سراپای وجودش
از آب نشد ، تر کند او حنجر خود را
با آن جگر سوخته کز زهر به دل داشت
می شُست ز خون سینه ی غمپرور خود را
تا بار دگر شعله نگیرد شرر زهر
می ریخت بر آتش همه خاکستر خود را
از حُجره ی در بسته فقط ناله به گوش است
ای دل بشنو آه نُهم رهبر خود را
"یاسر" ز غمش داشت سرشکی همه چون دُرّ
از دیده برون ریخت همه گوهر خود را
،،،،،،،،،،
#حاج_محمود_تاری «یاسر»
.