eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه ی کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه ی کاری سخت است پیش چشم تـَر فرزند ز گـوش مـادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است : به لطف حق شده ام گریه کن برای حسن دمی فـدای حسینم، دمی فـدای حسن یقین کنید که روزی به چشم خواهم دید پیاده می روم آخر به صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. شعرِ من واژه ی من لُبِّ کـلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکـسی زنده به عشـق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم، رمزِ دوامـم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکـرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مـرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز، زبان سـرخ، سـرم هم برود أیُهاالناس بدانید، امـامـم است : عاقبت یک روز، از درگاهِ "باب القاسمت" پرچم گـنبد طلایت را زیارت می‌کنیم عاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم دست بر سینه به تو عرض ارادت می‌کنیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غمـها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد : از سینه دگــر آه شــرر بار نکش برخیز ولـی منت دیـوار نکش مـن شانه نخـواستم به جـان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر  به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت رسیــد فـاجـعه از روبـرو، ولـی بـدتر نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سـر جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت چـه شـد که کودک او داد زد: خدا، مادر مـیـان کــوچه و پـیـش نگاه فـرزندش همینکه سخت زمین خورد گفت: سـیـــاه شـد همه جا، راه خـانه را گـم کرد صـدای غمـزده ای گفت: مـادر از اینـوَر رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر : مـادر، فـدک، عدو و سه تا نقطه ناگهان گویا قیامت است زمین خورده آسمان طوفان کــربلا زِ همین کوچه پا گرفت آخر حسن چه دید، زبانش چرا گرفت؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد مـادرم گفت نگـو، سوختم از خاموشی زینب ای کاش که مَحرم بشود، حیف نشد فـدک و خانه‌ی امن و جگـری بی آتش گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد رفته بودیم بیاییم مگر مـادرمـان ذره‌ای راحت از این غم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست مانع آن همه مـاتم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد : فکر کردن به غم‌ و غصه‌ی مادر سخت است خواندن روضه‌ی در، چند برابر سخت است از حسین‌ این همه اصرار، حسن‌ حرف بزن از حسن‌ بغض پی بغض، برادر سخت است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه حس این جمله چه زیباست، حسن را عشق است نقش بر عـرش معلاست حسن را عشق است مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است نه فقط عـالــم شیعـه به حسن می‌نازد شور در عالم بالاست حسن را عشق است یل صفین و جمل یکه سوار عرب است رجز حضرت سقاست حسن را عشق است به خداوند قسم عشق جگــر میخواهد جگر سوخته زیباست حسن را عشق است مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است : وقتی خــدای عـزوجـل از نــمِ بهشت خاڪِ وجودِ شیعه ی آلِ عَـلـی سِرشت یِک گوشه از دلِ هَمه را ڪربلا گذاشت یِک گوشه از دلِ همه نوشت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. جوانان بهشٺ را سید اسٺ او اگـر تو طالب علمـی ز وی جـو منـم محتـاج لطف آل اطـهر شفاعٺ ڪن امـامـا روز محشـر . از کودکی علاقه ز دنیا بریده ام با زهرِ کین، به آرزوی خود رسیده ام از من غریب تر به خدا هیچکس نشد هرگز کسی به بیکسیِ خود ندیده ام خونِ دلم به طشت خودش حرف میزند از باغِ زندگی چه قدَر داغ چیده ام گاهی ز میهمانِ سرِ سفره ی خودم سبِّ پدر به جای تشکّر شنیده ام یک عمر در سکوت خودم گریه کرده ام با روضه های مادرِ قامت خمیده ام از هشت سالگی همه شب دیده ام به خواب کابوس کوچه ای که در آن قد کشیده ام کوچه، عدو، قباله وَ مادر به روی خاک از خواب با چه حالِ غریبی پریده ام گفتم به خانه راه نمانده، جواب داد دستِ مرا بگیر که تار است دیده ام : قبل هر جمله و حرف و سخن و نقل و کلام اول صبح دوشنبه به شما عرض سلام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... .
خون می چکد حسن زِ لب تو، سخن مگو  گفتی به زینبت تو هر آنچه، به من مگو من مثل تو که صبر ندارم، عزیزِ من  از خاطرات کوچه و سیلی زدن مگو اصلاً بیا به فکر خودت باش و این کفن  اصلاً بیا و روضه از این بی کفن مگو دیدم تن کبود تو، آتش گرفته ام  حالا تو از منی که شوم پاره تن مگو مادر به دست خواهرمان داد امانتش  از غارت و نماندنِ آن پیرهن مگو یک پیرمرد کور به پای تو نیزه زد  امّا تو از گلوی من و نیزه زن مگو از غارت تنم سخنی را وسط مکش  از دسته دسته روی سرم ریختن مگو وقتی به جای گل به تنت تیر ریختند  از زیر نعل ماندنم عریان بدن مگو طشتِ مدینه ی تو کجا، طشتِ من کجا از خیزران نشستن بر این دهن مگو یومُ الحُسین گفتی و زینب ز تاب رفت  دیگر تو از عزای حسین، ای حسن مگو : کـار من نیست که از عشق شما دم بزنم یــا شبیــه شهــدا شعلـه زنــم بــر بدنـم منـــم و لقـلقـه ای ســاده درون دهـنــم: "من حسینی شده ی دست امامِ حسنم" صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... .