eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
💥سبک: 🎤مداح:حاج 🌷 رختِ زیبای آسمانی را خواهرم با غرور بر سر کن نه خجالت بکش نه غمگین باش چادرت ارزش است باور کن! بویِ زهرا و مریم و هاجر از پرِ چادرت سرازیر است بشکند آن قلم که بنویسد: "کهنه گشت و دست و پا گیر" است توی بالِ فرشته ها انگار حفظ وقتِ عبور می آیی کوریِ چشمهای بی عفت مثل یک کوه نور می آیی حفظ و پوشیده در صدف انگار ارزش و شان خویش میدانی با وقاری و مثل یک خورشید پشتِ یک ابرِ تیره میمانی خسته ای از تمام مردم شهر از چه رو این قدر تو غم داری؟ نکند فکر این کنی شاید چیزی از دیگران تو کم داری !!
Rasouli-Hejab.mp3
2.66M
💥سبک: 🎤مداح:حاج 🌷 رختِ زیبای آسمانی را خواهرم با غرور بر سر کن نه خجالت بکش نه غمگین باش چادرت ارزش است باور کن! بویِ زهرا و مریم و هاجر از پرِ چادرت سرازیر است بشکند آن قلم که بنویسد: "کهنه گشت و دست و پا گیر" است توی بالِ فرشته ها انگار حفظ وقتِ عبور می آیی کوریِ چشمهای بی عفت مثل یک کوه نور می آیی حفظ و پوشیده در صدف انگار ارزش و شان خویش میدانی با وقاری و مثل یک خورشید پشتِ یک ابرِ تیره میمانی خسته ای از تمام مردم شهر از چه رو این قدر تو غم داری؟ نکند فکر این کنی شاید چیزی از دیگران تو کم داری !! 💥
. کاروان اربعين آنچه از من خواستي، با کاروان آورده‏ام يک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام از در و ديوار عالم فتنه مي‏باريد و من بي‏پناهان را بدين دارالامان آورده‏ام اندراين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست کاروان را تا بدينجا با فغان آورده‏ام بس که من منزل به منزل در غمت ناليده‏ام همرهان خويش را چون خود به جان آورده‏ام تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم يک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‏ام قصه‏ي ويرنه‏ي شام ار نپرسي خوشتر است چون از آن گلزار، پيغام خزان آورده‏ام خرمني موي سپيد و دامني خون جگر پيکري بي‏جان و جسمي ناتوان آورده‏ام ديده بودم با يتيمان مهرباني مي‏کني اين يتيمان را به سوي آستان آورده‏ام ديده بود تشنگي از دل قرارت برده بود از برايت دامني اشک روان آورده‏ام تا به دشت نينوا بهرت عزاداري کنم يک نيستان ناله و آه و فغان آورده‏ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برايت نقد جان آورده‏ام نقد جان را ارزشي نبود، ولي شادم چون مور هديه‏يي سوي سليمان زمان آورده‏ام تا دل مهر آفرينت را نرنجانم ز درد گوشه‏يي از درد دل را بر زبان آورده‏ام هاتفي «پروانه» را مي‏گفت کز اين مرثيت در فغان، اهل زمين و آسمان آورده‏ام . «پروانه» ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. علیه_السلام ۷۶۲ ازغصه های تو ندارم خواب چهل ساله هستم به پیچ وتاب قلبم می سوزه تا می بینم آب بابای مظلوم بادیدن شیرخواره می گریم تا می بینم گوشواره می گریم به یاد گوش پاره می گریم بابای مظلوم اگر ببینم گلی رو پرپر یادم میاد رو نیزه هجده سر **** از داغ بین سینه می گفتم با مردم مدینه می گفتم از کینه ی دیرینه می گفتم بابای مظلوم گفتم تو را تشنه بریدن سر نبود جای سالم روی پیکر به قدر این نگین انگشتر بابای مظلوم من پاره پاره پیکرت دیدم در بوریا تن تو پیچیدم **** از شامیان من ولوله دیدم شادی و رقص و هلهله دیدم من خنده های حرمله دیدم بابای مظلوم دیدم یکی به کاکلت زد چنگ دیدم که صورتت زخون شد رنگ پیر زنی بر سر تو زد سنگ بابای مظلوم آن صحنه کی رود مرا از یاد سرِ تو از نیزه زمین افتاد **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۳ دیدم هر آنچه چشمی ندیده دیدم کبوتر درخون تپیده طوری زبابایم سر بریدند که خون حلقش بر نی چکیده دیدم چو جسم عریان بابا دربوریا من پیچیدم او را ازپا فتادم آندم که دیدم مرکب به روی جسمش دویده هم دیده ام جسمی بین گودال ازظلم دشمن گردیده پامال هم دیده ام باچشمان خونبار برنیزه هجده سرِ بریده نمانده تاب و توانِ گفتن نرفته هرگز زخاطرِ من زضربِ دستِ سنگینِ دشمن دیدم که طفلی خورده کشیده دیدم هماره با اشک وناله روی کبودِ طفل سه ساله دیدم که در گوشه ی خرابه ره می رود با قدّخمیده **** 👇
. علیه_السلام ۷۶۴ کس نبیند آنچه من دیده ام مدینه چون گلِ خشکیده ام آه و واویلا یاد شهدا هر شب می نالم چهل ساله که یاد گودالم آه و واویلا سینه ی من شد غرقِ در ناله دیدم کتک خورد طفل سه ساله آه و واویلا کربلا زخم تیر و سنان بود امان از شام که زخم زبان بود آه و واویلا شامیان بر اشک ما خندیدند پای سرِ بریده رقصیدند آه و واویلا یکی بر مطربها می داد انعام آن یکی می داد بر علی دشنام آه و واویلا شامیان قلب ما را شکستند ده تن را به یک ریسِمان بستند آه و واویلا **** 🎼 .👇
. ۷۶۵ من ای مدینه از نفس فتادم غمها که دیدم کی رود ز یادم با آن همه غم روی پا ستادم ندارم توانی شدم قد کمانی رفته رمق ز دست و پایم هر لحظه یاد کربلایم جان من از غصه به لب رسیده دیدم به صحرا لاله های چیده بوسه زدم به حنجر بریده خودم دیدم آنجا تن بی سرش را پاشیده دیدم جسم بابا در بوریا پیچیدم او را من دیده ام تن های پاره پاره دائم بود چشم پر از ستاره به نیزه دیدم شیروخواره دلم در پیچ و تاب وای من از رباب از دیدن آن سر خمیدم آه از جگر هر دم کشیدم **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۶ آنچه من دیده ام کسی ندیده خدا نه کسی دیده است و نی شنیده خدا من پریشان شدم دیده گریان شدم وامصیبت من کشیدم به شانه کوه درد و بلا دیده ام تازیانه خوردن عمه را وای من از جفا می زدن عمه را وامصیبت **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۷ شده دیدنی حال زین العباد امشب رسیده دگر جانم ازغصه ها برلب اگرچه ز یاد همه رفته ام اما نرفته ز یادم غم عمه ام زینب شود امشب هر دوچشمم بسته به یاد بابم دلم بشکسته خودم اربا اربا تن اکبرو دیدم خودم روی نیزه سر اصغرو دیدم توی کوچه،بازار شهرحرام افسوس کتک خوردن عمه وخواهرو دیدم خدا داند که نرفته از یاد دمی که خواهر زناقه افتاد دلم ازغم وغصه شد زیرورو ای وای به غمهای ما خنده میکرد عدو ای وای پس ازکشتن اصغر آن حرمله ی پست سرمرکبش بسته راس عمو ای وای به شهر کوفه دلم شد صدچاک کشیده میشد سر او برخاک **** .👇
. ۷۷۰ شریفه دختر عموی خوب من رفتی و من از غمت، غمین شدم چشماتو بستی و رفتی عزیزم ندیدی که خرابه نشین شدم هردوتا از روی ناقه افتادیم ولی دستای تورو نبسته زجر کاش منم مثل تو جون داده بودم نمی افتادم ولی به دست زجر می‌دونم که زیر پای شتری بمونه اگه کسی دردسره هرچی هم پای شتر سنگین باشه ولی باز حرمله پاش سنگین تره شریفه شکر خدا تو رفتی و سربابامو بریده ندیدی تازیانه خوردی مثلِ من ولی به رخ عمه کشیده ندیدی ✍ .
. سلام_الله_علیها ۷۷۲ من شریفه دختر شاه کریمم مادرم بر کل خلق اما یتیم من یتیمم درمدینه خون به قلب زار ما شد پدرم مسموم از زهر جفا شد من یتیمم وقت تشییع جسم بابا را ندیدم پیکرش شد تیروباران من شنیدم من یتیمم من غم و رنج و مصیبت ها کشیدم طعم ضرب کعب نی ها را چشیدم من یتیمم دیده ام در کربلا با آه و ناله که یکی زد تازیانه بر سه ساله من یتیمم پای ناقه تا که بر آیینه ام خورد زیر پای اشتران شد سینه ام خرد من یتیمم ✍ .👇
. *-*---*-**-*-*- آخان ستاره لر کیمی آخدیم جهانی یاندیریب بی بی یاخدیم او قدر آغلادیم یولا باخدیم یورولدوم عمه یتیم اوشاقی چولده قویمازلار الینده هر نه واردی سویمازلار اونون یوزونه سیلی ورمازلار داریخدیم عمه (امان امان امان امان عمه) ۲ *-*-*-*-**-*-*-* رقیه غملی گونلره قالدی باشیمی شمر بلالره سالدی بابامی هم اکبری آلدی دویولموشم من رقیه غصه دن سولوب تز گل قانیله گوزلریم دولوب تز گل ایاقلاریم قابار اولوب تز گل سویولموشام (امان امان امان امان عمه) ۲ *-*-*-*-**-*-*-* ✍ .👇
متن روضه 1 🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست 🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها... گوشه خرابه... 🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست 🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست شب سوم محرم... معمولا رسمه... متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله... زهرای سه ساله... 🔸به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید 🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست چه کردن با این نازدانه...خدا... 🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست (سازگار) نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه... کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه... با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه... هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه... اما ... هر جا شما بچه یتیم ببینید... حتما نوازشش می کنید... باهاش همدردی می کنید... من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله... چه خوب نوازشش کردند... چه خوب باهاش همدردی کردن... کنار سر بابا... هر کجا رسیدن... بهش تازیانه زدند... بهش سیلی زدند... 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست گوشه خرابه... نیمه های شب... بی بی رقیه... شروع کرد به گریه کردن... هی بهونه بابا میگیره... میگه عمه جان زینب... من بابامو میخام عمه جان...بابام کجاست... بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست... صدازد... عمه جان انقده بی تابی نکن... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن... هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد... اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن صدای ناله اهل خرابه بلند شد... خبر به کاخ یزید معلون رسید... خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده... گفتن دختر ابی عبدالله... گوشه خرابه... هی بهونه بابا می گیره... نانجیب صدا زد... خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش... یا صاحب الزمان... امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه... گذاشتند جلو دختر بچه... حالا تصور کن... یه دختر سه ساله... سر باباش رو در مقابلش بگذارن... چه حالی پیدا میکنه... تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد بابای خوبم... کجا بودی... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي (نفس المهموم 456) بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد... هی دست رو صورت بابا میکشه... هی نوازش میکنه... گریه میکنه... صدا زد... بابا... نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا... يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ بابا... بعد از تو داد از غريبي (انوار الشهادة 244) خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا دستهامون رو بستند...بابا طناب به گردنمون انداختند...بابا ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند... بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند... 🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا 🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب... بدن رو سپر میکرد... مبادا تازیانه به ما اصابت کنه... بابا اصلا باورم نميشه... 🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا 🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا 🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا 🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا بابا... ببین صورتم کبود شده... موهای سرم سفید شده... مثل مادرم زهرا قدم خمیده... بابا دیگه طاقت ندارم... دیگه تنهام نزار... منم با خودت با خودت ببر بابا... انقدر کنار بدن بابا ناله زد... یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف... عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ شعراء 227 -
متن روضه 2 🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم 🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم امشب دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها... امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم... 🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من 🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه... حتما همتون دیدید... دخترها علاقه خاصی به بابا دارن... اصلا معروفه... میگن دخترها بابایی هستند... آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم... خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه... میگه بزار بابام بیاد... شکایتت رو به بابام میکنم... خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه... میگه بزار بابام بیاد... بهش نشون میدم... بهش ميگم... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته 🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته چقدر بهش سنگ زدند... چقدر بهش تازیانه زدند... چقدر سیلی زدند... یاصاحب الزمان... 🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته اما... 🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته امشب اگه با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان... تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن... 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا... چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم... طاقت سیلی خوردن ندارم... طاقت سنگ خوردن ندارم... 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
قابل توجه فرماندهان پایگاها، بسیجیان، روحانیان، مداحان، هنرمندان 🟪نشست بصیرتی ثامن 🟤موضوع: جوانی جمعیت وازدواج 🔷استاد حاج آقا حسین شریفی عضوهیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران وکارشناس خانواده و جمعیت 🔸تاریج سه شنبه ۱۷مرداد 1402 🕤ساعت: ۱۸/۳٠ 🟡محتوای ثامن ناحیه مقاومت بسیج شهرستان فلاورجان. روبیکا https://rubika.ir/mhtavasamenfalavarjan