eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
ظهر تاسوعا 06.mp3
3.06M
. ‍ علیه‌السلام ✍ هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت خوش به‌حال سائلی که سائل عباس شد خوش به‌حال آنکه ازعباس نانش را گرفت روز محشر دست‌هایش دستگیری می‌کند دست‌خود را داد دست‌دوستانش را گرفت هیچکس اندازهٔ عباس شرمنده نشد کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد، آب آور کرب و بلا عصر تاسوعا امان‌نامه امانش را گرفت چشم‌هایش پاسبان‌های بنات خیمه بود حرمله با تیر، چشم پاسبانش را گرفت تیرها در پیکرش وقتِ‌زمین‌خوردن شکست بس‌که‌خون رفت‌ازتنش آخرتوانش را گرفت صارَ کَالقُنفُذ... برای تیرها جایی نماند ناگهان سرنیزه‌ای حجم دهانش را گرفت قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به‌مشکش‌خورد جانش را گرفت از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند گریه‌های ناتمامی خواهرانش را گرفت .
علیه‌السلام یک طرف با ناسزا گفتن خطابم می‌کنند با ملامت یک طرف یاران عذابم می‌کنند یک طرف نادوستان زخم زبانم می‌زنند دشمنان با نیش خند خود کبابم می‌کنند یک طرف قوم خوارج با کلامی همچو شمع این چنین در کوچه و بازار آبم می‌کنند جای اینکه «یا مُعِزُّ المُومِنین» نامم دهند «یا مُذِلُّ المُومِنین» دائم خطابم می‌کنند صلح شد جرمم، ببین جایی رسیده کارشان مشرکی از مشرکان دین حسابم می‌کنند در مساجد سال‌ها این واعظان خودفروش هدیه می‌گیرند و بدگویی ز بابم می‌کنند صاحب بیت‌النبیَّم ای مسلمانان! چه سود می‌روم داخل شوم، اما جوابم می‌کنند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 اگر کشتند چرا... .
. برای یادبود کودکان بی گناه غزه و پدرانی که، اگر مانده باشند، بقصد انتقام از رژیم کودک کش اسرائیل ، بسوی جهاد و شهادت خواهند شتافت علیه_السلام قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند . ................... #پ.ن: نشانه‌ای دیگر از عشق و محبت مجاهدان فلسطینی نسبت به اهل بیت خط آخر دست‌نوشته‌ای که همراه رزمنده مقاومت غزه بوده: «به نام خدای خیبر آغاز می‌کنیم و با شمشیر ذوالفقار می‌زنیم.» .https://eitaa.com/madahanpirbakran
. (س) فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است خواندن روضه در چند برابر سخت است از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است زیر بار غم تو می شکند پشت پدر زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است دل حیدر دل کوه است، دل کوه آری ولی این داغ برای دل حیدر سخت است من همان اول بسم الله اشکم جاری است چقدر زمزمه سوره کوثر سخت است جواد شیخ الاسلامی
بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را شب تشییع زهرا در سکوت کوچه های شهر علی میبُرد روی شانه اش عرش معظم را علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب میگفت از امشب میکِشم من انتظار ابن ملجم را به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش ز قلبش شُست با اشکش خوشی های مجسم را شتاب دست سنگین را فقط مقداد می فهمد چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را تمام نخل ها هستند هر شب شاهد اینکه علی در چاه میریزد تمام درد عالم را زنش را عده ای نامرد کوبیدند بر دیوار به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را همانکه همسرش را زد به طعنه سر سلامت و با تسلیت خود زنده کرد آنروزِ ماتم را شعر از گروه" "
. دم میدم موقع سینه زنیه روضه ی فاطمه ناگفتنیه بچه ها بلند بلند گریه کنید به خدا مادرمون رفتنیه مرد میدونیم ولی گریه کنیم همه بی معطلی گریه کنیم بیشتر از فاطمه این روزا باید به حال و روز علی گریه کنیم مردم مدینه اکثرا بدن دست رد به سینه ی علی زدن بسکه بُردن علی دیدنی بود خیلیا برا تماشا اومدن من خودم فدای اشک چشماتون خدا پشت و پناه مادراتون بچه سیدا منو حلال کنین روضه ناموسی میخونم براتون اومدن به هر دلیلی بزنن گل یاسو رنگ نیلی بزنن فکرشو بکن چهل تا بی حیا توو کوچه زنت رو سیلی بزنن تو برو بیا میزد فاطمه رو خیلی بی هوا میزد فاطمه رو علی حق داره بمیره به خدا یه غلام سیاه میزد فاطمه رو خیلی بی عاطفه هستن به خدا راهشو توو کوچه بستن به خدا توی لفافه میگم غیرتیا بار شیشه شو شکستن به خدا علیرضا خاکساری✍ . .
. امیرالمومنین این شهرِ بی‌وفا به علی مَرحمت نداشت این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار‌های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه‌ی من امنیت نداشت مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت یک‌بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت ✍ *خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد. 📚انساب الاشراف بلاذری، ج ١٠، ص١۵۵ .
. سلام_الله_علیها ای زینب دوم محمد زهرای دگر به بیت احمد چون خواهرخویش هست زهرا قرآن علی به دست زهرا مظلومه و دختر دو مظلوم مشهور به نام ام کلثوم ریحانه مادر ولایت همسنگر خواهر ولایت توحید ز منطق تو پیروز هفتادو دو داغ دیده یک روز عصمت ز تو اعتبار دارد زینب به تو افتخار دارد در دُرج حیا دُرِّ حسینی حَقّا که تَفاخُر حسینی تو مادر عرش در زمینی تو دخت امیر مومنینی آتش به دل عدو فشاندی در کوفه و شام خطبه خواندی ای پاره ی آیه های تطهیر ای در نفست صدای تکبیر سر تا قدمت همه فروغ است حوریه و دیو این دروغ است تو دختر دختر رسولی سر تا به قدم همه همه بتولی حیدر که بود ولی ذوالمن هرگز ندهد تو را به دشمن ای اختر آسمان عصمت ای بانوی قهرمان عصمت یک خاطره از تو یاد دارم وصفش همه هست افتخارم دروازه شام بود و محشر سرها سر نیزه بود یکسر جمعیت و رقص و چنگ و دف بود گه زخم زبان و گاه کف بود .
"جواد" آئینه‌ی کرامت بی انتها جواد جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد! ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد عمامه گشته دور سر او به افتخار آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد از کاظمین حاجت خود را گرفته است هر کس که گفته بین گوهر شاد یا جواد! بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد ذکر لب تمام گرفتارها جواد وا شد گره همین که گره خورد در حرم دست گدا به دامن لطف ابا جواد دنبال التیام به جای دگر مرو تا هست مرهم دل درد آشنا جواد با چشم اشک بار شب جمعه میشود از کاظمین راهی کرب و بلا جواد این دفعه برد روح مرا او به کربلا باب الجواد باز شده رو به کربلا با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان سمت تنش رها نشده تیری از کمان نه تیغ شمر خورده نه سرنیزه‌ی سنان بر خاک، خون حنجر پاکش نشد روان قاتل نداشته‌ست سر قتل او زمان چنگی به گیسویش نزده دست این و آن خیره نشد به خاتم او چشم ساربان سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان انداختند سایه به جسمش کبوتران از روی بام تا ته گودال رفته‌ایم در روضه‌‌های جدّ تو از حال رفته‌ایم «فرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست .
. علیه‌السلام چه قدر فاصله دارد سر من و سر تو ‏خدا کند که بیفتد دوباره محضر تو به راه آمدن تو نشسته دلخسته فراز دار الاماره سر کبوتر تو اگر که نامه نوشتم بیا، پشیمانم میا، که کوفه گرفته بهانهٔ سر تو میا که نقشه کشیدند مردمان یهود برای بردن خلخال پای دختر تو ‏میا که نیزه فروشان شهر می‌خوانند دعای رزق به پای گلو و حنجر تو میا که نعره کشان سوی تو روانه شدند برای هلهله پیش علی اکبر تو عمود آهن و نیزه فراهم آوردند برای فرق علمدار و چشم حیدر تو میا که حرمله دارد سه شعبه می‌سازد برای بوسه گرفتن ز حلق اصغر تو .👇
. . الا مادر؛ به قربونِ جمالت  رخ چون بدر و ابروی هلالت  شنیدم؛ کامِ عطشان جان سپردی…  گلِ ام البنین؛ شیرم حلالت  ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…  امون ای دل ای دل حسین شنیدم؛ دست هایت را بریدند  شنیدم؛ چشمِ نازت را دریدند  چو طفلان این سخن ها را شنیدن  همه از هم خجالت می کشیدند…  ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…  انیسِ گریه هایم، را گرفتند  توانِ دست و پایم، را گرفتند  کمانی تر شدم، از زینب  افسوس! سرِ پیری؛ عصایم را گرفتند…  ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…  مسلمانان! حسین، مادر نداره…  غریب است و کسی بر سر نداره  ز جورِ ساربانِ بی مروت؛ دگر انگشت و انگشتر نداره  ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…  گلِ احساس، را از من مگیرید  شمیمِ یاس، را از من نگیرید همه دار و ندارم را بگیرید؛ فقط عباس را از من نگیرید ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…  تموم زندگیم؛ مالِ حسینه…  دلم همواره دنبالِ حسینه  کجایید؛ ای شهیدان خدایی؟  بلا جویانِ دشتِ کربلایی  کجایید؛ ای سبک بالانِ عاشق؟  پرنده تر، ز مرغانِ هوایی  .
. سبک موسیقی فیلم از کرخه تا راین محرم اومده ببین به غم اسیرم یعنی میشه تو روضه های تو بمیرم مشکی به تن برا تو میپوشم ارباب من از صدای روضه مدهوشم ارباب چایی روضه ها تو مینوشم ارباب حسین عزیز فاطمه یابن الزهرا ** شکرخدا که باز محرم و میبینم میون مجلس عزای تو میشینم هرچی که دارم از تو من دارم ارباب خدا رو شکر به تو گرفتارم ارباب من نوکر تو و علمدارم ارباب حسین عزیز فاطمه یابن الزهرا ** دیوونه ی حسینم و اسیر زینب به عشق کربلا میام تو روضه هرشب بدون تو حسین منم در تاب وتب یه خواهشی من از شما دارم امشب یه کربلا ببر منو جون زینب حسین عزیز فاطمه یابن الزهرا ** ترسی ندارم بخدا از دشمناتون ایشالله اربعین میام تا کربلاتون از معصیت بیا خلاصم کن ارباب دوباره توی روضه پاکم کن ارباب منو ببر کربلا خاکم کن ارباب حسین عزیز فاطمه یابن الزهرا شاعر : هاشم محمدی آرا 👇 ____________________ . امام زمانی محرم اگر چه رو سیاه کلّ عالمینم گریه کنِ مجالس جدّت حسینم دارم به یاد کربلا تو روضه ها ناله به همراه بکاء تو روضه ها سیاهی لشگرم آقا تو روضه ها بیا با سوز نینوا گریه کنیم به یاد دشت کربلا گریه کنیم برا حسین ِ سر جدا گریه کنیم یابن الحسن... آقا شنیدم جدّت و لب تشنه کشتن تو قتلگاه با ضرب تیغ و دشنه کشتن ای لالۀ پرپر حسین یا ثارالله ای کشتۀ بی سر حسین یا ثار الله نورِ دلِ مادر حسین یا ثار الله تا به اَبَد ذکر لبی یا ثار الله دار و ندار زینبی یا ثارالله ای زینت دوش نبی یا ثار الله آقام حسین آقام حسین آقام حسین۳ عج ______________________ 👇
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇
. الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم به لب شد از غمت جانم ، ببین حال پریشانم حسین جانم حسین جانم --------- الا ای مهجبین من ، نگار نازنین من نظر بِنما به احوالم ، مَهِ نیزه نشین من تحمل کردم ای مظلوم ، ز خصم تو جسارت را کشیدم در رهِ عشقت ، غم و رنج اسارت را پر از سوز و شرر گشتم ، ز غم خونین جگر گشتم که با فرزند ذلجوشن در این ره همسفر گشتم دو چشم اهل بیتت را ، ببین گریان ببین گریان ز روی نیزه ی غربت ، بخوان قرآن بخوان قران به اشکم آبرو دادم ، جهاد و استقامت را به عالم کرده ام معنا ، بزرگی و شهامت را مرا ای یوسف زهرا ، کجا رخساره نیلی بود؟ جواب یا حسین من ، ز دشمن ضرب سیلی بود ز فرزندان پیغمبر ، چه حرمت ها که بشکستند به ما تهمت زده دشمن ، که اینها خارجی هستند ز داغت بر همه عالم ، حدیث غم حکایت شد به قرآن خواندنت بر نی ، ز ما ها رفع تهمت شد امان از خنده ی دشمن ، امان از ساز و چنگ و دف سرت بر نیزه و میزد ، عدو دور تو سوت و کف 🎤 .👇
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
. بس کن رباب نیمه‌ای از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته است   کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده گهواره نیست دست خودت را تکان نده   با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت   بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود سهمت دوباره خندۀ انظار می‌شود   ترسم که نیزه دار کمی جابه‌جا شود از روی نیزه رأس عزیزت رها شود   یک شب ندیده‌ایم که بی غم نیامده دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده   گرچه امید چشم ترت ناامید شد بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد   پیراهنی که تازه خریدی نشان مده گهواره نیست دست خودت را تکان مده   با خنده خواب رفته تماشا نمی‌کند مادر نگفته است و زبان وا نمی‌کند   بس کن رباب زخم گلو را نشان مده قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده   دیگر ز یادت این غم سنگین نمی‌رود آب خوش از گلوی تو پائین نمی‌رود   بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود .
. ۱۱۲۶ غریب رو نیزه خبر داری از ما غارتمون کردن یه مشت حرامیها تو کوچه های شام ناموستو چرخوند همون که با چکمه تو رو برت گردوند ای قاری زینب لبت شده پاره رو نیزه ها دیدم من سر شیرخواره نیزه دارت داداش مردمو راضی کرد برای خوشحالی با نیزه بازی کرد سرت ز نی افتاد ای هستی زینب دیدم سرت له شد زیر سم مرکب همه عزیزانت انگشت نما بودن دور و بر ماها شراب خوارا بودن ‌.
. ۱۱۲۶ غریب رو نیزه خبر داری از ما غارتمون کردن یه مشت حرامیها تو کوچه های شام ناموستو چرخوند همون که با چکمه تو رو برت گردوند ای قاری زینب لبت شده پاره رو نیزه ها دیدم من سر شیرخواره نیزه دارت داداش مردمو راضی کرد برای خوشحالی با نیزه بازی کرد سرت ز نی افتاد ای هستی زینب دیدم سرت له شد زیر سم مرکب همه عزیزانت انگشت نما بودن دور و بر ماها شراب خوارا بودن ‌. 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم       
4_5857035068920302142.mp3
4.87M
🎤 چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم به سمت آسمان رو می کنم هر می پرسم کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم تو که هر هفته امضا می کنی پرونده مارا نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم نمی دانم که هستم آن زمان پای رکاب تو چه هستم؟ کافرم گبرم مسلمانم، نمی دانم فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است محرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم خدا می کرد چون زینب پریشانم، نمی دانم شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ارباب نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم شاعر: .
. ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود جگری در حصار سَم‌ها بود ناله ی او به آه بند شده دادِ انگورها بلند شده هرچه را خورده بود ، پس می زد من بمیرم! نفس‌نفس می زد هی نشست و بلند شد در راه تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه! آه! با مادرش چه بد کردند چادرش را همه لگد کردند خاتمِ عشق بی نگین افتاد با سر و صورتش ، زمین افتاد در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت ، بی‌حال است کُنج حجره به یاد گودال است یاد آن تشنه‌ای که عریان شد بدنش پایمال اسبان شد باز هم شکر پا نخورده تنش نوک نیزه نرفته در دهنش قدرِ یک نصفه روز پیر نشد شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد پای قاتل در آستانش نیست زجر دنبال دخترانش نیست همسرش این همه عذاب نداشت خواهرش غصه ی حجاب نداشت اهل بیتش ندیده بددهنی وسط بزم مِی نرفته زنی ✍ .