eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت رقیه سلام الله علیها -(ز هر سو چشم کم سویم به نیزه بر سرت باشد) ز هر سو چشم کم سویم به نیزه بر سرت باشد نگاه اشک آلودم به زخم حنجرت باشد به روی نیزه ها دیدم که دائم اشک میریزی گهی چشمت به من گاهی بسوی خواهرت باشد توانم نیست تا دستان خود گیرم به رخسارم که پنهان روی سیلی خورده از چشم ترت باشد حدیث غربت مادر بخوان از مصحف رویم که در هر خط مجسم روضه ای از مادرت باشد بنازم این همه عشق و وفا را از علمدارت گهی افتد به پای نیزه ات گه در برت باشد مرا از ضربت سیلی دشمن سخت تر این بود که دیدم دست دشمن ای پدر انگشترت باشد پی بوسیدنت تا گوشه ی ویرانه می آیم قرارم با تو آنجا گِرد راس اطهرت باشد نوشته دست دشمن بر رخم این جمله را بابا که سیلی میخورد هرکس شبیه مادرت باشد بیا و بهر من امشب نگاهی کن رئوفی را مدد کن مادرش اینجا کنیز دخترت باشد شاعر: 🔊
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم - دوم محرم - قافله به کربلا دیدی آخر به کجا کارِ من و یار رسید به حرم خواهرِ غم پرورِ سالار رسید اَمر کردی که پیاده شوم از ناقه ببین... وقتِ اِجلالِ نزولم شد علمدار رسید دستِ زینب به روی دستِ علی اکبرِ توست پیشواز آمده قاسم... حسن انگار رسید زد اباالفضل عَلم قرص شود قلبِ حرم نور و آرامشِ این ماه به گهوار رسید هق هقی کرد علی اصغر و آرام گرفت به گمانم که صدایش به کماندار رسید درد دل کن ولی از گوشه یِ گودال مگو صحبت از خنجرشان شد به کجا کار رسید نگو از پنجه یِ خورده گِره بر موی سرت نگو از سر که به سرنیزه یِ اَشرار رسید تا همین جا که رسیدی آخرش معلوم است معجرم زودتر از من سرِ بازار رسید کربلا کرب و بلا گفتم و اشکم جاری ست منتظر مانده حرم ندبه بگو یار رسید ............................................. . علیه السلام و تمنّا می کنم نوکر بمانم غلامِ ساقیِ کوثر بمانم میانِ گریه ها چشم انتظارِ... تقاصِ سرورِ بی سر بمانم .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم فاطمیه و شهادت سلام الله علیها آتش رسیده پشتِ درِ خانه‌یِ کسی زخـمی شده دو تا پَرِ پروانه‌یِ کسی این روزها که روضه شده بستری شدن جان بَر لب است دلبر و جانانه‌یِ کسی در می‌زدند یا به دَری با لگد زدند پاسخ نداشت آهِ غـریبانه‌یِ کسی گفتند صحنِ تو حرمِ اوست... خود بگو این‌جا چکیده خون به سرِ شانه‌یِ کسی؟! تابوتِ مادرم به روی شانه‌ها که رفت چاهی شنید روضه‌یِ گلخانه‌یِ کسی گلخانه سوخت ساقه‌یِ نیلوفری شکست خانه نگـو بگو که عـزاخانه‌یِ کسی سیلی به رویِ مادرتان بی‌هوا زدند آرامش است حسرتِ دُردانه‌یِ کسی در بستری و روضه‌یِ بستر گرفته‌ایم ندبه شده چـرا دَمِ مـَردانه‌یِ کسی .
. (علیه السلام) و وزن عروضی:مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه زدیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود ✍غلامرضاسازگار گوشواره:حسین حسین حسین حسین 🎤 .👇
. از زبان حضرت علی علیه السلام پایِ من ایستاده‌ای بانو نذرِ من کرده‌ای پَر و پهلو بی‌قرارم نکن قرارِ علی پیشِ حیدر نگیر دیگر رو ذوالفقارم به رویِ دیوار و... چادرِ خاکیِ تو سِرِّ مَگو قاتلِ جانِ من شده بستر قاتلِ دخترت عیادتِ او...؟! ... او که بعد از عیادتَت می‌گفت به همه رفتنی‌ست با اَبرو تو نگفتی ولی علی فهمید که ندارد دو دیده دیگر سوء نیمه‌شب می‌پرد حسن از خواب پیشِ من می‌زند بغل زانو می‌زند ناله... العجل مهدی پا به کوچه که می‌گذارد او .
4_556979832915755599.mp3
1.44M
‍ ‌‌ ماه مبارک رمضان _حاج سعید حدادیان این منم عبد گنهکار،این تویی خدای غفار ای خدا به حق حیدر،آبرومونو نگه دار خواهش بزرگ تری هست،که میگم با سر به زیری *سرتو بنداز پایین چون خواهش بزرگیه* پیش مولا روز محشر،آبرومونو نریزی دیده ها رو یا رب ندیده گیر گناهامو امشب ندیده گیر به خاطر حیدر( بگو بمیر 3) دیده ها رو یا رب ندیده گیر گناهامو امشب ندیده گیر که من به عشق تو(شدم اسیر2) *یه دفعه نگاه کردم دیدم ماه رمضونیه دلم دست توئه،چرا اینطوری شد؟!* آخه مهربونی ... دوست دارم 2 نسوزونی ... دوست دارم *چه شبای خوبی بود ..."اجرنا من النار یا مجیر" الهی العفو ... به به ... به به ...* یا اباصالح کجایی 2 *مگه بی امام زمان میشه بری در خونه ی خدا؟!* ای امان از این جدایی *به خودم بود اصلا روم نمیشد اینو بگم به عشق شماها میگم آخه میدونم آقا خیلی دوستون داره* یا اباصالح کجایی ؟ ای امان از این جدایی ... کی یه لحظه امشب توی جمع ما می آیی ؟ دل ما گرفته امشب جون ما رسیده بر لب به یاد افطار حیدر،به یاد اشکای زینب ... باباجون بابا دیگه نخون ... 2 *هی آسمان رو نگاه می کرد می گفت* باباجون بابا دیگه نخون ... و انا الیه راجعون جان من بابا ، پیشم بمون ... 3 .ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. همه‌یِ ماحصلِ این سفر اِنگار غم است عَلمی مانده ولی قدِّ علمدار خَم است بَرو رویِ همه‌یِ قافله زخمی و کبود ردِّ شلّاق به رویِ پَر وُ بالِ حرم است بدترین روضه‌یِ من بی‌کسی و دربه‌دری‌ست بدترین لحظه‌یِ تو مجلسِ اهلِ ستم است من کجا کوفه و شام و غم و دشنام کجا ؟! عفو کُن چند گُل از گلشنَت اِی‌یار کم است کنجِ ویرانه گلِ نیلیِ ما جا مانده روضه‌یِ دخترِ دردانه فرار از خِیَم است دامنِ سوخته و معجر و گوشِ پاره قصّه‌یِ گم شدن و زجرِ لعین پشتِ هم است این چهل روز چهل سال شدم پیر حسین آنکه بر قبرِ تو شد ندبه‌سرا مادرم است علیه_السلام .
. و مادر افتاد زمین  کاش به دادَش برسی ناله زد عرشِ‌برین کاش به دادش برسی بینِ دیوار و درِ خانه شکست آئینه بسته شد بازویِ‌دین کاش به دادش برسی بینِ کوچه شد علمدارِ ولا امّا حیف قنفذ و ضربه‌یِ‌کین کاش به دادش برسی کوثر افتاد خدا مصحفِ ما را بردند شرحِ غربت شده این کاش به دادش برسی پهلویِ زخمی و رخسارِ کبود و بازو دلبرِ پرده‌نشین کاش به دادش برسی مادر افتاد زمین روضه‌یِ حنجر خواندیم خنجرِ شمرِ لعین  کاش به دادش برسی .
. سلام الله علیها گل پاشیده من بی تو چمن ریخت بهم ناشناس وطن انگار وطن ریخت بهم زندگی بی تو بجز مردن تدریجی نیست بسکه من ناله زدم دشت و دمن ریخت بهم روز بی لشکری ام لشکر من بودی تو با بهم ریختنت لشکر من ریخت بهم خواستم تا که سر بسته تو باز کنم گو چه آمد به سر تو که حسن ریخت بهم استخوانی ز تو باقی بود و قدری پوست موقع غسل تو دیدم که کفن ریخت بهم دیدم از محسن شش ماهه سبکتر شده ای از ضعیفی تو پیراهن تن ریخت بهم از غمت حیدر کرار به لکنت افتاد که سخن بر لب مولای سخن ریخت بهم نیمه شب دست مرا چوبه تابوت گرفت به فراق من و تو رنج و محن ریخت بهم           حاج ✍ .
. اگر چه خَیِّره‌ای   خِیرِ روزگار ندیدی چه رنج‌ها نکشیدی چه غصّه‌ها نچشیدی تو که برایِ ولایِ علی زِ خویش گذشتی چه ضربه‌ها که نخوردی چه طعنه‌ها‌‌ نشنیدی نَفَس‌نَفَس زدَنَت اِی نَفَس بریده‌یِ خانه هَوار می‌زند از دردِ دنده سخت خَمیدی بمیرم از غمِ تو  اِی جوانِ پیر و کمانی سِپر شدی و بلا را به جانِ خسته خریدی به رویِ پهلو و بازویِ تو نشانِ تولّاست پِیِ ولی تو دَویدی ولی چه شد نرسیدی قسم به چادر و قبری که هر دوتا شده خاکی که هر کجا شده‌ام نااُمید  روحِ اُمیدی همین که پایِ عَلَم می‌زنم نَفَس همِه‌دَم حمد چه مادرانه خودت آبرویِ رفته خریدی صدایِ اَلعجل از سینه‌یِ شکسته می‌آید به انتظارِ نگار و شنیدنِ « وَ نُریٖدی » 📃۱۴۰۱/۹/۲۳   # .
. علیه السلام آیا که شود باز ببینم وطنم را آرام کنم سینه ی پر از محنم را دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم با مادر غمدیده بگویم سخنم را از سوز عطش تار شده راه نگاهم آخر چه کنم ؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشه ی ویرانه نشستم لرزاند ، غم عمه ی سادات تنم را من کشته ی بی حرمتی بزم شرابم با آن که نبسته لب چوبی ، دهنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا ، خیره سری ، چشم حرامی سر بسته گذارید بلای کهنم را در این دم آخر به خدا یاد حسینم زیر سرم آماده نهادم کفنم را تشییع تن سالم من کار ندارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را .
. غزل مصيبت شهادت امام كاظم عليه السلام اثر: موسای طور غربتم و خسته ،بی عصا مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا افتاده ام به گوشه زندان بی کسی در حسرتم به دیدن یک بار آشنا زندانی بدون ملاقات عالمم کز اهل و از عشیر‌ه ی خود گشته ام جدا در قعر تیرگی نفسم بند آمده از دود شعله ی ستم و قحطی هوا گاهی که خواب می بردم فکر میکنم هستم چو یک کبوتر آزاد در فضا پر می کشم ز دام و در آفاق می پرم در دست باد هر طرفی می روم رها ناگه ولی به ضرب لگد می پرم ز خواب جا می کند به پیکر من جای ردّ پا زخم فلز به گردن من دائمی شده سرتا به پا شکسته تنم زیر چکمه ها در سجده بسکه پیکر من آب رفته است انگار روی خاک فتاده است یک عبا گیسوی من به پنجه ی دشمن گرفته خو مثل جنازه روی زمین می کشد مرا وقتی که خسته می شوم از لطمه های او می گریم از اسارت زنهای کربلا باران آتش و سر بر نیزه بود و سنگ آواز و رقص و هلهله شده پاسخ عزا .
. حاج مجتبی صمدی ✍ عسل از خون لبانت شده جاری قاسم جای سالم به تن از زخم نداری قاسم گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟ با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم «مجتبی صمدی» .
. حاج مجتبی صمدی ✍ عسل از خون لبانت شده جاری قاسم جای سالم به تن از زخم نداری قاسم گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟ با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم «مجتبی صمدی» .
. علیه السلام حال من را به شب تار تماشا مکنید نیمه شب بستر بیمار تماشا مکنید من که زانو زده ام فاتح خیبر  هستم دست من بر در و دیوار تماشا مکنید عاقبت دوری زهرای جوان کشت مرا کوفیان عاقبت کار تماشا مکنید من که چون شمع سحر سوختم و آب شدم از علی این همه آثار تماشا مکنید بر سرم هرچه که خواهید بیارید ولی زینبم را سر بازار تماشا مکنید رفتم از یاد ولی یاد حسینم امشب پسر حیدر کرار تماشا مکنید او بود یوسف من پیرهنش را مبرید یوسف بی کس و بی یار تماشا مکنید یک حسین است الهی نشود چند حسین یک تن و نیزه بسیار تماشا مکنید کف گودال اگر ماند شما کف مزنید همه آن صید گرفتار تماشا مکنید نکند در ته گودال برش گردانید مادرش می رسد انگار تماشا مکنید نعل تازه بخدا داغ مرا تازه کند زیر مرکب گل بی خار تماشا مکنید پیش زینب سر او را مبرید و مبرید روی خاک آن تن خونبار تماشا مکنید گرچه دید رقیه به زمین افتاده روی نی اشک علمدار تماشا مکنید                حاج ✍ .
. حضرت علی علیه السلام روز ازل بروی علی رنگ غم زدند زخم زبان به زخم جگر دم به دم زدند فزت و رب کعبه من را شنیده اند آن فرقه ای که بی کسی ام را رقم زدند یک روز خوش ندیده علی در تمام عمر با غم کتاب عمر علی را قلم زدند این زندگی برای علی زندگی نبود زهرا که رفت زندگی ام را بهم زدند سوگند بر مدینه علی در مدینه مرد آن لحظه ای که یار مرا از ستم زدند هر کوچه صحن و حرم خانه ای که سوخت یار مرا به صحن حرم تا حرم زدند افتاد با لگد در و زهرا به زیر در یک عده آمدند روی در قدم زدند پوشاندمش به زیر عبا تا نبیننش در پشت در عزیز مرا پشت هم زدند            حاج ✍ .
. علیه السلام غریب مانده ام و با کس آشنا نشدم شبی نبود که شب گرد کوچه ها نشدم قسم به قامت همچون کمان مادر خود شبی نبود که همچون کمان دوتا نشدم نفس نفس زدم از بس مرا نمانده نفس تمام دردم و یک لحظه ام دوا نشدم منی که از همه عالم بلا بگردانم شبی نبود گرفتار صد بلا نشدم دو دست بسته من دیده اند و خندیدند تمام عمر من از دست غم رها نشدم مرا به مثل علی بین کوچه گرداندند ولی غریب تر از شاه لافتی نشدم میان کوچه دگر همسر مرا نزدند منم که با خبر از کل ماجرا نشدم شنیده ام که علی روی او عبا انداخت که گفته است که من آگه از عبا نشدم علی میان عبا مشت استخوان می دید چنان گرفته ام از داغ او که وا نشدم اگر چه این جگر پاره پاره من سوخت ولیک به مثل شهیدان کربلا نشدم ز یاد رفتم و اما به یاد گودالم به مثل جد غریبم جدا جدا نشدم دوباره سوخت دلم تا مرا کفن کردند کفن شدم من و محتاج بوریا نشدم تنم که بود روی خاک برنگرداندند چو جد خویش دگر ذبح از قفا نشدم به دست و پا زدنش دست می زدند همه چرا نمردم از این غم چرا فدا نشدم شنیده ام که به بازار رفت عمه من چنان ز غصه فتادم ز پا که پا نشدم           حاج ✍ .
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌