eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. شب است و در سکوت شب صدای باد می‌پیچد شب است و در مدینه گریه‌های باد می‌پیچد کسی در کوچه‌های سنگیِ تاریک اینجا نیست کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟ کسی در شهر پیدا نیست ولی انگار می‌آید صدای رفتنی اینبار صدای رفتنِ جمعی میان کوچه‌ای تب‌دار چرا اینگونه می‌آیند اگرچه غرقه‌ی دردند چرا این چار تَن اینگونه می‌گردند... به روی مرکبی خانومِ پیری است رنجیده  گمانم سالها از داغهایی سخت کاهیده  به خود از درد پیچیده به هر گامی که مرکب راه می‌آید صدای آه می‌آید خدایا این که است این قدر بیمار است؟ چرا از درد سرشار است غریبی یا عزادار است گَهی بر یک طرف خَم می‌شود پهلوش می‌گیرد زمانی دست بر سر می‌گذارد روش می‌گیرد به هر گامی که می‌آیند  با سرفه نفس گیرد  توانش نیست  جانش نیست  می‌آید تا که حق را باز پَس گیرد به رویِ مرکبی خانومِ پیری هست اما نه هرآنکس هست باشد ای مدینه لیک زهرا نه و مَردی پیش مرکب بندِ افسار است در دستش ببین جای طنابی هست بر دستش چرا اینقدر غمگین است چقدر این داغ سنگین است خودش را می‌خورد هرچند گریان نیست ولی شرمندگیِ مرد آسان نیست خودش را می‌خورَد او با دلی پُر خون خودش را می‌خورَد آورده او ناموس حق را باز  هم بیرون اگرچه غم فراوان است ولی باور کنید این مردِ خیبر قبله‌گاه شیر مردان است ولی باور کنید او پهلوان جنگجویان است همه باور کنید از یک نگاهش کوه می‌ریزد چرا امشب از این رو اینهمه اندوه می‌ریزد چرا او سر به زیر است مثلِ بانویش  خودش پیر است... عَرقها از جبینِ خیس آن مظلوم می‌آیند و در پشت سرش دو کودک معصوم می‌آیند دو کودک با حواسِ جمع تا مادر نیافتد از رویِ مَرکب  دلِ این شب مبادا باز این شیشه ترک بردارد از غمها خدایا بارِ شیشه دارد او آیا؟ حسین از آنطرف با قلب پُر آتش حسن از این طرف می‌آید و هِی می‌تپد قلبش دوباره  پیشِ مادر هست  خدایاشکر حیدر هست... چهل شب می‌شود اینگونه می‌آیند در شبها چهل شب می‌شود  خانه به خانه می‌روند اما فقط یک خانواده نیمه شب آواره‌اند اینجا علی شاهد برای خویش آورده علی شاهد برای اینهمه مردم منم مَردِ غدیرِ خُم و این است شاهدم زهرا و زهرا شاهد آورده است با آن حال که من هم ارث می‌گیرم که من هم دختر پیغمبرم این است تقصیرم؟ علی در می‌زند ، در باز می‌کردند انصار و مهاجرها نگو یارانِ پیغمبر بگو اغیار و تاجرها یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمی‌آیم یکی هم گفت  یادِ من نمی‌آید غدیر خم امان از حرف نامردم یکی در باز کرد و روی خود را آنطرف کرد یکی هم داشت مولا حرف می‌زد  بِینِ حرفش زود  در را بست دلِ زهرا چه بد بشکست علی ماند و سلام او فقط زهرا جوابش داد  اگرچه گریه‌اش اُفتاد فقط زهرا جوابش داد علی با فاطمه تنها به پشتِ دربها بودند چهل شب پشت درها در پِیِ یک آشنا بودند چهل شب رَدِ غم پیداست از خانه به هر کوچه چهل شب رفته‌اند و جز سه تُن یک یار و یاورنیست بجز سلمان و مقداد و ابوذر نیست ولی آنروز در کوچه ولی آنروز در خانه میانِ جمع اوباش و اراذِلها و بیگانه چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است خدایا کینه عریان است غلافِ تیغ پنهان است حرامی هم رجز خوان است تلافیِ غدیرِ خُم  فقط آتش  فقط هیزم امان از دستِ نامردم به پیش طفلِ سر در گُم حسن چشمانِ زینب بست که مادر پشت دربِ خانه‌ی خود هست زمین اُفتاد و در اُفتاد امان از چادر زهرا  امان از رد شدن‌ها و امان از پا زدن‌ها و  امان از رفت و آمدها خدایا میخ لج  کرده خدایا راه کج کرده.... (حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۵) مراجعه به خانهء مهاجر و انصار درطلبِ شهادت به حقانیت امیرالمؤمنین .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحرِطویل میلاد حضرت زهرا سلام اللّه علیها شور شورید چرخ چرخید شمس تابید عرش خندید شمس تابیده و گل چیده و روشن دیده عرش خندیده و گل چیده و غم خشکیده شبِ غم رفته و آوَرده سپیده مَه به‌رویا این‌چنین ماه ندیده خانه‌یِ رهبر وُ پیغمبر وُ نورِ بصر وُ نورِ دودیده آمده دختر وُ هم‌مادر وُ بِضعِ‌جگر وُ غصّه بریده آمده جلوه‌ای از نورِخدا اَصلِ وفا حُجب و حیا قامتِ عصیان و سیاهی‌ست خمیده مژده اِی اهلِ‌وِلا بَدرِ دُجاٰ شکرِخدا از نظر و طعنه رَهیده گو به‌مریم که نکوتر زِ تو را رب آفریده آفرین بر تو خدیجه گل کَس این‌گونه ندیده فاطمه آمده دنیا شیعه مژده شبِ عیده هلهله کارِ سماوات شده شاد فرشته‌َست ولوله نغمه‌یِ آفاق شده مکّه بهشت است آسمان را نِگهی کُن به‌زَر این‌گونه نوشته‌َست حُبِّ زهرا و علی شرطِ ورودِ به بهشت است بَه چه شرطی بَه چه شرطی آفرین بر تو خدیجه دخترت خوب‌ترین است مرحبا نوگلِ تو فاطمه محبوب‌ترین است بارِکَ‌اللَّه که بتولَت وَجهِ ربُّ‌العالمیٖن است دخترت دخترِ احمد بهترین زن به‌زمین است فرش زیرِ قدمِ دخترِ تو عرشِ برین است رُخِ او منظره‌یِ عالَمِ اَنوارِ مُبین است پیشه‌اش عشق وَ معشوق امیرالمؤمنین است چشمه‌یِ عشقِ خدایی بازویش بازویِ دین است به خدا روزِقیامت حُبِّ او حبلِ متین است فاطمه موجبه‌یِ بارشِ خِیلِ برکاتی فاطمه موهِبه‌یِ حقّی و دارایِ صفاتی معنیِ حُجب و حیا اُلگویِ نیکِ حسناتی مکّه و مروه‌ای یا سعی‌و‌صفا یا عرفاتی ‌فاطمه قبله‌یِ حاجاتی و ژَرفایِ حیاتی آبشارِ کرمی رودِ خروشانِ زکاتی تو گُلِ باغِ خدایی روز و شب گرمِ صلاتی مُهرِ تو کرب‌وبلایم بده بر من تو براتی اُمِّ‌سادات تو راهی تو صراطی تو نجاتی از محبّانِ علی‌اَم شکرُلِلَّه علوی‌ام بر سرِ سفره‌یِ پُر نعمت و فیضِ حسنی‌ام عاشقِ کرب‌وبلایم شهره در سینه‌زنی‌ام چشم‌برراهِ ظهورِ حجّةِابنِ‌العسکری‌ام تو بِبَخشای جَسوریِ من و بی‌اَدبی‌ام لفظِ من گر شده مادر تو که دانی جعفری‌ام این‌چنین گفته امام و مُرشدِ حقُّ و ولی‌ام چون به دل مِهرِ تو دارم مفتخر بر پسری‌ام مادرم مادرِ سادات بُوَد مرتضوی‌ام مادرم گر چه بدم گر چه بدم من پسرم پسرم گر چه خودم مُلتفِتم دردِسرم میوه‌ام میوه‌یِ تلخی به رویِ این شَجرم بدم و زشت و گنهکار ولی مفتخرم گَهِ جان دادنِ من آیی و گیری به بَرَم وَ چنین است کلامَت : گریه کردی تو برایِ پسرم اِی دلبند حال راهیِ جَنان باش وَ آسوده بخند
. بنام یل خیبر شکن حضرت دادار علی شیر جگر دار علی مظهر الاسرار علی مطلع الانوار علی سید الابرار، علی کعبه ی سیار علی نقطه ی پرگار خداوند و علی حیدر کرار ....... امیر نشأتین است پناه عالمین است ابوالعباس ابالزینب و هم ابوالحسین است وحدیث ثقلین است به تعبیر پیمبر سبب خلقت کل عالمین است ...... اُذُن الله ،وجه الله، سیف الله،اسدالله ُ عین اللهُ، سرُّ اللهُ نوراللهُ یدالله ُ علی حج و ذکات است امام کائنات است و او حی و ممات است علی رمز عبور و گذر ازپل صراط است و عالم همه مغروق به دنیا و علی هست که کشتی نجات است علی اول امام است علی اوج مرام است علی حرف نخست است و علی ختم کلام است علی حیدر مددی یاعلی حیدر مددی به اذن ومدد نفْس نبی و زَوج زهرا(س) علی عالی و اعلی علی والی والا علی ماه دل آرا علی عالم وارسته ی عظما که تلمذ بنمایند به نزدش تمام کائنات و اولیاء و انبیاء و جملگی نوح و سلیمان دوصد موسی و عیسی همان محور افلاک همان خواجه ی لولاک همان عشق طربناک علی آن یل بی باک همان یل که ز تیغ ذوالفقارش به درک رفته دوصد عبدود و مرحب و صد لشکر صفاک اگر در صحف کهنه ی تورات و انجیل و حتی کتب اهل تسنن نگری تا که ببینی چه نوشتند برایش ز وصف بی مثالش ز عدلش ز کمالش ز رویش ز وقار و جبروت و ز جمالش که او کیست بگیرم که خدا نیست علی کیست همانیست خدا داده به او بیست علی فیض الهی است علی لایتناهی است خوشا سائل کویش بشوی شأن تو در رتبه شاهیست که ره غیر علی ره نبود، اوج تباهی ست علی حیدر مددی یاعلی حیدر مددی علی عشق خدای روی زمین است علی حبل المتین است علی نورالمبین است و علی دست خدا در آستین است علی یعسوب دین است علی حصن حصین است علی در وسعت ارض و سماوات و منظومه ی شمسی خداوند جلی را جانشین است فقط اوست امیرالمومنین است. کی ام من منم عبد و گدایش لبم غرق نوایش، خوشا آنکه زنم بوسه به ایوان طلایش دو عالم بفدایش همه تحت لوایش بدیدند خلایق که خود خانه وحی ازلی سینه دریده ست برایش به قربان ‌ولایَش کلام دل گشایش دل خسته ی شوریده عشاق ، زند پر به هوایش علی ساقی کوثر علی ناجی قنبر علی میر و غضنفر علی هم کفو زهرا و علی شافع محشر علی حیدر مددی یاعلی حیدر مددی .👇
. علوی ➖➖➖ علوی شیعه با حب علی حیدر کرار، شود شاد و از بند دو عالم شود آزاد خدا خلق نمودست ورا از قبل آب و گل حیدر کرار نهادست سر شیعه عجب تاج گلی خالق دادار که آب و گلش از آب و گل شاه عرب، فخر عجم، خواجه ی لولاک، علی خلق نموده علی شاه ، علی ماه علی راه ، علی نصر من الله علی زمزمه ی هر دل آگاه علی حصن حصین است و علی عین یقین است و علی جبل متین است و به کوری دو چشم همه ی خصم امیرالمؤمنین است علی کاشف هر غم علی بر همه مرهم علی ذکر لب عیسی مریم على هستی خاتم علی برگ برات همه ی خلق از آتش و جهنم علی اصل وجود است و علی روی سجود است و علی معدن جود است علی راز و نیاز است و علی سوز و گداز استو علی محرم راز است و علی مهر قبولی نماز است علی صوم و صلات است و علی برگ و برات است و علی حج و زکات است و علی برگ برات است و تجلی صفات است و علی باب نجات است و علی حی و ممات است و علی رمز عبور از پل باریک صراط است و علی ساقی کوثر که همان آب حیات است به خدای احد قادر منان به همان معجزه ی حضرت احمد و به قرآن و به قرآن و به قرآن به همان سوره ی انسان که علی دین من و عشق من و هستی و مستی علی روز و شب و ذکر لب و تاب و تب و ذکر قیامم و قعودم بود ذکر سجودم علی اصل وجودم دل از مهر علی بر نکنم تا نفسی آید و رفتی بکند در دل زارم علی کن فیکون است و تا روز جزا دشمن او خار و زبون است علی باده و جام است علی صاحب نام است امام است و امام است و امام است به قرآن که بود معجزه ی احمد مختار خدا کرده ثنایش الهی که شبی، نیمه شبی وعده ی ما کنج حرم، صحن و سرایش، و ایوان طلایش چه خوش گفت که ایوان نجف دارد عجب حال و هوایی عجب صحن و سرایی چه ایوان طلایی به معراج خدا دید که احمد به علی حیدر کرار کند فخر زبانی که سخن گفت همان لحن علی بود همان صوت علی بود لسانش چو علی بود زمانی که نبوده اثر از آدم و حوا نه موسی و نه عیسی نه دنیا و نه عقبا علی بود و علی بود و علی بود.... ➖➖➖ .
. علی علیه السلام ➖➖➖ به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت زهرا بنویسم نمی از مدحت دریا وصیِّ سید بطحا ولی والی والا علی عالی اعلا تولا و تبرا دمش معجز عیسای مسیحا ونامش ید بیضایی موسی به خلیل آتش نمرود زعشقش شده بردا و سلاما علی کیست علی عبد عبیدی که قیاسش به خداوند نمایند شگفتا به وصفش چه بگویم که کند وصف امیر دوجهان را خداوند تعالی علی صوم و صلاه است که در حال رکوع اهل زکات است و شایسته ی صدها صلوات است بگو مظهر الطاف خداوند جلی کیست بگو در همه آفاق ولی کیست بگو ذکر خفی ذکر جلی کیست بگو تا ابدالدهر امیر دوجهان غیر علی کیست کسی نیست به جز او که هم شان رسول است کسی نیست به جز او که هم کفو بتول است علی بحر معارف علی کنز عقول است به دستش همه عالم شده تسخیر زده با مدد خالق اکبر سر تزویر دو رویی و صداقت به کرسی قضاوت به دستش شده تدبیر شجاعان عرب روبه رویش خارو حقیرند‌ وباید که به دست اسدالله بمیرند میان همه ی معرکه ها شیر و دلیر است علی مونس هر فرد فقیر است وهم بازی هر طفل صغیر است به هر شیعه ی اثنی عشری نعم الامیر است و روزی ده مسکین و اسیر است علی خیر کثیر است بپرسند اگر مذهب مارا بگوییم که آغاز مسلمانی ما عید غدیر است علی ساقی کوثر علی مُظهر و مَظهر علی شیر دلاور علی صاحب محشر علی حیدر صفدر علی برهمه رهبر علی نفس و دم و لحم پیمبر علی سرور قنبر علی عشق ابوذر علی فاتح خیبر چه جنگی همان جنگ که شد بر همگان واضح و روشن چه کسی اهل شکاراست چه کسی اهل فرار است بگو دشمن شیعه که بی مهر علی شیعه شدن نیز محال است همه زندگی ات رو به زوال است بهشتی شدنت خواب و خیال است اگر نطفه ی تو حیض و حرام است ولی نطفه ی ما پاک و حلال است ولی حیف نه گوش شنوایی نه تصدیق زبانی که دشمن کر و لال است رود در پی آن پیر خرفتی که شغال است به کوری شما حب علی در رگ ما در جریان است به روی همه ی ماذنه ها ورد زبان است بزرگ مرد جهان است و با خطبه ی بی نقطه ی نابش نشان داد که استاد بیان است به تن روح و روان است و آرامش جان است ➖➖➖ ✍ .
. بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد اي آفتاب برسر زینب طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمیخورد نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد این بودن سواره به دردم نمیخورد چندین شب است منتظرصحبت توأم حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد این سنگها هنوزحسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمیخورد علی اکبر لطیفیان✍ ********************* هفت روز است اسير سفرم غصه‌ي جانسوز تو و قاسم و عباس و علي‌اكبر و جعفر شده داغ جگرم سايه‌ي سنگين سرت روي سرم خم شده ديگر كمرم بعد تو بي بال و پرم درد و بلايت به سرم ، كاش كه چشمي بگشايي و ببيني كه در اين داغ جدايي چه به روز من و اطفال حرم آمده اي ماه خدايي آنقدر سخت گرفتند به ما بعد تو در راه كه از ما نرسيده است به كوفه به جز سايه‌ي آهي . هفت روز است بجاي تو و عباس شدم همسفر سايه‌ي خولي و سنان هر طرفي چشم من افتاد ، غمي روي دل افتاد كه ناگاه در آن كوچه‌ي تنگ از همه جا بارش سنگ آمد و يك پيرزن از جنس جهنم به كسي قول طلا داد كه با نيزه به نزديكي بامش برود لحظه‌اي آمد و دنيا به سرم ريخت كه سنگي به سر زخمي تو بوسه زد و سر ز روي نيزه‌ات افتاد رقيه به سويت خم شد و تا خواست كه نامت ببرد شانه‌ي زنجير ، حصاري به پرش شد ، پُرِ سرباز همه دور و برش شد ، نيش تلخ دو سه شلاق عجب دردسرش شد تنش انگار حصيري است پر از تار سياهي . هفت روز است پرستار حرم زينب كبراست سپر و حامي و غمخوار حرم زينب كبراست پدر و مادر و دلدار حرم زينب كبراست و وقتي همه خوابند نگهباني بيدار حرم زينب كبراست چه گويم كه ابالفضل علمدار حرم زينب كبراست بخداوند قسم حيدر كرار حرم زينب كبراست پس از حضرت حق و پسر خون خداوند ، نگهدار حرم زينب كبراست ولي چشم به نيزه ست كه از چشم تو بر خسته‌ي اين راه رسد نيم نگاهي. محمد بختیاری✍ **************** ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه طوفان بر آشفته ی آرام وزیده ای روضه ترین شعرغم انگیز حماسه ای بغض ترین ابر به باران نرسیده ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود هرروز زمانه به غمت غصه ای افزود غم درپی غم درپی غم درپی غم بود ای آنکه کسی شکوه ای از تو نشنیده من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی ؟ که آمده ای با دل خون قد خمیده نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل شد شعر به یک روضه ی مکشوف مبدل نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟ این بیت رسیده ست به رگ های بریده این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش شد باز درون دل تو شعله ور آتش در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده این قافله ی توست سوی کوفه روان است برنیزه برای تو کسی دل نگران است شکر است که تا شام فقط ورد زبان است رفتید دعا گفته و دشنام شنیده سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست من ماندم و این شعر و گریبان دریده سید محمد رضا شرافت✍ ******* زیبا هلال یک شبه،ای سایه سرم بالا نشته ای مرا می کنی نگاه عالم همه پناه به نام تو میبرند حالا ببین که خواهرتوگشته بی پناه تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال دیشب مگر چگونه شبت کرده ای سحر روی تو سوخته چونان روی مادرم خاکستر است لای همه گیسوان سر عمری سرم به سینه ات آرام میگرفت حالا تو روی نیزه و من بین محملم هربار نیزه دار ، سرت چرخ می دهد با هر تکان نیزه تکان می خورد دلم از بعد قتلگاه که دیدم به چشم خود زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک دامن گرفته ام پی رأس تو هرقدم تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک عمری ندیده است کسی سایه مرا حالا ببین که رنج و بلا یاورم شده شاه نجف کجاست تماشا کند مرا این آستین کهنه حجاب سرم شده قاسم نعمتی✍
. علیه‌السلام وسط معرکه‌ی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرمانده‌ی‌شان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعه‌ی خیبر علی آن زینت منبر علی آن نفس پیمبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزه‌ی خود داد ° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن ° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیهه‌ی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنی‌ضبه‌ جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شده‌بودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر ° او که نامش حسن‌ست و صف دشمن شکن‌ست و پسر ارشد مرحب فکن‌ست و یل یل‌ها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جمله‌ی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدری‌اش را ز ته حنجره‌‌اش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملک‌الموت کم آورد ° حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبهِ جان‌برکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهان‌ها به عجب رفت ، به خون همه‌شان نیزه‌‌اش آلوده شد و ذره‌ای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آن‌همه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنه‌جوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله‌ هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیده‌ست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر ° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگی‌ات چیست و دلمردگی‌ات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی ✍ .
. (ع) به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت زهرا بنویسم نمی از مدحت دریا وصیِّ سید بطحا ولی والی والا علی عالی اعلا تولا و تبرا دمش معجز عیسای مسیحا ونامش ید بیضایی موسی به خلیل آتش نمرود زعشقش شده بردا و سلاما علی کیست علی عبد عبیدی که قیاسش به خداوند نمایند شگفتا به وصفش چه بگویم که کند وصف امیر دوجهان را خداوند تعالی علی صوم و صلاه است که در حال رکوع اهل زکات است و شایسته ی صدها صلوات است بگو مظهر الطاف خداوند جلی کیست بگو در همه آفاق ولی کیست بگو ذکر خفی ذکر جلی کیست بگو تا ابدالدهر امیر دوجهان غیر علی کیست کسی نیست به جز او که هم شان رسول است کسی نیست به جز او که هم کفو بتول است علی بحر معارف علی کنز عقول است به دستش همه عالم شده تسخیر زده با مدد خالق اکبر سر تزویر دو رویی و صداقت به کرسی قضاوت به دستش شده تدبیر شجاعان عرب روبه رویش خارو حقیرند‌ وباید که به دست اسدالله بمیرند میان همه ی معرکه ها شیر و دلیر است علی مونس هر فرد فقیر است وهم بازی هر طفل صغیر است به هر شیعه ی اثنی عشری نعم الامیر است و روزی ده مسکین و اسیر است علی خیر کثیر است بپرسند اگر مذهب مارا بگوییم که آغاز مسلمانی ما عید غدیر است علی ساقی کوثر علی مُظهر و مَظهر علی شیر دلاور علی صاحب محشر علی حیدر صفدر علی برهمه رهبر علی نفس و دم و لحم پیمبر علی سرور قنبر علی عشق ابوذر علی فاتح خیبر چه جنگی همان جنگ که شد بر همگان واضح و روشن چه کسی اهل شکاراست چه کسی اهل فرار است بگو دشمن شیعه که بی مهر علی شیعه شدن نیز محال است همه زندگی ات رو به زوال است بهشتی شدنت خواب و خیال است اگر نطفه ی تو حیض و حرام است ولی نطفه ی ما پاک و حلال است ولی حیف نه گوش شنوایی نه تصدیق زبانی که دشمن کر و لال است رود در پی آن پیر خرفتی که شغال است به کوری شما حب علی در رگ ما در جریان است به روی همه ی ماذنه ها ورد زبان است بزرگ مرد جهان است و با خطبه ی بی نقطه ی نابش نشان داد که استاد بیان است به تن روح و روان است و آرامش جان است ✍ .