.
🏴سبک #زمزمه #واحد_سنگین شهادت امام الرئوف ابالحسن الرضا علیه السلام
#زمزمه_امام_رضا
#واحد_امام_رضا
#یاامام_رضافداتم
بند اول
یا امام رضا فداتم،خاک پای زائراتم
کفتر جلدتمو رو،گنبد زرد طلاتم
یا امام رضا گداتم،من گدای بینواتم
ایها السلطان اسیر،حرم و صحن و سراتم
دین و ایمانم رضا
روح و ریحانم رضا
جان و جانانم رضا
یا ابالحسن رضا
🏴بند دوم
حرمت قبله ی جانها،حرمت عرش معلا
حرمت بهشته دنیا،تکیه گاهه بی پناها
هشتمین نور ولایت،ای رئوف با سخاوت
میشه ای ضامن آهو،کنی از ما هم ضمانت
به تو دل بستم رضا
سائلت هستم رضا
خالیه دستم رضا
یا ابالحسن رضا
🏴بند سوم
عبارو سرت کشیدی،میونه حجره رسیدی
افتادی رو خاک غربت،یاد مادر آه کشیدی
وقتی که جوادو دیدی،تو به آرزوت رسیدی
دم آخر لب عطشان،یاد جدت آه کشیدی
رفته بود از تو شکیب
خوندی از شاه غریب
روضه ی شیب الخضیب
جدی یا غریب حسین
#آخر_صفر
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
36.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
رو به حرم رضوی برحسب ادب
دست برسینه می گذاریم و
می خوانیم
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی
.
🏴سبک #واحد_سنگین روضه ای شهادت امام ابالحسن الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا و روضه ی کربلا
#واحد_امام_رضا
#زهر_جفاآتش_زده
🏴بند اول
زهر جفا آتش زده بر پیکرم
این لحظه ها من یاد زهرا مادرم
بر روی خاک غربت افتاده سرم
میرسد از زهر،عمرم به پایان
میرود از زهر،از پیکرم جان
چشم انتظار پسرم
غریبم و خون جگرم
آه ای غریب الغربا
🏴بند دوم
تا وارد آن حجره ی مامون شدم
از جام زهر نوشیدم و دلخون شدم
عبا به سر کشیدم و بیرون شدم
حالا که رفته،تاب و توانم
من میزبانِ،قامت کمانم
این لحظه های آخرم
مادر رسید بالا سرم
آه ای غریب الغربا
🏴بند سوم
یابن الشبیب کن گریه بر جد غریب
یابن الشبیب او را نبود یار و حبیب
یابن الشبیب از آبم او شد بی نصیب
از خنجر و از،حنجر چه گویم
از مرکب و آن،پیکر چه گویم
به روی نیزه شد سرش
چه گویم از انگشترش
آه ای غریب کربلا
#شهادت_امام_رضا
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇👇👇
.
#روضه_امام_رضا علیه السلام🏴
با نوای:
استاد #حاج_مرتضی_طاهری
بخش اول
موضوع: #مقدمه_روضه ـ روضه تحقیقی
دل به عشق تو اسیر است مرا یادی کن
عاشقی خسته و بشکسته ام امدادی کن
یار شیرین دهنان یاد ز فرهادی کن
خسته از ظلم دل خویش شدم دادی کن
کن نگاهی به دل من که پر از شور شود
مگذارش به نگاهی ز درت دور شود
ای درت باب خدا ای حرمت باغ بهشت
ای خدا جوی خدا روی خداوند سرشت
در دلم نام تو را دست خداوند نوشت
ای همه حسن نظر کن تو بر این بنده ی زشت
زشتی من ز نگاهت همه زیبا گردد
بر روی دل در الطاف خدا وا گردد
ای صفای همه عالم به صفای حرمت
انبیا دیده گشودند به لطف و کرمت
سر نهادند بر آن بارگه محترمت
نفس هر دو جهان بسته به یک لحظه دمت
در دو دست تو سر رشته ی تقدیر و قضاست
تو رضایی ز رضای تو خداوند رضاست
به ولای تو دلم در دو جهان شاد بود
زندگی بی تو چنان شاخه ی در باد بود
بی تو هر زمزمه ای بیهده فریاد بود
قبله گاه دل ما پنجره فولاد بود
حرم و صحن تو چون روضه ی رضوان من است
یاد تو مایه ی آرامش طوفان من است
همه ی اماما رئوفن اما به امام رضا میگن امام رئوف، همه ی ائمه کریمن ام به امام حسن میگن کریم اهل بیت چرا؟ برای اینکه امام حسن قاتلشم وقتی اومد کنار بسترش می لرزید فرمود: زود برو تا حسینم نیومده... چرا به امام رضا میگن امام رئوف برا اینکه حیووناهم وقتی مستأصل میشن پناه می برن به امام رضا، آهو رُ که همه ی عالم می دونن، اون شتر رُ قبل انقلاب اونایی که یادشونه از تو کشتارگاه مشهد فرار کرد اومد تو صحن امام رضا که روزنامه ها عکسشُ زدن جلوی پنجره فولاد می دیدن اشکش داره می چکه از چشم این حیوان، صاحبش گفت من اینُ به امام رضا بخشیدم.
از قول آیت الله مروارید نقل می کنن که آخر شبی می خواستم مشرف شم حرم، عجله هم داشتم اما دیدم دم صحن شلوغه اومدم جلو ببینم چه خبره دیدم یه سگی دستاشُ دراز کرده سرشُ آورده بالا به گنبد امام رضا داره نگاه می کنه و اشک داره از چشای این حیون می ریزه و عوعو می کنه؛ گفتم بایستم ببینم چه خبره، دقایقی بعد دیدم یه ماشین آخرین مدل اومد ایستاد و یه کسی از پشت فرمون خیلی متشخص پیاده شد در عقبُ باز کرد یه اسمی صدا کرد این حیون پاشد رفت صندلی عقب دراز کشید درُ بست نشست پشت فرمون؛ اومدم جلو گفتم جان امام رضا بگو ببینم چیه ماجرا. گفت این سگ از وقتی کوچک بود آوردیم تو خونمون خونه ی ما در یکی از محلات شمال شهر مشهده اطرافش بیابان زیاده احتیاج داشتیم خونمونم بزرگه بهش می رسیدیم به دردمون می خورد حالا پیر شده به جز دردسر چیزی نداره به اصرار همسرم از خونه بیرونش کرده بودم الان خوابیده بودم خواب دیدم امام رضارُ فرمود: پاشو بیا این حیوونُ ببر دیگه تا زنده است از خونت بیرونش نکن...
ای تو آرامش جانم به نگاهم بنواز
بر درت همچو گدای سر راهم بنواز
تو رئوفی و من آن عبد سیاهم بنواز
گر چه آلوده ی هر جرم و گناهم بنواز
تو نوازش کن و از بهر خدا ناز مکن
پرده از زشتی اعمال بدم باز مکن
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
#نکات
توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.👇👇
4_5798386044952904244.mp3
6.72M
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_مرتضی_طاهری
تحلیل📗 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه امام رضا علیه السلام
#موضوع: مقدمه روضه ـ روضه تحقیقی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
4_5807671936045548284.mp3
16.22M
تاثیر استاد بر روضه خوانی
✅ما باید تربیت بشیم که عقل ما فرمانده بشه‼️
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم قرائت زیارت امام رضا علیه السلام و روضه خوانی وطعام شفا بخش و نذر امام رضا علیه السلام
زمان:روز چهارشنبه چهاردهم شهریورماه همزمان با نماز ظهر و عصر
مکان:یادمان شهدای گمنام،مسجد جامع کرافشان
هدایت شده از رادیو آوینی شهرستان فلاورجان
اختصاص به شهدا،نامه ها و وصیتها و زندگی نامه ها وکارهای فرهنگی هنری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید گذشت کنیم
راننده حاجی بیان میکرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد.
🔹️پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی!
🔹️راننده میگوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار میکند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم.
🔹️راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت.
🔹️به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم میکنید!
شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا میرویم؟ به سوریه میرویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نانآور خانواده است و با همین ماشین رزق خانوادهاش را تأمین میکند.»
🔹️ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگر ما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کند.
به استقبال کنگره ۲۴هزارشهید استان اصفهان
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═
مجموعه فرهنگی هنری شهید آوینی افتتاح رادیو آوینی درفضای مجازی
وصیت نامه و خاطرات شهدا
گوینده :ثنا اعبدالوند
هماهنگی:سید مجتبی موسوی
سرپرست گروه: علیرضا توکلی
https://eitaa.com/joinchat/1052836529C35c977c7ed
.
#آخر_صفر
#امام_حسین_ع
#شهادت_امام_رضا_ع
#امام_زمان_عج
مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم
صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم
اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم
همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم !
شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُردهشیشه رسیده است رنجِ تکثیرم
طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم
کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم
چه غصهها که نخوردی برای سرکشی ام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم
اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم
هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم
دلیل زندگیام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!
زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم
بلند می شود از بین قبر تکبیرم
بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم
خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم
تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم
به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب!
به روی سینهی جدَّم نشست ، یابن الشبیب!
چه بیملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب!
سنانِ بی همهچیزِ پلید ، یابن الشبیب!
به سمت خیمهی زنها دوید ، یابن الشبیب!
شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب!
طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!
#بردیا_محمدی ✍
#وداع_با_محرم_صفر
.
.
#شهادت_امام_رضا
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸أیها الغریب🔸
خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشمهای ترت أیها الرئوف
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
جاریست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شدهست رهگذرت أیها الرئوف
تو آفتاب رأفتی و کوچهکوچه شهر
در سایهسار بال و پرت أیها الرئوف
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
از کوچههای غربت شهر آمدی ولی
داری عبا بهروی سرت أیها الرئوف
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
یک عمر خواندی از غم آقای تشنهلب
با اشکهای شعلهورت أیها الرئوف
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه میکشید؟
جد ز تو غریبترت أیها الغریب!
#یوسف_رحیمی ✍
.
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸فصل غریبی🔸
وقت غروب فصل غریبی فرا رسید
ابری کبود آمد و شام عزا رسید
این غربت از حوالی یثرب شروع شد
با بوی یاس تا دل این کوچهها رسید
اشکی که بود همدم تنهایی علی
جوشید چشمه چشمه ببین تا کجا رسید
زهری که خون دل به لب مجتبی نشاند
داغش به پارهٔ جگر مصطفی رسید
مأمون گرفت خنجر تزویر را به دست
با دشنهٔ دروغ و فریب و ریا رسید
افسوس چشم دیدن خورشید را نداشت
آن کوردل به آخر این ماجرا رسید
خورشید بست بار سفر از دیار غم
وقتی غروب غربت آل عبا رسید
با قلب خون عبای غریبی به سر کشید
با قامت شکسته ز بزم بلا رسید
شد روضهخوان جد غریبش در آن غروب
داغ حسین تا که به جان رضا رسید
میخواند اشک شعلهورش فَابکِ لِلحُسَین
مشهد به خاکبوسی کربوبلا رسید
آتش گرفت خیمهٔ جانش در التهاب
روی لبش ترنم یا لیتنا رسید
آن شعلهای که شام غم از خیمهها گذشت
با هُرم آتش و عطش از نینوا رسید
در شام غم تلاوت قرآن شروع شد
وقتی گریز روضه به تشت طلا رسید
✍🏻 #یوسف_رحیمی
.
.
#شهادت_امام_رضا_ع
تقدیم به شمش الشّموس
حضرتِ علی بنِ موسی الرضا علیه السلام
وعده دادی می رسی آرامِ جانم می دهند
مــرگ را با دیـــدنِ تو ارمغـــانم می دهند
من اِمامُک ؟ می زنی لبخند بر دلشوره ام
تـا میـانِ قبـــر آهستـــه تکـــانم می دهند
دشمنت هم نا امید از درگهِ جودِ تو نیست
می بَرند و قبرِ هارون را نشـــانم می دهند
من که آهو نیستم امّا چه فرقی می کند ؟
گرگ هم باشم اگر اینجا امـــانم می دهند
در حریمی که اجابــت می شود ناگفته ها
لالِ مادرزاد هم باشـــم ، زبـــانم می دهند
این شکسته بالِ خاک آلوده را از روی لطف
همّــتِ پرواز در هفـــت آسمـــانم می دهند
از مزارِ مـــادرت پرسیدم و قلبـــم شکست
خادمانـــت آسمــان ها را نشـــانم میدهند
خواستم ندبه بخوانم در حرم باران گرفت
اشـک هایم اشتیـــاقِ جمکـــرانم می دهند
مادرِ پیرم مرا نـــذرِ خراســـان کرده است
شک ندارم حاجتم را تا جـــوانم می دهند
#ابراهیم_زمانی✍
#خادم #ذاکر #مداح
.
.
#روضه_امام_رضا علیه السلام
با نوای: استاد #حاج_مرتضی_طاهری
🔴بخش دوم
#موضوع: #مقدمه_روضه ـ روضه تحقیقی
گفت رفتم برم مشهد، اون عالم متقی فاضل اهل زهد و ورع با همه خداحافظی کردم یه برادر خیلی آلوده ی عیاش داشتم گفتم خوب اینم برادره برم ازش خداحافظی کنم، وقتی اومدم گفت منم میام گفتم ببرم بلکه امام رضا یه نگاه کنه این برادرم عوض شه... بین راه اتفاقا برادرم مریض شد و مرد، دلم نیومد رهاش کنم گفتم ببرم مشهد دفنش کنم، بردم غسال خونه و غسل دادم و کفن کردم، سه بار طواف می دادن جنازه هارُ، سه دور گردوندیم و بردم دفن کردم، شب خواب برادرمُ دیدم، دیدم خیلی وضع خوبی داره و لبخند به لب داره و تو یه باغی داره قدم می زنه، گفتم تو با اون کارایی که کردی الان باید معذب باشی! گفت درسته وقتی مُردم دو تا ملک مأمور عذاب من شدن، همه چیز آتش بود تا منُ آوردید کنار صحن امام رضا اون دو تا ملک ایستادن گفتن ما دیگه اجازه نداریم از اینجا به بعد بیایم، نفسی کشیدم، منُ بردید تو حرم، وجود نازنین امام رضا داخل ضریح مطهر بودن، سلام کردم حضرت روشُ برگردوند ـ آقا جان هر کاری می کنی با ما روت از ما برنگردون ـ دور اول و دوم هر چی التماس کردم امام رضا بهم توجه نکرد بار سوم یه پیر مردی کنار حرم ایستاده بود گفت آی بیچاره اگه از اینجا بیرونت ببرن اون دو تا ملک ایستادن تا قیامت مأمور عذاب تواند. گفتم چه کنم؟ گفت التماس کن به امام رضا، گفتم هر کاری می کنم آقا روشُ برمی گردونه از من، گفت آقارُ به جان مادرش زهرا قسم بده، تا گفتم آقا تو رُ به جان مادرت زهرا کمکم کن ـ بزرگان دستور دادن به ما که اگه خواستی امام رضا جوابتُ بده یا به جان مادرش یا به جان جوادش اما یکی از علمای اهل دل می گفت من عادتم بود اگه کاری داشتم آقارُ به جان مادرش قسم می دادم یه بار تو حرم برام مکاشفه پیش اومد تا گفتم تو رُ به جان مادرت زهرا دیدم امام رضا نیمه خیز بلند شد چنان حالتی من در امام رضا دیدم دیگه به جان مادرش قسم نمیدم ـ حالا شما هم اگه کارد به استخونتون نرسید نکنید این کارُ اما گفت آقا تو رُ به جان مادرت زهرا کمکم کن آقا یه نگاه کرد فرمود: چه کنیم گاهی بعضی از دوستان ما کارُ از گناه به جایی میرسونن راه شفاعت مارُ می بندن، برو تو رُ به مادرم بخشیدم گفت وقتی منُ می آوردید بیرون از حرم یکی جلو جنازه می گفت «هذا عتیقاً رضا» آی مردم این آزاد شده ی امام رضاست.
آقا جان پیغمبر اکرم دو نفر رُ پاره ی تن خطاب کرد یکی دخترش فاطمه یکی امام رضا، هر کی که پیغمبر سفارششُ کرد بیشتر اذیتش کردن، اصلا اینا جنگشون با پیغمبر بوده امروز مگه نمی بینید... اون ملعون مفتی وهابی میگه من از افتخاراتم اینه که پنجاه سال اینجا نماز خوندم یه سلام به پیغمبر ندادم بعدم بارها گفتم اگه بتونیم دستمون برسه امکانش باشه حرم ائمه رُ خراب می کنیم...
نازنین سرو روان فاطمه
سوخت جان تو چو جان فاطمه
جان تو از زهر آتش بار سوخت
فاطمه بین در و دیوار سوخت
سینه ی تو سوخت از هجر پسر
سینه ی او از شرار میخ در
سینه سوزان، دل همه لبریزه درد
آه آنجا باب مظلومت چه کرد
خوب دانی حرف مولایم چه بود
گوشه ی چشمت چرا گشته کبود
وای من ای وای من ای وای من
تو کجا و سیلی ای زهرای من
👇
چقدر مصیبتای این دو پاره ی تن پیغمبر شبیه همه، هر دو صدای نالشون بلند شد «آه سوختم» هر دو از خدا طلب مرگ کردن، هر دو قبل از شهادت دستور گریه دادن امام رضا زن و بچشُ جمع کرد فرمود: بیاین برام مویه کنید گریه کنید خواهرش اومد جلو فرمود داداش مسافری، گریه بده فرمود مسافری که برگرده؛ هی دیدن اومد خودشُ انداخت رو قبر پیغمبر برگشت دم در دوباره رفت فهمیدن امام رضا برنمی گرده. مادرش فاطمه هم وقتی دید علی داره گریه می کنه اول اشکاشُ پاک کرد بعد فرمود گریه کن، برا من گریه کن، برا یتیمای من گریه کن، برا حسین من... هر دو پاره ی تن پیغمبر تو چند قدم چند بار رو زمین نشستن امام رضا از مجلس مأمون که بیرون اومد تا خونه ی حضرت راهی نبود بیش از پنجاه مرتبه هی رو زمین نشست گفت جیگرم، سیدا مادرش زهرا تو چند قدم برا زیارت بابا چند بار رو زمین نشست. هر دو پاره ی تن خیلی مصیبتاشون شبیه همه اما یه مصیبتشون خیلی با هم اختلاف پیدا کرد سادات بدن مادرتونُ هفت نفر نیمه ی شب اما درود خدا بر مردم ایران که از روز اول دلداده ی اهل بیت بودند، چه کردند؟! همه جارُ سیاه پوش کردن، عزادار شدن، لباس سیاه پوشیدن، با اینکه ممنوع بود زنا بیان مکروه هم هست زنای نوغان اومدن پیش شوهراشون گفتن اجازه بدید ما دنبال این جنازه بیایم، گفتن نمیشه اصرار کردن گفتن نه وقتی دیدن خیلی اصرار کردن اما فایده نداره گفتن مهریه هامونُ می بخشیم. چرا انقدر اصرار دارید؟ گفتن آخه این آقا غریبه زن و بچش مدینه هستن، اومدن من اینُ ندیدم اما معروفه انقدر گل رو بدن امام رضا ریختن گل پر شد روی بدن روز آخر ماه صفره من فدای اون بدنی که وقتی خواهر اومد عوض گلباران انقدر نیزه شکسته...
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
#نکات
توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.
👇
4_5800645820520858491.mp3
2.94M
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_مرتضی_طاهری
🔴بخش دوم
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی 🎤
#روضه #امام_رضا علیه السلام
#موضوع: مقدمه روضه ـ روضه تحقیقی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
.
#زمینه #زمزمه
#محرم ۱۴۴۴ ه.ق
#شب_اول_محرم
#شب_هشتم_محرم
مناجات با #امام_رضا علیه السلام
(با کندتر کردن ضرب نوحه، به صورت
زمزمه یا واحد هم قابل استفاده می باشد.)
الوعده وفا
وقت مردنم بیا بالا سرم امام رضا
وقتی سنگای لحد رو میذارن خودت بیا
همه ی امید من تویی توو اوون تاریکیا
الوعده وفا
.........
الوعده وفا
آقا جون شما خودت گفته بودی به زائرا
هر کسی یه بار بهم سر بزنه، میام سه جا
لحظه ی جون دادنم منتظرم امام رضا
الوعده وفا
..........
الوعده وفا
وقت تنها شدنم تو قبر و اون تاریکیا
وقتی تنهام میذارن اهل و عیال و بچه ها
تو خودت ولم نکن میون اون هول و ولا
الوعده وفا
..........
الوعده وفا
تووی قبر و توو سوال جواب اون فرشته ها
هر جا که کم بیارم باز تو رو می زنم صدا
جون مادرت منو تنها نذار توو سختیا
الوعده وفا
............
الوعده وفا
حتی زیر لحدم طبق سفارش شما
گریه می کنم برا تشنه لب کرببلا
تووی روضه ی شب اول قبرم تو بیا
#الوعده وفا
#الوعده_وفا
۱۱ تیر ۱۴۰۱
#وحید_محمدی ✍
.
.
#زمینه
#عاشورا ۱۴۴۴ ه. ق
#شام_غریبان_امام_حسین
#روز_دهم_محرم
ای حسین من
ریخته لشگری سرت داداش جلو چشای من
تو رو با عصا و سنگ و چوب و نیزه می زنن
زیر چکمه های شمر اینقده دست و پا نزن
ای حسین من
ای حسین من
خولی و شمر و سنان و حرمله تو رو زدن
اون سنان بی حیا با نیزه می زد توو دهن
جای سالمی نمونده واسه ی بوسه ی من
ای حسین من
ای حسین من
وقتی خسته شدن از غارت شال و پیرهن
تازه ده نفر به اسبا نعلای تازه زدن
تو خودت بگو باید چکار کنم با این بدن
ای حسین من
ای حسین من
تو بگو چجوری نیزه بکشم از این بدن
بعدِ غارتِ تنت به سمت خیمه اومدن
سرِتو جلو چشام به روی نیزه ها زدن
ای حسین من
ای برادرم
داره میرسه صدای گریه های مادرم
پاشو فکری کن برای غربت اهل حرم
افتاده توو دستای یه مُش حرومی معجرم
ای برادرم
جون من فدات
واسه خشکی لبات به سینه می زنه فرات
پاشو که دوباره آب آورده دخترت برات
کشته خواهرت رو خاک مونده روی گونه هات
جون من فدات
ای فدا سرت
اگه که میره اسیری خواهرت فدا سرت
اگه ناله زد تو گودی مادرت فدا سرت
اگه پاره شد گوشای خواهرت فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگر ریخته لشگری روی سرم فدا سرت
اگه دس به دس میگرده معجرم فدا سرت
اگه که کبوده کل پیکرم فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگه موندم با رباب و گریه هاش فدا سرت
غُصه ی رقیه و زخمای پاش فدا سرت
کوفه و شام و تموم سختیاش فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگه بستن منو بین سلسله فدا سرت
اگه بینمون میفته فاصله فدا سرت
اگه همسفر میشم با حرمله فدا سرت
ای فدا سرت
وحید محمدی ✍
*******
.👇