eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. قبر زهرایم صفا و، مروه طفلان یتیمم سعی می باید کنم من ،این صفا و مروه را *** هم دلم برا زهرام تنگ میشه و باید خودم رو به مزار مخفیش برسونم و راز دل بگم، و هم باید سریع بخانه برگردم ، تا وقتی حسین بیدار میشه و بهانه ی مادرش رو میگیره، کنارش باشم و دلداریش بِدم و باهم در فراق زهرا گریه کنیم. .
. امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در آخرین شب حیاتشان یعنی شب ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری، بعد از آن که آخرین وصایای خود را برای فرزندان خویش بازگو کرد، به جمعیت حاضر خیره شد و نگاهش را بین جمعیت تقسیم کرد که گویی دنبال کسی می گردد. سپس نگاهشان روی عباس(ع) متوقف شد. ًو در این هنگام بلند بلند گریستند. عباس رو به آغوش کشیدند و به سینه مبارکشان چسباندندو فرمودند : پسرم! عزیز دلم! به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشم من روشن می گردد. 《عَلَیکَ بِالحُسَینِ(ع) فانَّهُ اَمانَةُ فاطمةِ عندَک》 حسین را به تو سپردم، پس او امانت فاطمه(س) است نزد تو. 《کُن عَضدَاً لَه وَافدِ نَفسَکَ لَه》 کمک کار و فدایی او باش! #پ.ن: شاید اینکه نقل شده بی بی لحظات آخر عمر حضرت عباس ، نزد ایشان آمده، خواسته از حسن امانتداری عباس تشکر کنه... چون عباس ، جان برادرانش و جان خودش را فدای پسرفاطمه کرد.😔 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._ 📚 .
223.4K
زبانحال بی بی جان چادر از چهره ی خود باز نما قصه ی کوچه خود آغاز نما 👇
. بعد از حادثه احراق البیت و در نهایت به شهادت رسیدنِ حضرت زهرا سلام الله علیها، شاید امیرالمؤمنین اینگونه محسنش رو مخاطب قرار میداد: علی ناله میزد و مبگفت؛ محسن جان، با همون چوبایی که میخواستم برات گهواره بسازم، حالا باید برای مادرت فاطمه، تابوت بسازم ....😭 ابن گریز منطبق بر روایات نیست و زبانحال است . شاید مولا با همون چوبایی که میخواست برا محسنش گهواره بسازه، حالا مجبوره تابوتِ فاطمه رو درست کنه... اگه گهواره درست میکرد ، بچه های فاطمه همه خوشحال میشدن، اما حالا که داره تابوت درست میکنه... بچه ها همه دارن گریه میکنند. .
1.57M
محمدرضاطاهری 🎤 غروبا تنها دم ویرونه غریبونه می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه یه روزی پایان می رسه غم های من می بینید از راه می رسه بابای من میاره مرهم برای زخمای من میاد و سوغات برای من میاره یه چادر رنگی ،یه کفش یه گوشواره بابا حسین بابا حسین بابا سلام ای سر ، ای سر زخمی من ، ای سر بابا صفا دادی خونه ی ما رو اومدی اینجا دلم رو بردی با سرت بابا بابا کجا رفتی بی دخترت بابا بابا منم مدیون خواهرت بابا بابا چهل منزل بی بال و پر سخته بابا چهل منزل بی تو سفر سخته بابا سفر با دشمن ای پدر سخته بابا بابا حسین بابا حسین بابا .👇
996K
منتظر ، اگه منتظر واقعی باشه، امامش رو با سر میاره... بی بی رقیه هم یه جوری تو خرابه ناله زد که بابا رو آورد توی خرابه
996K
منتظر ، اگه منتظر واقعی باشه، امامش رو با سر میاره... بی بی رقیه هم یه جوری تو خرابه ناله زد که بابا رو آورد توی خرابه
. . . سلمان ،تنها کسی بود که بی بی راهش داد برا عبادت ،بی خود نیست می گن،سلمان از ماست نشست،یه سئوال از بی بی کرد،بی بی جان حالتون چه طوره،درداتون بهتره،من دارم فکر می کنم،این حرفو بی بی به علی نزده،چون علی غیرت الله است،علی مرده شیره پهلوونه،صدا زد سلمان،یه جمله، چه جوری بهت بگم،می خوای بدونی شبا تا صبح چه بلایی سرم می آد،سلمان هی از این پهلو به اون پهلو می شم،سلمان درد پهلو اَمونم و بریده،نمی تونم به علی بگم،پیرمرده سلمان،تو داری می شنوی می زنی تو صورتت،می گن سلمان از خونه اومد بیرون،بغض گلوشو داره خفه می کنه، می خواست داد بزنه نمی تونست،از مدینه اومد بیرون،گفت:برم تو نخلستونها جای خلوت پیدا کنم،برا فاطمه گریه کنم،سلمان می گه رفتم لای نخل ها،دیدم یه صدای آشنا داره می آد،یکی داره گریه می کنه،صداش آشناست،کیه،اومدم جلو دیدم علی ِ ، الا ای چاه یارم را گرفتند گُلم عشم همه دار و ندارم را گرفتند چه جوری گرفتند، میان کوچه ها… . . سلمان میگه داشتم برای فاطمه نماز نافله میخوندم ، دیدم نیمه های شب در خانه به صدا در آمد ، خدایا کیه ؟ میگه در و باز کردم دیدم حسنین اومدند، صدا می زنند عموسلمان بیا بریم برای تشییع جنازه مادرمون میگه اومدم برای تشییع جنازه فاطمه جنازه ایی که همه انبیا به قربانش چه شد که هفت نفر شبانه میبردند هفت نفر زیر تابوت کوثر پیغمبر و گرفتن ، عجب پیکر فاطمه (س) رو تشییع کردند ، آخه خود حضرت فاطمه وصیت کرده علی جان دلم نمیخواد اونایی که منه فاطمه رو آزار دادند زیر تابوت منو بگیرن ، طبق وصیت حضرت زهرا ، بدن رو شبانه اوردند به خاک سپرد ن ، کنار قبر زهرا نشست و به پهنای صورت اشک میریخت .
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدا نگهدارت * چه ساعتی؟ " وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" * مادرش آمده گودال، نچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم * مادر یه طرف، خواهر یه طرف،یه گوشه ای هم دختراش، وسط هم داره دست و پا میزنه حسین...*
. قبر زهرایم صفا و، مروه طفلان یتیمم سعی می باید کنم من ،این صفا و مروه را *** هم دلم برا زهرام تنگ میشه و باید خودم رو به مزار مخفیش برسونم و راز دل بگم، و هم باید سریع بخانه برگردم ، تا وقتی حسین بیدار میشه و بهانه ی مادرش رو میگیره، کنارش باشم و دلداریش بِدم و باهم در فراق زهرا گریه کنیم. .