eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
متن شعر مدح حضرت علی(ع) -(مولام علی باشد و الله پرست مولام علی باشد و الله پرستم در ظل عنایات بنی فاطمه هستم وقتی که دم از مهر علی میزنم انگار از هر چه پلیدیست در عالم همه رستم عمریست که خوردم نمک آل محمد شرمنده از آنم که نمکدان بشکستم یک شب به دعا دست بر آوردم و دل بر الطاف خداوند جهان سیطره بستم گفتم که خدایا نشدم بنده لایق بگذشت میانسالی و نزدیک به شصتم لنگ است کنون مرکب بیچاره عمرم گمراه شدم رشته طاعات گسستم اکنون که پشیمان شدم از این همه عصیان چون سائل درمانده به کوی تو نشستم با گوش دل آنگاه شنیدم سخن عشق فرمود که بخشودگیت هست به دستم فخری کن و دم زن ز علی مایه ی رحمت اینقدر مگو بنده ی نالایق و پستم فریاد بزن روز ازل از لب کوثر دُردی به لبم خورده خراباتی و مستم بگذر ز من ای خالق بخشنده و منان چون خادم أل علی از روز الستم فرموده خداوند که ای بنده عاصی تا مرگ در توبه به روی تو نبستم شاعر:
. متن شعر به امام حسین(س) -(تیره گیهای دلم محتاج انوارت شده) تیره گیهای دلم محتاج انوارت شده پس طلوعی تازه کن خورشید ایمان یاحسین نام نیکت همتراز آیه های مُنزل است رأس خونینت سر نی خوانده قرآن یا حسین آتش هیزم کجا و آتش عشقت کجا آن کند خاکسترم این نورباران یاحسین شد ثنا خوانت زبان قاصرم با این امید مردم چشمت مرا سازد خرامان یاحسین معصیت کردم شدم ننگت ولی عارت که نیست من هم از نامت برم فیض فراوان یاحسین بارها از روضه خوانهایت شنیدم که گرفت از تو حاجت گبر و ترسا و مسلمان یاحسین بنده ی ناپاکم اما آرزو دارم شوم کمتر از مور و تو از بهرم سلیمان یاحسین انتظاری من ندارم از سلاطین جهان گر شوی در ملک دل شاهنشه جان یاحسین ملک دل هم لایق فرمانروائیِ تو نیست چون که در آن جا گرفته جرم و عصیان یاحسین گر چه غرق معصیت هستم ولیکن سالهاست چشم کم سویم شده بهر تو گریان یاحسین اشک چشمم آبیاری میکند باغ درون بارور میسازدم همچون گلستان یاحسین در غمت هرکس بگرید بادل خالی ز ریب میشود در روز محشر شاد و خندان یا حسین آه از آن ساعت فتادی بر زمین از صدر زین خواهرت امد به سوگت سینه سوزان یا حسین زین مصیبت گر چه طوفانی شد آن دریای صبر گریه کرد اما نشد مغلوب طوفان یاحسین کوه صبر و استقامت در غروبی غم فزا ماند با بغض گلو و جسم بی جان یاحسین از برایت عالم ایجاد اگر گرید کم است زینب کبری شده بهر تو گریان یاحسین آنچنان گریم برایت گفت زینب در برت کاز نوایم نینوا آید به افغان یاحسین منتت را میکشند افلاکیان اما دریغ گشته ای مولای این اقوام نادان یاحسین همچو خورشید جهانتابی که پشت ابر خون گشته جسم اطهرت از دیده پنهان یاحسین جای سالم در تنت نبوَد که من بوسم تورا بوسه گاهم را بریده تیغ بران یاحسین جان خواهر عطر مادر میدهد اینجا چرا آمده زهرا ز جنت بر تو مهمان یاحسین گر پدر انگشتری احسان سائل کرده بود داده ای انگشتر و انگشت قربان یا حسین دور نعشت قدسیان سینه زنند و نوحه خوان زین مصیبت شد معزا عرش رحمان یا حسین طاق ابرویت بود دانشگه ایمان و عشق هیئتت باشد (حسن) را چون دبستان یا حسین مینویسد تا به نامت زنده ماند نام او چون تویی زینت به جانش جان جانان یاحسین شاعر: .
. مدح مولا امیرالمؤمنین علی (ع) من که بودم که به این میکده راهم دادند سینه ای سوخته و مملوِ آهم دادند گردش چشم علی بود که از ساغر آن سهم مستی اثر نیم نگاهم دادند چون که ابلیس ره فتنه گری پیش گرفت از گزندش به غم عشق پناهم دادند چشم شیطان صفتان کور که از لطف علی بر گ بخشایشِ از جرم وگناهم دادند رانده روز ازل از ملک جنان بودم و حال با علی پیش خدا یکسره راهم دادند دیده مجنون رخ لیلی شده گر عاشق او عشق مولاست که نادیده گواهم دادند تحت الطاف جهان گستر آن شاه ولاست گر در این گنبد دوار رفاهم دادند کسر شان است اگر نوکریِ خلق ولی چون غلام علیَم عزت و جاهم دادند .
. و گریز به (س) مده عمرِ گران را با هوای نفسِ خود بر باد که این دنیای بی ارزش مرادِ دل نخواهد داد به هر بادی نلرزان سروِ ایمان را که در دوزخ بسازد آتش از خاکسترِ هر بیدِ لرزان باد عنانِ نفسِ سرکش را به دستِ زهد و تقوی ده که بی تقوی به شهوترانیِ دنیا شود معتاد برای مرغِ نازک تن قفس بهتر زِ پروازیست که در ایمن نباشد از گزندِ حربهُ صیاد حذر کن از دورنگی با خلایق صاف و صادق باش که در روحِ دغلکاران خباثت میکند بیداد مکن روشن چراغِ خانه ات را با ربا خواری که در آبادیِ قلبت شود ظلمت سرا بنیاد شود آتش سرایِ آخرِ شاهی که در دنیا زِ بیت المالِ محرومان کند کاخِ ستم آباد زِ سلطانی که بی وجدان بوَد به ان گدایی که هرازگاهی دلِ غمدیده ای را مینماید شاد طریق حق پرستی را به تحقیقاتِ خود بشناس که شیطان هم در این دوران اناالحق میزند فریاد به وقتِ هر خطا این نکته یاد آور پس از مردن به دنیا مادرت دیگر تو را از نو نخواهد زاد نیابد چاره ی عشقش رود با حسرت از دنیا هزاران بار اگر طعمِ لبِ شیرین چشد فرهاد دلت را وقف عشقی کن که از الطافِ سرشارش زِ قید و بندِ این دنیا شوی آسوده و آزاد لبت را تشنه ی جامِ یکی سقای عطشان ساز که زنجیر غمش بر گردنِ اهلِ ولا افتاد زمانی که عزیزِ ساقیِ کوثر لب عطشان بود فراهم شد برایش آب اما تشنه لب جان داد ز دانشگاهِ عشقِ او مشاهیری چنان خیزند که طفلانش به صد پیرِ طریقت میشوند استاد .
. . حضرت علی اصغر (س) وقت مردن شیعیان بوتراب ایمنند از تیره گیهای تراب چشمشان باریده چون ابر بهار در عزای طفل معصوم رباب از جفای بی امان اشقیا طفل شش ماهه شد از مادر جدا خون به جای آب دادش خصم دون روی دستان پدر زد دست و پا مادری در خیمه ها گریان شده بر سه شعبه طفل او خندان شده هرکسی از کربلا سهمی برَد قسمت او هم غم هجران شده کودکی که در جهان شش ماه زیست شوکتش بر عارفان پو شیده نیست بر سه شعبه تیر یک دم خنده کرد تا ابد هفت آسمان بر او گریست پرتو نور رخ آن مه جبین روشنای راه هر اهل یقین مؤمنان را از گزند روزگار بند قنداقش بود حبل المتین مهر آن دردانه ارباب عشق حک شده بر سینه ها در قاب عشق گریه کردن از برایش جائز است هست چون سینه زنش بی تاب عشق اصغرا جانم شود قربان تو سائلم دست من ودامان تو بر درت آوردم عمری التجا ناخوشم درد من درمان تو
. اربعین امام حسین (ع) ای امام اهل ایثار.و وفا وی عزیز حضرت خیر الورا کرده گل نامت در ایوانِ سما آمدم یک بار دیگر نینوا تا بگیرم اربعنت را عزا ای عزیزِ جانِ خواهر اسلام هم برای من برادر هم امام زینبت آمد که چون بیت الحرام دورِ قبر تو بگردد واسلام به اجابت میرسد اینجا دعا یا اخا از شام ویران امدم دل پریشان سینه سوزان آمدم خسته از آلام دوران آمدم بر سر قبر تو مهمان آمدم ای مزارت درگهِ جود و سخا تار از هجرت بصر آورده ام بر رخ از سیلی اثر آورده ام مادران بی پسر آورده ام کودکان دیده تر آورده ام ای یتیمِ حضرت خیرالنساء آمدم گریم برای حنجرت کاش بود اینجا رقیه دخترت آمدم گیرم عزا بر اکبرت جان به قربان علیِ اصغرت روی دستان تو او زد دست و پا اصغرت بر تیر کین خندان شده مادرش از داغ او گریان شده خانه بختش دگر ویران شده قسمتش زین پس غم هجران شده کار او دائم شده آه و نوا ای حبیب خالق سبحان حسین خونِ پاکت محییِ ایمان حسین زینبم از دوریت نالان حسین بر لبم دیگر رسیده جان حسین بس که از اعدا شنیدم ناسزا فرصتی پیش آمده تا خواهرت از غم غربت بگوید در برت خاطرش مانده وداع آخرت بر سر نیزه مناجات سرت با دل زینب ببین کردی چه ها التماست میکنم قرآن بخوان نیست ای قاری خبر از خیزران داشتی حق باشی از ما ناگران کعب نی خوردیم با زخم زبان حرمله آمد پیِ آزارِ ما خواهرت را نور عینی یاحسین عطر مادر میدهد اینجا حسین تازیانه زد عدو بر ما حسین خیز و دلداری بده ما را حسین بر سرِ زینب بکش دست شفا بر دل غمدیده ما کن نظر ای ز خونت باغ ایمان بارور عفو کن ای باغبان خون جگر در گلستانت خزان دیدی اگر دیده ام راس تو در طشت طلا ای ز قدیسین عالم برده دل از شرار عشق تو جان مشتعل کاخِ استبداد کردم زیر گل باز هستم از گل رویت خجل من اسیرِ تو شدم نه اشقیا غصه عالم اگر چون یم شده پیش عاشورای تو یک نم شده قلب ما آکنده از این غم شده کز میان ما رقیه کم شده ظلمِ بی اندازه شد بر ما روا زینبم هر درده تاب اتدیم حسین عالمین قلبین کباب اتدیم حسین شامیده بیر انقلاب اتدیم حسین ظلم اوین یخدیم خراب اتدیم حسین ایلدیم نطقیله طاغوتی فنا شامیده ویرانه ده قالدم حسین قارته گتمیش اساس آلدم حسین اوردا آهنگ ظفر چالدم حسین من یزیدی تختیدن سالدم حسین ابن مرجانه گونی الدی قرا بیرده قرا خطبه ایراد ایلدیم امتی اسلامه ارشاد ایلدیم عترتی اللردن آزاد ایلدیم حتما اوندا روحووی شاد ایلدیم شاید اتمیشدون منی اندا دعا باجوون احوالینه ایله نظر یثربه سن سیز نجه اتسون سفر ماتموندن گز یاشین دائم الر گوللریلن قبروون داشین بزر آغلیار سسلر سنه جانیم فدا ای شهیدِ سرفرازِ سر جدا سر کشیده از ازل جام بلا مستِ مست از جام سر شارِ خدا پیش چشمانم ذبیحا من قفا تو خلیلِ اعظمی اینجا منا ✍ .
. و گریز به مدحِ جز خدای احد و آل محمد چه کسی قدر شایان حسین ابن علی میداند در عزای که به جز او نم اشکی کافیست؟ قوم نادم ز گنه را ز جزا برهاند چه عظیم است غم کرببلایش که بر او ذات حق اهل سما را به عزا بنشاند حاجیان جز پسر فاطمه در سوگ چه کس صاحب حج به تن کعبه سیه پوشاند بر سر نیزه سر قاری قرأن مجید چشم تاریخ کجا دیده که قرآن خواند صاحب جاه عظیم است ولی تیغ عدو رأس او را ز قفا تشنه جدا گرداند لایق قطره خونی ز رگش نیست اگر حق به خونخواهیه او جان ز جهان بستاند مادرش فاطمه با پیرهن خونیه او پا به محشر بگذارد همه را گریاند چه رفیع است مقامش که رسول مدنی هادی و فلک نجات بشرش می داند گر به پایان برسد پرتو انوار سما نور مصباح هدی زنده به دلها ماند اسمان دل اگر انجمن ال علیست دور خورشید قمر ام بنین گرداند شرف آل علی باعث خلقت گردید قلم از درک چنین مسئله ای درماند
. به منا سبت شهادت امام کاظم (س) بشکسته بالی کنجِ یک گودال هفت آسمان دارد به زیر بال برده شکنجه طاقتش را باز دارد برای طاعت حق حال راه سعادت را نشان میداد زیر غل و زنجیر قوم ضال لب بر کلام حق که وا میکرد میشد زبان حق ستیزان لال یک فرصت رفتن به بطحا بود او را ز زندانبان همه آمال بر دودمانش تا زند یک سر دیده به راهانش کند خوشحال نزدیک خانه حمزه اش بیند آید رضا جانش به استقبال اما به جای رخصت آوردند دستور قتل حضرتش عمال زندان برایش بس نبود آیا ؟ دارد عدو تصمیمِ قتلش حال مسموم زهر کین شد و افتاد بر دوش شیعه در عزایش شال از دارِ دنیا پر کشید آنکه هفت آسمان دارد به زیر بال زیرِ شکنجه از نفس افتاد شد مرغ روحش از قفس آزاد باید که زندان دیده ها گریند بر حال این زندانیه بغداد از جور زندانبان دلش خون بود پیک اجل آمد نجاتش داد از شهر غربت تا مدینه کاش عطر تنش را برده باشد باد تشییع مظلومانه اش را دید اهل ولا واحسرتا سرداد از شیعیانش تا ابد بر خاست در ماتم او ناله و فریاد جرمش فقط ترویج مکتب بود خلق خدا را مینمود ارشاد با طعنه های دون کنار آمد تا خانه ی ایمان شود آباد داد عاقبت بر قتل او فرمان هارون که بر او لعن و نفرین باد اما خدا امر امامت را بر دوش فرزندش رضا بنهاد صیاد اگر بال و پرش بسته هفت آسمان دارد به زیر بال جانش انیسِ درد و محنت بود چون ضدِ ظلم وقتل و غارت بود شش نورِ حق را قبل از او کشتند این هفتمین شمسِ هدایت بود خصمِ لعینش خوب میدانست او مرشدِ اهلِ ولایت بود مانند ختم المرسلین احمد علم و فضیلت را نهایت بود آئینه ی زهرا و حیدر بود چون که طرفدارِ عدالت بود مثل اسیرِ کربلا زینب کانونِ صبر و استقامت بود سر پیشِ ظالم خم نکرد اصلا روحِ وقار و اذ و غیرت بود زندان برای آن ریاضتکش یک فرصتِ نابِ عبادت بود از قهرِ زندانبان چه باکی داشت تا قرق دریای محبت بود شوق وصالِ کوی جانان داشت مست از میِ جامِ شهادت بود دلتنگِ قوم و اغربایش بود در انطظارِ یک عیادت بود دلتنگِ بطحا بوده با اینکه هفت آسمان دارد به زیرِ بال عمری رها از قید دنیا زیست زیرِ غل و زنجیرِ اعدا زیست در گوشه ای تار و نمور و تنگ قدِ رشیدش دائمن تا زیست شاید به حالِ سجده جان داداه مشغولِ ذکرِ حق تعالا زیست خلوتگهش آغوشِ زندان بود در اوجِ تنهایی شکیبا زیست فوجِ ملائک در طوافش بود در کنجِ زندانی که تنها زیست سر باز زد از التماسِ دون تنها خدا را در تمنا زیست بر زاتِ باری چون توکل داشت جسمش نحیف اما توانا زیست داد از فغان و آهِ معصومه در حسرتِ دیدارِ بابا زیست قلبش شکست از ناسزای دون با گریه بر ام ابیها زیست عشقِ خدا او را به بند انداخت با حضرت حق گرمِ سودا زیست در محبسِ اشرارِ دون اما هفت آسمان دارد به زیرِ بال ✍ ‌
. مدح مولا علی (ع) علی عشقینه قائل اولان اهلِ ولانی ایله طوف ایله سانکی حاجی بیتِ خدانی اگر کعبیه گیتسون علی ذکری دیلینده طواف ایت او مکانی دولان مروه صفانی یاپیش بیتِ خدادن دمادم ایله لعنت علی حقینه قاصب او اوچ رزلی دغانی او بیتی کی جهاندا اولوب مرکزِ اسلام تانور قبله ی طاعت مسلمانلار اورانی سانوب هامی بنادن تقدسده خداوند باش ابراهیم الیلن تیکیلمیش ائو بنانی محک ووردی او یرده خداوندِ تبارک خلیلیله ذبیحین ایکی کنزِ وفانی مسیحا بو جهانه گلن وقتیده اوردان کنار ایتدی آناسین ائو خاتون حیانی خانم خیرِ نسانی ایدوب کعبیه داخل عیان ایتدی علینی اول شمسِ هدانی ییخوب بتلاری حیدر الیلن یره اوردا معاندلره قالب ایدوب بدرِ دوجانی علی قبله نمادی علی شاهِ ولادی هامی خلقِ خدادن علی شانی اوجادی علی پیرِ طریقت علیسیز نه اطاعت علیدندی سیادت علیدندی سعادت علی عالمه سرور علی سوله مکرر علی دشمنی ابتر علی الها مظهر علی مخزن الاسرار علی کعبه ی سیار علی سرورِ ابرار علی حیدرِ کرار علی شیعیه مفخر علی جنگیده صفدر علی خلقته محور علی صورتی انور علی آدینه قربان علی بی بدل انسان علی ناطقِ قرآن علی الها برهان علی فاتحِ خیبر علی شافعِ محشر علی یارِ پیمبر علی ساقیِ کوثر علی آیتِ عضما علی صاحبِ تقوا علی وارثِ طاها علی عالیِ اعلا علی هامیدان افضل علی دشمنی ارزل علیسیز قالاجیدی رسالتده معطل علیدور اوزون الله علیدور اسد الله علیدن دوشن آیری اولار دهریده گمراه علی معدنِ غیرت علی خسمینه لعنت علی عشقینه الفت ورر انسانا عزت علی مظلوما یاور علی شیرِ دلاور علی دشمنی محشور اولار حشریده کافر علی زدِ ستمدی علی کانِ کرمدی نقدری یازیلا سوز علیدن گنه کمدی تولاسینه هر کیم جهاندا اولا قائل جزاده اونی الله ایدر رحمته نائل علیدن دِ دمادم سوزیم قطره علی یم خدا عرشیده ووردی علی آدینه پرچم علی عابدِ معبود علی مقصد و مقصود ایدر جنتی الله علی خسمینه مسدود آقاجلار کاغاز اولسا دنیزلر هامی جوهر گنه سوز باشا چاتماز یازیلسا علیدن گر علی طیب الانفاس علی عطرِ گلِ یاس علیدن طبعیت ایدر خزریله الیاس عروج ایلدی عیسا چیخوب عرشه پیمبر اولار مثلی علیده تانور یدی سمانی محمد نبی الله علی دور ولی الله علی آدینه زیور ورر شیعه اذانی علی بحرِ سخادی آچان بابِ رجادی ائدر رفعته نائل قاپوسیندا گدانی علی عشقیدی میزان مسلمانلیقا الله قبول اِتمز علیسیز نمازیله دعانی علی میرِ هدا دی علی قبله نمادی تولاسینه الله ورر خیر جزانی قولاق ور اولارا کی علیدن اوخیولار علینی یاراداندا چوخ ایستر بو صدانی در بیت هشتم تشدید کلمه اول خوانده نمیشود ✍ .
. به مناسبت (ع) دارد دل تنگم هوای هادی(ع) مستانه می خوانم ثنای هادی (ع) روی نیاز آورده ام به کویش هستم گدای بینوای هادی چنگ توسل میزنم به نامش گردد نصیبم تا عطای هادی چشم انتظار یک نگاه اویم حبل المتین من غبای هادی محشر که میدان شفاعت اوست حاتم بنازد بر عطای هادی از بدو خلقتش  خدا  نهاده هفت آسمان تحتِ لوای هادی بر روی نادم از گنه شود باز درهای رحمت با دعای هادی از بهر  شیعیان جواز جنت باشد برات سامرای هادی یوم شهادتش رسید و گردید اهل ولا غرق عزای هادی هرجا که بزمِ ماتمش به پا شد آنجا بوَد دارالبکای هادی خون بر دل امام عسکری شد محزون نشسته در سرای هادی جان داده در راه خدای عالم جان همه عالم فدای هادی جام شهادت سر کشید و شیعه شد تا ابد مست ولای هادی گرد گنه از چهره میزداید اشکی که میریزد به پای هادی بر قاتلش نفرینِ شیعیان باد بر منکرش لعنِ خدای هادی ✍ .
. و گریز به (س) مده عمرِ گران را با هوای نفسِ خود بر باد که این دنیای بی ارزش مرادِ دل نخواهد داد به هر بادی نلرزان سروِ ایمان را که در دوزخ بسازد آتش از خاکسترِ هر بیدِ لرزان باد عنانِ نفسِ سرکش را به دستِ زهد و تقوی ده که بی تقوی به شهوترانیِ دنیا شود معتاد برای مرغِ نازک تن قفس بهتر زِ  پروازیست که در ایمن نباشد از گزندِ حربهُ صیاد حذر کن از دورنگی با خلایق صاف و صادق باش که در روحِ دغلکاران خباثت میکند بیداد مکن روشن چراغِ خانه ات را با ربا خواری که در آبادیِ قلبت شود ظلمت سرا بنیاد شود آتش سرایِ آخرِ شاهی که در دنیا زِ بیت المالِ محرومان  کند کاخِ ستم  آباد زِ سلطانی که بی وجدان بوَد به ان گدایی که هرازگاهی دلِ غمدیده  ای  را مینماید شاد طریق حق پرستی را به تحقیقاتِ خود بشناس که شیطان هم در این دوران اناالحق میزند فریاد به وقتِ هر خطا این نکته یاد آور پس از مردن به دنیا مادرت دیگر تو را از نو نخواهد  زاد نیابد چاره ی عشقش رود با حسرت از دنیا  هزاران بار اگر طعمِ لبِ شیرین چشد فرهاد دلت را وقف عشقی کن که از الطافِ سرشارش  زِ قید و بندِ این دنیا شوی آسوده و آزاد لبت را تشنه ی جامِ یکی سقای عطشان  ساز که زنجیر غمش بر گردنِ اهلِ ولا افتاد زمانی که عزیزِ ساقیِ کوثر لب عطشان بود فراهم شد برایش آب اما تشنه لب جان داد ز  دانشگاهِ عشقِ او مشاهیری چنان خیزند که طفلانش به صد  پیرِ طریقت میشوند استاد ✍ .
. وصف حال ی حرم زینب اگر مثل بقیع بشه بازم چیزی از شرافتش پیش خدا نمیشه کم لطف زینب همیشه شامل حال من شده من فدای زینبم نگید مدافع حرم قبله حاجت من ساحت قدس زینبه سائلم ریزه خورم زینبه دریای کرم عمریه تو هیئتا  گریه کنِ روضه شدم ندارم غیر غم حضرت   زینب دیگه غم بس نبود مصیبت کرببلا  که افتاده حالا تو فکر جسارت به حرم اهل ستم بدونن داعشیا  زینب کبری یه روزی وسط قصر یزید لعنتی زده  علم شرف خلقت عالم به وجود زینبه سر اهل آسمون به پای زینب میشه خم دشمن عدوی زینبم غلام شیعه هاش نداره تفاوتی باشه عرب یا که عجم جون ناقابل من نذ.ر حریم زینبه پاسبونیه حرم خورده به نام من رقم با یه ذکر یاعلی مدد اگه خدا بخواد به وجود خصم زینب میکشم نقش عدم به پای حضرت زینب سرم و میدم ولی من کی باشم که بخوام حفاظت از حرم کنم یه روز  از راه میرسه  حضرت مهدی میزنه اسم وهابی رو از صفحه روزگار قلم .
. یا صاحب الزمان بیا  ای که در ماندگان را معینی بیا ای که امّید اهل یقینی بیا ای که ذریه ی مصطفایی عزیز دل و جان نرجس کجایی زمان بی قرارت شده کی میایی به جز اهل بیتت نداری قرینی بیا ای که امّید اهل یقینی یقین  بی وجود تو معنا ندارد هرآنکس که  در دل غمت را ندارد خدا در جنان بهر او جا ندارد ملقب به طااووس خلد برینی بیا ای که امّید اهل یقینی اگر چه به دام غم  افتاده هستم خوشم چون به عشق تو مسرور و مستم به امر تو بوده که من حق پرستم نماینده حق به روی زمینی بیا ای که امّید اهل یقینی بشر بی ولای تو اصلا بشر نیست نفس با ثنا خوانیت بی اثر نیست به لطفت ز نار جهنم خبر نیست جنان را تو سلطان عزت نشینی بیا ای که امّید اهل یقینی غم کربلا را  به جانت خریدی عزادار جدت حسین شهیدی ز داغ غمش رنگ شادی ندیدی که  شام و سحر بهر او دل غمینی بیا ای که امید اهل یقینی ظفر آفرین قیام حسینی ستاننده انتقام حسینی در احقاق حق چون امام حسینی به انگشتر حق پرستان نگینی بیا ای که امید اهل یقینی ✍ .