.
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق_واحد
#واحد
یاکاشِفَالحَقایق مولاامامصادق
یاسَیّدَالخَلایق مولاامامصادق
پادشاهمُلکِاِمکانی خانهزادعرشُالرّحمانی
ایبنایایمان را بانی یا اباعبداللهِ الثّانی
شیخالائمه غلام تو هستم
محتاج لطف مدام تو هستم
الحمدلله که من حیدری ام
شکرخدا شیعهی جعفریام
یامولا...یاامامصادق
-----------------------------------
سرلوحهیصداقت مولاامامصادق
گنجینهیفضیلت مولاامامصادق
پرچمترویبامِعرشه لامکانزیر پاهات فرشه
عُمرِبابرکتعُمریهکه پایاحیاء اَمرِت سر شه
شیخالائمه فقیر توهستم
مثل زُراره اسیر توهستم
دوسدارم از بند نفسم رهاشم
هارون مکّی عشق توباشم
یامولا...یاامامصادق
-------------------------------------
اینروضههاسببشد تا باتو آشناشیم
گفتی چجوری باید زوّار کربلاشیم
دستمومیذارمروسینم تامیریزهروگونهماشکم
ذکر صلی اللهُ علیکَ یااباعبداللهو میگم
شیخالائمه دلم ناصبوره
بازم سلام من از راه دوره
امشب توروضهت برام شد یقینی
امسالم آقا میشم اربعینی
یامولا...یااباعبدالله
#محمد_قاسمی ✍
.👇
.
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق_واحد
#واحد
الحمدلله که دل ، من از ازل حیدریه
خدا رو شکر میکنم ، که مذهبم جعفریه
فاطمیم ، نوکر زهرایم
سینه چاک ، شوهر زهرایم
من گدای ، پسر زهرایم
یابن زهرا ، یا امام صادق
..............
ریختن تو خونه ش دل شب ، آتیش زدن بر جگرش
امون ندادن بزاره ، عمامه ای روی سرش
پیرمردی ، بی عصا ، واویلا
پا برهنه ، بی عبا ، واویلا
بردنش تو ، کوچه ها ، واویلا
یابن زهرا ، یا امام صادق
..............
کاش یه نفر تو کوچه بود ، بگه یه کم حیا کنید
طنابو از دستای ، شیخ الأئمه وا کنید
حجت حق ، رو اذیت کردن
بر امام ، ما جسارت کردن
بی حیاها ، هتک حرمت کردن
یابن زهرا ، یا امام صادق
..............
اگر چه بی اجازه تو ، خونه آقا اومدن
ولی دیگه همسرشو ، جلوی چشمش نزدن
داغ ناموس ، بخدا سنگینه
واسه یه زن ، ضرب پا سنگینه
سیلی اونم ، بی هوا سنگینه
وامصیبت ، ای شهیده زهرا
..............
آتیش زبونه میکشید ، اگر چه از خانه او
کسی ندید شعله ور ، دامن دردانه او
بی کس و بی ، آشنا رقیه
شد اسیر ، شعله ها رقیه
با دل خون ، بگو یا رقیه
یارقیه ، یارقیه جانم
#علی_سلطانی ✍
.👇
.
#واحد
#امام_صادق_واحد
نیمه های شب بود
مشغول تسبیح و دعا و ذکر رب بود
یه دفعه دید دورش یه عده بی ادب بود
امون از این غم
آخر عذاب بود
یه دفعه دید دستاشو که بین طناب بود
حق داره که بگه یاد ابوتراب بود
امون از این غم
در آتیش گرفته ساغر آتیش گرفته
اونو انداخته یاد درد مادر آتیش گرفته
بازم جای شکره اینجا نیست معجر اتیش گرفته
سر آتیش گرفته
نمی زاشتن عباشو رو دوشش بزاره
می کشیدن آقا رو یه عده سواره
جاداره آسمون از مصیبت بباره
غریب آقا غریب آقا....
حالشو که دیدند
از سن و از سالش خجالت نکشیدند
با اینکه ناله های اونو می شنیدند
امون از این غم
جون به لب رسیده
مگه می شه راه رفت بااین قد خمیده
اینجور نفس زدن یعنی دیگه بریده
امون از این غم
سرش به در گرفته دست به کمر گرفته
طناب و نسل یکی از ، اون چل نفر گرفته
توکوچه ای که مادر افتاده شرر گرفته
سرش به در گرفته
توروخدا به حال نزارش نخندید
وقتی داره می افته کنارش نخندید
تورخدا به چشمای تارش نخندید
غریب آقا غریب آقا....
حال تو خراب شد
اگرچه جای تو توی بزم شراب شد
ولی آقا دشمنت از خجالت آب شد
امون ازاین غم
اما توی شام بود
که عمه جان شما توی ازدحام بود
حرفای زشت وناسرا جای سلام بود
وقتی شراب میخوردن پیش تشنه آب میخوردن
بی حیاهاشراب جلو چشم رباب می خوردن
دخترکا گرسنه و اینا کباب می خوردن
همش شراب میخوردن
می رقصیدن کنار سرای بریده
زینب تو مجلس شام چه زجری کشیده
تموم غصه هارو به جونش خریده
غریب...
#شهادت_امام_صادق
#مهدی_نظری ✍
👇